eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️‍🔥 ❣اگر یک مرد به ارزش و اهمیت عمیق در روابط با همسرش پی ببرد، به طور قطع حاضر نمی‌شود آن را به خاطر های بیهوده و پافشاری کردن بر مواضع بی‌ارزش از دست بدهد. ❣لازم است بسیاری از جر و بحث‌ها و کلمات رکیک به خاطر پا بر جا ماندن محبت از زندگی و رفتار و گفتار ما سانسور شود تا چیزی از محبتی که در قلب های ما هست کاسته نشود. ❣اگر قدر محبت را بفهمیم از یک ذره محبت مثل یک ذره طلا مراقبت خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت عصبانیت‎ها و نبود خویشتنداری‎ها ما را از چشم هم بیندازد. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 با قهر کردن فاصله ها زیاد میشه 🌺 وقتی ناراحتین سنگین تر برخورد کنید، کمتر بخندید ولی قهر و لجبازی ممنوع 🌺 به این نحو راه آشتی را برای همسرتان باز میگذارید و مشکل هم سریعتر حل می‌شود. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 تیزر جشنواره ملی زوج مانا ⭕️علاقمندان تا ۱۰ تیرماه ۱۴۰۲ فرصت دارید با شرکت در جشنواره از جوایز ارزنده بهره مند شوید ۱۰۰ سفر مشهد مقدس با خانواده کمک هزینه خرید لوازم منزل همایش ملی مستند زندگی 🔅شرکت برای همه خانواده ها ازطریق سایت : 🌐ezdevaj.nahad.ir 🆔 @asanezdevag
خانواده ی ۳ پدره تو آمریکا😳🧐 حتی تو ایموجی هام قفله گند بزنن بهتون واقعا 🆔 @asanezdevag
🌺 امام علی (ع): 🌸 پوشيدگي زن، براي او بهتر است و زيبايي اش را پايدارتر مي سازد. (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 405) 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اعتیاد به پورنوگرافی تنها نقطه سیاه زندگی من بود🔞🔞🔞🔞 🔻صحبت های تکان دهنده تئودور باندی، قاتل زنجیره‌ای، یک روز قبل از اعدامش، گویای مسئله مهمی است. 🔻او که خود را فردی سالم و مذهبی از نگاه دیگران میدانست، تنها نقطه سیاه زندگی اش را یک چیز میدانست: اعتیاد به پورنوگرافی. 🔻ترویج خشونت مرسوم در فیلم های پورن، تنها تئودور باندی را به تباهی نکشاند؛ او معتقد است در زندگی یکایک قاتلان زنجیره ای، قطعا اعتیاد به «پورنوگرافی» نقش ویژه‌ای داشته است. 🔹برشی از مستند ایکسونامی؛ ساخته محسن آقایی - سفیرفیلم 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۸۳ ✅ فرزندان خدا خواسته... #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند 🆔 @asanezdevag
۴۸۴ دوران کودکی من به قبل از انقلاب بر میگرده، یادمه یکبار کتاب داستانی هدیه گرفتم که داستان زندگی دو بچه فیل خوشبخت با پدر و مادرشون در جنگل سرسبزی رو روایت میکرد، با زیاد شدن خواهر و برادرها قحطی و گرسنگی در جنگل افتاد و برای همه به اندازه کافی علف نبود تا جائیکه خانواده فیلها از هم می پاشه و برای پیدا کردن غذا مجبور میشن از هم جدا بشن، در پایان هم بچه فیل خسته و گرسنه و تنها روی یک تخته سنگ میشینه و با یاد آوری زمانی که فقط دوتا بچه بودن میگه واقعا برای یک زندگی خوب دوتا بچه کافیه😞 من با خوندن اون کتاب فکر میکردم اگر ما هم به جای ۶ تا بچه، دوتا بودیم چقدر وضعمون بهتر بود 😋 لازم به ذکره که کنترل جمعیت از قبل از انقلاب شروع شده بود و عمو و عمه های من که تحصیلکرده زمان شاه بودن هر کدوم فقط یکی دوتا بچه داشتن و مادر بیچاره من مدام برای داشتن ۶ تا بچه تحقیر میشد. به هر حال سالهای کودکی و نوجوانی گذشت، ما بزرگ شدیم و با یاد آوری سختیها و رفتار دیگران در کودکی بیشتر از دوتا بچه نیاوردیم، مادر و پدر هامون هم پیر شدن و به جز مرحوم پدرم که زود از میان ما رفت، بقیه بزرگترهای فامیل هر کدوم ۸۵ تا ۹۲ سال عمر کردن. مرحوم عمه بزرگم که مادرم رو بابت بچه زیاد تحقیر میکرد سالهای آخر عمرش چنان با حسرت به مادرم میگفت " تو که غمی نداری، من چی بگم که بی کسم 😔" و سال آخر عمرش هم چون تنها فرزندش توانایی نگهداری او رو نداشت با اندوه زیاد به خانه سالمندان رفت و همونجا فوت کرد، خاطرات تلخ خانه سالمندان و حرفهاش رو وقتی که به ملاقاتش میرفتیم هرگز فراموش نمیکنم. عمو و زن عموی پیر هم اونقدر نگهداریشون برای دو فرزندشون سخت شد که وقتی فوت کردن بچه ها شون آشکار راحت شده بودن و از گریه و زاری هیچ خبری نبود. اما مادر ما مثل انگشتر قیمتی بین ما میچرخید، هر وقت یک نفر از ما خسته میشدیم ( چون خیلی بیمار بود ) بچه دیگه مامان رو پیش خودش میبرد ، هزینه هاش و نگهداریش رو بین خودمون تقسیم کردیم تا کسی اذیت نشه، نزدیک خواهرم زندگی میکرد، برادرم هزینه پرستارش رو میداد، من دکتر و بیمارستان میبردمش، بقیه پیشش می ماندن، خلاصه با عزت از دنیا رفت و برای مراسمش در سال ۹۷ هر چه وصیت کرده بود انجام دادیم . گاهی فکر میکنم سرنوشت امثال ما که تحت تاثیر تبلیغات قبل و بعد از انقلاب فقط دو تا بچه آوردیم و بزرگ کردیم و حالا که هنوز ازدواج نکردن تنها هستیم چه برسه بعدها چی میشه. من فقط استعفار میکنم و توکل به خدا دارم تا اگر پیری در سرنوشت ما هست واقعا عاقبتمون ختم به خیر بشه😞 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سختـی زندگیت رو خـودت انتخاب کن وگرنه برات انتخاب میشه... با همین سختـی‌هاست که آدم رشـد میکنه و جوونـه میزنـه🌱 به‌ویژه اگه این سختـی‌ها از جنس مــادرانگی باشه (: «روایتی کوتاه و جذاب از زندگی مشترک و فرزندداری خانم دکتر همایی و همسرشان دکتر جانعلی‌زاده» ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️ 🆔 @asanezdevag
🔻... اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها، بچه‌ها را خراب می‌کنند؛ چون علم ندارند. 🔹حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم اقلا به حال خودشان بگذاریم و دائم به آنها امر و نهی نکنیم و اذیتشان نکنیم... ✅ به نظر من اصلا به بچه دست نزن. خودت درست راه برو، بچه که در کنار توست همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست... 📚 مصباح الهدی 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ازدواج سن و سال نمی‌شناسه 😊 پیرزن 🧑🏻‍🦳 و پیرمرد 👨🏻‍🦳 نمی‌شناسه تو این ویدیو میبینیم که پیرزن و پیرمرد شمالی تازه عاشقی ❤️ رو شروع کردن برای عاشق شدن هیچوقت دیر نیست 😍 ولی نذارین ازدواج تون خیلی تأخیر بیوفته حیفه این چهارروز دنیاست زندگی با یار خوشه 😜 🆔 @asanezdevag
۲۷ ✴️شیوه ی شِکوِه موقع گِله گُذاری دائماً حواستون باشه؛ 👈قصد من؛ رفع مُشکله! نه پیروزی بر همسر و اثبات حرف خودم! ✔️اینجوری مکالمه تون هم، اَمنیت پیدا میکنه! 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۸۴ #فرزندآوری #سالمندی دوران کودکی من به قبل از انقلاب بر میگرده، یادمه یکبار کتاب داس
۴۸۵ ۱۷ سالم بود که خواهر بزرگترم ازدواج کرد و بلافاصله پدرشوهرم زنگ زدن و من رو واسه ی پسرشون خواستگاری کردن تا به قول معروف یه وقت من از دستشون نرم😅 ما هم چون از اقوام نزدیک بودن و همدیگه رو کاملا میشناختیم و رفت و آمدمون زیاد بود، جواب مثبت دادیم. البته چون خانواده هامون خیلی مقید بودن من و همسرجان تا اون روز فقط در حد سلام با هم همکلام شده بودیم. چون من اون سال کنکور داشتم گفتن بعدا رسما میان خواستگاری. ولی بعد از چندماه فهمیدیم ‌پدرشوهر گرامی بدون اطلاع پسرشون، من رو خواستگاری کرده بودن😳 و شوهر گرامی قبول نکردن و گفته بودن قصد ازدواج ندارن😂 خلاصه بعد از مدتها و فاصله هایی که به همین علت بین خانواده ها افتاد، همسرجان رفتن حج دانشجویی و بعد از برگشت متوجه اشتباهشون شدن و به مادرشون گفتن برین خواستگاری😌 منم که حسابی عصبانی بودم گفتم عمرا اگه جواب مثبت بدم😡 ولی نمیدونم چی شد که بعد از اولین صحبت رسمی با همسر عزیز جواب بله رو دادم😅😍 همسرم از لحاظ مالی هیچی نداشتن و هنوز دانشجو بودن ولی بسیار معتقد و با اخلاق👌 ما نامزد کردیم و قرار شد تابستون عقد کنیم که متاسفانه چند روز قبل از تاریخ عقدمون پدربزرگ عزیزم رو که قرار بود خطبه ی عقدمون رو بخونن، از دست دادم😭 خوشبختانه خانواده پدرم بسیار فهمیده بودن و گفتن لازم نیست خیلی صبر کنیم و بعد از چهلم مراسم رو برگزار میکنیم☺️ و در مرداد ماه ۸۶ در سن ۱۹سالگی من به عقد همسرم در اومدم😍 دوران عقد بسیار شیرینی داشتیم ولی به دلیل اتفاقاتی که افتاد و مرگ یکی از عزیزانمون و سربازی همسرم، ازدواجمون به تاخیر افتاد و بعد از سه سال و۷ماه در فروردین ۹۰ رفتیم زیر یک سقف😍☺️ من عاشق بچه بودم و چون دوران عقدمون طولانی شده بود بعد از چند ماه تصمیم به آوردن یه فرشته به خونه مون شدیم که متاسفانه چند ماهی طول کشید و بالاخره ۲۰ آذر، همزمان با تولد همسرعزیزم جواب آزمایشم رو گرفتم و متوجه شدم باردارم و جواب آزمایش رو به عنوان هدیه تولد به همسرم دادم😊😍 بارداری بسیار خوبی داشتم و در مرداد ۹۱ آقا سید محمدامین به دنیا اومد. ولی متاسفانه زایمان بسیار بدی داشتم به طوری که تا ۲۰روز اصلا نمیتونستم بشینم و راه برم وحالم خیلی بد بود و افسردگی گرفته بودم. ولی با حمایتهای ویژه همسر و خانواده هامون بعد از مدتی رو پا شدم و حالم خوب شد. پسرم تا سه ماه اول کولیک شدید داشت به صورتی که بعد از هر وعده شیر خوردن همه رو بالا میاورد و دلدردهای شدید داشت. ولی بعد از چهار ماه خدارو شکر خوب شد و ما شیرینیش رو با تمام وجود حس میکردیم😍 بعد از دوسال تصمیم گرفتیم واسه گل پسرمون همبازی بیاریم. پسرم دوسال و نیمه بود که متوجه شدم باردارم. همون موقع داشتم پسرم رو هم از پوشک می‌گرفتم و متاسفانه پسرم اصلا همکاری نمی‌کرد و خیلی اذیت شدم و این پروژه ۵ ماه طول کشید تا پسرم برای اولین بار خودش اعلام کرد که جیش داره😫 خدا نخواست کوچولوم بمونه و با اینکه من خیلی صبر کردم ولی متاسفانه قلبش تشکیل نشد و مجبور شدم خودم با پای خودم برم بیمارستان برای سقط😭😭 به توصیه ی دکتر، بعد از مدتی دوباره اقدام به بارداری کردیم و خدا بهمون لطف کرد و مجدد فهمیدم باردارم. ولی این بار دوران بارداری بسیییبار بدی داشتم. ویار شدید به طوری که رفتیم خونه مادرم و با اینکه من طبقه ی بالای خونه مادرم بودم ولی وقتی برام غذا میاوردن از بوش حالم بد میشد و حالت تهوع شدید داشتم. همچنین به دلیل پایین بودن جفت و خطر سقط دکتر استراحت مطلق داده بود. ولی خداروشکر بعد از گذشت چهار ماه حالم بهتر شد و رفتم سر خونه زندگیم☺️ آقا سید محمدصالح کمی عجله داشت و درست در روز تولد داداشش در مرداد ۹۵ پا به عرصه وجود گذاشت😍 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 روایتی از سبک مواجهه اهل یک مسجد با تولد ششمین فرزند امام جماعتشان! ┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈ 🆔 @asanezdevag
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» 🆔 @asanezdevag
