✍️ |اسلام و قرآن و دین توحید همه مدیون حضرت زینب(س) هستند
🔻نوشتاری از آیت الله #العظمی_صافی_گلپایگانی(ره):
🔹 آری زینب، یک اسم از چهار حرف، اما همه فضائل انسانیت و همه ارزشهایی که خدا در سوره احزاب آیه ۳۵ برای مرد و زن شمرده است. الگوی ایمان و علم و معرفت، اسوه صبر و صداقت و استقامت، نمونه شجاعت، و بانویی که در بلاغت و فصاحت زبان پدر را در دهان داشت و همه مکارم اخلاق مادر در وجودش جمع بود و نه فقط زنان مسلمان بلکه امّت اسلام از زن و مرد به چنین بانویی افتخار دارد.
🔹سیره او، حجاب و عصمت و عفّت او، عبادت او و عظمت و بزرگی و فخامت او همه افتخارانگیز است؛ معالی مقامات و مواضع او و حمایت از دین و نفی حکومت مستکبران تاریخ که سران استکبار زمان را چنان منکوب و محکوم کرد که تا ابد بنی امیه در زبالهدانهای تاریخ منفور جهان شد.
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴زینب اگر نبود حسینی نمیشدیم
زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت🏴
#اُمُّالمَصٰائب
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چرا ظالمها سالم ترند؟
🔴#استاد_قرائتی
. ┄┅═✧☫ تحلیل سیاسی ☫✧═┅┄
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴#استاد_پناهیان
🔻نیروهای انقلابی چرا دبستان نمیزنند؟چرا هر مسجد و حوزۀ علمیه در کنار خودش یک دبستان نمیزند؟
🔻ریشۀ آمار بالای طلاق و اکثر مشکلات جامعه در دورۀ دبستان است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
. ┄┅═✧☫ تحلیل سیاسی ☫✧═┅┄
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حاج قاسم را از زبان خودش بشناسیم
🔻 مولفه های فکری حاج قاسم این است که اولا جناحی نبود و مبلغ هیچ جناح و شخصی نبود و هرکس کار میکرد با او همدل بود ثانیا ایران اسلامی برایش موضوعیت داشت. ثالثا تقویت رهبری برایش اصل بود.
.
┄┅═✧☫ تحلیل سیاسی ☫✧═┅┄
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کلیپ #استاد_رحیمپور
🔻" افــــــســـــون و الـــهـــــام " آیا همه هنرمندان محترمند؟
#هنر_رحمانی #هنر_شیطانی
. ┄┅═✧☫ تحلیل سیاسی ☫✧═┅┄
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴قبل انقلاب، ظاهر و باطن یکی بود!
🔻 زمان شاه، مردم منافق نبودن؛ اهل #مشروب میرفت کاباره و اهل #نماز میرفت مسجد... اما الان چی؟
#نبرد_شدید #عوام_فریبی
. ┄┅═✧☫ تحلیل سیاسی ☫✧═┅┄
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هزینه خاکسپاری در هلند!!!🙄
#باغ_اروپا
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بعضیها ناراحت میشن از اینکه مشکلات کشورهای غربی نشون داده میشه؟!!🤔
#لکه_آمریکا
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو آمریکا قسط ماشین رو پرداخت نکنن هر جا ماشین و ببینن میبرن!!!😯
#لکه_آمریکا
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۸۸
حنانه دستی به کت و شلوار علی کشید. همان که احمد برایش خریده بود. همان که برای دامادی بود. همان که قسمت نبود تن کند! امشب خواستگاری مراد بود حنانه قول کت و شلوار را به مهدیه داده بود. به عکس علی روی تاقچه نگاه کرد و گفت: قسمت تو نبود مادر! قصه نخوریا! همین که تو رو تو حال خوب بهشت میبینم برام بسه! مهدیه وسعش به خرید این جور لباسی نمیرسه! اونم مادره و آرزو داره بهترین لباس رو برای دامادی بچه اش تهیه کنه! اگه احمد آقا نبود، منم نمیتونستم این جور کت و شلواری بخرم. قسمته دیگه عزیزم! بخند برام عزیزم بخند.
