عجیب ولی واقعی
تصویر ستاره داوود که از هم پاشیده است آن هم در دست معترضان در قلب سرزمینهای اشغالی!
خود صهیونیستها هم متوجه شده اند که نابودیشان نزدیک است.
دو مثلثی که ستاره را میساخت حالا یک ساعت شنی را نشان میدهد که پایان رژیم سفاک را اعلام میکند.
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تفاوت فاحش مغز مرد و زن از نگاه جنسی
❓آیا گفتگو و رابطه دوستانه خنثی میان زن و مرد نامحرم، ممکن است؟
🔹از لحاظ نوروسایکولوژی و یافته های FMRI چیزی به عنوان just friend (دوستی خنثی و بدون دخالت بعد جنسی) در رابطه مرد با زن معنا ندارد.
🖌 این سخن که پسری با دختر نامحرمی چت و گفتگو داشته باشد و بگوید من صرفا دوست هستم یا گفتگوی علمی دارم و هیچ بعد جنسی برایم مطرح نیست سخنی کاملا غیرعلمی است
لذا دخترها نباید پسرها را از بعد احساسات جنسی مثل خود بپندارند
و فریب بخورند
اگر اسلام در نوع روابط زن و مرد نامحرم، حریمهایی قرار داده و توصیه هایی را پیشنهاد می کند، حاکی از کمال دقت علمی اسلام است
🔺کشف فلسفه احکام اسلام پس از ۱۴۰۰ سال
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
پرسش و نکته ای قابل تأمل توسط علامه جعفری:
🔸 «اگر موسیقی آن چنان که عاشقان دلباخته اش می گویند حقیقتاً روح انسانی را تصفیه می کند، چرا با شیوع موسیقی در شرق و غرب، دوران بیماری های روانی و فساد اخلاقی به حدی است که گفتگو درباره ی آن باعث شرمساری است؟
🔸 ما نمی دانیم که اگر انسان ها به این اندازه به موسیقی اشتغال نمی ورزیدند و با خود واقعیات روبرو می گشتند، چه اندازه راه ترقی و اعتلا را می پیمودند.»
پ.ن:
🔺 به نظر شما اگر موسیقی، بر خلاف اوضاع کنونی اش در دنیا ترویج نشده بود، وضعیت اخلاق بشر چگونه بود؟
🔺 واقعا هزاران فستیوال موسیقی با جمعیت های میلیونی که سالانه در دنیا برگزار می شود، چه سهمی در بهبود اخلاق بشریت داشته و دارد؟
🔺 با چه دلیل قانع کننده ای باید موسیقی را در کشور خودمان(ایران شیعی)، ترویج کنیم؟
[تصاویر مربوط به چند فستیوال بزرگ موسیقی در دنیا است]
✅ مسأله «ترویج موسیقی» را جدی بگیریم.
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
تصویری ویژه از سکوهای نقشجهان
تماشاگران باغیرت 👏
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️ ببینید با تقطیع و حذف یک کلمه چه دروغهایی گفتند!
📳 میگه رئیسی آدم خوبی بود ولی سواد اقتصادی نداشت چون گفته بود رشد نقدینگی نشاندهندهی رشد کشوره؟
#تهمت #تخریب #شرف
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
👇تقویم نجومی دوشنبه👇
✴️ دوشنبه 👈7 خرداد / جوزا 1403
👈18 ذی القعده 1445👈27 می 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر خوب است:
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅خرید دکان و محل کسب.
✅اقدامات قضایی.
✅استقراض وام دادن و گرفتن.
✅خواستگاری عقد و ازدواج.
✅و خون دادن خوب است.
🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد هرگز فقیر نشود و زندگی خوبی خواهد داشت.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️عمل جراحی.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️برداشت محصولات زراعی.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️و مشارکت و امور شراکتی نیک است.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: فرزند چنین شبی زبانش از دروغ و تهمت پاک شود.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه باعث غم و اندوه می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث قوت بدن می شود.
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
@taghvimehamsaran
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 19 سوره مبارکه "مریم علیها السلام" است.
قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما...
و از معنای آن استفاده می شود که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه به او برسد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما.
تقویم همسران:نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
#خداحافط_برای_همیشه_شیرخاورمیانه
🔹 کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
#همیشه_باخبرباما
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش
http://splus.ir/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نماهنگ کوتاه رو چندتا از اهالی شمال غزه برای شهید رئیسی و شهید امیرعبداللهیان ساختن!
حقیقتا دلم شکست💔🇵🇸
#غزه #سید_مقاومه
#امیر_دیپلماسی
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙صحبتهای جالب حجتالاسلام عالی در رابطه با شهادت آیتالله رئیسی
#شهید_جمهور
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ واقعا عجیبه که حضرت آقا دارن کارهای دولت رئیسی رو بیان میکنن!
🤔 گویا کم کاری ما بچه انقلابی ها رو دارن جبران می کنن.
👆در یک دقیقه، ٢۰ عملکرد برجسته دولت را برشمردن...
