◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۵۱ برادر کوچکترم سی و پنج ساله است و متاسفانه هنوز مجرد😔 از بیست و دو سالگی به مادرم و
#تجربه_من ۳۵۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
حدود ۱۰ سال پیش که برادرم سالهای اول دانشگاه بود، من متوجه شدم که برادرم به خاطر تنهایی مفرط و نداشتن دوست و برادر و یا پدر و مادر همزبان شدیدا نیاز به یک مانوس داره. مخصوصا حضور در دانشگاهی که اکثرا در کلاسشون دختر بودند و دخترانی جلب نظر کننده و برادر من هم تک پسر خانواده، این تنهایی رو بیشتر نمود می داد.
من کم کم متوجه شدم احتمال به خطا رفتن برادرم (با اینکه تمایلات مذهبی داشت) به شدت وجود داره.
با اینکه خجالت میکشیدم، با وجود کوچکتر بودن در خانواده ام، بهشون گفتم که پسرشون گناه داره یه فکری براش بکنید قبل از اینکه دیر بشه...
مادرم میگفتن من نمیتونم کاری کنم به پدرت بگو مسئولیتش با پدره. پدرم میگفتن باشه هر وقت رفت سر کار و پول در آورد، الان بریم خواستگاری همه میپرسند اول کارش چیه، خونه اش کجاست، بریم خواستگاری خودمونو سبک میکنیم. بعدشم من ۲۸ سالگی ازدواج کردم، اونم خودشو نگه داره...
(البته اون موقع بخاطر موقعیت اجتماعی خانوادگی مون مطمئنم کسانی بودند که حاضر باشند حتی با وجود شاغل نبودن برادرم، دخترشون عروسشون ما باشه.)
خلاصه اونها بهانه میکردند و مدام عقب می افتاد. تا کم کم برادر من تمام انگیزه اش از درس و تلاش رفت زیر سوال و کارشناسی ۴ ساله رو ۷_۸ ساله تمام کرد...
بماند که این وسط رابطه های پیامکی و غیر جدی هم با دختران داشت و به گناه افتاده بود.
الان دیگه خانواده ام بخاطر وضیعت به ظاهر بد برادرم هم نمیتونستند براش قدمی بر دارند. (چون شاغل نبودن یه جوان ۲۰ ساله شاید قابل قبول باشه ولی همه از جوان ۲۷ ساله انتظارات فراوانی دارند) و خودش هم اعتماد به نفس برای رسیدن به استقلال رو از دست داده بود.
و بعد هم کار رسید به رابطه بسیار عاطفی با یک دختر که آینده ازدواج از همه طرف برای هر دوشون زیر سوال بود و کسی راضی به این وصلت نبود. ۲ سال هم این رابطه عاطفی با همه مشکلاتش ادامه داشت...
حتی وقتی برادرم سر کار هم رفت و شرط پدرم برای داشتن درآمد برآورده شد، الان دیگه اون آدم با انگیزه ای نبود و نه سر کاری مداوم میموند و نه حقوقشاشو در راه درست مصرف میکرد و به ولخرجی افتاده بود...
بعد از چند سال سخت پر از بحث و دعوا و گریه و نذر و....برای همه خانواده، بلاخره فرجی شد و برادرم خودشو پیدا کرد. شرایطشو سروسامان داد و با فردی مناسب ازدواج کرد و همه چیز تقریبا رو به راه شده... خدارو شکر...
ولی می مونه اون چند سالی که بخاطر تنهایی ۳مفرط و نداشتن نقطه تلاش برای کار، از عمر برادرم هدر رفت... چند سالی که زندگی همه خانواده با دعوا و سردی گذشت...
هر چه فکر میکنم این اتفاقات اکثرش بخاطر اینه که بزرگتر هایی هستند که بلد نبودند با بچه هاشون رفیق و مانوس باشند. بزرگتر هایی که جوانهای الان رو با نسل خودشون مقایسه میکردند و نمیدونستند بچه هاشون تو چه جامعه ای دارند قرار میگیرند...
بزرگترهایی که حاضر نشدند به موقع کمی خرج کنند تا جوانشون به خطر ایمان و اخلاق نیفته، ولی دست روزگار باعث شد چندین برابر از آبرو و مال و آسایش خرج کنند تا جوانشون به راه بیاد...
ای کاش اگر والدین نمیتونن با بچه هاشون رابطه عاطفی بگیرند، حداقل وظیفه به حق فرزند رو که فراهم کردن شرایط ازدواج هست رو براشون محقق میکردند تا حداقل خودشون بعدها دچار سختی ها و عواقب سستی هاشون نشن...
خدا درجه شهید حسین همدانی رو بالاتر ببره. خانومشون میگفتن (نقل مضمون از کتاب خداحافظ سالار):
"یک روز بهم گفتن نظرت چیه برای پسرمون آستین بالا بزنیم؟"
گفتم: "آخه خودش هنوز چیزی به زبان نیاورده."
گفتن: "قبل از اینکه به زبان بیاره باید براش کاری کرد..."
🆔 @asanezdevag
#ایده_متن
خانوما این متن را پیشنهاد میکنم واسه مادرشوهراتون بفرستید:😉
پدر سه نقطه دارد
پسر سه نقطه دارد
دختر هم سه نقطه دارد
اما مادر هیچ نقطه ای ندارد
چون که نقطه نقطه ی وجودش را
وقف خانواده اش کرده است..
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔞 چه شد که #همجنس_گرایی در جهان گسترش پیدا کرد!!