به لبخند علی در عکس نگاه کرد. چشمهای علی راضی بود. مگر نه اینکه جانش را برای خنده های این مردم داده بود؟
مراد که کت و شلوار را پوشید، مهدیه کِل کشید. حنانه در اتاقش چشم بسته بود و خوش را به خواب میزد. دلش پر می کشید برای دیدن مراد! علی که خیلی برازنده شده بود! یعنی مراد هم در آن لباس می درخشید؟
خبر داشت که قباد نیامده بود مرخصی! از وقتی پایشان به جبهه باز شد دیگر بندِ خانه نبودند. سربازی مراد تمام شده بود اما قباد هنوز سرباز بود. مهدیه می گفت بعد سربازی برایشان زن می گیرد تا به زندگی خودشان برسند، حالا مراد می رفت تا آرزوهای مهدیه را برآورده کند.
چند ساعت بعد، مراد با همان کت و شلوار در اتاق حنانه را زد. ظرف کوچکی پر از شیرینی را سمت حنانه گرفت. سر به زیر بود و نگاه می گرفت از نامحرم. چیزی که در چند سال قبل، حنانه از آن دو ندیده بود. فضای جبهه، حال و هوای آنها را عوض کرده بود.
مراد گفت: مادرم می خواست براتون شیرینی بیاره اما من گفتم بهتره خودم بیارم! آخه می خواستم بابت کت و شلوار تشکر کنم. خدا علی آقا رو رحمت کنه، ما مدیون شما هستیم همیشه! من رو مثل پسر خودتون بدونید، هر کاری داشتید مثل این سالها که نه، بیشتر از گذشته روی من حساب کنید. امشب که این لباس رو پوشیدم، برق چشمهای مادرم رو که دیدم، فهمیدم خیلی به شما بدهکاریم. خاله حنانه، مدیون از خودگذشتگی شماییم. روز هایی که ما بچگی کردیم، شما بچه تون رو راهی جبهه کردین. خاله چکار کنم براتون؟
حنانه اشکش را پاک کرد و ظرف شیرینی را از دست مراد گرفت: مراقب چشمت، دلت و زبونت باش! فقط همین! اونوقت هم دنیا رو داری، هم آخرت رو! زنت خوشبخت ترین زن میشه و تو رو خوشبخت ترین میکنه! جای همه اونهایی که رفتن تا شما باشید، خوشبخت باش مراد جان! انشالله که تنت سلامت باشه.
مراد سرش را کمی بالا گرفت و گفت: شرمنده ام!
حنانه آرام خندید: این لباس خیلی بهت میاد! به علی هم میومد! شرمنده نباش! مرد باش! این چند ساعت خیلی فکر کردم که این لباس تو تن تو چطوریه؟ خیلی برازندته!
☆▪☆
نه تنها مراد، که قباد هم با همان لباس داماد شد. حتی چند تن از دوستانشان هم با همان لباس داماد شدند. همان لباسی که علی را داماد نکرد!
~
زهره خانم در خانه را پشت سرش کوبید و از حیاط با عجله دوید و خود را به داخل اتاق انداخت: نامه از احمده حاجی؟
حاجی سری تکان داد و گفت: آره.
زهره خانم لبخند زد و گفت: خدا رو شکر! چی نوشته؟ بخون!
حاجی سر سجاده نشسته بود. پشت به زهره بود. ناگهان شانه هایش لرزید و گریه کرد. زهره ناگهان از پا افتاد: چی شده حاجی؟ چی به سر بچه ام اومده؟
حاجی گفت: هیچی، خوبه!
زهره اخم کرد: پس چرا گریه می کنی حاجی؟
حاجی سرش را به سمت زهره برگرداند و گفت: بد کردی! بد کردیم!
