◉✿ازدواج آسان✿◉
تجربه_من ۱۱۹ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند من سی سالگی ازدواج کردم درسن بالا اونم به خا
#تجربه_من ۱۲۰
#فرزندآوری
#غربالگری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
سال ۶۲ عقد کردیم وقتی ۱۴ ساله بودم. ۱۶ سالگی فرزند اول و ۱۸ سالگی فرزند دومم به دنیا آمدند. اوج جنگ بود و همسرم خیلی کم منزل بود.
۲۳ سالگی فرزند سوم بدنیا آمد، سال ۸۶ فرزند چهارم را خدا به ما هدیه کرد، درحال شیر خوردن بود که برای پنجمین بار حامله شدم، ۴۰ ساله بودم، ویار شدیدی داشتم. تازه برای پسرم عقد گرفته بودیم (عروسم سال سوم پزشکی بود و پسرم سال پنجم)
به دکتر مراجعه کردم. کمیسیون پزشکی بیمارستان امام خمینی تهران تشخیص دادند بچه باید سقط بشه... وقتی برای تکمیل پرونده مراجعه کردم. تعداد زیادی برای سقط بستری شده بودند، همسرم میگفت باید به دکتر اعتماد کنی، وگرنه در آینده اگر میلیونها پول خرج این بچه بکنم باز هم بچه سالمی نمیشه، بدون اجازه به منزل اومدم و اصلا دکتر نرفتم.
روز عید مبعث خداوند نازنین زینب رو سالم، زیبا و باهوش بهم هدیه داد.
۶۳ روز بود که نوه ام بدنیا آمده بود، خاله و خواهرزاده امسال میرن کلاس چهارم....
من به خدا توکل کردم و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها... سه ماه اول بارداری آزمایشات زیادی انجام دادم، نظر همه این بود، هرچه سریعتر سقط...
منزل ما شهرستانه، هر بار که به تهران (حدود ۱۰۰۰ کیلومتر) به پزشک مراجعه میکردم، خیلی اذیت میشدم، اما خدا کمکم کرد، فرزندم را نگه داشتم، دختر بزرگم که ۲ فرزند داره، میگه مامان اگر دکتر به من پیشنهاد سقط داده بود، می پذیرفتم، اما شما به خدا توکل کردید...
خانواده ما حداقل ۱۰ پزشک متخصص داره، همگی به من پیشنهاد سقط می دادند، فقط مادرم میگفت توکلت به خدا باشه. این هدیه بزرگ را نذر زینب کبری کردم و دوست دارم در سن ۱۴ یا ۱۵ سالگی به عقد یکی از اولاد پیامبر ( سادات) در بیارم، التماس دعا
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۲۰ #فرزندآوری #غربالگری #بارداری_بعداز_35_سالگی سال ۶۲ عقد کردیم وقتی ۱۴ ساله بودم. ۱
#تجربه_من ۱۲۱
#فرزندآوری
#تک_فرزندی
#غربالگری
خانواده من و اقوام نزدیکم با همین طرز تفکر که " ۲ بچه کافیست " همگی به داشتن دو فرزند اکتفا کردند.
خوب به قول معروف اون موقع اینطوری مد بود.
تا اینکه در سال ۸۰ برادر عزیز من در سن ۲۰ سالگی در اثر ابتلا به سرطان خون، ما رو ترک کرد و به جوار رحمت حق شتافت.😭
برای من که در اون موقع تازه ازدواج کرده بودم و همچنین به پدر و مادرم خیلی خیلی سخت گذشت.
از غم و ناراحتی اون روزها همین قدر به شما بگم که وقتی خاطرات اون روزها در ذهنم میاد، همه ذهنم تاریک میشه.
این یک بُعد ماجرا بود، ولی بُعد دیگه ماجرا وقتی بود که من صاحب فرزند شدم.
به لطف خدا الان منتظر به دنیا اومدن چهارمین فرزند خودم در سنّ ۴۲ سالگی هستم، ولی بچه های من همیشه و دائم این تک فرزندی من براشون سنگین میاد. مخصوصا در مناسبت ها و ایام خاصی مثل عید نوروز یا حتی در ایام عادی همیشه این نکته رو به یادم میارن که ما نه دایی داریم، نه خاله...😞
من دوتا دختر و یک پسر دارم
دختر بزرگم ۱۹ ساله، پسرم ۱۷ ساله و دختر کوچکم ۱۵ ساله
آخرین زایمان من سال ۸۲ بود و اون موقع چیزی به اسم غربالگری بین پزشک ها مطرح نبود.
سه ماه از بارداری چهارمم گذشته بود که رفتم دکتر و گفتن باید غربالگری انجام بدید.
اول کمی در موردش تحقیق کردم هر سایت و کانالی که میشد در موردش مطلب گیر آورد، مراجعه کردم. وقتی دیدم غربالگری رو پزشک های الان برای همه خانم ها بدون توجه به سن و سابقه خانوادگی و ... توصیه میکنن راستش کمی مشکوک شدم. حتی به این نتیجه رسیدم که در کشورهای پیشرفته از لحاظ اقتصادی هم یه همچین آزمایش هایی یا توصیه نمیشه و یا به موارد خاصی صرفا توصیه میشه...
علاوه بر اون اعتقاد به سقط جنین در هر سنی رو گناه محض و ناشکری میدونم.
بنابراین غربالگری رو انجام ندادم.
دکتر هم کلی غر زد و آخرش ازم امضا گرفت که ایشون با توجه به ریسک بالا خودشون تمایلی به انجام غربالگری نداشتن..
البته همسرم تاکید داشت که حتما غربالگری رو انجام بدم، ولی من از ایشون تقاضا کردم که همون هزینه ای رو که میخوایم برای انجام غربالگری بدیم رو به یک خانواده که مشکل اقتصادی دارن به عنوان صدقه، به نیت سلامتی فرزندمون کمک کنیم.
چون به هرحال سقط جنین حرامه
اگر خدای مهربون بخواد ما رو با هر چیزی که دوست داره امتحان میکنه
ولی ما حق نداریم جان یک انسان رو به هر دلیلی بگیریم.
ما وظیفه داریم برای سلامتی فرزندان مون هر کاری از دست مون برمیاد انجام بدیم، نه اینکه اونها رو از بین ببریم.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۴۵ #فرزندآوری #قدردان_همسرم_هستم #معرفی_پزشک متاسفانه با اینکه چندسالی از صحبت ها و ب
#تجربه_من ۱۴۶
#غربالگری
بی تجربگی و نگرانی هایی که داشتم باعث شد مو به مو دستورات دکتر رو انجام بدم و هر دو غربالگری رو رفتم.
نزدیک به ۷۰۰ تومن هزینه کردم که هیچ، هر دو بار انقدرررر دکتر بهم استرس داد، که پدرم دراومد.
وقتی آزمایشو نشون دادم گفت چرا اینجا نشستی؟! همین الان برو فلان فوق متخصص و اگه مطبش نبود، توی بیمارستان پیداش کن ولی هرجور شده امروز باید بری پیشش!! گفتم اگه مشکلی باشه چی میشه؟ خیلی راحت گفت هیچی میندازیش!! بچه مونگول میخای چکار؟؟
از ساعت ۱۱ صبح تا ساعت ۱۴ که برم مطب آب شدم و خیلی حالم بد شد. مرخصی ساعتی گرفته بودم برای دکتر رفتن ولی زنگ زدم گفتم من دیگه امروز نمیام...
ماه رمضون بود و مطب متخصص شلووووغ... شاید ۵۰ نفر آدم منتظر بودن. با اون حال بدم سه ساعت و خورده ای توی مطب نشستم و شوهرم بنده خدا هم با زبان روزه و هوای گرم توی راه پله ها نشسته بود و قرآن و دعا می خوند و در ظاهر بهم دلداری میداد ولی بعدا گفت خودم از تو بیشتر نگران و دلواپس بودم...
خلاصه رفتم پیش دکتر ۵۰ تومن ویزیت گرفت ولی ۳۰ ثانیه هم بیشتر وقت نذاشت برام و گفت این که مشکلی نداره!! چرا انقدر شماها رو میفرستن پیش من؟؟
خلاصه تا برسیم خونه ۸ شب شد...
گذشت تا غربالگری دوم دقیقا همین اتفاق تکرار شد..
یعنی این همه پول بدی!! کلی هم استرس و نگرانی بکشی!! بخاطر هیییچ و پووچ...
تازه این در صورتیه که گفتن بچه مشکل نداره. فک کنین اگه مشکل داشت چیزی ازم نمیموند...
الانم پسرم کاملا سالمه خداروشکر...
پشت دستمو داغ کردم که دیگه طرف غربالگری نرم و هرکی خواست بره نذارم😕
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۷۶ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند سلام به شما و همه خانواده های مهدوی من فقط یک خواهر کوچک
#تجربه_من ۱۷۷
#فرزندآوری
#غربالگری
#عقیم_سازی
من یه خانم ۴۵ ساله هستم. ۲۷ سالگی ازدواج کردم و ۳۰ سالگی پسرمو بدنیا آوردم. بارداری فوق العاده سخت داشتم در ۴ ماه اول بارداری میگرن شدید میگرفتم و بعد از بدنیا آوردن پسرم بعلت بی تجربگی تا ۳ ماه دچار زخم شدید سینه شدم که هر بار که بچه معصوم برای شیر خوردن گریه میکرد من هم برای شیر دادن گریه میکردم. واقعا یه شکنجه بود.
وقتی پسرم ۵ ساله شد تصمیم گرفتم بچه ی دوم رو برای کمک به تنهایی پسرم بدنیا بیارم. چشمتون روز بد نبینه به غیر از ۴ ماه میگرن اول بارداری بخاطر بیماری ناگهانی پدرم و احتمال فوتشون، از ناراحتی زیاد بدنبال بقیه چکاپهای باردای نرفتم و وقتی بعد از یه وقفه به سراغ این چکاپها رفتم آزمایش نشون داده بود جنین من مشکوک به سندرم دان است و باید آمینو سنتز میشده که بخاطر وقفه در انجام آزمایشات از زمان آمینوسنتز گذشته و دیگه نمیشه کاری کرد. خلاصه از استرس زیاد، قند بارداری هم گرفتم. و با استرس زیاد دختر گلم بدنیا آمد سالم...
اما من بزرگترین اشتباه زندگیمو انجام دادم و بخاطر سختیهای بد دوران بارداری مخصوصا سر دخترم تصمیم به بستن لوله هام گرفتم و همسرمو هم متقاعد کردم و ایشون که مشکلات دوران بارداریمو دیده بود برخلاف میلشون، رضایت داد. الان الحمدالله دوتا دسته گل دارم چه در سلامت چه در تربیت ولی نادم و پشیمانم که این چه کاری بود که با خودم کردم؟!😔 خیلی تلاش کردم و دنبال راه حلهای متعددی من جمله آوردن بچه افتادم ولی هر کدام سختیهای خودشو داره... مثلا عمل برای باز کردن هم هزینه ی خیلی زیادی داره و هم عملهای سختی داره که دیگه از عهده و تحمل بنده با این سن و سال برنمیاد.
الان منو بچه ها و همسر همه با هم غصه میخوریم که از نعمت بچه ی بیشتر محرومیم. و این پشیمانی تا ابد با من هست.
سختیها هر چند زیاد و دشوار بلاخره تموم میشه ولی نباید در بحرانها تصمیم عجولانه گرفت که قابل جبران نیست.
من همیشه با خواندن تجارب دوستان در این کانال یاد اشتباه خودم می افتم که اگر انجام نداده بودم الان مثل خیلی از دوستانم، بچه ی سوم وچهارم هم آورده بودم و کلی شادی و نشاط به بچه هام و زندگیم هدیه داده بودم. اما خوشحالم که میبینم الحمدالله هستند کسانی که در زندگی به جا و به موقع تصمیمات درست میگیرند. گفتم شاید تجربه ی تلخ من درس عبرتی باشه برای دیگران...
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ #غربالگری اجباری نیست اما به مادران تحمیل می شود!!
🎥 #ببینید (قسمت اول)
🔻نگاهی به استانداردها و دستورالعملهای اجرایی تستهای غربالگری
مصاحبه با دکتر کتایون حیدری، متخصص زنان، زایمان و نازایی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #دکتر_اردبیلی
📌چگونه غربالگری منجر به افزایش سقط جنین غیر قانونی شده است؟!
#غربالگری
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 چرا حجم پوشش غربالگری در ایران ۹۴ درصد است، در حالی که در کشورهای توسعه یافته، نهایت ۳۰ درصد می باشد؟!!
#غربالگری
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_حسینی_قمی
📌گفت آقا این بچهی منه، ببین! رفته بودم قبل از اینکه این به دنیا بیاد فلان پزشک گفته بود که این عقب مونده هست، شما حتما باید سقطش کنی.
✅ من گفتم من سقط نمیکنم، فتوا اجازه نمیده. یه بچهی بسیار [زیبا بود]. میگفت نگاه بکن! از این قشنگتر [میشه] بچه؟
🌐 سمت خدا - ۹۹/۷/۱۳
#غربالگری
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دکتر اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت
🚨هنوز زورمان به مافیای اقتصادی پشت پرده ی غربالگری و سقط جنین نرسیده است.
#جنایت_سقط_جنین
#غربالگری
👈 درصد پوشش غربالگری در ایران ۹۴ درصد است. در حالی که در کشورهای توسعه یافته، نهایت ۳۰ درصد می باشد!!!
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۶۴ #فرزندآوری #سبک_زندگی_اسلامی #مدیریت_اقتصادی #رزاقیت_خداوند #قسمت_دوم این چند نک
#تجربه_من ۳۶۵
#فرزندآوری
#غربالگری
#جنایت_سقط_جنین
فرزند سومم رو باردار بودم، دکتر گفتن باید آزمایش غربالگری رو انجام بدید. حدودا ۳۳ ساله بودم. وقتی آزمایش ها رو انجام دادم، گفتن ریسک سندرم داون بالاست، به همین دلیل دوباره آزمایش غربالگری رو تکرار کردند، متاسفانه دوباره نتایج قبلی رو نشون داد.
پزشک هم گفت تا قبل از تمام شدن ۵ ماهگی جنین، آزمایش ژنتیک رو انجام بده تا بتونیم دستور سقطش رو بدیم چون اگر زمان بگذره دیگه نمی تونیم سقطش کنیم.
من هم بسیار مضطرب شدم و دوران خیلی بدی رو گذراندم و با تحمیل هزینه سنگین آمینوسنتز به همسر جان، آزمایش ژنتیک رو که خالی از خطر نبود، انجام دادم. البته همون اول یه رضایت نامه از ما گرفتن که هر مشکلی اعم از پارگی کیسه آب و آسیب دیدن و یا سقط بچه بشه، بیمارستان هیچ مسئولیتی در قبال این موضوع نداشته باشه.
برام جالب بود که توی مرکزی که آزمایش ژنتیک انجام میشد، تمام خانم های باردار بالای ۳۵ سال به دستور پزشک مراجعه کرده بودند و البته عده ای هم مثل من زیر ۳۵ سال بودند.
اونجا رفتم و از مسئول آزمایشگاه چندتا سوال پرسیدم. مثلا پرسیدم چه تعداد از خانم هایی که میان اینجا و آزمایش ژنتیک میدن، مشخص میشه که بچه شون مشکل ژنتیکی دارن؟ ایشون گفتن تا به حال یک مورد هم نداشتیم. خیلی برام عجیب بود چون با تعداد زیادی از خانم ها ی بارداری که مراجعه کرده بودن اونجا صحبت میکردم و شماره هامون رو به هم دادیم که بعدا از هم خبر بگیریم. که بعدا متوجه شدم همه ی اون خانم ها هم جواب آزمایش هاشون مثل من منفی بوده.
متصدی آزمایشگاه می گفت خانم هایی که اقوام درجه یک شون مشکل دارن و یا یکی از فرزند انشون مشکل دارند و یا با همسرشان رابطه ی فامیلی درجه یک دارند باید به اینجا ارجاع داده بشن، نه هر کسی که آزمایش غربالگریش مشکل داره، چون امکان خطا توی آزمایش غربالگری خیلی بالاست. این وسط فقط دلم برای مادرها و بچه هایی می سوخت که به محض گرفتن نتیجه ی غربالگری ها به خاطر اینکه هزینه آزمایش ژنتیک رو نداشتن، رفتن و به صورت غیر قانونی طفل معصوم هاشون رو از حق حیات محروم کردند. اون هم به خاطر آزمایشی که اینقدر درصد خطاش بالاست.
تا به حال این اتفاق برای افراد زیادی که در اطرافم هستند افتاده که گفتن غربالگری شون مشکل داره ولی شکر خدا همه شون بچه های سالمی به دنیا آوردن. وقتی دیدم که جواب این آزمایش ها قابل اعتماد نیست برای بچه ی چهارمم با توجه به اینکه سنم بالاتر هم رفته بود و حدود ۳۶ سالم بود، هیچکدوم از اون آزمایش ها رو ندادم چون هیچکدوم از علائم خطر (رابطه فامیلی و...) رو هم نداشتم بحمدالله محمدعلی نازم در کمال صحت و سلامت به دنیا اومد و دیگه از اون اضطراب ها هم خبری نبود.
متاسفانه این آزمایش ها، آفت آرامش خیلی از مادرها و منبع درآمد برای خیلی های دیگه شده...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۹۹ ✅ خوشبختی گم شده... دامادم ۱۶ سالشون بود که قدم پیش گذاشتند برای خواستگاری، هنوز نه
#تجربه_من ۴۰۰
#فرزندآوری
#غربالگری
برای بار دوم که باردار شدم، نوبت به غربالگری که رسید مثل بقیه دستور آزمایش غربالگری دادن و متاسفانه جواب غربالگری این شد که بچه رو باید سقط کنم چون سندرم دان داره... خودشونم تو بیمارستان این کار نمی کردن چون به هر حال چهار ماه بود اومدم خونه با کلی ناراحتی و عذاب 😭😭
قضیه رو به همسرم گفتم بالاخره خانواده خودم و خانواده شوهرم مطلع شدند، همه به جز مادر شوهرم گفتند که به هر حال اگه بچه عقب مانده است و مجوز این کار رو میدن اشکال نداره ولی مادر شوهرم مثل کوه جلومون ایستاد و گفت بیخود کردن میگن بچه عقب مانده است مگه اون یکی بچه ات عقب ماندگی داره!!
خلاصه براتون بگم که کلی دلداری و حرفهای امیدوار کننده می زد ولی ته دلم که راضی نمی شد به هر حال بیشتر به حرف پزشکان اعتماد داشتم تا مادر شوهرم.
خلاصه بچه رو نگه داشتم و ۵ ماه تمام با استرس زندگی کردم. بلاخره به خاطر گناهش و اینکه مادر شوهرم مانع بود خانواده خودم و خانواده همسرم هر روز دعا و قرآن آیات قرآن را می خوانند و داخل آب فوت میکردند، همسرم که از سرکار در میومد همه بطری های آب رو از نواحی مختلف جمع میکرد و برام میاورد 😁😁😁😁 و من با این آب ها غذا می پختم و می خوردم. این کار هر روزش شده بود و خلاصه این که ۵ ماه شد شاید توی حرف پنج ماه باشه ولی خیلی روزهای سختی رو داشتم به طوری که بعضی موقع ها فکر میکردم روزها هم به سیاهی میزنه و کامل خودم آماده کرده بودم که بچه عقب مانده را بزرگ کنم.
بعضی موقع ها خودمو سرزنش می کردم که چرا به مادر شوهرم گفتم که اجازه نمیدن الان بچه رو سقط کنم خلاصه گذشت و وقت زایمانم رسید یک بچه سالم به دنیا آمد😘😘😘 برخلاف نظرات پزشک بچه سالم به دنیا آمد.
حرف مردم هم که همیشه هست وهمه دکتر شده بودند و میگفتند علایم عقب ماندگی از ماههای بعد شروع میشه تا یکسال مدام از این و اون حرفارو میشینم ولی برخلاف تصور همه یک بچه سالم و فوق العاده باهوش هست الان خداروشکر ۵ سالشه و خیلی هم باهوشه 😍😍😍
خلاصه اینکه الان چون تو خونه خواهرش تلفن همراه داره فقط تو خونه اون تلفن همراه نداره تلفن ثابت را برای خودش برداشته یعنی هر کسی که زنگ میزنه باید فقط با اون صحبت کنه و مابقی اگه با من کار داشته باشن باید به تلفن همراه خودم زنگ بزنند. عموهاشم اونـــــقد دوسش دارن که هر هفته چند روزی مهمون یکی از عمو هاشه 😌😌
الانم چند نفر از دوستام که حامله شدند غربالگری نرفتن و بچه های سالمی به دنیا آوردن.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۲ سلام من هر روز پیامهای شما دوستانو میخوندم و از این همه عزم و اراده برای فرزندآوری
#تجربه_من ۴۰۳
در مورد غربالگری، بارداری اولم، اصلا جدی این مسائل رو دنبال نمیکردم. البته تنها و دور از خانواده بودم. خواهرم پزشک من بود، هر چند از دور، برای تست غربالگری هیچ تاکید خاصی نکرد و من هم کلا نرفتم سونو.
یادمه حدود ۱۵ هفته بودم، یکی از اقوام که بارداریش ۲-۳ هفته ای از من جلوتر بود، بهم زنگ زد و تو صحبت ها، از نتیجه غربالگری پرسید. گفتم نمیدونم موضوع چیه و جدیدا هم سونو نرفتم.
یادمه با چنان آب و تابی تعریف کرد و تاکید کرد که دلم همونجا خالی شد. با خودم فکر میکردم چرا خواهرم نگفته بود تست به این مهمی رو انجام بدم و خودم رو سرزنش میکردم که باید تحقیق بیشتری انجام میدادم؟!!!
خلاصه همون روز و به هزار بدبختی یه سونو خالی پیدا کردم و دکتر، بعد از کلی معطلی، گفت اگر چه دیر شده، ولی با درصد بالایی میتونم بگم که مشکلی نیست و عدد NT خوبه😊😊...
یادمه تا آخر بارداری هم، هر وقت یاد حرفهای فامیلمون میوفتادم، پشتم میلرزید..
خلاصه که الحمدلله پسر من بسلامتی و درصحت کامل بدنیا اومد، منتهی همش میگفتم که دیگه این اشتباه رو نمیکنم.
گذشت تا بارداری دوم
بارداری دوم رو ایران نبودم، یادمه از همون هفته های ۱۱ استرس داشتم که خب عدد NT چی میشه؟ پزشک بیمارستان یه سونو تو اتاقش داشت و مطابق روال درمانی، هربار سونو انجام میداد و پرونده رو تکمیل میکرد. بین هفته های ۱۱-۱۳ برای اولین چکاب بهش مراجعه کردم. یادمه بعد از سونو، همون اول از عدد NT پرسیدم. چشاش گرد شد و با تعجب پرسید چرا آیا پزشک هستم؟ چرا این اطلاعات تخصصی رو میخوام؟ بعد هم بدون اینکه نتیجه رو بگه، فقط گفت مشکلی نیست و اگر مشکلی در روند بارداری پیش بیاد، خودشون بهم میگن و البته بشدت منو از دنبال کردن موارد استرس زا(و بقول خودش سرچ اینترنتی و خوندن مطالب مختلف در مورد خطرات مورد توجه جنین و مشکلات حین بارداری ) منع کرد!!
تا آخر بارداری هم همین بود و فقط میگفت بخودت استرس نده و آروم باش..
میخوام بگم اولا امر پزشکی رو به پزشکان بسپریم و اینقدر برای خودمون و بقیه، نسخه نپیچیم.
دوما در همه زندگی، خصوصا طول بارداری از دنبال کردن موارد بیماری و فکر کردن به اون و استرس بیجا خودداری کنیم.
سوما هم اینکه، غربالگری با اون آب و تابی که تو ایران داره و بهش بها میدن، جای دیگه دنبال نمیشه.( مثل سزارین که اینجا بهش بعنوان یه سابقه بیماری نگاه میکنند ولی ایران کاملا مُد و مرسوم هست😔)
خدا به همه آرزومندان بچه های سالم و صالح عنایت کنه. من بعد نمازام برای اعضا کانال دعا میکنم، شما هم برای من دعا کنید🙏🙏
#فرزندآوری
#غربالگری
🆔 @asanezdevag
🚨غربالگری و باعث و بانی آن...
سیزدهم دی ماه ۱۳۷۱ بود که برای دفاع از طرح جمعیت و تنظیم خانواده، پشت تریبون مجلس قرار گرفت. شروع به صحبت کرد و حرف هایی زد که یادآوری آنها بعد از قریب به سه دهه، حال انسان را خراب می کند:
«برادران، ما می دانیم که مشارکت خانم ها و اشتغال بیشتر آنها ضرورتا یعنی اشتغال کمتر برای آقایان. شاید یکی از دلایل مهم تشویق زنها به فعالیت های اجتماعی و اقتصادی این باشد که کنترل جمعیت بشود! این تجربه کشورهای مختلف است. ما در اندونزی می بینیم که توانستند جمعیت را به این طریق کاهش بدهند. ما نیاییم این حربه! را از آن برندگی خاص خودش بیندازیم!»
شانزده سال بعد از تصویب قانون منحوس جمعیت و تنظیم خانواده، او گزینه آقای احمدی نژاد شد برای وزارت بهداشت. دکتر علیرضا مرندی -وزیر سابق بهداشت، بنیانگذار تحدید نسل پس از انقلاب، برنده جایزه جمعیت سازمان ملل و نماینده مردم تهران در مجلس هشتم- به عنوان حامی او پشت تریبون رفت و گفت: «به اعتقاد بنده خانم دکتر دستجردی نیازی به معرفی ندارد. شناخت بنده از او به سال ۱۳۵۹ برمی گردد... از آنجايي كه بانوان نيمي از جامعه را تشكيل ميدهند، افزايش نقش فعال و سازندهي آنان، ميتواند مكمل تلاشهاي مردم بوده و موجب پيشرفت سريعتر جامعه شود»
دستجردی، وزیر بهداشت شد و در دوران وزارتش «غربالگری برای همه مادران باردار» به اجرا درآمد. همین شیوه از غربالگری که تجارب مربوط به آن را خوانده ایم و اشکمان درآمده.
ناگفته نماند که هم اکنون نیز مرضیه وحید دستجردی، یکی از بزرگترین حامیان شیوه فعلی غربالگری است. شیوه ای غیرعلمی که سالانه به قتل هزاران جنین سالم می انجامد. همسویی این فرد در این موضوع با افرادی مانند مصطفی تاجزاده، عباس عبدی، حسین باستانی، سعید حجاریان و همسرش و ... جالب نیست؟!
#غربالگری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۹ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_اول من همیشه به خدا میگفتم که برام م
#تجربه_من ۴۰۹
#فرزندآوری
#غربالگری
#قسمت_دوم
پسر دومم رو مجبور شدم به خاطر خراب شدن دندوناش و دستور دکتر یه سال و نیمگی از شیر بگیرم و هم خودمون هم بچه خیلی اذیت شدیم و شاید یک ماه کامل شب ها گریه میکرد.
تصمیم گرفتم اون سال ماه رمضون رو گم روزه بگیرم و بعد برای سومی اقدام کنیم و همین کار رو هم کردیم ایندفعه دو ماه طول کشید و بعد باردار شدم هیچوقت از خدا نخواستم این یکی دختر باشه و همیشه صلاحمون رو میخواستم.
من دکترم فرد خوب و مذهبی بود که تا جایی که بتونه زایمان طبیعی انجام میده اما برای من تشخیص داد که طبیعی نمیتونم منم با ناراحتی تمام چون خیلی علاقمند به طبیعی بودم چون بهش اعتماد داشتم قبول کردم و سزارین شدم. دکتر من اجباری هم بر سونوی قلب نداره و یهو سونوی ۱۲ هفته میفرسته منم صبر میکردم و همون موقع میرفتم سر این یکی هم همینکار رو کردیم و الحمدلله همه چی خوب بود تا اینکه نوبت به غربالگری و آنومالی شد و وقتی رفتم سونوگرافی دکتر تشخیص مشکل بزرگی رو داد و منو فرستاد پیش دکترم و دکترم تشخیص اون رو تایید کرد ولی برای اینکه مطمئن بشیم سونوگرافی دیگه ای رو نوشت خیلی شوک بزرگی بود ولی همون لحظه که از سونو آمدم بیرون گفتم خدایا خیلی دوستت دارم و راضی هستم به رضای تو درسته خیلی سخت بود ولی به صورت عجیبی محبت خدا رو تو اون شرایط بیشتر حس میکردم.
خلاصه سونوی بعدی هم بدون هیچ شکی همون تشخیص رو داد. دکتر دیگه و سونوهای دیگه هم همینطور همه متفق القول بودن ولی برای اطمینان خودم و تشخیص مشکل برای بچه های بعدی آمینیوسنتز هم دادم دیگه حجت به ما تموم شد که بچه مشکل داره و حتی ممکنه تا پایان بارداری هم نمونه یا اگه به دنیا بیاد با مشکلات زیادی که داره زندگی خیلی سختی داشته باشه و از دنیا بره بنابراین با اجازه پزشکی قانونی (اصلا به راحتی مجوز سقط نمیدن) رفتم برای سقط که خودش پروسه ی خیلی سختی بود.
من دو تا سزارین با فاصله کم داشتم، نمیتونستن دارو با دوز بالا بهم بدن و ازم رضایت نامه قطع عضو در صورت پارگی رحم گرفتن این رضایت نامه ها و حرف هاشون برای من که نیت دارم فرزندان بیشتری بیارم خیلی نگران کننده و اضطراب آور بود و دوز پایین هم جواب نمیداد و دکتر اونجا به من گفت میخواستی بعد دو تا سزارین مواظب باشی دیگه باردار نشی یا میگفتن اگه میخوای لوله هاتو ببندیم 😐 ولی خوب خدا رو شکر بعد از کلی صبر کردن و تحمل کردن ۲۷ روز بعد از اولین سونویی که دادم، تونستم طبیعی سقط کنم تا مشکلی برای رحمم پیش نیاد یا سزارین سوم بشم دوره ی خیلی سختی بود و دوری از بچه ها سخت ترش میکرد ولی خدا خیلی بهم توان داد همسرم هم خم به آبرو نیاورد.
شب آخر که هنوز موفق به سقط نشده بودم رفته بود سر مزار شهدا و گفته بود همسرم رو از شما میخوام و خدا کمکمون کرد و اون دوره را پشت سر گذاشتیم.
الان دو ماه و نیم از این قضیه میگذره از تمام اعضای کانال طلب دعای خیر برای داشتن نسلی سالم و صالح رو دارم و توفیق جهاد برای فرزند اوری برای خودم و تمام عزیزان کانال 🤲
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۰ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_دوم بعد چهار سال که تصمیم داشتیم بچه دار بشیم، اما
#تجربه_من ۴۱۱
#غربالگری
#قسمت_اول
من تو سن ۱۷ سالگی ازدواج کردم همه چیز خیلی خوب بود ولی خوب متاسفانه چندین سال بچه دار نشدم. در اوج ناباوری تو سن ۲۸ سالگی یکدفعه فهمیدم باردارم. روزهای خیلی سختی بود اون قدر حالم بد بود که حد نداشت به زور فقط چند وقت یه بار مرکز بهداشت میرفتم. توی غربال گری ماه سوم همه چیز خوب بود ولی یک دفعه ماه پنجم حالم بد شد، رفتم سونوگرافی. اون روز یادمه خیلی طول کشید تا جواب را دادند بعد رفتم پیش مامایی که تو مرکز بهداشت بود. گفت سونوت یه کم مشکل داره و باید بری مرکز ژنتیک تا اونجا برات تصمیم بگیرند. منو بگو این قدر ترسیدم و گریه کردم، به شوهرم زنگ زدم و گفتم فقط پاشو بیا خونه اون بنده خدا هم خیلی ترسیده بود، به حدی که خون دماغ شد.
بعد از ظهر رفتیم مرکز ژنتیک و خانم دکتر گفت برید یه سونوی دیگه هم انجام بدید اون قدر تو شهر دنبال سونوگرافی گشتیم که بلاخره یکی قبول کرد و تنها جوابی که داد گفت وای این چه بچه ایه و من اصلا رشدشا نمیپسندم خیلی ناراحت از اونجا اومدیم بیرون و سریع رفتیم مرکز ژنتیک که متاسفانه بسته بود.
شب شده بود اومدیم خونه و خیلی ناراحت و نگران اون شب گذشت. فردا دوباره رفتم مرکز بهداشت و اون ماما گفت باید بری توی فلان بیمارستان و آزمایش بدی که البته یه کم گرون در میاد، منم چشم و گوش بسته بدون اینکه برم سراغ یه دکتر متخصص قبول کردم. شنبه صبح با مامان و شوهرم رفتیم بیمارستان که ای کاش نمیرفتیم. اول که راه نمیدادند و میگفتند دکتر همه را نمیبینه و فقط کسایی که نامه از دکتر متخصص دارند باید منتظر بمونند. هر جور بود رفتم تو اتاق. اتاق پر بود از خانم های باردار و همه نگران و مضطرب از وضعیتشون. اتاق خیلی شلوغ بود و متاسفانه دکتر دل همه را خالی میکرد.
نوبت من که شد سونو را نشون دادم و گفت باید آمینیوسنتز بشی منم خیلی ترسیدم و دلم یهو خالی شد. ظهر شد و ما از اون اتاق لعنتی اومدیم بیرون و رفتیم برا نوبت دهی و آزمایش. همه ی خانمایی که براشون این آزمایش را نوشته بود یه جا جمع شدیم یادمه یکی از اون خانما خیلی میترسید. یکی دیگشون فقط به دکترا می میگفت که به چه حقی بچه های ما را عقب افتاده فرض میکنید؟!!
مامان منم فقط نگران بهم نگاه میکرد. بنده خدا خیلی ترسیده بود. یه برگه دادند پر کنیم هم خودم هم همسرم. وای چه برگه ای!! حکم مرگ بچمو باید صادر میکردم(الان که دارم مینویسم مو به تنم سیخ شده باور کنید ثانیه ثانیش جلو چشمامه) همینطور شوهرم به خانمه میگفت این برگه دیگه چیه؟ آخه من چی را امضا کنم؟ این که نوشته به احتمال یک درصد این آزمایش انجام میشه و سقط مرگ و همه عارضه ای ممکنه در اثر این آزمایش به وجود بیاد!! شوهرم راضی نمیشد امضا کنه و بنا کرد به جر و بحث که من گفتم فقط دارم میمیرم زودی امضا کن.
رفتم رو تخت خوابیدم اول یه سونو گرفت که خانمه گفت من مشکلی نمیبینم تو بچت ولی حالا چرا برات نوشتند جای تعجبه هیچی نگفتم. یه خانم دیگه اومد سراغم و خواست سوزن تو شکمم بزنه که از شانس بد من هوا رفته بود توش و دکتر تا دید قبول نکرد و خودش دوباره اومد و انجام داد. خیلی طول کشید همه رفته بود و فقط من مونده بودم و یه مامان نگران پشت در که هیچ کسی هم جوابشو نمیداد.
یه سری توصیه و سفارش کرد خانم دکتر و اومدم بیرون و رفتیم سمت مرکز ژنتیک که بررسی کنند. دکتر گفت اگه میخوای سه روزه جواب بگیری باید یک میلیون و ششصد بدی و اگه دو هفته ای ۹۰۰ هزار تومان میشه. شوهرم اومد کمتره را بده، پریدم و گفتم تو میخوای من سکته کنم؟! باید سه روزه جواب به دست من برسه. شوهرمم با مکافات پولو جور کرد و دادیم و اومدیم خونه. و این تازه شروع مصیبت من بود کارم فقط گریه بود و به خدا میگفتم این چه بلایی هست سرمون اومد بعد این همه سال حالا هم یه بچه ناقص.
شوهرمم همش گریه میکرد و ناراحت بود. این سه روز به اندازه ۳۰ سال گذشت و من هر روز از صدای هق هق گریه خودم تو خواب بیدار میشدم. یه روز تصمیم گرفتم تمام سونوهامو ببرم پیش یه دکتر متخصص نشون بدم. نوبت گرفتم و رفتم با دقت تمام سونوها را دید بعد در مورد سونوی آخری گفت این چیه رفتی من اصلا اینو قبول ندارم کدوم دکتر برات نوشته؟ منم براش همه چیز را توضیح دادم. فقط آخر بار گفت الکی رفتی این آزمایش را انجام دادی! بچتم هیچ مشکلی نداره فقط چون خودت خیلی ضعیف و لاغری خیلی بچت ریز و کوچولو هست خودتو تقویت کن.
اون روز از حرفای خانم دکتر خیلی آروم شدم و خوشحال حتی خوشحالتر از لحظه ای که شوهرم زنگ زد و گفت جواب آزمایش اومده و گفت هیچ مشکلی نیست...
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۱ #غربالگری #قسمت_اول من تو سن ۱۷ سالگی ازدواج کردم همه چیز خیلی خوب بود ولی خوب متا
#تجربه_من ۴۱۱
#غربالگری
#قسمت_دوم
اون روز گذشت و من خیلی خوشحال بودم ولی نمیدونم چرا آخرش ته دلم یه جوری بود بازم سونوها را پیش یه دکتر دیگه بردم و اونم بهم گفت نباید میرفتی و اصلا نگران نباش. خیلی خیلی امیدوار شدم ولی تا آخر بارداری آخرش استرس و ترس خاصی ته دلم بود هر وقت سونو میخواستم برم خیلی میترسیدم.
نمیدونید این ۴ ماه را چه طوری طی کردم. بچه م از روز اول خیلی بد اخلاق بود و گریه می کرد. شبها یه ساعت به یک ساعت یه گریه های وحشتناکی میکرد که خودم میترسیدم اصلا شیر درست نمیخورد خیلی به خودم وابسته بود، پیش هیچکس آروم نمیگرفت کل شبانه روز یه ساعت هم پشت سر هم خواب نداشتم. خیلی روزهای سختی بود همه هم بهم میگفتند چرا بچت این طوری میکنه؟!
این قدر این بارداری و اتفاقاتش در من اثر گذاشته بود که دکترم هم بهم گفت با همین یه زایمان پیر شدی.
متاسفانه وقتی هم سه سالش شد یکدفعه لکنت گرفت خیلی بد کلی هم تا حالا دکتر و مشاوره گفتار درمانی. توی گفتار درمانی برا دکتر که ماجرا را تعریف کردم خیلی ناراحت شد و آب پاکی را رو دستم ریخت و گفت ریشه این طور حرف زدنش ناشی از ترس و استرسی بوده که توی بارداری داشتید و مدیون بچتون هستید منم با عصبانیت گفتم من مدیونم یا اون دکترای لعنتی و از خدا بی خبر که به خاطر تشخیص اشتباهشون این بلا را سر من و بچم آوردند تا آخر عمرمم اون دکترها را نمیبخشم و حلالشون نمیکنم واقعا چه جوابی دارند در مقابل من و بچم؟!
به خدا برا یه مادر خیلی سخته اون هم تو تجربه ی اول و بعد از این همه سال چشم انتظاری با حسرت به دهان بچه های دیگه نگاه کنه که چه خوشگل حرف میزنند و اون وقت .... حالا زخم زبون ها و نیش و کنایه های بقیه را هم به این مساله اضافه کنید.
اون قدر توی این یک سالی که پسرمو میبردم گفتار درمانی بچه هایی را دیدم که با یه تشخیص اشتباه چه بلاها سرشون اومده.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۲ من بعد از تموم شدن درسم ازدواج کردم و تو همون ماه های اول باردار شدم. متاسفانه با و
#تجربه_من ۴۶۳
#فرزندآوری
#غربالگری
#تربیت_فرزند
ما یه فرزند پسر داشتیم و هر بار با همسرم صحبت می کردم در مورد فرزند دوم، همسرم کلی اذیت هایی که سر بچه متحمل شدیم رو مرور می کرد و می گفت اصلا نه.
تا بالاخره وقتی پسرم رفت مدرسه، تصمیمش عوض شد. قبول کرد که بچه دار بشیم.
پسرم اون طور که ما دلمون می خواست بار نیومد. شاید به دلیل تک فرزند بودن و توجهات زیاد ما این طور شد.
خود محور،ناراضی و متوقع، حتی تو مسافرت هم چهره اش راضی نیست بالاخره یه چیزی هست که ناراضیه.
وقتی برای بچه دوم اقدام کردیم متوجه شدیم بی دلیل نابارور شدیم. سه سال دارو و درمان و سونوگرافی و خرج ... هیچ نتیجه ای نداشت.
یک دوست مومن و آشنا به مستحبات، حجامت پایین کمرم رو؛ حجامت ساکرال کرد و به لطف خدا ماه بعد باردار شدم. یه جنین سالم و درشت، که الحمدلله بعد از سزارین اول، تونستم طبیعی زایمان کنم. الان که دردهای زایمان طبیعی یادم رفته، خاطره زایمانم یکی از بهترین خاطرات زندگی مشترکمونه که عشق توش موج می زد و هر با بهش فکر می کنم بی اختیار لبخند می زنم.
بعد از دو سال، خدا یه دختر کوچولو و ناز دیگه بهمون داد. وقتی سر بچه سومم باردار شدم اولش جا خوردیم. قایم می کردیم. رومون نمی شد خانوادگی بریم دکتر کنار بقیه خانمای باردار بشینم، در حالیکه یکی بغلمه و یکی کنارم نشسته.
توی غربالگری دوم بهمون گفتن با احتمال ۱ به ۴ بچه سندرم داون هستش . دکترم بهم پیشنهاد سقط داد. ولی ما قبول نکردیم من از قتل بچه واهمه داشتم. با اینکه دوران بارداری با استرس گذشت الحمدلله دخترم سالمه.
الان هر جا می شینم به شوخی بهم می گن باز می خوایی بچه بیاری می گم چرا که نه ان شاالله دعا کنید دختر باشه😜
طوری حرف می زنم که اگه بازم باردارشم خوشحال می شیم.
شمایی که مخالف بچه زیاد هستی، اشتباه می کنید، خونه هاتون در آینده سوت و کوره. یه سفره فامیلی پهن می کنید همه پیرن، دو سه تا جوان هم که دارید حتما خوششون نمیاد باهاتون قاطی بشن.
با اعتماد به نفس در مورد اینکه سه تا بچه دارم دفاع می کنم.
بچه دوم و سومم از صبح با هم مشغولن . اصلا زحمتشون اندازه بچه اولم نبود. با هم غذا می خورن. توی سرو صدا می خوابن. معمولا خودشون سرشون گرمه بازی یا دعواس. تجربه دفاع کردن از حق خودشون رو دارن مدام سراغ من نمیان.
همسرم چند وقت یه بار ازم بخاطر اینکه طعم دختر دار شدن رو چشیده ازم تشکر می کنه.
من خدا رو به خاطر خانوادم بسیار شکر می کنم. امیدوارم خدا طعم بچه دار شدن رو به هر کس آرزو داره بچشونه.
ان شاالله❤️
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوتا مرغ عشق😍😍
👈 با فرض یک میلیون تولد، توقع می رود که سالانه هزار نفر مبتلا به سندرم داون در ایران به دنیا بیایند.
در فرآیند شناسایی و کشتن این 'مهران' و 'هدیه' ها، بیش از ۲۰ هزار جنین غیرمبتلا نیز کشته می شوند.
این خلاصه ای دوخطی بود از فاجعه تراژیک غربالگری در کشور ما.
#غربالگری
#مافیای_هزار_میلیاردی
#مافیای_کودک_کشی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 اندر مصائب غربالگری اجباری...
👈 در همکاری وزارت بهداشت و دانشگاه تهران مطالعه ای انجام شد که نشان داد ۹۵ درصد زنان باردار، غربالگری می شوند. اگر موالید سالانه، یک میلیون باشد، برای شناسایی هزار مبتلا به سندرم داون، قریب به ۱۵۰ هزار مثبت کاذب وارد مراحل تکمیلی می شوند و در این فرآیند ۲ هزار جنین سالم بر اثر آمنیوسنتز و قریب به ۲۰ هزار جنین دیگر بر اثر سقط جنایی از بین می روند. یعنی قریب به ۲۲ هزار جنین سالم برای یافتن و کشتن ۱۰۰۰ جنین داون کشته می شوند و با این همه سالانه ۳۰۰ مبتلا به سندروم داون به دنیا می آید!
#غربالگری
#آمنیوسنتز
#مافیای_هزارمیلیاردی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_اکبری
🚨هنوز زورمان به مافیای اقتصادی پشت پرده ی غربالگری و سقط جنین نرسیده است.
#جنایت_سقط_جنین
#غربالگری
#مافیای_هزارمیلیاردی
⚠️ پوشش غربالگری در ایران ۹۴ درصد است. در حالی که در کشورهای توسعه یافته، نهایت ۳۰ درصد می باشد!!!
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۶۳ #ازدواج_در_وقت_نیاز #ازدواج_آسان #تحصیل #فرزندآوری من در سال ۹۶ تونستم بورسیه تحص
#تجربه_من ۵۶۴
💥ایمان...
اولین بارداری من سال ۹۵ بود. تحت نظر دکتر ژنتیک آقای دکتر .... توی میدان ولیعصر تهران بودم.
غربالگری مرحله دوم گفتن مشکل داره و باید آمنیوسنتز انجام بشه.
روزی که قرار بود آمنیوسنتز بشم با همسرم رفتیم مطب دکتر ژنتیک از اونجا آدرس دادن ما رفتیم یه مطب دیگه. خلاصه رفتیم اون مطب، اول تعهد گرفتن که اگه با این سوزن زدن کیسه آب نشتی کرد و بچه بی آب شد، ما هیچ تعهدی نداریم. یهو دلم لرزید. دلم نمیخواست انجام بدم، ولی آخر سر انجام دادم.
توی اون یک هفته ای که من در انتظار جوابش بودم، استراحت مطلق بودم که سوراخ کیسه آبم ترمیم بشه. چه روزای سختی بود. خییییلی سخت گذشت، اگه جوابش بد میشد، بچه مو باید سقط میکردم. خیلی وحشتناک بود.
روز پاسخگویی آزمایش رسید و گفتن مشکلی نداره و سالمه. زندگی ما دوباره جون گرفت. گذشت و گذشت تا آخر هشت ماهم که روز جمعه آبان ماه بود و مامانم میخواست، سیسمونی بیاره.
همون روز افتادم به خونریزی، همسرم خیلی ترسیده بود، ولی من آروم بودم. بهش میگفتم هیچی نیست. رفتیم دکتر صدای قلب جنینو گرفت، صدای قلبو نشنید. فرستاد یه بیمارستان دیگه. اونجام صدایی شنیده نشد. دیگه شب شده بود، رفتیم بیمارستان دکتر خودم، پرستار گوشیو داد بهم ، دکتر توو گوشم گفت، بچه ت مرده، ختم بارداری.
ای خدای من حتی فکر کردن به اون روزا اشکمو در میاره. قلبم درد میگیره. دکتر گفت برو خونه، صبح بیا برای زایمان.
اون شب با همسرم توی خیابونای تهران گریه هامونو کردیم ،، زجه هامونو زدیم. تا رسیدیم خونه. من اولین نوه خانواده مادری و پدری بودم. همه منتظر به دنیا اومدن نوزاد ما بودن. ولی افسوس ...
این درد برای من عین کسی بود که جوون از دست داده. کل بارداری من اینقدر وابسته این بچه بود، حواسم به تکوناش بود، دائم باهاش حرف میزدم، نمیدونم چطوری رفت، نمیدونم...
من زایمان طبیعی کردم. اصلا هم جنینو نگاه نکردم، فقط از پرستار پرسیدم چه شکلیه، گفت شبیه یه بچه ست که تمام پوست بدنش سوخته...😭 یا حسین 😭 بچه م از بی آبی سوخت...
بعد از آمنیوسنتز کیسه آبم نشتی میکنه و به مرور خشک میشه. همه اینا یک طرف، درد بعد زایمان که شیر میاد توو وجودت یک طرف....
با اومدن و رفتن این بچه من بزرگ شدم. قوی شدم. یاد گرفتم صبر کنم و امیدوار باشم به وعده های الهی. یک سال صبر کردم، مهر ماه سال بعدش خدا بهمون نعمت فرزند رو داد. بخاطر همه سختی هایی که کشیدم و بی قراری هایی که کردم، اسمشو گذاشتیم ❤️ایمان❤️
مهرماه امسال آقا ایمان ۶ سالش تمام میشه و کنار بچه دوم مون مشغول بازی هستن.
دعای همیشه من اینا که خدابه همه فرزندی سالم و صالح عطا کنه. الهی آمین
#غربالگری
#آمنیوسنتز
🆔 @asanezdevag