eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
275 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. خدایا دلم را کجا می برند؟ شبم در حضوری لبالب گذشت کدامین شبم مثل آن شب گذشت شب برگزیدن، شب انتخاب شب گام تا قلّۀ آفتاب شب عاشقان نفس سوخته شب چهره‌های برافروخته شب شبنم و شعله و شط و خون شب مستی و شور عشق و جنون شب خیزش عقده‌های زمین شب دست و پا باختن روی مین شب خاک با خون معطّر شدن شب تا سحر لاله پرپر شدن شب در زمین آسمانی شدن شب در خداوند فانی شدن نه ناسوت بود و نه لاهوت بود شب آتش و خون و باروت بود شب همّت بی‌هماوردهاست شب راست‌قامت‌ترین مردهاست شب دل سپردن به دریاست این شب بی‌خیالی ز دنیاست این... فلک باز قصد زمین کرده است کسی پشت این شب کمین کرده است اُحد...بدر...خیبر...و یا کربلاست خدایا نمی‌دانم اینجا کجاست؟ صدا می‌زند عشق از علقمه بیایید با رمز یا فاطمه شب عشق بازی، شبی پرخروش شب چفیه‌های غریبی به دوش شب وحشی ترکش و تیرهاست و گردانی از بانگ تکبیرهاست در این کوله پشتی غم آورده‌ام شهادت! کجایی؟ کم آورده‌‌ام هلا ای رفیقان همسنگرم شما دیگرید و من آن دیگرم... شما مشعل راه آینده‌اید شما تا همیشه... شما زنده‌اید... در این موج، خود را رها کرده‌ام دلم را به نام شما کرده‌ام مرا هم رهایی دهید از قفس بگیرید از من، مرا یک نفس اسیر غم جان و تن مانده‌ام مصیبت همین است، من مانده‌ام رفیق مرا بی‌صدا می‌برند خدایا دلم را کجا می برند؟ در این کوله پشتی غم آورده‌ام شهادت! کجایی؟ کم آورده‌ام ✍🏻 🏷 🇮🇷 .
. این آخرین روز است از سالی که دارم شرمندگی مانده‌ از احوالی که دارم حال مرا تغییر ده یا احسن‌الحال آشفته هستم با همین حالی که دارم امسال هم رفت و ندیدم چهره‌ات را این است آقا بخت و اقبالی که دارم آقا دعای تو برایم کار ساز است آقا نگاهی کن به اعمالی که دارم شرمنده‌ام، بهر فرج کاری نکردم شرمنده هستم من از افعالی که دارم خوردم نمک اما نمکدان را شکستم با معصیت، با توبه‌ی کالی که دارم عصیان پر و بال مرا در هم شکسته پرواز ممکن نیست با بالی که دارم گرچه بدم اما دلی دارم حسینی با روضه‌های سخت گودالی که دارم شاعر: رضا باقریان✍ .
. اِقتدا می‌کنیم بر شهدا تا بمانیم پایِ این پرچم که بمانیم پایِ ایران و ... اِعتقاد و نظامِمان محکم انقلابی که اعتقادی شد اَرز و اَرزن در آن ندارد اثر حیدری بسته‌ایم پیمان با... بیرقِ این نظام و این رهبر امتحانهایِ جورواٰجوری در مسیرِ صعود پس دادیم ما نفَس می‌کشیم پایِ علم ما هنوز از نَفَس نیفتادیم نَفَس و نَفْسِ ما فدایِ وطن عهدِ خون با شهید می‌بندیم از دهانِ کثیفِ استکبار باز دندانِ آز را کَندیم وَ به این پرچمِ سه‌رنگ همِه بایدم احترام بگذارند خونِ غیرت به پاشْ ریخته است اهلِ عرفان همین که می‌بارند... در قنوتِ نماز شبهایِ... بی‌قراری دعایشان آن است دَغدغه مثلِ حاج قاسمِ ما نه فقط خاکِ پاکِ ایران است... تا که جمهوری است و اسلامی حُرمتی مثلِ کربلا دارد کشورِ ما حرم حرم حرم است جان برایش دهیم جا دارد همّت و باکری و چمران وُ ... هادی و کشوری و شیرودی خونِ صیّاد و روشن و حُجَجی با محمّدحسین شد رودی... که به دریایِ عشق روح‌اللّه تا ظهورِ نگارمان وصل است عَلَمی که به دوشِ سیّد علی‌ست بیرقِ غیرتِ ابالفضل است آرمانِ عزیزِ روح‌اللّه ماندنی تا ظهورِ سالار است روزِ رَجعت که می‌رسد قاسم در سپاهِ حرم علمدار است 📃۱۴۰۱/۱۲/۲۳ ✍ .
. این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س) قسمت بشود جان بدهم پایِ رقیه(س) بر شانهٔ پهنِ عمو عباس(ع) نشسته زیباست از این زاویه دنیایِ رقیه(س) دل می بَرَد از حضرتِ ارباب پیاپی پیش علی اکبر(ع) قد و بالایِ رقیه(س) با درد رسیدم که تسلّی برساند بر سیرتِ من صورت و سیمایِ رقیه(س) مشغول به درمان شده یک نیم نگاهش با گوشهٔ چشم است مداوایِ رقیه(س) والله قسم دخترکِ چادریِ من باید شود از خیلِ گداهایِ رقیه(س) شد صرف حسینی شدنش عمرِ سه ساله آموزش ِ عشق است بلایایِ رقیه(س) در شام؛ کمک کرد به رسواییِ دشمن شد فاطمهٔ عارفه؛ معنایِ رقیه(س) بر حاجتِ دیرینهٔ خود محض اجابت بستم نخی از معجرِ زیبایِ رقیه(س) باید برسد برگهٔ تاییدِ شهادت با إذنِ خداوند به امضایِ رقیه(س) در سوریه مانندِ شهیدان شود ایکاش جانم به فدایِ سرِ بابایِ رقیه(س) آن سر، که به ویرانه در آغوش گرفت و دق کرد شبانه دلِ تنهایِ رقیه(س)! .
. مگر آسمان را چراغان نکردیم ؟! زمین را مگر نورباران نکردیم ؟! مگر کوچه را آب و جارو نکردیم ؟! شبِ تار را غرقِ شب‌بو نکردیم ؟! مگر شهر را غرقِ شربت نکردیم ؟! سر کوچه را طاق‌نصرت نکردیم ؟! مگر شاعران از غمش کم سرودند ؟! قلم‌ها سلاحِ ظهورش نبودند ؟! مگر مرغِ آمین‌مان در قفس بود ؟! دم ربّناهایمان بی‌نفس بود ؟! مگر العجل‌هایمان دیردَم بود ؟! سرِ سفره‌ی ندبه‌ها چای، کم بود ؟! مگر صبحِ جمعه سلامش نکردیم ؟! تهِ هفته‌ها را به نامش نکردیم ؟! چرا یوسف افتاده در چاهِ غیبت ؟! چرا برنمی‌گردد از راهِ غیبت ؟! چرا روز موعود، تاخیر دارد ؟! کجای عمل‌هایمان گیر دارد ؟! جوابِ چراهایمان هم سوال است مگر آرزوی وصالش محال است ؟! نگو آرزویش محال است، هرگز ! نگو دیدنش در خیال است، هرگز ! زمانش بیاید؛ همین جمعه شاید اگر حرف‌مان حرف باشد می‌آید .
. تقدیم به امام خامنه ای ------- دل بجز یار خراسانی خود یار نداشت غیر از آن سید فرزانه که دلدار نداشت پاسخ حنجره اش را به سر دار دهیم تا نگویند علی میثم تمار نداشت اَینَ عَمار شنیدیم و به سر آمده ایم تا نگویند دراین واقعه عمار نداشت چه زند لاف ز رهپوی ولایت داری آن که بر شانه ی زخمی شده اش دار نداشت اهل فریاد نباشد به صف حادثه ها آن که تیغ آمد و او حنجر خونبار نداشت جان به کف عرصه ی میدان تو را پر کردیم تا نگویند دراین عرصه فدا کار نداشت آخرالامر به سر منزل عزت نرسد کاروانی که تو را قافله سالار نداشت بهر "یاسر" تو مسیحا نفسی می دانم درک فیض نفس ات هر دل بیمار نداشت ** «یاسر»✍ ..===================== کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام_الله_علیها نیست کوچک او بزرگ عالم است کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید دلبر عالم در این عمر کم است مُحرم حج حسین بن علیست در حریم کبریایی مَحرم است کسب فیض از دامن عباس کرد پس یقین مانند او صاحب دم است در مسیر جذب عشاق حسین بر سر دوش رقیه پرچم است روز محشر دستگیر ما همه است دست او در دستهای فاطمه است شاعر: .
. تقدیم به علی علیه السلام به شب‌نشینیِ خورشید، سایه ها دوراند اگر که نور تویی چشم‌های شب کوراند نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو میانِ سینه‌ی شخصِ رسول مستوراند به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند به ناودانِ طلایت چقدر می‌بارند ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند به نوشِ شهدِ لبت، شش‌جهت شتاب آرند ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لب‌هایم چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند به خاکِ پای تو این‌ها که خاکمالِ تواند یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی پیمبران همه با قنبر تو محشوراند غلام‌های غلامانِ قنبرت غِلمان کنیز‌های کنیزانِ فضه‌ات حوراند به وصله‌های عبایت قسم به ما بی تو هرآنچه وصل شود وصله‌های ناجوراند به انتظارِ تو از شوقِ "مَن یَمُت یَرَنی" هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند به زندگانِ سرِ دارِ باقی‌ات سوگند که مردگانِ تو مشتاقِ نفخه‌ی صورند ✍ .====================== کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. 🔹رایحۀ جبهه‌ها🔹 غبار خانه بروبید، عید می‌‏آید ز کوچه‏‌هاست که بوی شهید می‌‏آید صدای دلکشی از دور، محملم را برد دوباره رایحۀ جبهه‌‏ها دلم را برد دوباره آینه از زیر خاک آوردند هزار باغ گلِ سینه‏‌چاک آوردند شراب نور دوباره به دست مستان است بیا که پیکر خورشید، روی دستان است کجا شهید بمیرد که پرپری بزنیم؟ بیا به مجلس ترحیم خود سری بزنیم هنوز لشکر ده نذر سیدالشهداست دوکوهه در تب پرواز حاج همت‏‌هاست جبین آب از آن التهاب پُرچین است هنوز ساحل والفجر هشت غمگین است هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد ز هجر آن همه خورشید خون به دل دارد سخن بگوی طلائیه! باز دلتنگم برای سجدۀ سرخ نماز، دلتنگم خروش سینه‌زنان را، هویزه! می‌شنوی؟ صدای قاری قرآن ز نیزه می‌شنوی؟ تبسمی به من ای فکه! هر دو تنهاییم چگونه بعدِ شهیدان خود، سر پاییم؟ پر از دعای کمیلی، پر از جنون، کارون! کجاست منزل لیلی، جزیرۀ مجنون؟ تو ای شهید! که نامت خلاصۀ پاکی‌ست چقدر پیرهن خاکی تو افلاکی‌ست چقدر قمقمۀ خالی‌‏ات، ادب دارد هنوز نام اباالفضل، زیر لب دارد؟ به جان مادر محزون نشسته‌‏ات، سوگند به استخوان و پلاک شکسته‏‌ات، سوگند دلم ز هجر تو ای دوست! شعله‌‏ور شده بود ز استخوان تو قلبم شکسته‌‏تر شده بود اگر چه پیکرت از زیر خاک می‌‏آید به پیشواز تو صد سینه‌چاک می‏‌آید 📝 .
. ! اَلا ای یوسف زهرا! مرا درسيست از قرآن يقين که نیست بی‌حکمت، کلام خالقِ منّان خدا فرموده در ذکرش،روایت کرده این‌را که... زلیخا ماتِ زیباییّ یوسف گشت و شد حیران به‌شوق روی زیبایش قرارش رفت از دستش پس از آن کرد دعوت،حجّت حق را به یک‌عصیان چه شد‌؟ با تَركِ یوسف،صحنه را یکباره در آنجا خدا نگذاشت تا یابد زلیخا عزم را سامان زلیخا باز، ظلم دیگری یک طور دیگر کرد به کِذب و خُدعه،بی‌جُرم و خطا انداختش زندان ندارم کار با این قصّه و تنها بُوَد حرفم: همین آدم که اینسان کرد با پیغمبر یزدان... در آخر گشت اهل او، کنار او... برای او... کرامت را ببین و لطف‌ومِهر و بخشش‌واحسان! الا ای یوسفِ زهرا! مرا در هجرِ رویت بین... خيالِ حُسنِ وجهِ تو، شکارم کرده آقا جان! اگر چه روسیاهم از گناهانِ فراوانم یقین‌دارم اگر خواهی شوم من،مال تو یک‌آن تمام ها حرفم: " اباصالح! بخر من را " دعای می‌خوانم به شوقِ خَتم ِ اين‌هجران سگ دربان نمی‌خواهی؟ الا ای یوسف زهرا! نی ام بدتر از آن زن، تو، بِهی از یوسف کنعان ✍ جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .
. مهدوی جمعه آخر سال ۱۴۰۱ آخرین جمعه شد و از تو نیامد خبری تو بیا بر دل غمدیده ی من کن نظری روزها هفته و ماه طِی شد و دلتنگ شدم آخر سال تو بر کوی دلم کن گذری کوله بار گنهم از تو مرا دورم کرد دیگر این ناله و اشکم که ندارد اثری با دعایت به خدا سوز دلم ساز شود کن دعایی به دل مضطر من در سحری چون دعای تو یقین بوی اجابت دارد نیست ترسی به دلم از فِتَن و هر خطری چه شود با نظرت کرب و بلایی بشوم مرغ دل زائر جدِ تو شود در سفری .
. آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا سوختیم از غم هجران و جدایی آقا ذکر ما لحظه تحویل همین است فقط چه شود جمعه ی امسال بیایی آقا .