#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#غزل
گنجشک آستانه همای سعادت است
جارو نمودن ِ حرم تو لیاقت است
دارُالشّفاست صحن تو یا سیّدالکریم
بخشش در این حریم عجب نیست عادت است
اینجا بهشت سینه زنان محرّمی ست
کرب و بلای کشور دین و سیاست است
بوی بقیع می رسد از هر رواق تو
این بارگاه مَرهم زخم ولایت است
شبهای جمعه بوی خوش سیب می رسد
باور کنید فاطمه گرم زیارت است
تفسیر ری نی و می و اشک است و بی کسی
ری حکم نی نشینی ُّو سنگ و قرائت است
قاریِّ روی نی هدف سنگ و خیزران
ناموس حق مسافر بزم جسارت است
اشک رقیّه می چکد و ذکر العجل…
آوای هر خرابه نشین تا قیامت است
#حسین_ایمانی
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#مثنوی
قوّتِ بازوی من بود كه افتاده به خاک
همه ی نيروی من بود كه افتاده به خاک
.
اين همان است كه ياریِ ولايت می كرد
مثلِ يک شير زِ اسلام حمايت می كرد
.
در اُحُد هر كه به خونِ جگرش می گِريَد
هر پسر بر سرِ نَعشِ پدرش می گِريَد
.
ای عمو جان به سرِ پيكرِ تو گريه كنم
من به جای پدر و مادرِ تو گريه كنم
.
مثلِ تو هيچ كسی كُشته در اين صحرا نیست
به خدا هيچ كسی چون تو شهيد، اینجا نيست
.
چه سرش آمده هر عضوِ تَنَش مُثله شده
گوش و بينی و دو دست و دهَنَش مُثله شده
.
فكری امروز به حالِ بَدَنَش بايد كرد
شُده با خار و گیاهی كَفَنَش بايد كرد
.
صورتش زود بپوشان كه زِ رَه خواهَرِ او
تا رِسد خاک به سَر ريزد بالا سَرِ او
.
خواهرش گر برسد موی پريشان بِكُند
دشت را گريه ی او شامِ غريبان بِكُند
.
در غم دلبر خود پاره گريبان بكند
خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند
.
مَگُذاريد صَفيّه برسد تا اينجا
مَگُذاريد ببينَد رُخِ خونينَش را
.
لحظه ای سخت تر از ماندنِ من اينجا نيست
بدنت هست، ولی بَر تنِ تو اَعضا نيست ؟
.
زِرِهَت پاره، كمان و سِپَرَت باقی هست
جگرت نيست ولی شُكر، سَرَت باقی هست
.
باز هم شُكر عمو راسِ تو بَر نيزه نرفت
باز هم شُكر كه در حَلقِ تو سَرنيزه نرفت
.
نزده بوسه به پاره گلويت خواهرِ تو
با صَفيّه كه نزد حرف زِ نيزه سرِ تو
.
ای عمو راسِ تو در بزمِ شرابی كه نرفت
به تماشا سوی هر شهرِ خرابی كه نرفت
.
باز هم شُكر سَرِ پاكَت عَمو چوب نَخورد
گاه دندان و گَهی پاره گَلو چوب نَخورد
.
اَلاَمان وای حُسين... وای سَرِ شاهِ شَهيد...
تا نَفس هَست مَرا، گويم: "مالي لِيَزيد"
.
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#مناجات
#مربع_ترکیب
گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است
این راه، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است
هر چند تا خورشید راهی دور را دارم
در شهرم اما شعبه ای از نور را دارم
با اینکه از این خاک هستم اهل ایرانم
در خانه ام بر خان آل الله مهمانم
عمریست زیر دین سلطان خراسانم
در شهر تهران نیز این را خوب می دانم
روزی خور لطف حضور یک کریمم من
چون میهمان خان شاه عبدالعظیمم من
ما از شراب گندم این خطه مِی داریم
از این شراب ناب، مستی ها ز پی داریم
دیگر هوای جنت و فردوس، کی داریم؟
وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم
درّی ز دریای ولا را در صدف داریم
یکجا مدینه، کربلا، مشهد، نجف داریم
همسایه زیر سایه ات عمریست آرامم
از کودکی جلد تو و این دانه و دامم
با آب سقا خانه هایت تر شده کامم
شب های جمعه در حریمت گرم احرامم
شب های جمعه روضه دار اهل تهرانی
با زائران یا نور یا قدوس می خوانی
عبدالعظیمی و تو را تعظیم، مرسوم است
هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است
اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است
در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است
با چار معصوم زمانت همنفس بودی
بعد از امامانت برای شیعه بس بودی
تو کیستی که از سراپایت خدا جاریست
در غربت نام تو حسّی آشنا جاریست
در گلشن جود تو عطر مجتبی جاریست
در هر سلام زائرانت کربلا جاریست
ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد
باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد
#محمد_بیابانی
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#وفات
#غزل
هر کجا که ذکر خیرت هست و از تو یادی است
می نشینم با ادب! این عادتِ اجدادی است
خسته از کنج قفس پر میکشم تا شهرری
سخت ویران و خرابم؛ حاجتم آبادی است
این حرم جایِ کبوتر دارد عمری یاکریم
چون کرَم داری و کارَت دادنِ آزادی است
حضرتِ عبدالعظیم و سیّدِ اهل کرم
عاشقت هستم! وَ این احساس مادرزادی است
خیره بر صحنت شدم آتش گرفتم! چون بقیع-
بی حرم مانده ست و این غربت چه غیرِعادی است
مرقدت شد کربلای ثانی و جانِ حسین(ع)
سر به راهم کن! ببخش آقا اگر ایرادی است
مُهر تأییدی گرفتی از امام ِ عصر خود
این جوابِ هر سلامی که به دستش دادی است
رفتی و در وصف شأن تو همین کافیست که...
داغدارِ ماتمت مولا امام ِ هادی(ع) است!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#غزل
از احد آید ندا واویلتا واحَمْزَتاه
شهر پیغمر شده ماتمسرا واحَمْزَتاه
هم برادر، هم عمو، هم تکیه گاهش کشته شد
خون شد از غم قلب ختمالانبیا واحَمْزَتاه
قطعه قطعه پاره پاره اربا اربا چاک چاک
پیکرش افتاده روی خاکها واحَمْزَتاه
دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم
نیزه زد بر پهلوی او بی هوا واحَمْزَتاه
تا نیفتد چشم خواهر بر جراحات تنش
بر رویش انداخت پیغمبر عبا واحَمْزَتاه
خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت
شد احد از ناله هایش کربلا واحَمْزَتاه
فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکسته اش
در کنار قبر او میزد صدا واحَمْزَتاه
تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند
پیش چشم شوهرم در کوچه ها واحَمْزَتاه
تو نبودی خانه ام را از جفا آتش زدند
تو نبودی سوختم در شعله ها واحَمْزَتاه
کاش بودی ای عمو تا باز میکردی طناب
بین دشمن از دو دست مرتضی واحَمْزَتاه
در مدینه مادر و ، دختر به دشت کربلا
روی تل میزد صدا واجعفرا واحَمْزَتاه
نیزه ها میرفت بالا زینب از سوز جگر
ناله میزد واعلیا وااَخا واحَمْزَتاه
کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو
یا که زینب را برد در خیمه ها واحَمْزَتاه
#عبدالحسین_میرزایی
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#ترکیب_بند
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
شهر تاریک است وقتی نیست یار همزبانی
خانه روشن میشود وقتی که مهمان حمزه باشد
بولهب لب بسته، پنهان میشود در خانۀ خود
آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد
صف به صف دشمنشکن با نیزۀ شیرافکن خود
میشکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد
زخم تحریم و غم شعب ابیطالب چه باشد
تا میان شام هجران ماه تابان حمزه باشد؟
با رسولالله پیمان بسته با جان و دل خود
بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد
صفشکن، رزمآشنا، شیر رسولالله حمزه
میچکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه، حمزه
::
حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی
روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی
حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری
حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی
حمزه همراه ملائک، خوبتر از بدر تابان
باید او را پابهپای یاسر و سلمان ببینی
حمزه دوشادوش مولا با رسولالله همره
حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی
سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا
عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی
حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوهگر شد
دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوهگر شد..
::
چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب
عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب
با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه
بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب
کربلا در پیش چشمان رسولالله آمد
گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب
سبحهای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا
بیگمان محراب مولا غرق باران است امشب..
خواهری مشق صبوری میکند بر داغ سنگین
یا صفیّه، زینبی کن، شام هجران است امشب..
بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه
جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه
::
یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی
جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی
زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر
تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی
چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی
همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی
رهرو مقداد در راه بصیرت بیمهابا
یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی
همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی
حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی
مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم
یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم
#نغمه_مستشار_نظامی
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
چشم پر گریه ای که رزق من است
علتش بندهء خدا شدن است
وصلِ یوسف به بوی پیرهن است
دست سائل به دامن حسن است
هرچه داریم جام و بادهء اوست
سید شهرری نوادهء اوست
گله ام از دیار کرببلاست
دل تنگم دچار کرببلاست
آرزویم غبار کرببلاست
هرکسی بیقرار کرببلاست...
می رود تا مزار عبدالعظیم
می نشیند کنار عبدالعظیم
عاشقم بر بلای لاجَرَمش
روزی ام شد گدایی از کرمش
من دخیل عبای محترمش
تا به کی دور باشم از حرمش
از زمانی که کربلا بسته است
همه درها به روی ما بسته است
باورم شد اجل رسیدنی است
مرغ جانم دگر پریدنی است
حال و روزم خراب و دیدنی است
به حسین اشک من خریدنی است
شِکوه را پیش دلبرم ببرید
قبل مرگم مرا حرم ببرید
جام عشق است ابتلای حسین
سر من نذر خاک پای حسین
خانه ام خانهء عزای حسین
همهء هستی ام فدای حسین
دل در خون نشسته آوردم
کمری که شکسته آوردم
جگرش سوخت، لشکرش افتاد
آی مردم! برادرش افتاد
فرق او ریخت، هی سرش افتاد
بغلش کرد پیکرش افتاد
طاقت و استقامتش کم شد
روزگار حسین درهم شد
بعد عباس، ماجرایی شد
ته گودال، سر صدایی شد
شمر آمد عجب بلایی شد
خنجری کُند رونمایی شد
مادرش آمده، چه آمدنی!
سر او شد جدا، چه سر زدنی!
گفت عریان شدی و چاره که نیست
پسرم آن لباس پاره که نیست
زخمهای ترا شماره که نیست
نظرت بر حرم اشاره که نیست
دست زینب به روی معجرش است
لشکری حمله ور به زیورش است
#رضا_دین_پرور✍
#شهادت_حضرت_حمزه
.
.
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفتهست
صراط را ز همین راه مستقیم گرفتهست
تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله
که عطر، مرقدت از جنّة النعیم گرفتهست
گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی
سرم به خاک درت، اُنس از قدیم گرفتهست
همیشه سفرهٔ دل باز کردهام به حضورت
که فیض باز شدن غنچه از نسیم گرفتهست
همیشه عبد حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سِمَت عبد، با عظیم گرفتهست؟
بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت
به کف براتِ نجاتِ خود از جحیم گرفتهست
مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته
در این مقام، فلک خویش را مقیم گرفتهست
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟
که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفتهست
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ و بو حرم تو، از آن حریم گرفتهست
📝 #علی_انسانی✍
..............................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_حسین
#ترکیب_بند
#وداع و #قتلگاه
مرقد پاک تو زیباست خدا می داند
خیمه ات قبله ی دل هاست خدا می داند
یک نگاهت همه را عاشق و مجنون کرده
رحمت از چشم تو پیداست خدا می داند
آب اگر نیست چه غم یاور تو عبّاس است
علقمه تشنه ی سقاست خدا می داند
نام زیبای تو بر هم زده هر مجلس را
چون که نامت خُم صهباست خدا می داند
هر که یک قطره ز جام تو خورد آقا جان
در دلش آتش و غوغاست خدا می داند
سوز دل با نمک سفره ی تو جانسوزست
آتش عشق تو پیوسته جهان افروزست
می روی بی من و دل خسته پی ات گریه کنان
از حرم آمده ام با غم و با آه و فغان
مادرم کرده وصیّت که به هنگام وداع
بزنم بوسه بر آن حنجر تو جان جهان
رحم بر خواهر خود کن که پی ات افتاده
با دلی سوخته و چشم تر و قدّ کمان
رحم کن رحم بر این خواهر غمدیده ی خود
که شده خم کمرم از غم و از بار گران
من نگویم که مرو لیک کمی آهسته
تا تماشات کنم بار دگر از دل و جان
این وداعی ست که با آه و فغان همراه است
چه وداعی که پر از حرف و بسی کوتاه است
دختری گریه کنان جانب مولا آمد
زخم دل داشت ولی بهر مداوا آمد
دختر آغوش پدر خواست ولی با اشکش
نازها داشت که بر دامن بابا آمد
روی دامان پدر سفره ی دل باز نمود
شعله ای بود که در دامن دریا آمد
غنچه ای بود که آتش به نیستان میزد
با دو صد شور به بستان تمنا آمد
پدرش دید که در وقت وداعش آخر
روی دامان پدر جلوه ی زهرا آمد
گر چه میخواست زند بوسه به روی پدرش
دل به داد آمد و فریاد زد از چشم ترش
زیر پا مانده ای و لشگریان دور و برت
رو به سوی حرم افتاد ز غم چشم ترت
کودکانت به فغان آمده از غربت تو
تا رساندست صبا جانب طفلان خبرت
ای سلیمان وفا دل نگران خواهر توست
هم چو انگشتر تو گم شده قَدر و قَدَرت
کاش در مقتل تو مادر تو ره نبرد
تا نبیند که چگونه شده ببریده سرت
با لب تشنه جدا کرده عدو سر ز تنت
سینه سوزد ز غم و ناله و سوز جگرت
با وضو آمده بودند خدا رحم کند
آیه از سوره ربودند خدا رحم کند
من که از داخل گودال برون می رفتم
با قد خم شده و با دل خون می رفتم
تن صد چاک تو را روی زمین تا دیدم
گریه ها کردم و با سوز درون می رفتم
نعل ها بوسه بر آن پیکر صد چاک زدند
پیکرت دیدم و با حال نگون می رفتم
چه بگویم که پس از عصر دهم در گودال
بی کفن دیدمت از شطّ جنون می رفتم
ظاهراً بر سر پا لیک خدا می داند
از کنار بدنت کون فیکون می رفتم
بین گودال که بودی کفنت را بردند
گرگ ها از تن تو پیروهنت را بردند
#محمد_حسین_علیرمضانی✍
...............................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با عرض سلام خدمت ذاکرین سید الشهداء ع
با توجه به اینکه تقریبا سه ماه به محرم مانده است و ما تا آن موقع 12 جلسه خواهیم داشت بر آن شدیم علاوه بر پاسخ به سوالات مقتل ، گلچین کتاب نفیس نفس المهموم اثر شیخ عباس قمی را در موضوع دهه ی سنتی محرم تدریس کنیم.
امشب مجلس مسلم ع را می خوانیم.
متن درس در کانال کلاس مقتل ارسال می گردد.
کلاس ساعت هشت و نیم شروع می شود. تاخیر باعث عقب افتادن از درس است.
محل کلاس تهران، منطقه تهرانپارس است. دوستان علاقه مند به آی دی حقیر پیام دهند.
یا امیر المومنین / خادم الحسین تابع منش
@m_h_tabemanesh
.
#امام_زمان
یا حجه الله ...
السلام ای غریب این دوران
مهربان ، صاحب الزمان آقا
بی پناهم ، دوباره حیرانم
می زنم ناله الامان آقا
من که جز بی حیایی و غفلت
توشه ایی محضرت نیاوردم
غیر یک نامه ی پر از عصیان
پیش چشم ترت نیاوردم
رمضان رفت و بعدِ آن فیضِ
روزه ها را همه که سوزاندم
لااقل کاش قدر یک ماهی
پای قول و قرار می ماندم
بی تو هر روزمان شب تار است
شب ما هم بدون مهتاب است
بین بازارمان دغلکاری
حرفِ غیبت به هرکجا باب است
مهربانی که یادمان رفته
نه کسی یاد دیگری باشد
همه دنبال ثروت و شهرت
هرکسی فکر برتری باشد
کی به فکر رعیت خسته ست؟
اختلافِ همه سیاسی شد
خسته ام از نفاق بعضی ها
آن مسلمان که اختلاسی شد
سهم دزدان بی حیا ثروت
ناسزا سهم دین اسلام است
هرکه حرف از خدا و از دین گفت
بین مردم غریب و بد نام است
وسط کوچه ها که با نامِ...
...شهدا عطرِ دیگری دارند ...
عده ایی بی حجاب و بی پروا
بذر بی دینی از چه می کارند ؟
هر چه پیش آید این زمان آقا
پای این اعتقاد خود هستم
عهدو پیمان محکم خود را
با شهیدان راه تو بستم
تو دعا کن برای ما حالا
که نفس بین سینه ها تنگ است
پرچم روضه ها پناهِ ما
بین این کوچه های صد رنگ است
من به آغوش امن این روضه
سربزیر آمدم ، پشیمانم
مطمئنم به من نظر داری
خیس اشکم که روضه می خوانم
روضه راه نجاتمان باشد
بین روضه دلم مقرب هست
روضه ی حضرت علی اصغر
بهر رفع بلا مجرب هست
آه از آن ساعتی که بر دستِ
پدری طفل تشنه ایی می مُرد
تا که تیر سه شعبه ایی آمد
بی هوا نیمی از گلو را بُرد
آه از آن ساعتی که بر دستش
پسرش با سری جدا مانده
مادرش دل شکسته و خسته
منتظر بین خیمه ها مانده ...
دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
#حسین_رحمانی ✍
...............................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دلم غير ايوان پناهي نداشت
دلم زائري بود و راهي نداشت
دلم در بساطش جز آهي نداشت
علي داشت آن را كه شاهي نداشت
به دور امير كرم گشتهام
صد و ده قدم در حرم گشتهام
به او گفتم اي شاه راهم بده
امان نامهاي بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهي ندارم، پناهم بده
صدا زد پريشانيات با علي
اگر خسته جاني بگو يا علي
همين لحظهها بود پيدا شدم
علي گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علي بي كس است
بميرم ببينم علي را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بي خود نبود
و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود
پس اين ها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علي هست يكتاترين در جهان
فقيري كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبي بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از عليٌ مع الحق بگو
سه بار از نبي اذن ميدان گرفت
علي هست پس مصطفي جان گرفت
نبي گفت جانم به قربان او
علي جان من هست و من جان او
علي با خدا و خدا با علي
علي يا خدا گفت، حق ياعلي
اميري نداريم الّا علي
اگر ناتواني بگو يا علي
#مجید_تال ✍
...................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab