eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
984 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ♨️ آیا واقعاً از هر سه ازدواج یکی به طلاق می انجامد؟ (پاسخ به یک خطای آماری) 🔻 در تحلیل آمار طلاق و ازدواج معمولاً برداشت‌های نادرستی صورت می‌گیرد و در نتیجه موجب تشویش و انحراف در افکارعمومی می‌شود. در گزارشی که اخیراً خبرگزاری تسنیم راجع به نسبت ازدواج و طلاق منتشر کرده و بازنشر گسترده‌ای پیدا کرده، شاهد این خطای آماری و تحلیلی هستیم. در این گزارش ادعا شده است که در شرایط فعلی، از هر ۳ ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود! اما چرا خبرنگار تسنیم دچار این خطا شده است؟ خطا در اینجا اتفاق می‌افتد که آمار طلاقی که سال ازدواج آنان مشخص نیست و به سال‌های گذشته برمی‌گردد در سال ۹۸ ثبت شده و این نرخ طلاق را با میزان ازدواجی که در همان سال ثبت می‌شود، مقایسه می‌کنند و نسبت ازدواج و طلاق را محاسبه می‌کنند. 🔻 برای مثال در سال ۱۳۹۸، ۵۳۰ هزار و ۳۳۵ ازدواج و ۱۷۴ هزار و ۸۳۱ طلاق ثبت شده است. خطا اینجاست که برای به دست آوردن درصد طلاق در سال ۱۳۹۸ این دو عدد را با یکدیگر می‌سنجند. با سنجش این دو، نتیجه گرفته می‌شود که حدود ۳۲ درصد از ازدواج‌ها به طلاق منتهی یا به تعبیری دیگر، از هر سه ازدواج یک ازدواج منجر به طلاق شده است. 🔻 نکته ظریف این‌که همه طلاق‌های ثبت شده در سال ۱۳۹۸ در همان سال ازدواج نکرده‌اند بلکه مثلاً ممکن است در سال ۱۳۹۶ ازدواج کرده و در سال ۱۳۹۸ طلاق آنان ثبت شده باشد. لزوماً ۱۷۴ هزارنفری که در سال ۱۳۹۸ طلاق گرفته‌اند در همان سال ۱۳۹۸ ازدواج نکرده‌اند. اما در این محاسبه به‌غلط ۱۷۴ هزار طلاق را نتیجه ۵۳۰ هزار ازدواج در همان سال تعبیر می‌شود. به این صورت درصد طلاق در آن سال نسبت زیادی به دست می‌آید. برای محاسبه شاخص و یا درصد طلاق در سال ۱۳۹۸ باید مشخص شود از همان ۵۳۰ هزار ازدواج ثبت شده چند نفر طلاق گرفته‌اند. 🔻 از طرفی نکته دیگری که باید در این موضوع در نظر داشت، روند منطقی افزایش طلاق و کاهش ازدواج با توجه به تغییرات جمعیتی است. هرم جمعیتی کشور در شرایطی به سر می‌برد که در دهه گذشته جمعیت زیاد جوانان دهه شصتی به سن ازدواج رسیده‌اند و با گذشت سال‌ها این جمعیت جوان در سن ازدواج کاهش یافته است و این با کاهش میل به ازدواج کاملاً متفاوت است. 🔻 از طرفی میل همین جوانان زیادی که در دهه قبل ازدواج کرده‌اند حالا به سنی رسیده‌اند که معمولاً طلاق در آن رخ می‌دهد و به‌صورت طبیعی آمار طلاق کشور با افزایش جمعیت زوج‌هایی که چند سالی از ازدواجشان گذشته افزایش می‌یابد. به این شکل با کاهش طبیعی ازدواج و افزایش طبیعی طلاق نسبت طلاق به ازدواج نیز تغییر چشمگیری می‌کند. پژوهش دقیق‌تری در سال‌های گذشته انجام شده که نشان می‌دهد از هر ۱۰ ازدواج در یک سال فقط یکی به طلاق منجر می‌شود. 🔻 در نهایت باید گفت، رسانه‌هایی که دائماً در سال‌های گذشته با تکرار این آمار غلط‌انداز باعث ترس از ازدواج در جوانان شده‌اند بهتر نیست کمی خبرنگاران خود را با مباحث اولیه حوزه خانواده آشنا کنند؟ 🆔 @asanezdevag