❌ این تغییر ذائقه خطرناک توسط چه کسانی صورت گرفت❗️👆
🆔 @asanezdevag
❤️ #آغوش_درمانی ۳
👈ضعف در مهارت آغوش گیری در میان اعضای خانواده
مانع برقراری رابطهای گرم ،صمیمی و تنگاتنگ با اعضای خانواده میشود.
و طبیعی ست که به مرور بین اعضا شکاف و دوری رخ داده و چه بسا خانواده از هم میپاشد.😔
🆔 @asanezdevag
✨ در ازدواج دنبال واقعیتها باشید
چیزی كه میتواند تهدیدی برای ازدواج و رابطه شما باشد و تا مرز جدایی و یاخیانت هم پیش برود تنها یك چیز است و آن هم بهدنبال فانتزیهای غیرواقعی بودن در یك زندگی واقعی است.
البته عشق باید در جای جای خانهتان حضور داشته باشد اما عشقی كه از رویا گذشته و به واقعیت رسیده است.
قرار بگذارید تا خوبیهای رابطهتان را پیدا كنید، آنها را بنویسید و هر روز با صدای بلند بخوانید.
بهخودتان یادآوری كنید كه اگر همسر دوست شما گل سرخ روی زمین میریزد و یا شمع روشن میكند و حرفهای رمانتیك میزند،
همسر شما هم كارهای دیگری را انجام میدهد كه ممكن است كسی نداند اما شما بهخوبی میدانید
✍️فاطمه رمضانی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۵۲ #ازدواج_در_وقت_نیاز #سبک_زندگی_اسلامی حدود ۱۰ سال پیش که برادرم سالهای اول دانشگاه
#تجربه_من ۳۵۳
#موانع_ازدواج
مدتی پیش خواستگاری داشتم که با واسطه به خانواده من معرفی شدن.
طی چند جلسه رفت و آمد و آشنایی که با هم داشتیم، متوجه شدیم که معیارها و اهداف مشترکی داریم ولی مادر ایشون از همون ابتدا مخالف بودن و دلیل معقولی هم نداشتن، به پسرشون میگفتن این دخترخانوم واقعا هیچ ایرادی نداره و فقط بهونه های الکی می اوردن، یه بار میگفتن پدر و مادر دختر خانوم مسن هستن، من دوس دارم پدر مادر عروسم، جوون باشن، یه بار میگفتن من دوس دارم با یکی از اقوام ازدواج کنی، یه بار میگفتن واقعا هیچ ایرادی نداره ولی به دلم نمیشینن و ...
اینو بگم که من و خانوادم الحمدلله از لحاظ اعتقادی، وجهه اجتماعی، تحصیلات و مادیات در سطح معمول هستیم و کمبودی نداریم(اینو از این جهت میگم که بدونین ایرادی وجود نداشت که مادر خواستگارم بخواد بخاطرش پسرشو منصرف کنه و صرفا به علت نظر و علاقه شخصی خودش مانع انتخاب پسرش شد).
بنا به درخواست خواستگارم من چند ماه صبر کردم که ایشون مادرشونو راضی کنن و به مادرشون گفتن حتی اگه فقط یک دلیل منطقی برای مخالفتشون داشته باشن، ایشون هم از انتخابشون منصرف میشن، اما مادرشون تنها جوابی که داشتن این بود که من مادر شما هستم و راضی نیستم، اگه میخوای با نارضایتی من زندگیتو شروع کنی برو پاپیش بزار...
نهایتا بعد از چند ماه ایشون به من گفتن که نمیتونن مادرشونو راضی کنن و همه چی تموم شد...😔
با این که من و ایشون بشدت به همدیگه علاقه داشتیم و معیار و اهداف و اعتقادات کاملا مشترکی داشتیم ولی بخاطر سلیقه شخصی مادرشون همه چی بهم ریخت و خراب شد...😔
الان چند ماه گذشته و با اینکه بعد از ایشون من چندتا خواستگار دیگه هم داشتم اما هنوز هم بشدت فکرم درگیر ایشون هست و همه رو با ایشون مقایسه میکنم... چون تا حالا هیچکدوم از خواستگارام انقدر معیارای مدنظر منو نداشته...😔
از همه ی پدر و مادرا عاجزانه خواهش میکنم که وقتی دختر یا پسرشون با عقل و درایت شخص مناسبی رو برای ازدواج انتخاب میکنن که واقعا مناسب همدیگه هستن، جای مخالفت راه رو براشون هموار کنن...
بخدا انصاف نیست که مثلا مادر آقا پسری یا مادر دختری براساس معیارا و آرزوهای خودشون دنبال عروس یا داماد بگردن... هر جوونی برای خودش معیار خاصی داره...
خانواده باید حمایت کنن و مشورت بدن ولی نباید نظرات خودشونو تحمیل کنن...
وقتی میبینن که بچه شون انتخاب مناسبی کرده نباید با ایرادای بنی اسرائیلی مانع ازدواجشون بشن...
و همینطور وقتی آقا پسری یا دختر خانومی انتخاب مناسب و شایسته ای داره نباید با مخالفت بقیه زود جا بزنه...
باید تلاش کنه بقیه رو راضی کنه، منظورم این نیست که خدایی ناکرده تو روی خانواده بایسته، منظورم اینه که با صبر و منطق و هر روشی که ممکنه متقاعد کنه خانواده رو... متاسفانه خواستگار من چون مذهبی بودن فک میکردن تو این مورد مخالفت با مادرشون یجورایی گناه محسوب میشه یا ممکنه دلشون بشکنه و زندگی آیندشون خراب بشه...
بخدا نه خدا راضیه نه خلق خدا که بخاطر حرفای خاله زنکی دو نفرو که دلبسته ی هم شدن از هم جدا کنن...
🆔 @asanezdevag
🔸 #سند۲۰۳۰یونسکو یک کاپیتولاسیون فرهنگی است!!
⭕️ چهارم آبانماه، سالروز اعتراض و افشاگری امامخمینی(ره) علیه پذیرش کاپیتولاسیون!
#کاپیتولاسیون_فرهنگی_اجتماعی
🆔 @asanezdevag
👼 #قند_عسل
🤱🏻 تربیت عاطفی : ترس از لوس شدن نوزاد3⃣
🍃 ابراز محبت و رسیدگی به نوزاد به دو علت باعث لوس شدن او نمی شود:
اولا ارتباط نزدیک با نوزاد، باعث می شود که والدین با خلقیات و نیازهای او آشنا شوند و در موقع مناسب به آنها جواب دهند.
ثانیا: رسیدگی به نوزاد، خواسته های او را تامین می کند و نوزاد به واسطه محبتی که میبیند به محیط زندگی و اطرافیان خود اعتماد پیدا میکند؛ این اعتمادبه نفس به او استقلال بیشتری می بخشد و در نتیجه راحت تر از والدین جدا می شود.
در واقع می توان نتیجه گرفت که خلاف آنچه تصور می شد، نوزادانی که جدا از والدین پرورش یافته اند، وابسته تر و لوس تر بار می آیند.
گوش دادن به توصیه های غلط، عواطف مادری را از بین می برد و در پیوند عاطفی مادر و نوزاد اختلال بوجود می آورد. پرورش نوزاد از روی دل بستگی و رسیدگی به نیاز های او، رابطه ی متعادلی بین والدین و نوزاد به وجود می آورد که حاصل آن کودکی با نشاط با رفتاری سالم و متعادل است.
📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۸۷_۸۹
#تربیت_فرزند
🆔 @asanezdevag
#نکته
مهــم نیست ظاهـــر یک زن
چــه شکــلی است....!
و چگــونه به نظــر می رسد
زمـــانی که او....
واقعا اعتمــاد به نفـس کامـل دارد
زیبــــــاست....!
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید مراقبِ #برکت زندگی باشیم.
درآمد و ثروت زمانی ارزشمنده که فایده داشته باشه.
بقول قدیمیها : #کو_دنبه_اش
مالِ بی برکت
نمازِ بیتوجه
انفاقِ بیاخلاص
اقدامِ بیتوکل
یعنی زندگی میکنی اما فایده و معنایی ندارد.
اصطلاحاً #دنبه نمیکنه...
مراقب برکت عُمر و مال و رفاقت و معنویت و استجابت دعا و قبولی طاعاتمان باشیم.
🔻🔻🔻
خدا بیامرز بابام یه بار بهم گفتن: بابا، من به شما، #لقمه_حرام ندادم. سعی کردم حلال باشه...
هنوز صداش تو گوشم هست.
روحت شاد بابا
#لقمه_حلال #خانواده #محمدبرمایی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۵۳ #موانع_ازدواج مدتی پیش خواستگاری داشتم که با واسطه به خانواده من معرفی شدن. طی چند ج
#تجربه_من ۳۵۴
✅ افتخار کنید...
سلام،
من یه خانم ۲۷ سالم و ۶ ساله ازدواج کردم و یه بچه دارم.
خودم از سن پایین ۱۷-۱۸ سالگی، احساس نیاز کردم به ازدواج و خودم خواستم که خواستگار بیاد خونه، دو تا از خواهرام هم ۲۰ سالگی ازدواج کردن....
الان مامانم و خواهر ۳۷ ساله مجردم، میگن شما دنبال شوهر بودین از اول و من خیلی ناراحت میشم ...
میگم شما باید افتخار کنید که دختراتون دنبال دوست پسر بازی و گناه نبودن و دوست داشتن زودتر ازدواج کنن....الانم خداروشکر ۳ تامون زندگی های خوبی داریم اما خواهرم که در آستانه ی ۴۰ سالگیه کاملا رو به افسردگیه و دیگه یه خواستگارم نداره و الان منتظره یه نفر در خونه رو بزنه و میگه ازدواجم کنم حوصله ی بچه آوردن ندارم و هیچ نشاطی نداره...
خیلی خوبه خانواده ها مشوق به هنگام ازدواج بچه هاشون باشن. مطمئن باشید وقتی سن طلایی ازدواج بگذره نه نشاطی میمونه نه موقعیت خوبی..
ای کاش وقتی دختری احساس نیاز میکنه بهش اهمیت داده بشه، دخترا نمیتونن بخاطر حیاشون جار بزنن که دلشون میخواد ازدواج کنن
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅چگونه دختردار شویم؟
✍🏻 پاسخ آیت الله ضیائی
🆔 @asanezdevag
#نکته
مردانی که ۲.۳ماه قبل از بارداری همسرشان، مصرف ویتامین و اسید فولیک را شروع کرده اند کیفیت و شکل اسپرم و توانایی باروری در آنها افزایش می یابد.
🆔 @asanezdevag
⭕️ امسال دختری یا پسر؟!
آلمان قصد دارد سالی یک بار اجازه تغییر جنسیت و نام را بدهد
🔻دولت آلمان قصد دارد به افراد اجازه دهد تا جنسیت و نام خود را یک بار در سال در دفاتر ثبت احوال تغییر دهند؛ کودکان 14 ساله و بالاتر نیز میتوانند در صورت مخالفت والدین، از دادگاه بخواهند که نظر آنها را رد کند.
🔻در اینصورت «خوداظهاری» یا خود تعیینی جایگزین قانون تراجنسی موجود میشود که 40 سال قدمت داشته است.
🔻«قانون تراجنسی» موجود، که در سال 1981 اجرایی شد، در حال حاضر افراد را ملزم میکند بعد از ارزیابی متخصصین، تصمیم دادگاه برای تغییر جنسیت را دریافت کنند.
🔹منتقدان به قانون جدید میگویند تغییر جنسیت و نام تنها با فشار دادن یک انگشت، چیزی نیست که جدی بودن تمایل به تغییر را تضمین کند.
🔹به عقیده آنها وقتی میدانیم که احساسات خوشایند یا ناخوشایند افراد نسبت به دختر یا پسر بودنشان، از عوامل مختلف محیطی تأثیر میپذیرد، مشروعیت دادن به احساسات و حالات روانشناختی زودگذر، بی شک مرزهای جنسیتی را درهم شکسته و جامعه را به هرج و مرج خواهد کشاند.
📌منبع: https://b2n.ir/g30452
🆔 @asanezdevag
😍 شماره همسرتان را در گوشی به چه نامی ذخیره کرده اید؟
🍀عزیزم
🍀نفسم
🍀همه چیزم
🍀دلبرم
🍀مهربانم
یا اصلا نام خاصی ندارد, مثل بقیه مخاطبانت؟..
💖یه دختر خاله دارم اسمش مرضیه ست!
۹ ساله با یک روحانی ازدواج کرده
و خیلی خوشبخته!
هروقت مرضیه منو میدید
از عاشقانه های خودش و
شوهرش برام تعریف می کرد!!!
اون موقع من مجرد بودم
ولی با اشتیاق به حرفاش گوش میدادم!
جوریکه تک تک اون عاشقانه ها تو ذهنم حک شده!
دنبال مردی 🚶میگشتم
که منم با اون عاشقانه هایی رو
تجربه کنم!
اما.....!
عاشقانه های هر زوج
رنگ خاص خودشو داره!
🌻یکی از عاشقانه های مرضیه
این بود که شوهرش اسم مرضیه رو
تو گوشی خودش کبوتر عاشق ۲
ذخیره میکنه و بدون اینکه مرضیه بفهمه
اسم خودشو تو گوشی مرضیه
کبوتر عاشق ۱ ذخیره میکنه...!
برام خیلی جالب بود
که یک روحانی بعد چند سال زندگی مشترک
و با وجود داشتن بچه
هنوز که هنوزه اینجوری شیطنت کنه....!
این خاطره تو ذهنم میمونه!
ازدواج 💍 که میکنم
تو همون اوایل عقدمون
میرم یواشکی تو گوشی شوهرم
تا اولا ببینم اسمم تو گوشی همسرم
چی ذخیره شده؟
دوما اینکه یه اسم مشترک
(مثل کبوتر عاشق ۱-۲)
مخفیانه بذارم تو گوشیامون!!!
💞 گوشیشو با ذوق برمیدارم
میرم داخل صندوق ورودی
چشمم به یه اسم میخوره
که مطمئنم من نیستم!!!
صندوق ورودی رو تا آخر نگاه میکنم!
اسمی جز اون اسم نمیبینم!
گزینه خواندن پیام رو میزنم
تا ببینم آیا صاحب اون اسم منم؟
پیامو میخونم:
الهی قربونت برم من!
خسته نباشه آقام!
دیدم پیام مال خودمه!!!
اما این دیگه چه اسمیه؟؟؟
فکر میکنین اسمم
تو گوشی شوهرم چی بود؟
👈" د - حسین "👉
اسمم تو گوشی شوهرم
"د حسین" ذخیره شده بود!
یذره ناراحت میشم!
آخه دنبال اسمی مثل:
نازم، گلم، خانومم و نازنینم میگشتم....!
تو دلم میگم:
آخه چرا این اسمو گذاشته؟؟
نه اول اسمم "د" داره
نه فامیلیم حسینیه!!!!
😍یهو یاد سلام دادن ✋همسرم میفتم!
اکثر اوقات پشت تلفن
بهم میگه:
السلام علیک
یا بنت الحسین علیه السلام😍
آخه من سیده هستم!
" د - حسین "
یعنی "دختر حسین علیه السلام" 🌷
قلبم میفته!
چه اسم سنگینی گذاشته روم!
گوشیمو از جیبم درمیارم!
اسم همسرم که تو گوشیم بود
پاک میکنم و بجاش میذارم:
" د - حسین "
ینی " داماد حسین علیه السلام "🌺
❓خیلی جالبه نه؟؟؟
اشتراک اسمی من و همسرم
کبوتر عاشق ۱ و ۲ نشد!!
اشتراک اسمیمون شد
" د - حسین "
تفاوت عاشقانه ها با هم یعنی این!
📎ائمه هم گفتند
و علم الان ثابت کرده
که اسم رو انسان خیلی تاثیر میذاره
🌹مواقعی که یذره از همسرم دلخورم
و میخوام بهش پیامکی بدم
که در اون ناراحتیم نمایانگره!
با دیدن اسم "د - حسین"
قلبم میگیره!!!
گاهی اشکم میریزه!