دست کم، ما مریدان حضرت آقا، نشرش بدیم!
⛔️ در انعکاس رسانه ای عملکرد دولت انقلابی، واقعا ضعیف عمل شده...
#جهاد_تبیین
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 نادر طالبزاده: «به آقای رئیسی گفتم میدونی چرا رئیسی هستی؟!»
#دوریازمالحرام
#بیتالمال
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🛑 «سعید جلیلی» داوطلب انتخابات ریاست جمهوری می شود
🔹دفتر سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تایید کرد که سعید جلیلی قصد حضور در انتخابات ریاست جمهوری را دارد.
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
﷽؛
📆تاریخ:هفتم خرداد ماه سال ۱۴۰۳، مصادف با هیجدهمین روز ماه ذی القعده سال ۱۴۴۵
📢مناسبت:سالروز امضای قرارداد نفتی بین دولت ایران و کمپانی نفت انگلیس (سال۱۳۱۲)/افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی (سال۱۳۵۹)/روز جهانی ام اس
🍀آیه روز:سوره مبارکه احزاب آیه 70
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و سخن (حقّ و) استوار گوييد.
🌿:حدیث روز: رسول اكرم(ص)
أَلا اُخبِرُكُم بِأَهلِ النّارِ؟ كُلُّ عُتُلٍّ جَوّاظٍ مُستَكبِرٍ؛
آيا شما را از اهل دوزخ آگاه نكنم؟ هر درشتخوىِ خشنِ متكبّر.
کتاب العین،ج6،ص170
💦زلال احکام:مقدار واجب مسح در تيمم
س: آيا منظور از کشيدن کف دست بر پيشانى در تيمم تا سر انگشتان است يا فقط کف دست کافى است؟ همچنين بر پشت دستها؟
ج) کف دست به تنهايى کفايت نمىکند و کشيدن تا سر انگشتان لازم است، و نسبت به پشت دست هم بايد تا سر انگشتان باشد.
استفتائات مقام معظم رهبری
🍂بامداد
باور کن! دیدن هر بامداد اتفاق ساده ای نیست... خوشایند است و تکرار ناپذیر. گنجشک ها بیخود شلوغش نمی کنند.
Believe me! Each sunrise is not an ordinary thing to be taken for granted... It's fabulous and unique, and the sparrows make a racket each time for a reason!
##سیدخداحافظ
#تاپای_جان_برای_ایران
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
در ایتا 👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
خبر های تحلیلی ایران و جبهه مقاومت
📌ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان در سخنانی گفت که بی مسئولیت تر از اروپا ندیده است که بدون در نظر گرفتن هزینه ها، قصد دارد وارد درگیری اوکراین شود.
🥷🧑🎨
📌کانال 12 اسرائیل: یک هیئت امنیتی اسرائیل این هفته برای گفتگو در مورد تقویت همکاری امنیتی استراتژیک به واشنگتن می رود
🥷🧑🎨
📌وزیر خارجه عمان امروزبه تهران میآید
بدرالبوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان به منظور دیدار و گفتگو با مقامات ایران فردا دوشنبه به تهران سفر میکند.
وی قرار است در این سفر با علی باقری کنی، سرپرست وزارت امور خارجه ایران دیدار و گفتگو کند.
🥷🧑🎨
📌شهادت کودکی فلسطینی به ضرب گلوله نظامیان صهیونیست در الخلیل
وزارت بهداشت فلسطین اعلام کرد مجد شاهر عرامین کودک 14 ساله فلسطینی در نزدیکی شهرک سعیر در شمال شرق الخلیل در کرانه باختری به ضرب گلوله نظامیان اسرائیلی به شهادت رسیده است
🥷🧑🎨
📌لاپید: برای نتانیاهو فقط بقای سیاسی مهم است
«یائیر لاپید» رهبر احزاب مخالف کابینه رژیم صهیونیستی روز یکشنبه تأکید کرد که این رژیم، جنگ در غزه را با وجود نتانیاهو هرگز نمیتواند به سود خود به پایان برساند و باید از قدرت کنارهگیری کند.
وی در ادامه سخنانش اضافه کرد: «چیزی که برای نتانیاهو و نزدیکانش مهم بوده بقای سیاسی و ایجاد هرج و مرج در اسرائیل است».
🥷🧑🎨
📌تلگراف:
چین با کشتی های غیرنظامی، حامل صدها خودروی زرهی، عملیات زمینی را علیه تایوان آغاز خواهد کرد.
🥷🧑🎨
📌احسان عطایا عضو دفتر سیاسی جنبش جهاد اسلامی: عملیات جبالیا ضربه راهبردی بزرگی به اسرائیل و آمریکا بود
🥷🧑🎨
📌بن گویر خطاب به رئیس ستاد ارتش اسرائیل: سیاست ارتش تحت رهبری شما تناقض آمیز است
🥷🧑🎨
📌 اشپیگل گزارش می دهد که در صورت دستیابی روسیه به موفقیت های بزرگ در جبهه شرقی، کشورهای بالتیک و لهستان به اوکراین نیرو خواهند فرستاد.