❤️ 💑 هفـت رازِ همسـرانِ مــوفق: 1⃣ همسرتان را علی رغم تفاوت‌ها، همانطور که هست بپذیرید و از تلاش برای تغییر او دست بردارید. 2⃣ کاری کنید که وقتی همسرتان در کنار شماست احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد. 3⃣ در برخورد و ارتباط با همسرتان دقت و خلاقیت به خرج دهید. 4⃣ برای داشتن زندگی عاشقانه و رمانتیک وقت و انرژی صرف کنید. 5⃣ به نیازهای جسمی و جنسی همسرتان توجه کنید. 6⃣ همسـری شاد باشید و مسئولیت شادی خود را به عهده بگیرید. 7⃣ احساسات خود را بشناسید، به آنها بها دهید و با همسرتان پیرامون آن صحبت کنید. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۴۵ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #سبک_زندگی #قسمت_اول من متولد ۶۳ هستم. سال ۸۱ وارد شریف ش
۲۴۵ از خیر دانشگاه گذشتن خیلی برام سخت بود. تمام بچگی و نوجوانی و جوانی من به این گذشته بود که خوب درس بخونم و موقعیت خوب اجتماعی به دست بیارم. اصلا هیچ ارزشی جز این مسأله برام تعریف نشده بود و درس خواندن جزئی از وجودم بود. این هایی که میگم فقط برای من نبود ها. برای همه‌ی دختران و پسران نسل ما و حتی همین الان بوده و هست. حالا یکی بر حسب استعداد یا موقعیت یا تلاشش به دست میاره و هم خودش هم خانواده اش باهاش حال میکنن، یا به دست نمیاره و و حسرت میخوره یا سرخورده میشه یا... برای منم خیلی سخت بود مخصوصا وقتی دوستان دیگه ام رو می‌دیدم که علی رقم رزومه ضعیفتر از من دارن درس میخونن و دانشگاه میرن ولی من فقط بچه داری میکردم. البته در این برهه دچار یه دو گانه ای شده بودم. هم از دانشگاه نرفتن حسرت می‌خوردم، هم از اینکه کار مهمی کرده بودم و در شرایطی که هیچ کس اونجا بچه نمی آورد، بچه آورده بودم، خوشحال بودم. وقتی پسرم شش ماهه شد دوباره تصمیم گرفتم برای یه دانشگاه دیگه که تو اون شهر بود اقدام کنم. ولی اولا پسرم فقط شیر میخورد و غذا خور نبود و من نمی‌تونستم حتی برای ساعاتی ولش کنم و دوماً دچار یه تغییرات فکری عمیق و خوب شده بودم که فقط از الطاف خدا بود. گاهی بعضی تصمیمات، مسیر زندگی آدم رو کاملا عوض می‌کنه و البته لطف خدا را به زندگی سرشار می‌کنه. نمی‌خواستم دوران طلایی بچه آوردن رو صرف درس خواندن بکنم و از این امر مهم زندگیم غافل بشم، بچه آوردم. بعد خدا لطف کرد و دریچه های تازه فکری و معرفتی به روم باز شد. یه استادی میگفتن آدم ها سه جور زندگی میکنن. برخی در زندگی همون کارهایی رو انجام میدن که همه انجام میدن، همه مثل هم در یه نقشهِ شکل گرفته، حرکت میکنند. زندگی اکثر ما اینجوریه... بعضی آدم ها بر اساس علایقشون زندگی میکنن. این شیوه زندگی بهتره، چون حداقل انسان بی فکر و اندیشه زندگیش رو به خاطر یه الگوی اجتماعی از پیش تعیین شده که هیچ تناسبی هم با توانایی ها و شرایط و علایق فرد نداره، تباه نمیکنه... ولی بعضی آدم ها بر اساس وظایفشون زندگی میکنن. یعنی نگاه میکنن که توی این دنیا باید چیکار کنن بعد حساب شده زندگی میکنن. حضرت زهرا سلام الله علیها یه دعایی دارن که میگن خدایا کمک کن که بر اساس وظایفمون زندگی کنیم و وظایفمون رو خوب انجام بدیم. این چیزهایی که بالا گفتم رو بعدا خوندم و شنیدم ولی واقعیتش اینه که بعد از تولد پسرم خیلی از مادر بودن لذت می‌بردم و همش هم خدا رو شکر میکردم که بدون دغدغه کار و درس به بچه داری میرسم. کم کم به این نتیجه رسیدم که اصلا از ابتدا زندگی ما اشتباه بوده. این اشتباه بود که اینهمه بُعد درس و فعالیت های اجتماعی رو در نظر ما با ارزش کردن و هیچ وقت به ارزش واقعی زن بودن و مادر بودن و حفظ حریم خانواده برامون صحبت نشد. خیلی از دوستان و فامیل ازم سوال میکردن که چرا درسم رو تموم نکردم؟! منم میگفتم چون میخواستم به کار مهمتر از درس بپردازم. همین مسأله خیلی روی زنان فامیلمون تاثیر داشت. خوب کسانیکه ما رو به درس خون بودن و باهوش بودن می‌شناختند وقتی می‌دیدند که من با قاطعیت و از روی فکر بچه آوردم و خیلی هم راضی ام براشون جالب بود. من بعد ها به دوستام میگفتم که ما به یک قیام و جهاد زنان تحصیلکرده در امر فرزندآوری نیاز داریم. چون از حدود مثلاً صد سال پیش که تحت تاثیر فرهنگ غربی بحث تحصیل و کار زن در جامعه ارزش شد، همزمان خانه داری و فرزند آوری بی کلاسی و بی سوادی و ضد ارزش شد. در اینچنین فضایی اگر یه خانم دیپلمه بچه زیاد بیاره و خانه دار باشه، اگرچه که در نزد خدا کارش بسیار ارزشمنده ولی جامعه فکر می‌کنه از سر ناچاری و بی کلاسی بچه آورده، ولی اگه یک زن در موقعیت خوب تحصیلی و اجتماعی برگرده به اصل نیاز خانواده و با اقتدار بچه زیاد بیاره، این فرهنگ و باور غلط فرهنگی در جامعه کم کم از بین میره انشاالله پسرم که دو ساله شد، پسر دومم رو باردار شدم و بعد هم به ایران برگشتیم. اختلاف سنی شون دو سال و هشت ماه شد. البته با اینکه این بار ایران بودیم ولی مامانم مریض بودن و سر این یکی هم خیلی نتونستن کمکی کنن. همسرم هم هیات علمی یکی از دانشگاه های تهران شدند و خیلی سرشون شلوغ بود. وقتی اومدیم ایران با همه پس انداز مون یه آپارتمان کوچیک خریدیم که چون قرض مون زیاد بود نتونستیم توش بشینیم. از وسایل هم فقط یه گاز و یه یخچال و یک ماشین لباسشویی همه ایرانی خریدیم. فرش هم از یکی از اقوام گرفتیم و با ظرف و ظروفی که از جهازم باقی مانده بود زندگی رو در ایران شروع کردیم. 💎 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 اگر همسر خوب و پاک میخواهی خودت هم باید همینگونه خوب وپاک زندگی کنی❗️ 🆔 @asanezdevag
اولین راه درست ✔برای ازدواج، شناخت یک معرف خوبه👌 تا بتونه افراد درستی رو هم بهتون معرفی کنه🧑👩 باید معیار های اصلی و حقیقی ازدواج رو بشناسه😯با هر دو خانواده آشنایی داشته باشه👨‍👩‍👧‍👦 و سنجیده و عاقلانه طرفین رو آگاه کنه😊 ‌🆔 @asanezdevag
❤️‍🔥 ۲۷ 🎁 هدیه های هر چند کوچک شما؛ جایِ شما رو در قلب همسرتون بزرگتر میکنه. 🆔 @asanezdevag
🔸 🔹 سرکار خانم قاسمی: همسرم بسيار مراقبت می‌كرد تا را حرام نكند. شهيد شهرياري مطالعه تفسير قرآن را هرگز رها نمی‌كرد و تفسیر را به صورت كتاب و نرم‌افزار هميشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هايی از تفسير قرآن را به من و فرزندان بيان می‌كرد. ارادت خاصی هم به حافظ داشت. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۴۵ #فرزندآوری #سبک_زندگی #قسمت_دوم از خیر دانشگاه گذشتن خیلی برام سخت بود. تمام بچگی و