زهره کلافه شد: چی می گی؟ نامه رو بده بخونم. کجا گذاشتیش؟
حاجی گفت: برای ما نیست!
زهره گفت: پس برای کیه؟ تو که گفتی احمد فرستاده!
حاجی گفت: برای حنانه خانم فرستاده! بد کردی زهره! نامه رو که باز کردم چند خط اولشو که خوندم از شرمندگی مردم! من شرمنده بچه ام شدم وقتی دیدم نوشته «خیالم از بابت امنیتت راحته چون زیر سایه پدرم هستی!» شرمنده شدم وقتی خوندم نوشته «میدانم مادرم برایت مادری می کند!» من از شرمندگی مردم وقتی دیدم نوشته « میدانم محرمیتمان پایان یافته و تو را دیگر نباید عزیز جان بگویم اما عزیز جانی و تا از اینجا خلاص شوم اولین کارم ثبت ابدی نامت کنار نامم خواهد بود» زهره بد کردی، بد کردم! جواب احمد رو چی بدیم؟ احمد برگرده چکار کنیم؟ چی جوابشو بدیم وقتی نوشته « پدرم امین بازار است و تو را امانت داده ام به او و خوب رسم امانت داری را میداند»
زهره گفت: اما به درد احمد نمی خورد.
حاجی بلند شد و بلند گفت: دوستش داشت. می دونستم دوستش داره! بهش گفتم نکن اما اون زنش بود، عروسمون بود! تو جهل بهش ظلم کردیم!
زهره سر به زیر گفت: می دونستم محرمن!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۸۹
حاجی متعجب شد بعد پا تند کرد و مقابل زهره نشست: از کجا؟ کی فهمیدی؟
زهره گفت: از همسایه ها شنیدم خیلی رفت و آمد داشت و زنم زنم می کرد. رفتم یک دستی زدم بهش که صیغه بودی؟ هیچی نگفت و شرمنده شد. منم دیدم تا احمد برگرده این رو از یاد برده، این بود که ردش کردم. به درد احمد نمی خوره!
حاجی گفت: دل بچه ات گیره! بچه هم نیست چهل سال رو رد کرده! الان باید خودش داماد داشت، عروس داشت. اما تو چکار کردی باهاش؟ دست رو دخترایی گذاشتی که هیچ جوره به احمد نمی خوردن! اون بچه رو از ازدواج فراری دادی. دل احمد رفته! بخدا چند خط نامه رو خوندم از شدت عشق و تعهدی که به حنانه داشت شرمنده بچه ام شدم. شرمنده خدا شدم!
زهره خانم گفت: شاید تا بیاد، از یادش رفته باشه! مائده بیشتر به خانواده ما میاد! حالا نامه رو بده ببینم. دلم تنگه براش!
حاجی رو برگرداند و گفت: حرف زور میزنی! جواب احمد با خودته! اون نامه هم برای تو نیست، برای زنش نوشته!
زهره خانم داد زد: هی نگو زنش زنش! اون محرمیت تموم شده!
حاجی پای سجاده ایستاد و گفت: وقتی برگرده دوباره میشه زنش! احمد دل داده! باهاش کنار بیا!
بعد نمازش را بست.
~~~~
مائده رو به مادرش گفت: بسه هرچی منو سر دوندن! خاله هم خودش امید نداره! من به رضا جواب مثبت میدم. تا کی صبر کنم برای کسی که اصلا روی خوش نشون نمیداد؟ تازه مگه همسایه ها نگفتن اون زنه، حنانه، زنش بود؟ من به امید چی بمونم؟ به امید چند دهنه مغازه باباش؟ اخلاق داشت؟ مهر و محبت بلد بود؟ کارش درست و حسابی بود؟ چی داشت اون کوه یخ؟ رضا همون کسیه که من می خوام!
مادرش در سکوت تماشایش کرد. چقدر دخترش عوض شده بود! انگار او را نمی شناخت! مائده تا چند سال پیش چند کلمه حرف را به زور میزد! حالا برای مادرش بلبل زبان شده بود.
~~~~
حنانه در دیگ نذری را گذاشت و رو به مهدیه گفت: به بچه ها بگو بیان غذا رو بکشن که برنج دم کشیده!
مهدیه دست حنانه را کشید و گفت: قبول باشه عزیزم.
بعد به زهرا زن قباد گفت: برو به مراد و قباد بگو بیان کمک. مرضیه هم بگو ظرفها رو بیاره. تو هم کمکش کن.
هر سال برای مراسم علی دیگ بزرگی قیمه بار می گذاشت. تمام سال دلتنگی اش را جمع می کرد و امروز خرج می کرد.
به مهدیه گفت: من برم که برسم سرخاک!
مهدیه گفت: هیچ وقت از غذات نخوردی!
حنانه گفت: شش ساله که لب به غذاش نزدم! کار من نیست خوردن غذای بچه ام! علی باید غذای من رو میخورد! شش ساله که بغض راه گلوم رو بسته!
مهدیه با صدای سرفه های قباد نگاهش نگران شد و به سمت قباد دوید. مراد سعی کرد قباد را نگهدارد تا از پله ها نیفتد. حنانه هم نگران شد و به سمت حوض رفت تا لیوانی پر کند. همین که لیوان را از زیر ظرف های شسته شده و روی هم چیده بیرون کشید، چاقوی قصابی که صبح سر گوسفند را بریده بود، روی دستش افتاد و دستش را عمیق برید و خون جاری شد. حنانه جیغ کشید، مرضیه به کمک حنانه رفت و دستش را گرفت: مامان! خیلی عمیقه!
قباد همانطور سرفه می کرد. مراد رو به زهرا گفت: بابا رو صدا کن.
زهرا به سمت کوچه دوید و گفت: بابا بابا! آقا قباد حالش بد شده!
🌸🌸🌸🌸🌸➖➖
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت۹۰
حنانه به بخیه های دستش نگاه کرد. دستی که دیگر کارایی نداشت، حرکت نداشت. دستی که باعث بیکاری اش شده بود و این بیکاری او را محتاج حقوق علی!
حتی از پس کارهای خودش هم بر نمی آمد. اوضاع سختی شده بود ولی اوضاع وقتی سخت تر شده که در فروردین خبر بد دیگر رسید. مراد از جبهه با زخم های زیادی آمد. با ترکش های بسیار آمد. مراد زمین گیر شده بود.
حنانه به سختی ظرفهایش را کنار حوض میشست که مهدیه کنارش نشست: میذاشتی من یا دخترا می شستیم.
حنانه گفت: باید عادت کنم.
مهدیه زیر گریه زد و گفت: به خدا شرمندتم! تو برام خواهر بودی، اگه مجبور نبودیم، اگه این وضع قباد و مراد نبود، راضی به رفتنت نبودیم!
حنانه گفت: همین مدت هم که اینجا بودم ممنونتون هستم. به لطف تو الان می تونم قرآن و دعا بخونم.الان هم اوضاع بچه ها مهمتره!
مهدیه گفت: خدا لعنتشون کنه. چرا دست از سر این مملکت بر نمیدارن؟ چرا ما رو ول نمی کنن تا کی باید جوان بدیم؟ تا کی داغ؟ تا کی خون؟
حنانه گفت: درست میشه! مهم اینه که چطور تموم بشه. خون بچه هامون نباید حروم بشه!
مهدیه گفت: فقط تموم بشه!تموم بشه! تو چه میدونی من چی می کشم!
حنانه بلند شد. با یک دست ظرفها را گرفت و با بغض گفت: آره، راست میگی! نمی فهممت!
مهدیه یکهو به خود آمد و گفت: منظوری نداشتم حنانه! داغ داره دلم!
حنانه در اتاقش را باز کرد و گفت: می دونم عزیزم! درد هر کسی مال خودشه!