به گزارش اشپیگل، نمایندگان پارلمان آلمان از سوی همکاران بالتیک خود از این موضوع مطلع شدند.
🥷🧑🎨
📌هلاکت یک سرباز دیگر ارتش رژیم صهیونسیتی در شمال نوار غزه
🥷🧑🎨
📌تظاهرات اسرائیلیها مقابل مقر وزارت جنگ قبل از جلسه کابینه جنگ
سازمان رادیو و تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد شهرکنشینان صهیونیست قبل از برگزاری جلسه کابینه جنگ مقابل مقر وزارت جنگ در تل آویو دست به تظاهرات زده و خواستار مبادله فوری اسرا با مقاومت در غزه هستند
🥷🧑🎨
📌تغییر نام منطقه حفاظتشده دیزمار به «شهید جمهور»
درپی حادثه سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور در منطقه دیزمار شهرستان ورزقان، با تصویب سازمان محیطزیست این کشور به پاس خدمات ارزشمند ابراهیم رئیسی و هیئت همراه، این منطقه به نام «شهید جمهور» نامگذاری شد.
🥷🧑🎨
📌ایالات متحده در "نشست صلح" سوئیس شرکت می کند
رویترز به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داد که ایالات متحده در "نشست صلح" سوئیس در ماه ژوئن شرکت خواهد کرد.
🥷🧑🎨
📌مصر: اسرائیل از گذرگاههای مرزی برای تشدید محاصره و گرسنگی در غزه استفاده میکند
وزیر امور خارجه مصر در دیدار با بورل نسبت به پیامدهای فاجعهبار عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در رفح بر بیش از ۱.۴ میلیون فلسطینی و تأثیرات امنیتی این اقدام بر صلح و ثبات منطقه هشدار داد.
🥷🧑🎨
📌کانال عبری"کان": دو شهرک نشین بر اثر حمله موشکی لبنان به "کریات شمونه" زخمی شدند.
🥷🧑🎨
#خداحافط_برای_همیشه_شیرخاورمیانه
🔹 کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
#همیشه_باخبرباما
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش
http://splus.ir/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۸ شهید در جنایت جدید اسرائیل در رفح
🔹جنگندههای متجاوز اسرائیلی چادرهای آوارگان فلسطینی را در شمال غرب شهر رفح در جنوب نوار غزه بمباران کردند.
🔹در این جنایت تا این لحظه ۲۸ فلسطینی شهید و دهها نفر زخمی شدند. جست و جو برای یافتن افراد زیر آوار مانده همچنان ادامه دارد.
▪️حاوی تصاویر دلخراش
#خداحافط_برای_همیشه_شیرخاورمیانه
🔹 کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
#همیشه_باخبرباما
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش
http://splus.ir/ashaganvalayat
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۳۷
مرضیه خانم_ شرمنده آقایوسف نمیتونم.
_خب... چرا!! ؟؟
علی_مرضیه خانم راست میگه. اگه ما کاری کنیم برا هردوتون بد میشه.
مرضیه خانم_ به اندازه کافی حرف و حدیث پشت سرشما دوتا هست. با پشتیبانی من هم کار برا شما سخت تر میشه و هم تهمت ها و حرفها بیشتر میشه.
یوسف رویش را برگرداند. بسمت در رفت.
علی_حالا خدابزرگه. نگران نباش.
با ناراحتی از پایگاه بیرون زد...
اولین تاکسی به مقصد خانه، سوار شد.
حوصله پیاده روی نداشت. زودتر از چیزی که فکر میکرد به خانه رسید.
باید تکلیفش را یک سره میکرد. نمیتوانست ببیند، حتی تصورش هم امکان نداشت که...
ریحانه اش همسر کسی دیگر شود.
پدرومادرش، خانه بودند...
سلامی کرد. کوروش خان روی مبل مقابل تلویزیون نشسته بود به تماشا. فخری خانم در آشپزخانه بود. چای میریخت.
یوسف رو به پدرش کرد.
_بابا
_بگو
_میخام باهاتون حرف بزنم
کوروش خان، بدون اینکه نگاهش را تغییر دهد. گفت:
_میشنوم
_بابا از اول من بهتون گفته بودم فقط ریحانه. شما گفتین #نه. #شرط گذاشتین. از ارث #محرومم کردین.حالا دیگه چرا نمیذارین...؟!
فخری خانم سینی چای را روی میز مقابل همسرش، گذاشت. روی مبل نشست.
_خب معلومه چون هنوز دلمون راضی نیست. چون خوشم نمیاد ریحانه عروسم باشه. زوره؟؟
_ولی مامان با این کارتون دارین آینده منو خراب میکنین!
باغصه گفت:
_اگه ریحانه نشد.دیگه تا اخر عمر ازدواج نمیکنم.اینو خودتون هم میدونین. ولی فقط یه سوال دارم اگه قانعم کردید قبوله منم حرفی ندارم.