😔به خودم میگم:
"داری چیکار میکنی دختر حسین؟
میخوای با داماد حسین
بد صحبت کنی؟؟؟
پیامو پاک میکنم
و دیگه هیچی نمینویسم...!
بنظرم آدم باید به اسمی که
برای همسرش انتخاب میکنه
معتقد باشه...!
😊 مثلا اگه اسمشو میذاری
"گلم" چرا کاری میکنی که
گلت با حرفت پژمرده بشه هوووم؟
👌 بایه قضاوت اشتباه زندگی رو برای خودمون وهمسرمون تلخ نکنیم،
مامیتونیم درکنار هم بهشت روبسازیم.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۵۴ ✅ افتخار کنید... سلام، من یه خانم ۲۷ سالم و ۶ ساله ازدواج کردم و یه بچه دارم. خ
#تجربه_من ۳۵۵
هیچکس منو(یا بهتره بگم مارو)درک نمیکنه😔
ای کاش خانواده ها میدونستن که حتی یه جوون مذهبی هم هر چقدر که معتقد و نماز شب خون باشه بازم یه نیازی داره به اسم نیاز جنسی که چاره ش فقط ازدواجه. و کنترلش برای اینجور آدما خیلی سخت تره.
و بازم کاش میدونستن که اگه به موقع جلوش گرفته نشه حتی اگر اون جوون مذهبی با تمام سختیاش از خودش مراقبت کنه و در ظاهر هم معمولی باشه ولی ذهنش مستعد مسموم شدنه.
و اینجا دیگه هیچکس جز خودش اینو متوجه نمیشه. و شاید بخاطر حیایی که داره هیچوقت نتونه با کسی درمیون بذاره که همین میتونه براش سخت تر باشه😏
خوانواده های عزیز، بخاطر پاکی دخترخانم یا آقا پسرتون بیخیال ازدواجش نشید. نه تنها بیخیال نشید بلکه باید براش بجنبید. شاید بدون اینکه بفهمید خیلی دیر بشه...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
بلوغ اقتصادی💸،یکی دیگه از مسائل مهمیه که پیش از ازدواج 👰🤵باید بهش پرداخته بشه!
و یکی از حساسیت هایی که این نوع بلوغ داره اینکه واقعا متوجه بشیم باید چطور از طریق اقتصادی وضعیت زندگیمون رو مدیریت کنیم....🤓
🆔 @asanezdevag
#آغوش_درمانی ۴
😍 وقتی مادر یا پدری فرزند خود را صمیمانه و باآرامش در آغوش می کشند، او را از لحاظ روانی تغذیه و تامین میکنند،
👈 درنتیجه باعث افزایش سطح عزت نفس در او می شوند.
🆔 @asanezdevag
گفتن کلمه ی : خانومم ، برابر با ۳۰ قرص آرامبخش برای خانم هاست...
لذا از این قرص آرامبخش استفاده ی لازم رو ببرید...
#نکته #مکالمه
🆔 @asanezdevag
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 بخش سوم
رهایی از خیانت های زناشویی
استاد حسین دهنوی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۵۵ هیچکس منو(یا بهتره بگم مارو)درک نمیکنه😔 ای کاش خانواده ها میدونستن که حتی یه جوون مذ
#تجربه_برگزیده ۳۵۶
#مادری
#فرزندآوری
#قسمت_اول
سال ۹۱ ازدواج کردم. جهیزیه تا حد ممکن ایرانی با یه مراسم عروسی بسیار ساده...
اون موقع کارآموز بودم؛ سال ۵ پزشکی... شوهرم تهران بود و من شهرستان، آخر هفته ها میومد پیشم.
من عاشق بچه بودم و هستم. همسرم نیز... اما بحث فرزندآوری رو سپرد به من؛ از نظر زمانبندی و تعداد و شروع و پایان و همه چی! میگفت خودت دیگه پزشکی و آگاه، تعداد و فاصلهی بچهها طوری باشه که نه به جسمت آسیبی وارد بشه نه به درس و کار و فعالیتهای اجتماعیت و...
خلاصه ۶ ماه از زندگی مون که گذشت، تاج مادری رو سر من قرار گرفت. انگار دنیا به من هدیه داده شده بود😍
همکار آزمایشگاهم از شدت خوشحالی من متعجب بود! اما خانواده ام ناراحت شدن، دوست داشتن من به سرعت مدارج علمی رو طی کنم و فوق تخصص بگیرم. اما «برنامهی من» چیز دیگهای بود...
شروع بارداریم مصادف بود با شروع کارآموزی؛ سختیها، کشیکها، بیرحمیها ... تا ماه ۹ میرفتم بیمارستان. بخش آخرم جراحی! با اون حالم، هر روز ۲ ساعت درجا وامیستادم، زخم بیمارها رو شست و شو و پانسمان میکردم.
آخر بخش جراحی دخترم به دنیا اومد (سزارین😢) و زندگی یک روی دیگه ی خودشو بهم نشون داد. تمام عشق، تمام مِهر، تمام دلبستگی... حتی نیمهی بیشتر عرفان و عشق به معبود مهربان تر از مادر...
بهترین دوران رو باهاش گذروندم... از یک و نیم ماهگی براش کتاب میخوندم، بازی، صحبت، عشق...
خلاصه ۶ ماه مرخصی تموم شد و مجدداً درس و کشیکهای شب تو شهر غریب... بچه رو صبحها با خودم میبردم مهد بیمارستان...
به لطف خدا مادرشوهرم قبول کردن ۴ روز در هفته بیان خونه ما و کمکم باشن. از طرفی خدا خیلی مهربونی میکرد و کشیکهای کمی به من میفتاد. اما یادمه کشیکهای بخش اطفال که بعد ۲۰ ساعت کار مداوم شب، ۳ ساعت آف بودیم و همهی دوستانم با آسودگی استراحت میکردند، من نصف شب بدوبدو میومدم خونه و بچه رو شیر میدادم و برمیگشتم سر کشیک و دوباره کار تا ظهر...
همکلاسی هام تقریباً کمک و مراعاتی نداشتن اما خدا خیلی هوامو داشت. تمام مدت ذکر من این بود: «اَلَیسَ الله بکافٍ عَبدِه؟»
بخشها بهم آسون تر از بقیه میگذشت. شایدم اثر شیرینی و انرژی ای بود که هر روز از دخترم میگرفتم. دخترم خیلی زود به حرف اومده بود و چققدر شیرین زبون بود و باهوش...
پايان نامهم هم خیلی خیلی راحت جمع شد و عالی دفاع کردم.
شوهرم تهران بود و من شهرستان و انگار دخترم رو با کولیک وحشتناکش، بستری بیمارستانش و همه سختی های بچهی اول، تقریباً تنها بزرگ کردم...
دخترم ۱۹ ماهه شده بود و منم باید ۲ سال میرفتم طرح (طرح اجباری پزشکان).
با موافقت شوهرم تصميم گرفتم برم یک روستای دور و محروم تا مدت طرحم ۸ ماه کمتر بشه و زودتر برگردم سر زندگی م.
از طرفی با عشق و شوق، برای فرزند دوم برنامه ریختیم...
شروع بارداری دومم مصادف شد با شروع طرح؛ در روستایی دورافتاده و بسیاار محروم در جنوب کشور، ۱۶ ماه. من و یک بچه کوچیک و بارداری و ویار شدید و منطقهای محروم که حتی لوله کشی گاز و آب هم نداشت.
تنهای تنها، جایی که انگار ته دنیا بود. دُور مرکز بهداشت و پانسیون من تا چشم کار میکرد مزرعه... نه خونه ای نه مغازه ای... هیچی... تو پانسیون هم مار و عقرب پیدا میشد و من باردار و دختر کوچکم فقط با توکل بر حرز آخر مفاتیح شب میخوابیدیم...
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
#استاد_قرائتی
📌 اسلام می فرماید که فرزنددار بشوید ولی شما می گویید که بگذار چند سالی خوش باشیم.
📌 بیشتر طلاق ها بخاطر بچه نداشتن است. زیرا بچه مثل یک گچ این دو تا آجر (پدر و مادر) را کنار هم نگه می دارد.
📌 ... ما بجای اینکه با بچه انس بگیریم با رفتن به پارک و گردش خودمان را سرگرم میکنیم.
#فرزندآوری
#خانواده_مستحکم
#سبک_زندگی_اسلامی
👈 طبق آمار منتشر شده، بیشترین درصد طلاق ها، به ۵ سال اول زندگی مشترک تعلق دارد.
🆔 @asanezdevag
صیغه محرمیت در دوران نامزدی
بسیاری از خانواده ها بدون اطلاع از اثرات حقوقی محرمیت که در قانون همان نکاح موقت خوانده میشود نسبت به اجرای صیغه محرمیت در دوران نامزدی اقدام میکنند که ناخواسته با مشکلاتی روبرو میشوند.
برای نکاح موقت، مبلغ ناچیزی مهریه تعیین میکنند که با پایان یافتن دوره محرمیت، طرفین اقدام به نکاح دائم کنند.
مشکل از آنجا آغاز میشود که مرد به دلایلی با جاری شدن نکاح دائم مخالفت میکند. با این امتناع، خانواده دختر متضرر شده و با دریافت مهریه ناچیز، دختر به خانه پدر برمیگردد. چه بسا در طول مدت نکاح موقت، زوجیت نیز واقع میشود.
توصیه میشود در این شرایط دقت نظر بیشتری بفرمائید و تا حدامکان مهریه ای که منظور دارید در عقد دائم ثبت شود، در صیغه ی موقت منظور دارید.
#همسرداری
#داودی_نژاد_مشاور
💝💘💖💗💞💕❣💗
🆔 @asanezdevag
👼 #قند_عسل
🤱🏻 تربیت عاطفی: پاسخ به گریه ی نوزاد1⃣
🍃 گریه ی نوزاد برای جلب توجه مادر و بقای نوزاد لازم است؛ سر و صدای نوزاد بعنوان پیش درآمد گریه، باعث برانگیختن عواطف مادر می شود. با شنیدن این صدا جریان خون در سینه ی مادر زیاد می شود؛ این یکی از مهم ترین پیام های بیولوژیک از سوی نوزاد است که یک جواب یا عکس العمل بیولوژیک در مادر تولید میکند.
این ارتباط رفته رفته تکامل پیدا می کند؛ به طوری که مادر فقط با شنیدن صدا و خمیازه ی کودک، او را بغل می کند و قبل از شروع گریه، او را شیر می دهد.
📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۶۱_۶۳
#تربیت_فرزند
🆔 @asanezdevag
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙رهایی از خیانت های زناشویی
بخش چهارم
استاد حسین دهنوی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_برگزیده ۳۵۶ #مادری #فرزندآوری #قسمت_اول سال ۹۱ ازدواج کردم. جهیزیه تا حد ممکن ایرانی با ی
#تجربه_برگزیده ۳۵۶
#مادری
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
ادامه طرح تو اون شرایط برام ممکن نبود، بهم فشار اومد و درخواست انتقالی دادم به اورژانس. چون کشیک میدادی و میتونستی برگردی خونه.
اما باردار باشی، ٢۴ ساعت مداوم به عنوان تنها پزشک شهر کشیک بدی، شبی ۲۰۰_۲۵٠ تا مریض هم داشته باشی... تازه، بیشتر کشیک های ما ۴۸ ساعته بود! یکبارم شد ۷۲ ساعت!
له میشدم تو کشیک ها. دم در اتاقم غلغلهی مریض...
یکبارهم، با این که واضح بود باردارم، از یک همراه مریض که میخواست تو اون شلوغی تمام توجه من به مریض ایشون باشه، کتک خوردم... خیلی سخت بود. غذا و پانسیون هم افتضاح...
گذشت و دختر دومم به دنیا اومد...
نمیخواستن مرخصی زایمان بدن اما طلبکارانه و محکم واستادم گفتم طبق قانون حقمه...
۹ ماه آخر طرح رو رفتم خونه... این بار هم چون شوهرم آخر هفتهها میومد خونه، باز دو تا بچه رو تقریباً تنها بزرگ کردم... با کولیک دختر کوچیکه و سن لجبازی دختر بزرگه ...
۲ ماهی خیییلی سخت گذشت اما بعد... شیرینی ها شروع شد و زیاد شد و زیادتر و بی نهایت، عاشق دخترام بودم و به معنای واقعی لذت میبردم از مادری...
خانواده هم دیگه هیچ ناراحتی ای نداشتن بلکه بچههام شده بودن نور دل شون...
تصمیم گرفتیم تهران یه خونه رهن کنیم، چون با پول خونه شهرستان احتمالاً چیزی تهران گیر نمیومد. اما از برکت حضور دخترام به طور عجیبی یک خونه تمیز و مناسب تو یه محله خوب با همسایههای عالی گیرمون اومد.
ولی خلاصه با ۲ تا بچه و بعد ۴ سال از ازدواج، انگار تازه زندگی مداوم زیر یک سقف رو با همسرم آغاز کردم!😅
حقیقتاً حس جهازکِشون داشتم! برام خیلی تازگی داشت این زندگی😅
بچهداری با کمک شوهر، مگه داریم؟! 😉
بگذریم... هنوزم نمیدونم اون ما به التفاوت پول خونه چطور جور شد!! ماشینمون رو هم ارتقاء دادیم. همهش رزقی بود که بچهها با خودشون آورده بودن...
خلاصه همه میگفتن دیگه دوتا پشت هم آورده، میخواد بشینه پای درس و تخصصش دیگه
اما برنامهی من، سومی رو هم پشت سر این دوتا داشت...
برنامه ریختیم و ۲۰ ماهگی دخترم، بعدی رو باردار شدم. از قبل بارداری کلاس ورزش میرفتم و تا ماه ۷ بارداری هم ادامه دادم.
من ۲۹ ساله، دختر بزرگم ۵ ساله و کوچیکی ۲/۵ ساله بود که پسرم به دنیا اومد.
سختی های سومی به مراتب کمتر از دومی و غیرقابل قیاس با اولی بود. تجربه و تسلط مادر خیلی بیشتره. دختر بزرگم مادرانه مراقب خواهر و برادرشه... حتی اگر خرید و کار نیم ساعته داشته باشم، دوتا کوچیکی رو مسپرم به بزرگی و میدوم انجام میدم و برمیگردم.
با برکت اومدن پسرم، بعد از ۶ سال کار استخدام شوهرم جور شد. سرمایه کوچیکی هم دستمون اومده که میخوایم باهاش خونه رو بزرگتر کنیم.
همکلاسی هام امسال دورهی تخصص شون رو تموم میکنن... و من پزشک عمومی موندم؛ اونم توی خونه و بدون مطب رفتن و کار کردن... با افتخار خانه دارم (فعلاً)؛ همنشین سه تا فرشته کوچولوی نازنین...
ده بارم برگردم عقب دقیقاً همین مسیر رو انتخاب میکنم. از اول هم از انتخابم مطمئن بودم و در تمام مدت آرامش و غرور داشتم. خانواده م هم به تصمیمم افتخار میکنن. هرگز احساس عقب موندن از هم رده هام ندارم. هیچ وقت از اینکه سه تا دارم و دو تا دیگه هم میخوام احساس خجالت نداشتم. بلکه افتخارمه؛ اینکه در قالب های فرهنگی و اجتماعی ای که دیگرانی برای ما درست کردن اسیر نیستم. ما خودمون تصميم میگیریم کِی و چندتا بچه داشته باشیم و مَنِ مادر کِی درس بخونم و کی کار کنم...
الان به فعالیت های اجتماعی م میرسم. با سه تاییشون میرم بیرون دنبال کارهام. تو خونه کار هنری شخصی میکنم، مطالعه میکنم، کلاس تربیت فرزند میرم.
برای تخصص هم انشاءالله برای سال آینده میخونم و امتحان میدم و وقتی پسر کوچکم ۲ ساله شد وارد دوره میشم و شاخ غول تخصص رو میشکنم💪
بعد چهارسال تخصص هم انشاءالله ۲ تای بعدی رو میارم (اگر سزارینی نبودم شاید تا ۷ تا هم میرفتم)
فعلاً که دارم لذت دنیا رو میبرم
تماشای بازیهای خواهرانه دو تا دخترم یک دنیا شیرینی داره...
تماشای محبت دوتا خواهر به برادر و خندههای پسرک به اداهای خواهراش
مشاهدهی انتقال همهی چیزهایی که ذره به ذره به دختر بزرگم یاد دادم توسط فرزند بزرگ به خواهر برادر کوچکتر...
تلاش بچهها برای سازگاری هرچه بیشتر باهم
تلاش بچهها برای گرفتن حق خود در مواقع لازم...
از تمام آنچه گذشت نه خسته ام نه شکسته...
و نه حس هدر رفتن و پوسیدن در کنج خانه دارم
فرزندانم برام دستاوردی بزرگن و شرافت شغل مادری برام با شرافت شغل پزشکی برابری، نه، برتری داره...
🆔 @asanezdevag
🍃«زنان بخوانند» ( ۶٠ توصیه همسرانه )🍃
۱. اجازه دهید متوجه شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد.
۲. حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او گوش دهید.
۳. از او تقاضای کمک کنید.
۴. به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش افتخار می کنید.
۵. بگذارید برای خود سرگرمی داشته باشد.
۶. به او اعتماد داشته باشید.
۷. وقتی با هم بیرون می روید، درباره مشکلات صحبت نکنید.
۸. بر روی اعمال خوب او متمرکز شوید.
۹. به علایق او احترام بگذارید.
۱۰. وقتی به منزل برمی گردد، خوشحال باشید.
۱۱. اجازه دهید نیم ساعت بعد از کار استراحت کند.
۱۲. به هیچ یک از اعضای خانواده اجازه ندهید به او بی احترامی کند.
۱۳. در مقابل کسی که به او بی احترامی می کند بایستید.
۱۴. از تلاشی که برای زندگی تان می کند قدردانی کنید.
۱۵. در کارهای تان با او مشورت کنید.
۱۶. برای رسیدن به اهدافتان با هم برنامه ریزی کنید.
۱۷. بیش از اندازه کار نکنید، برای او نیز وقت بگذارید.
۱۸. اگر مرتکب اشتباهی شد، او را ببخشید.
۱۹. طوری رفتار کنید که به او نیاز دارید.
۲۰. تمام اوقات فراغت او را با کارهای منزل پر نکنید.
۲۱. مغرور نباشید و اشتباهات تان را بپذیرید.
۲۲. وقتی دچار استرس است او را آرام کنید.
۲۳. اگر مشغول صحبت با شماست، گوش کنید و با طرح چند سوال به او نشان دهید که کاملا به او توجه دارید.
۲۴. به خاطر زحمتی که می کشد از او سپاسگزاری کنید.
۲۵. به دلیل هر آنچه که هست به او افتخار کنید.
۲۶. حرف های تان را با عشق بیان کنید.
۲۷. وقتی با او هستید پرانرژی باشید.
۲۸. از او انتظار نداشته باشید تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند.
۲۹. از اینکه فرد خوبی است ابراز خشنودی کنید.
۳۰. حتی در غیاب او، جلوی دیگران از او به خوبی یاد کنید.
۳۱. احساسات تان را با او در میان بگذارید ولی آن را به طور خلاصه بیان کنید.
۳۲. حداقل سه مورد از کارهای خوبش را به او گوشزد کنید.
۳۳. در مقابل دیگران به او افتخار کنید.
۳۴. صبح ها با او بیدار شوید حتی اگر مجبور نباشید زود بیدار شوید.
۳۵. در مواقع سختی پشتیبان او باشید.
۳۶. او را در هر شرایطی بپذیرید و هرگز از خود نرانید.
۳۷. وقتی عصبانی است به او گیر ندهید.
۳۸. به او کمک کنید به اهدافش برسد.
۳۹. به او کمک کنید عادات بدش را ترک کند.
۴۰. دیگران را با او مقایسه نکنید.
۴۱. از کارهایی که در منزل انجام می دهد، تشکر کنید.
۴۲. پیش از تصمیم گیری های مهم با او مشورت کنید.
۴۳. توانایی های او را دست کم نگیرید.
۴۴. حرفتان را مستقیم بزنید و از حاشیه رفتن بپرهیزید.
۴۵. حتی اگر از هم فاصله دارید، توجه تان را به او نشان دهید.
۴۶. با او دعوا و مشاجره نکنید.
۴۷. با او مودب و مهربان رفتار کنید.
۴۸. برای هر موضوعی او را سرزنش نکنید.
۴۹. وقتی کار اشتباهی می کند، به او نگویید: به تو گفتم اینطوری می شود!
۵۰. بر سر پول با او دعوا نکنید، او خود نسبت به این موضوع احساس مسئولیت می کند.
۵۱. با او به پیاده روی بروید.
۵۲. خوبی های او را بزرگ و بدی هایش را کوچک جلوه دهید.
۵۳. از او انتظار نداشته باشید بتواند فکر شما را بخواند، او این توانایی را ندارد.
۵۴. اگر می خواهید وسایل یا کاغذهایش را دور بیندازید، ابتدا از او بپرسید.
۵۵. به تناسب اندامتان اهمیت دهید.
۵۶. ظاهرتان را برای او بیارایید.
۵۷. اگر از دست او عصبانی هستید، با او قهر نکنید.
۵۸. بهترین دوست او باشید.
۵۹. تنها به خاطر وجود خودش به او عشق بورزید.
۶۰. با احترام با او رفتار کنید.
_______________________
#همسرداری
🆔 @asanezdevag