۲۴۵ پسر دومم رو بیست و یک ماه شیر دادم و برای بعدی اقدام کردم. میخواستم اختلاف سنی شون کمتر بشه، ولی خدا نخواست و تقریبا سه ماهه سقط شد. خیلی هم سخت گذشت. بعد از شش ماه دوباره باردار شدم و خدا لطف کرد و یه پسر دیگه بهمون داد. اختلاف این دو تا شد سه سال. من واقعا رزاقیت خدا رو تو زندگیمون با همه وجود لمس میکنم. پدر من و پدر همسرم هر دو کارگر بودن و توانایی اینکه ما رو از نظر مالی حمایت کنن، نداشتن. ولی شرایط زندگی من و همسرم تقریبا از خیلی از دوستان اطرافمون که تحت حمایت مالی خانواده هاشون هستن هم بهتره. واقعا اعتقاد دارم خداوند رزق و روزی و برکت رو بعد از ازدواج و بچه دار شدن تضمین کرده ولی ضمانتی بابت تجملات و زیاده خواهی های ما نداده. یعنی برکت خدا رو باید همراه با قناعت درک کرد. من به مسأله قناعت و با فکر خرج کردن همیشه توجه دارم. البته این قضیه رو از زندگی در کانادا یاد گرفتم. اونجا اگه چیزی لازم داشتیم نمی‌توانستیم سریع بخریم چون قیمت اولیه شان خیلی زیاد بود. باید صبر میکردیم تا تخفیف بخوره، گاهی تو این صبر کردن، اصلا متوجه کاذب بودن نیازمون هم می‌شدیم. الان در مورد بچه ها هم همین کار رو میکنم. وقتی بچه ها چیزی می‌خوان میگم صبر کن تا یه روز برم بازار، بعد تا من برم بازار مطالبات لحظه ای اونها هم تغییر می‌کنه و نهایتا از بین خاصه هاشون با رضایت خودشون یه چیز به درد بخور تر می‌خریم. اگر هم یه درخواست غیر منطقی باشه با دلایلی که متوجه میشن، میگم نمیتونم بخرم. در مورد لباس بچه هم که الان به علت گرانی شاید خیلی از هزینه خانواده ها رو به خودش اختصاص بده باید بگم که لباسهای بچه های بزرگتر رو برای کوچکتر ها نگه میدارم البته بین خواهر و برادرم هم لباسهای بچه هامون رو جابه جا میکنیم. پسر سومم که بیست و یک ماهه شد برای بعدی اقدام کردم ولی این بار هم خواست خدا نبود و سقط شد، با شرایط بدتر از سقط قبلی😒 حالا دیگه قرضهای خونه اولمون هم تموم شده بود، یه همتی کردیم و با لطف خدا یه آپارتمان خیلی بزرگتر خریدیم. مامانم خیلی بهمون تاکید می‌کردند که بچه زیاد و پشت سر هم بیاریم. ایشون یک سال و نیمه به رحمت خدا رفتن. معلم بازنشسته بودن و همیشه میگفتن: "ثمره و حاصل کل زندگیم شما چهارتا هستید و ای کاش شش تا آورده بودم. بعد هم میگفتن بچه پشت هم به زندگی آدم نظم و برنامه میده." مادرم میگفتن: "من هفت سال شیر دادم و کهنه شستم، در طول هفت سال شما مدرسه رفتید، وقتی برادر آخری رفت کلاس اول رفتم دانشگاه و ادامه تحصیل دادم." خلاصه تا روز آخر یکی از سفارش هاشون به ما تعداد بچه زیاد بود. اما اقوام خیلی از نظر فکری و سبک زندگی با ما فاصله دارن ولی از اونجایی که همیشه به ما به عنوان بچه های زرنگ و درس خوان و اهل فکر نگاه میکردن (برادرم هم شریفی بودن، ایشونم الان پنج تا بچه دارن ) و مهمتر از اون اینکه ما خودمون با قاطعیت در مورد فرزندآوری صحبت میکنیم، اونها هم کاملا در موضع ضعف هستن. چند وقت پیش یکی از اقوام بهم گفت بچه های من تنبلن و مثل شما چندتا بچه نمیارن. این برام خیلی جالب بود که ایشون دلیل بچه نیاوردن رو تنبلی میدونست. در مورد کار خونه و بچه داری و خستگی هم همیشه به خودم میگم هر چی کار ارزشمند تره، سختیش بیشتره. البته در مورد کار بسیار ارزشمند زنان، به لطف خدای مهربون مون سختیش با شیرینی و لذت بردن فطری همراهه. من وقتی تو خونه کار میکنم و خسته میشم، مدام به خودم روحیه میدم که خدا داره کارهام رو میبینه، انشاالله خدا ازم راضیه و این همون کاریه که من باید تو این دنیا انجام بدم و ... خدا شاهده اینقدر این فکر ها روحیه بخشه و خستگی رو از تن آدم در میاره که حد نداره‌‌. حتما امتحان کنید😊😉 شدیداً اعتقاد دارم این روح آدمه که جسم رو سر پا نگه میداره. من تا قبل از ازدواج، از نظر پدر و مادرم و خواهر و برادرام خیلی ضعیف و بی جون بودم. تازه برادرام به شوخی میگفتن ما تو جلسه خواستگاری به شوهرت میگیم که چقدر ضعیفی که جنس بد دست مردم ندیم😁 ولی من الان واقعا احساس ضعف در بارداری‌هام نمیکنم. حتی با وجود اون دو تا سقط بد که از ده تا زایمان هم بد تر بود. چون خیلی روحیه ام خوبه و اعتقاد دارم که خدا تواناییش رو بهم داده و ایشالا توانایی بیشتری هم بهم میده. من الان به لطف خدا چهارمین پسرم رو باردارم و فعلا دختر ندارم، البته به فضل خدا امیدوارم☺️، ولی اگر دختر داشته باشم اولین و مهمترین ارزشی که سعی میکنم براش جا بندازم بحث مادری هست. بحث مسئولیت خطیر انسان سازی و جامعه سازی. بحث مدیریت امور خانه و آرامش دهی به خانواده و البته در کنارش بحث تحصیل در رشته هایی که باعث ارتقای خودش و خدمت به جامعه اسلامی باشه. 🆔 @asanezdevag
👌داستانی دردناک .❤بزرگواری مادر پس از درگذشت پدر، پسر مادرش را به خانه سالمندان برد وهرلحظه از او عیادت می کرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود ، او را ببیند از مادرش پرسید: مادر چه میخواهی برایت انجام دهم ؟ مادر گفت :از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و یخچال غذاهای خوب بگذاری ،چه شبها که بدون غذا خوابیدم فرزند با تعجب گفت: داری جان میدهی و از من اینها را درخواست میکنی ؟ و قبلا به من گلایه نکردی! مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند ، به گرما و گرسنگی عادت نکنی ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🆔 @asanezdevag
💞 ازدواج یعنی تعهد دادن ، یعنی مسئولیت پذیر بودن... 🆔 @asanezdevag
‍ 😳وقتی مرد، 6 می بیند، زن 9 چه کنیم؟! در زندگی زوج ها زمانی پیش می آید که مرد و زن در برابر هم ایستاده اند و به یک شکل واحد نگاه می کنند. مرد می گوید آنچه می بیند 6 است، یک قدم هم حاضر نیست از موضع خود عقب نشینی کند چون به واقع خود را محق می داند چون چشم اندازی که در برابر خود می بیند چیزی جز 6 نمی تواند باشد اما از آن سو، زنی که روبروی او ایستاده و به 6 مرد نگاه می کند آن را چیزی جز 9 نمی بیند و او هم اصرار دارد آنچه به چشمش می آید و واقعیت محض است 9 است و مرد باید دیدِ خود را نسبت به این موضوع تغییر دهد. اگر دقت کنید بسیاری از اختلافات زوج ها هم زمانی پیش می آید که آن ها هر کدام از موضع خود به یک اتفاق نگاه می کنند و هیچ کدام هم حاضر نیست تغییر موضع بدهد. 💑حال تصور کنید که در مثال بالا، مرد از موضع خود کمی عقب نشینی کند یا بهتر است بگوییم تغییر زاویه دید دهد و بیاید در کنار زن قرار گیرد و با چشم خود ببیند که آنچه آن را 6 می دیده در واقع وقتی کنار همسرش قرار می گیرد 9 است. زن هم می تواند چنین کاری کند. از موضع خود عقب نشینی کند و جایگاه خود را تغییر دهد و در کنار مرد بایستد و ببیند آنچه آن را 9 می دیده، 6 بوده است. 🆔 @asanezdevag
12.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شناسایی ویروس های زندگی 💠استاد داودی نژاد 🆔 @asanezdevag