فخری خانم خوشحال شد. که یوسف از موضع خود پایین آمده.
_خب بگو
_از چه اخلاقی، از چه حرکتی از ریحانه دلگیر شدین.اصلا مگه چکار کرده که شما اینهمه ازش بیزارید..!؟
فخری خانم حرفی برای گفتن نداشت. سوال پسرکش، منطقی بود و بجا. سکوت کرد... کوروش خان، فنجان چای را برداشت. نگاهی به یوسف کرد.
_تصمیمت قطعیه!؟
_خب معلومه. یعنی شما تو این مدت ندیدید؟؟ قبل از عید تا حالا..!!!
_خب پس خوب گوش کن ببین چی میگم... اینو که میگم خوب روش فکر کن الان نمیخاد جوابمو بدی.
_باشه چشم. بفرمایین.
_من راضی میشم. مادرتم با من. ولی به دوشرط..
کوروش خان، نگاه از تلویزیون گرفت، با عتاب، انگشتهایش را بالا آورد.
✓یک} حق پول گرفتن نداری نه از #من و نه از #مادرت.و تمام خرج و مخارج خودت و زنت با خودت از وقتی #محرم میشی #تاآخرعمرت..! ✓دو} خاستی خونه اجاره کنی، زنتو ببری شیراز، هرکاری میخای بکن ولی روی کمک ما #هیچ حسابی باز نکن...!!
با نگاهی پر از غصه به دهان پدرش زل زده بود.
_فهمیدی کامل... یا تکرار کنم؟
_ولی بابا این بی انصافیه..!! مگه منـ...
_همینی که هست..!
_ماشینم چی... اونمـ...!!! ؟؟
فخری خانم_ ماشینت برا خودت. با پول خودت خریدی.
یوسف _باشه قبول... چشم هرچی شما بگین... فقط مامان الان یه زنگ بزنین به طاهره خانم، یه قرار بذارین.
_الان نمیزنم.. بذار برا بعد.!
کوروش خان _نمیخوای بیشتر فکر کنی؟! الان ببین #یاشار تو #نازونعمت داره زندگی میکنه.. اونوقت #تو..!!
کوروش خان سری با تاسف برای پسرش تکان داد. و یوسف بدون جوابی به پدرش، خودش بلند شد. تلفن را آورد و بدست مادرش داد.
_مامان...بزنین دیگه..!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۳۸
فخری خانم شماره را گرفت...
هنوز از آن طرف خط طاهره خانم گوشی را برنداشته بود. استرس و دلشوره های یوسف شروع شده بود.
وقتی فخری خانم فهمید..
برای امشب ریحانه خاستگار داشته، خوشحال شد که بهانه ای پیدا کرده برای برهم زدن این وصلت.
یوسف از اینطرف بال بال میزد..
که اینو نگو.. اونو بگو..!مادر چشم غره ای به یوسف میرفت، که چیزی نگوید. اما ناخواسته صدایش بلند میشد.
این طرف خط،...
طاهره خانم میشنید. ریحانه هم بود و یک دنیا امید.
خاستگاری اش را خودش برهم زد.پدرش میدانست که دل دخترکش، گرفتار یوسف است.خاستگار آمد، کمی نشستند، اما جواب منفی را گرفتند، و رفتند.
به خواسته ریحانه،...
طاهره خانم تلفن را روی بلندگو گذاشت. حالا دیگر صدای یوسف واضح می آمد.
قرار گذاشته شد،برای جمعه همین هفته....
ریحانه، صدای #تشکرکردن یوسف از مادرش را کامل میشنید...در دلش کارخانه قند آب میکردند.طاهره خانم،تلفن را که قطع کرد..ریحانه، لبخند محجوبی زد و از زیر نگاه پرلبخند مادرش، #شرمش شد. به #آغوش_مادر پناه برد.
طاهره خانم_خوشبخت بشی مادر. ریحانه خیلی برات دعا کردم.
ریحانه_ مطمئن باش مامان جونم. یوسف خیلی خوبه بنظرم.
اعتراف کرده بود.. درآغوش مادرش.
_ریحانه...! یه وقت خجالتی.. چیزی!
_ببخشین دیگه مامان یهویی اومد رو زبونم
ریحانه خودش را بیشتر در آغوش مادر برد. #حیایش مانع میشد حتی مادرش چهره اش را ببیند.از آغوش مادر که بیرون آمد. سریع پا به فرار گذاشت و به اتاقش رفت. طاهره خانم لبخندی زد. و به آشپزخانه رفت...
از آن شبی که یوسف،...
تفعلی به قرآن زده بود. و {سوره نور آیه ٣٣} آمده بود. با خط خوش آیه را با معنی روی برگه ای، نوشته بود.
✨"ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله،....
و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید #پاکدامنی پیشه کنند. تا خداوند از #فضل خود آنان را #بی_نیاز گرداند.."
مراسم را...
در خانه آقابزرگ برگذار کردند. فقط خانواده کوروش بود و محمد. گرچه همه فامیل اعتراض داشتند. و فخری خانم بیشتر از همه.
اما حرف آقابزرگ همان بود...
«این مراسم در خانه ما برگذار میشه و چون #خصوصی هست فقط خانواده کوروش و محمد باید باشند.»
این جمله را آقابزرگ،...
گرچه تلفنی بود، اما #محکم گفت.کم کم اعتراض ها در حد پچ پچ رسیده بود.
حالا که #احترام، #عزت و #غرور، آقابزرگ برگشته بود..
حالا که همه احترامش را داشتند..
حالا که #حرفش خریدار داشت..
همه را اول از «خدا»، و بعد، از یوسف، میدید.
یوسفی که تمام سعی اش را کرد،..
تا در مراسم ها..
آقابزرگ، یا #حضور داشته باشد و یا #مستقیما نظر دهد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۳۹
هر روزی که به جمعه نزدیک میشد. هم استرس یوسف و ریحانه و هم نقشههای سمیرا،بیشتر میشد.
همه چیز آماده بود...
از انگشتر نشانی که برای بانویش خریده بود.تا تمام حرفهایی که باید میزد.
همیشه بشمار سه، آماده میشد.!
شلوار مشکی، پیراهن آبی آسمانی اش را پوشید. سوت میزد و موهایش را شانه میزد. دستی به صورت و محاسنش کشید. چنان ذوقی در دلش بود که فقط خدا میدانست. عطر گل محمدی کنار گردنش زد. چند صلواتی فرستاد.
دکمه کتش را میبست.باز میکرد.نه خوب نبود..!کت را درآورد. ژست گرفت. روی دستش انداخت. نه اینم خوب نیست..!کسی نبود بداد دلش برسد.. نظری، حرفی..یکبار کت مشکی را میپوشید. در می آورد. دوباره کت آبی نفتی اش را میپوشید.بیشتر از ١٠ دقیقه بود، که مقابل آینه ایستاده بود.
باصدای پیامی که از گوشیش آمد، نگاهش را از آینه گرفت.پیام از علی بود.
_ احوال باجناق خوش استایل. اون کت آبی نفتی داشتی، اونو بپوش.
بشکنی زد. باذوق، کت را پوشید. و سریع از اتاقش بیرون رفت.
پدر و مادرش، بی تفاوت درماشین نشسته بودند. نه ذوقی نه خوشحالی ایی..!
جمعه، از راه رسید..
اول ماه رجب، و پنجم تیرماه
ساعت ٧شب بود...
رسیدن ماشین یوسف و یاشار همزمان شد...
یک دستش گل بود. یک دستش شیرینی. این بار، ٨گل بلندر زرد و سفید گرفت.
شیرینی را به مادرش داد.باذوق، سر به زیر، وارد خانه آقابزرگ شد. خانواده عمومحمد، آمده بودند. دیشب عمومحمد هیئت داشت. اما یوسف یادش نبود..!
خانم بزرگ و آقابزرگ از قبل تدارک همه چیز را کرده بودند. میوه، شربت، و شام.
حیاط دل باز و باصفای آقابزرگ بار دومی بود که میهمان داشت.
آقابزرگ، تختها را جمع کرده بود....
چند قالی ١٢متری انداخته بود. که همه #درصفاوصمیمیت، کنار هم بنشینند.
بعد از سلام و احوالپرسی،...
همه نشستند.علی بلند شد و کنار یوسف نشست. پشت کمرش زد.
آرام کنار گوشش، با خنده گفت:
_احوال باجناق بنده چطوره!؟چه کت بهت میاد دست اونی که نظر داده درد نکنه.!
_خیلی خودتو تحویل میگیری.
علی سرش را نزدیکتر برد.
_خودمو که نمیگم...!
لبخند محجوبی زد.ناخواسته سر به زیر انداخت.
آقابزرگ در گوشه ای خلوت،...
با محمد و کوروش صحبت میکرد.
و خانم بزرگ.با فخری خانم و طاهره خانم.مثل بار اول..
سمیرا تا میتوانست میتاخت...
بهونه میگرفت گرما را،.خراب بودن میوه ها.گرم بودن شربت..مسخره میکرد مجلس را،.دستمال برمیداشت بعلامت گریه، میگفت یکی بیاید روضه بخاند..خانم بزرگ #نصیحت میکرد.و یاشار و فخری خانم هم میخندیدند..
دوساعتی گذشته بود...یوسف استرس داشت.از #حرفهای سمیرا #به_خدا پناه برد..نکند خراب شود.!نه قرار نبود خراب شود، #توکل کرده بود. خراب هم میشد،. نامش خراب شدن نبود.خدا خودش #خدایی میدانست.
آقابزرگ از جمع پسرانش دور شد....
روی صندلی همیشگی اش نشست. عصا را عمود گرفت. دستهایش را روی عصا گذاشت.رو به یوسف کرد.
_خب باباجان، همه الحمدلله #راضی هستن. برید داخل، چند کلامی با خانمت حرف بزن. از اول این جریان شما هنوز حرف نزدید.
سمیرا خواست...
دوباره حرفی بزند، چشم غره آقابزرگ کار خودش را کرده بود.
رو کرد به ریحانه و گفت:
_بلند شید دیگه باباجان، چرا نشستین؟!
با این جمله که تاکید بود...
یوسف و ریحانه بلند شدند. به داخل رفتند. فخری خانم آرامتر، شده بود. کوروش خان هم رضایتش را اعلام کرده بود.
آقابزرگ با خشم.رو به یاشار اشاره کرد. که بیاید کنارش. به محض نشستن یاشار،آقابزرگ گفت:
_جلو زنت رو نمیتونی بگیری بگو تا من بگیرم... اینجا مجلس خاستگاری هست..! این دوتا چند بار مراسمشون بهم خورده، این بار به هم بخوره، من میدونم و تو.. شنیدم خیلی از خونه ت راضی هسی..!
یاشار ترسید..تا به حال خشم آقابزرگ را ندیده بود. باید گوش میکرد. بخصوص #بخاطرخانه هم شده بود...آقابزرگ را مطمئن کرد،که مراقب است به حرف زدن و جملات همسرش. به خنده های بی وقت، خودش.!!
یوسف و ریحانه...
به اتاق مهمان رفتند.چند دقیقه ای روبروی هم، نشسته بودند.یوسف آرام آرام بود.آرامشی داشت #وصف_نشدنی. میدانست کار، کار #خدایش بود.
بسم اللهی گفت. لبخندی زد. و شروع کرد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۴۰
بسم اللهی گفت. لبخندی زد. و شروع کرد.
_ما همدیگه رو میشناسیم،از اون زمان که بچه بودم. بعد از اون اتفاق، از وقتی که یادم میاد غیر #محبت،از خانواده #شما و #آقابزرگ، چیزی ندیدم.برنامه م برا #آینده چیدم. ان شاالله میرم شیراز. دوسال بیشتر نیست. ارشد قبول شدم. همون رشته خودم. بعدش برمیگردم همینجا.یه #همسفر میخام بالاتر از همسر، #زیرپرچم_مولاعلی.ع. یه همسفر تا #بهشت. تا #شهادت ان شاالله..
تمام حجم استرس عالم،.روی ریحانه هوار شده بود.کف دستش عرق کرده بود.تا نهایت سر را به زیر انداخته بود.
نمیتوانست نفس بکشد. #خجلت و #حیایش مانعی بود، حتی #نگاهش کند.در برابر حرفهای یوسف فقط سکوت میکرد.
یوسف_ #هدفم، #الگوگرفتن از زندگی مولا علی.ع. و #سبک زندگی بانوی دوعالم حضرت مادر.
و اینکه بابا برام #شرط گذاشته یا شما یا ارث. #ازمَحرم_شدنمون_تاوقتی_زنده ام همه چی پای خودمه.
#نیم_نگاهی به ریحانه اش کرد.
یوسف _اینا رو میگم بدونین از #مال_دنیا هیچ چیزی ندارم، الا یه ماشین. هیچ #پشتوانه ای ندارم بجز #خدا و #اهلبیت.ع.
سکوت ریحانه طولانی شده بود...
گرچه نگاه هیچ اشکالی نداشت. بلکه #باید نگاه میکرد.. اما قدرت خجلت و حیایش بیشتر بود....سرش را بالا گرفت اما نگاه نکرد...
_چیزی نمیخاین بگین.. حرفی.. شرطی..
_خب همه حرفا رو شما گفتین. با اینایی که گفتین هیچ مشکلی ندارم. فقط چن تا حرف دارم با یه شرط.
_بفرمایین.سراپا گوشم.
_خیلی دوست دارم ادامه تحصیل بدم و خب سرکار برم.
یوسف_ خیلی عالیه. دیگه..
ریحانه _دیگه اینکه فعالیتها و جلساتم رو ادامه بدم. یعنی خیلی دوست دارم که انجام بدم.
یوسف_ در چه زمینه هایی!؟
ریحانه_ جلسات اعتقادی، عرفانی و البته حلقه صالحین
یوسف ذوقش را نتوانست پنهان کند.
_خیلی عالی، فوقالعاده ست. و دیگه!؟
ریحانه _دیگه همین.. شرطمم اینه که...
وسط حرف ریحانه، صدای یاالله گفتن عمومحمد به اتاق نزدیک میشد. لبخندی زدند.
_یوسف جان، عمو..! آقابزرگ و خان داداش تو اتاق خانجون کارت دارند.
یوسف لبخند زد. ایستاد. چشمی گفت و رفت...
عمومحمد کنار دخترکش نشست تا قضیه را تمام کند.
_خب دخترم نظرت چیه؟! البته بیشتر باید حرف بزنین اما تا اینجا که یوسفو میشناسی.. #نظرت مهمه برامون... خب چی میگی..؟!
ریحانه.حرفی نمیتوانست بزند... سرش را پایین برد. سرخی گونه هایش معنای همه چیز را نشان میداد.عمومحمد، سر دخترکش را بوسید، لبخندی زد.
_خوشبخت بشی بابا. یوسف پسر خیلی خوبیه. از بچگی پیشم بوده. تو هم خیلی ماهی. تو دخترمی اونم پسرمه. عاقبت بخیر بشین بابا.
ریحانه سرش را بالا برد...
اما #حیا مانع بود، به چشمهای پدرش #نگاهی بیاندازد.لبخند محجوبی زد و باز سرش را پایین انداخت.کسی نمیدانست بانوی یوسف شدن رویایی شده بود برایش..
یوسف به اتاق آقابزرگ رسید، در زد.
آقابزرگ بالبخند گفت:
_بیا تو باباجان... بیا شادوماد.
یوسف با ذوق وارد اتاق شد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۴۱
یوسف باذوق وارد اتاق شد..
#پایین_پای_پدرش نشست.کوروش خان زیر بازوی پسرکش گرفت، او را #کنارخود نشاند.
یوسف محجوب سرش را به زیر انداخت
_بابا میدونی منـ..
کوروش خان_ میدونم همه چی رو. میخاستم مهسا یا فتانه رو انتخاب کنی. نشد. به قول آقاجون شاید حکمتی بوده.اما من سرحرفم هستم. خودت میدونی و زندگیت. من و مادرت #راضی هسیم.
یوسف_ چشم. شما فقط امر کنین
کوروش خان_ خداروشکر اخلاقت برگشت به قبل.چقدر عصبی بودی این مدت.
یوسف_
آقابزرگ_خب باباجان بقیه حرفهاتونو بذارین یکشنبه.
یوسف_یکشنبههه؟؟؟
آقابزرگ_چیه...! دیره؟
_نه اتفاقا خیلی عالیه.!
آقابزرگ _خب خداروشکر.
یوسف دست در جیبش کرد...
انگشتر نشانی را درآورد. به پدرش، به آقابزرگ، نشان داد.آقابزرگ ذوق کرد.
_احسنت پسرم به سلیقه ات. خدا حفظت کنه.
کوروش خان فقط به یک لبخند بسنده کرد.یوسف نگاهی به پدرش کرد.
_اگه شما اجازه بدید و عمو موافق باشن اینو.. منظورم اینه..
آقابزرگ_ باشه باباجان. بذار ببینیم چی میشه!
باصدا زدن خانم بزرگ..
آقابزرگ، کوروش خان، یوسف، عمومحمد و ریحانه از اتاقها بیرون آمدند.
وارد حیاط شدند...
یوسف مستقیم، سراغ مادرش رفت. کنار مادرش نشست.انگشتر نشان را به مادر داد.با چشمانش التماسش میکرد. که خراب نکند شب آرزویش را.هنوز هم میترسید.
فخری خانم نگاهی به انگشتر کرد. چیزی نگفت. نه حرفی نه ذوقی.
سمیرا انگشتر را در دستان مادرشوهرش دید.با گفتن ''چقدر مسخره..!'' پوزخندی زد که از نگاه همه پنهان نبود.
و پشت سر جمله سمیرا فخری خانم خندید. یاشار چشم غره ای به سمیرا کرد. که سکوت کند. سمیرا اخم کرد و تا آخر مراسم حرفی نزد.
چقدر مجلسش...
سرد و بی روح شده بود.یوسف نگاهی به پدرش کرد. که بگوید.. اشاره ای به انگشتر کرد. با خواهش میگفت.با نگاهش.
کوروش خان رو به برادرش کرد.
_داداش یه انگشتر یوسف خریده. که بدیم ریحانه.
کوروش خان، خیلی خشک و رسمی گفت. خیلی زیادی، با #بی_احترامی بود.
عمو محمد_ صاحب اختیاری داداش.
خانم بزرگ انگشتر را گرفت. لبخند پهنی زد.
_به به.. خیلی قشنگه مادر..
خانم بزرگ انگشتر را به فخری خانم داد. اما فخری خانم حاضر نبود انگشتر را بدست عروسش کند. با نگاهش به کوروش خان فهماند که کار، کار خودش هست.
یوسف بلند شد.انگشتر نشانی را به پدرش داد.
کوروش خان کنار دختر برادرش نشست. ریحانه بود که حالا عروسش میشد. همانی که تمام تلاشش را کرد تا #نشود. اما #شد.!
دستان ظریف ریحانه را گرفت..
انگشتر نشان را که انگشتری ظریف و #عقیق بود در دستان عروسش کرد. یوسف کمی خیالش راحت شده بود. خانم بزرگ به علی گفت که ظرف شیرینی را بچرخاند...
یوسف یادش به مجلس یاشار، برادرش افتاد... چقدر همه شاد بودند. دست میزدند. میخندیدند.چقدر مادرش از همه پذیرایی کرد.و حال خودش..دلدارش را نشان کرد. بدون هیچ دستی، خنده ای و شادی ای..! چقدر شرمنده بانویش بود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۴۲
چقدر شرمنده بانویش بود...
به یکشنبه فکر کرد. روزی که سوم ماه رجب بود.هم #چلهاش تمام میشد.و هم محرم میشدند..
علی، شیرینی و میوه پذیرایی میکرد. خانم بزرگ و بقیه خانمها به آشپزخانه رفته بودند. تا مهیّا کنند سفره شام را.
یوسف برای حرفی به آقابزرگ...
دل دل میکرد.نمیدانست بگوید یا نه..! دل به دریا زد..کنار آقابزرگ نشست.سرش را به گوش آقابزرگ نزدیک کرد. آقابزرگ سرش را به گوش یوسف نزدیک کرد.
_شما امشب خیلی زحمت کشیدین. یه زحمت دیگه هم بکشید.
_چی باباجان
_هم اینکه یه #محرمیت برامون بخونین هم با بابا و عمو حرف بزنین برای فرداصبح بریم آزمایشگاه..
آقابزرگ لبخند پهنی زد.
_منتظر بودم بیای بگی، باشه باباجان
_اجازه ش رو شما بگیرین..من منتظرم الان بگین..
_چرا خودت نمیگی؟!
_اخه شما بگین بهتره، من میترسم بگم خراب کنم.شما #بزرگترین، رو حرف شما حرف نمیزنن
آقابزرگ پسرانش را صدا زد.
کوروش خان و عمومحمد کنارش نشستند. یوسف سرش را #پایین انداخت. آقابزرگ رو به پسرانش کرد.
_نظرتون چیه یه محرمیت ساده بین این دوتا جوون خونده بشه.البته برا یکشنبه فردا صبح هم برن آزمایشگاه...؟!
کوروش خان_ من حرفی ندارم
عمومحمد_ مشکلی نیست آقاجون.
یاشار که تاحالا ساکت بود. گفت:
_وای یوسف دیگه شورشو درآوردی. مگه میخای چکارش کنی، بابا چن کلوم حرف ساده س، محرم شدن میخاد چکار...!
یاشارهم محرم شده بود.. یوسف، خودش صیغه محرمیتشان را خوانده بود. اما #این محرمیت کجا و #آن کجا...!
فرق یاشار با یوسف درهمین بود..!یوسف،تا محرم نمیشد، حاضر نبود حتی #نگاهی به دلبرش کند..!
یوسف در جواب برادرش، یاشار، لبخندی زد..جواب داشت.اما برادرش بود، بزرگتر بود و #احترامش واجب.
حق داشت درک نکند..درکی نداشت،از اوج عشق #زمینی،.. که با خواندن یک جمله عربی، این عشق، #آسمانی و الهی میشد. درکی نداشت از #حریم ها.از حرمت دلبرش که باید رعایت میکرد.از پرده های حجب و #حیا.از حجاب های #شرم.از #تفاوت محرم بودن تا نامحرم بودن.از #فاصله هایی که با محرمیت کمتر میشد..
آقابزرگ که قبلا تجربه داشت.
بین چند جوون محل محرمیت خوانده بود، #برکتی داشت محرمیت خواندن آقابزرگ...
کم کم سفره پهن میشد...
همه دور سفره نشسته بودند. سمیرا خواست کنار یوسف بنشیند، که یوسف بلند شد و کنار عمومحمد نشست.این بار هم تیر سمیرا به سنگ خورد..
بعد از صرف شام،..
همه عزم رفتن کردند. و مشغول خداحافظی از هم...
یوسف کنار طاهره خانم رفت.دستش را روی سینه اش گذاشت. شرمنده نگاهش را پایین انداخت.
_میخواستم امشب جشن بگیرم.نشد. شرمنده تون شدم.
_میدونم پسرم
با شنیدن کلمه پسرم انرژی گرفت.
_مطمئن باشین خوشبختش میکنم.. یعنی..یعنی تمام سعیمو میکنم.
طاهره خانم لبخندی زد و گفت:
_از کوچیکی پیش خودمون بودی. میشناسمت. ان شاالله عاقبت بخیر بشین.
کنار عمومحمد رفت. عمو او را پدرانه درآغوش گرفت.
_خیلی مخلصیم عمو.برامون دعا کنین. تمام زندگیمو میذارم براش وسط
عمو محمد_ میدونم. تو پسرمی اونم دخترم. خیالم راحته.
حسابی از آقابزرگ و خانم بزرگ تشکر کرد.و پشت دستشان را بوسید.
نگاهش را پایین داد، سری برای مرضیه تکان داد.
باعلی دست داد...
علی_ تو ابرا سیر میکنی باجناق..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حضور نمایندگان کشورهای خارجی و مسئولین داخلی در مراسم افتتاحیه مجلس دوازدهم
#خداحافط_برای_همیشه_شیرخاورمیانه
🔹 کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
#همیشه_باخبرباما
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش
http://splus.ir/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آغاز به کار دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با قرائت قرآن توسط حامد شاکرنژاد
#خداحافط_برای_همیشه_شیرخاورمیانه
🔹 کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
#همیشه_باخبرباما
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش
http://splus.ir/ashaganvalayat