4_5800701629325905820.mp3
2.85M
🎙 { رابـــــــطـــــه عاطــــــــفــــــی } 🔹️حجت الاسلام 🆔 @asanezdevag
💎روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟ شیطان گفت : این نا امیدی است... شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟ شیطان با لحنی مرموز گفت : این موثرترین وسیله من است ! شخص گفت : چرا اینگونه است !؟ شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم... این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است مراقب "اميدمان"باشيم 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۸۵ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #قسمت_اول ۱۷ سالم بود که خواهر بزرگترم ازدواج کرد و
۴۸۵ خوشبختانه سید محمدصالح کولیکهای داداشش رو نداشت و ما از وجودش لذت میبردیم که خدا با دادن یه هدیه ی دیگه غافلگیرمون کرد. پسرم یک سال و ۹ ماهش بود که فهمیدم مجدد باردارم با اینکه من خودم همیشه میگفتم ۴تا بچه میخوام، اما اول ناراحت شدم چون هنوز پسرم داشت شیر می خورد و دوست نداشتم این چندماه باقی مونده از نعمت شیر مادر محروم بشه... دوباره ویار های شدید اومد سراغم و از ماه ۶ بارداری هر شب دردهای شدید داشتم بارداری سخت و داشتن بچه ی کوچیک و یه پسر کلاس اولی که اصلا حوصله ی درس و مشق رو نداشت خیلی بهم فشار میاورد به طوری که به همسرم میگفتم اگه من دوباره خواستم باردار بشم دعوام کن😂 البته الان همش شده خاطره و داریم به فرشته ی چهارممون فکر میکنیم😅 خلاصه این کوچولو هم عجله داشت و وارد ماه ۸ که شدم دردهام خیلی شدیدتر شد و مجبور شدم دو روز در بخش زایمان بستری بشم تا جایی که ممکنه از اومدن این فرشته ی عجولمون جلوگیری کنیم. خداروشکر دردها کم شد و مرخص شدم و بعد از دوهفته فاطمه سادات خانم ۲۵ روز زودتر از موعدش به دنیا اومد😍 خوشبختانه با اومدنش زندگیمون شیرین تر شد. هرچند داداشش کمی حسودی میکرد به طوری که اصلا نمیذاشت خواهرش رو شیر بدم، ولی به مرور بهتر شد و الان خیلی با هم خوب بازی میکنن و خیلی خوشحالم که تفاوت سنیشون کم هست. البته دعواهای خواهر برادری رو دارن ولی شیرینی های وجودشون خیلی بیشتره. من و همسرم وقتی وارد زندگی مشترک شدیم که همسرم تازه سربازیشون تموم شد درست دو روز بعد از پایان خدمتشون😄 ولی لطف خدا همیشه همراهمون بوده و با کمک بزرگترامون تا الان زندگی خیلی شیرینی داشتیم. شاید از لحاظ مالی خیلی خوب نباشیم و هنوز موفق به خرید خونه و ماشین نشدیم و با سه تا بچه ها تو آپارتمان ۷۰ متری هستیم و با وجود کرونا بچه ها کمی اذیت میشدن که مدام تو خونه باشن. ولی برکت معنوی بچه ها خیییلی زیاد بوده و محبت من و همسرم هر روز بیشتر میشه. به برکت وجود فاطمه سادات خانم همسرم در آزمون وکالت قبول شدن و الان در حال گذروندن دوره کار آموزیشون در یه شهر دیگه هستن. من هم فعالیتهای اجتماعیم رو بیشتر کردم و سعی کردم در کنار مادر و همسر نمونه بودن، فرد مفیدی هم برای جامعه ام باشه. یکی از خوبیای کرونا هم برای من این بود که با فضای مجازی بیشتر آشنا شدم و تو اون مدت کلی کلاسهای مختلف آنلاین شرکت کردم و سطح معلومات واطلاعاتم رو بالا بردم💪 ان شاالله اگه خدا بخواد نیت داریم یه فرشته ی دیگه هم وارد زندگیمون کنیم تا ان شاالله با یاری خدا و ائمه، سربازی بشه برای امام زمانش. از همه ی عزیزان میخوام برام دعا کنن تا ان شاالله بارداریهام، راحت تر سپری بشه و ان شاالله بتونم امر رهبرم رو اطاعت کنم🙏 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا