eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
984 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارمــــنیا مــــیان در خــــونت بس که تو دردا رو دوا کردی هر چی گره به کارمون افتاد با دستای بریده وا کردی... 😭 ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 غرب هر بی اخلاقی رو میخواد رواج بده میاد اسمش رو عوض میکنه به جای شهوت گفت عشق به جای هرزگی گفت ازدواج سفید به جای همجنس بازی گفت همجنس گرایی و... کلمات معجزه می کنند شما فریب نخورید . 🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
🏴 در ایام سوگواری اهل بیت و خصوصاً امام حسین علیهم السّلام چند شب درون خانه‎تان پرچم یا پارچه‎ی سیاهی بزنید و لباس سیاه به تن بچّه‎ها بکنید و دور هم بنشینید و خودتان چند بیت از همان نوحه‎های ساده‌ی قدیمی‎ بخوانید که به فطرت نزدیک‌تر است و با هم سینه بزنید. آن‎وقت ببینید خدا و اهل بیت علیهم السّلام از فضل و عنایت، با شما و خانواده‎تان چه‎ها می‎کند 🏴 امام حسین علیه السّلام ظهور محبّت است. ائمّه علیهم السّلام یک ماه محرّم را خیمه‎ی عزا می‎زدند و گریه می‎کردند. 🏴 کسی که در عزای امام حسین علیه السّلام بگرید یا بگریاند یا محزون شود، دیگر آتش دنیا و آخرت او را داغ نخواهد کرد. دوستان اهل بیت علیهم السّلام در مجلس ذکر امام حسین علیه السّلام مثل حضرت ابراهیم علیه السّلام هستند که خداوند آتش را بر او سرد کرد. 📚 مصباح الهدی 🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
✨فرزندم مرا از تمام لذت مادر شدن همین بس که تو لحظه به لحظه، آن به آن فریاد کنی: «بابی انت و امی یا حسین» 🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
🏴 لا یوم کیومک یا اباعبدالله ‍ کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. 🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
ارث فرزندان من، عشق حسین بن علی است از خدا در روضه ها، نسل حسینی خواستم 👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۱۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #ساده_زیستی #سبک_زندگی_اسلامی #خانم_صادقی من وارد پانزده سالگ
۵۱۸ بسیار خوشحالم که در این جمع با نشاط هستم و حداقل با خانواده هایی که باهم همفکر هستیم دور هم جمع شدیم تا به همدیگه قوت قلب بدیم و باعث تشویق سایرین بشیم. من فعلا مادر هفت فرزند هستم😎 البته اگه اون دوقلوهای عزیزم که دم در بهشت منتظرم هستن رو حساب نکنیم 😞😜 با اونا میشن ۹ تا الحمدالله سن زیادی هم ندارم تازه سی و پنج سالم شده... دوتا پسر داشتیم که خدا یه دختر هم بهمون عنایت کرد، دیگه هم خودمون هم اطرافیان میگفتن خوب دیگه هم پسر داری هم دختر😍 درسم رو هم مدتی بود که شروع کرده بودم و حسابی مشغول بودم که ازین طرف اونطرف شنیدیم آقا روی فرزندآوری تاکید دارند و از طریق دوستانی که در جلسات خصوصی تر شرکت داشتند، شنیدیم فرمودند چهارتا کمه😄 آقای همسر که تا حالا روش نمیشد حرفی بزنه با این حرف رهبر بال درآورد و ما نیت کردیم به امر رهبری بازم بچه دار بشیم. سه سالگی دخترم خدا آقا مجتبی رو تو نیمه ماه مبارک به ما عنایت کرد و من تقریبا تو ماههای آخر بارداری تونسته بودم دانشگاه رو تموم کنم، سخت بود اما غیر ممکن نبود، مخصوصا که دانشگاهم تو شهر دیگه ای بود. این روند ادامه داشت و ما هر چه زمان میگذشت چون پیگیر این مباحث هم بودیم نکات مهمتری درباره اهمیت فرزندآوری می شنیدیم. خیلی از اطرافیان میگفتن تربیت شون مهمه و خوبه آدم دوتا داشته باشه ولی باکیفیت!! ولی از یکی علمای بزرگ شنیدم که با دلایل روایی ثابت کردند تربیت هم دست خداست و ما فقط باید تلاش کنیم در راه باشیم. خلاصه این شد که ما الان شش پسر و یک دختر گل داریم پسر بزرگم پانزده ساله اس و پسر کوچکم هشت ماهه... ناگفته نمونه از مادر خودم تا بقیه مخالف سرسخت ما هستن ولی ما برای نیتی که کردیم سعی میکنیم ازین حرف ها و مخالفت ها دلگیر نشیم. دلم میخواست با جزئیات بیشتری براتون توضیح بدم ولی میترسم از حوصله جمع خارج باشه😉 راستی کلی هم تجربه در زمینه ازدواج آسان، تربیت فرزند، غربالگری، اقتصاد خانواده و... دارم که ان شاءالله در فرصت های بعدی عرض میکنم یا علی💐 👈 نهمین فرزند خانم صادقی هم به دنیا آمده است. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب من مدافع حرم باش مراقب چادر دخترم باش نیافتد از سر چادر و معجر الله اکبر ، الله اکبر 🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
📌 شیوه برخورد با کودکان امام خمينی(ره) داشتن كتاب ميخواندن كه علی كوچولو (نوه امام) به اتاقش آمد. امام كتابش را بست و با مهربانی علی كوچولو را در آغوش گرفت. علی روی زانوهای پدربزرگش نشست. علی نگاهی به امام كرد و پرسيد: «آقا جان! ساعتت را به من ميدهی؟» امام پاسخ دادن: «بابا جان! نمي‌شود، زنجيرش به چشمت میخورد و چشمت درد ميگیرد، چشم تو مثل گل ظريف است.» علی كوچولو گفت: «پس عينكت را به من بده » پدر بزرگ خيلی جدی پاسخ داد: «نه! دسته‌اش میشكند و آن وقت ديگر من عينك ندارم بچه كه نبايد به اين چيزها دست بزند.» علی از روی پاهای امام خمینی پايين آمد و از اتاق بيرون رفت. چند دقيقه بعد، علی كوچولو دوباره به اتاق پدربزرگ آمد و گفت: «آقا جان! بيا بازی كنيم تو بشو بچه و من هم بشوم آقا » امام قبول كردن، علی لبخندی زد و گفت: «پس از اين جا بلند شويد بچه كه نباید جای امام بشيند.» 🙃 امام با مهربانی بلند شدند علی كوچولو با شيطنت گفت: «عينك و ساعت را هم به من بدهيد، آخر بچه كه به اين چيزها دست نمیزند.» امام خنديد دستی بر سر علی كوچولو كشيد، او را بوسيد و گفت: «بيا اين‌ها را بگير، تو بردی»😄 علی كوچولو ساعت و عينك را با شادمانی گرفت و رفت. 😁 🆔 @asanezdevag