.
تقدیم به #امام_سجاد علیه السلام:
در خیمه بودم ناگهان دور و برم سوخت
تب داشتم شمعی شدم خاکسترم سوخت
چشمان خیس آسمان را خون گرفته ؟
یا چشم من تارست یا سقف حرم سوخت؟
میخواستم پروانه باشم دور زینب
بستند دستان مرا بال و پرم سوخت
صدبار مویش را خودم شانه کشیدم
آتش بپا شد روسری خواهرم سوخت
در کوچه های شام هم عمامه ام سوخت
هم دست بسته مو به مو موی سرم سوخت
امیرحسین آکار ✍
#شهادت_امام_سجاد
.
.
#حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام
پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن
در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن
ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو
تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن
عطر مدینه می وزد از زخم های تو
آیینه ی برادر من دست و پا مزن
اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت
ای بسمل برابر من دست و پا مزن
خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات
زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن
دشمن دوباره دید که من گریه میکنم
ای وای علی اکبر من دست و پا مزن
#شب_ششم_محرم
#میثم_مومنی_نژاد ✍
................
#ترکیببند #مدحومرثیه
#حضرت_قاسم علیهالسلام
کبوتریم و پی دانهی امامحسن
رسیدهایم درِ خانهی امامحسن
تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانهی امامحسن
عجیب نیست اگر میشوند دشمنودوست
اسیر لطف کریمانهی امامحسن
اگر تمام جهان میهمان او باشند
هنوز جا دارد خانهی امامحسن
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانهی امامحسن
دل شکستهی ما آنقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانهی امامحسن
بهنام "قاسمیون" مفتخر شدیم و شدیم
اسیر قاسم دردانهی امامحسن
همانکه گفت؛من ازنسل فاتح جملم
پی شهادت و مشتاق جامی از عسلم...
کسی نداشته این حالتیکه من دارم
به حجله میروم اما کفن بهتن دارم
گل محمدیام از تبار شهد و شکر
عجیب نیست که میل عسل شدن دارم
عجیب نیست جملزادهها هراسانند
که صولت علی و صورت حسن دارم
برای اینکه بداند کجا زمین خوردم
اگر عمو برسد قدرت سخن دارم
به عهد خویش وفا کردم ای عمو، اما
ببخش اگر که سر و دست در بدن دارم
اگرچه سینهی من زیر سمّ مرکب رفت
هزارشکر که تا حشر سینهزن دارم
ولی همیشه دلیل خجالتم این است؛
کفن نداشت عموجان و من کفن دارم!
به قلب کفر زد و مرد جنگ شد قاسم
اسیر بارش باران سنگ شد قاسم
چنان که از فلک افتد زحل بهروی زمین
کشیده است تنش را اجل بهروی زمین
چنان یکی شده با خاکهای دشت، انگار
که بوده است تنش از ازل بهروی زمین
بلند کردنش از روی خاکها سخت است
خدا کند که نریزد عسل بهروی زمین
چنان "مقطعالاعضا" شده تنش، گویی
قصیدهای شده چندین غزل بهروی زمین
هجاهجا شده هر سیزده زحاف تنش
هزج، خفیف، مضارع، رمل بهروی زمین
نمیشود که بلندش کند، عمو ناچار
گرفته است تنش را بغل بهروی زمین
بهجای تخت عروسی بهخاک افتادهست
کدام صنعت شعریست قلب روی زمین؟
هنوز در دل صحرای کربلا ماندهست
که روز واقعهی انتقامها ماندهست...
#مجتبی_خرسندی✍
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
.
.
#حضرت_قاسم علیه السلام
#شب_ششم_محرم
نبوی خصلت ای حَسن سیما
علوی غیرت ای گل زهرا
هرکه حُسن تو دید، با خود گفت
حَسنی دیگر آفریده خدا
گیسویت عنبرین و مُشکافشان
قامتت چون قیامت کبری
لبت اَحلی من العسل، شیرین!
نقطهی خال تو، چو اَب زیبا
چَشم تو، رَشک چشمهی زمزم
صف مژگان تو، سپاه صفا
بند نعلین توست، گیسوی حور
از حریر بهشتیات دیبا
صورتت را چو کعبه پوشاندند
تا نبیند حسود دون، آن را
گیسویت را چو نجمه شانه کشید
عِطر گل میوزید، در هر جا
مِهر تو، همچو بارش باران
قَهر تو، همچو غرش دریا
نام تو قاسم است و قسمت شد
در ازل، با تو جلوهی بابا
قاف تو، قرب حقتعالی بود
الف توست، قامت رعنا
سین تو، رَشک سینهی سَینا
میم تو، چون مسیح روح افزا
سیزده ساله، فارغالتحصیل
شدی از درس سیدالشهدا
عطر گلبرگهای پیکر تو
پر شده در زمین کرب و بلا
خفتهای با عروس مرگ ای گل
حجلهات قتلگاه و جشنت عزا
رَخت دامادیَت شده کفنت
بستی از خون سر، به دست حنا
دست و پا گم کند، عمو چون دید
میزدی در برش، تو دست و پا
پیکرت را کشید در آغوش
گفت : قاسم! دو چشم خود بگشا!
من عدو نیستم، عموی تو ام
باز کن لب، بگو جواب مرا
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#امام_حسن
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
شد شب معجزه ها ، ذکر عوالم حسن است
بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایه ی روی سر این همه خادم حسن است
اولین گریه کن روضه قاسم ، حسن است
حسنی گشته حسینیه ی دلها امشب
جای هر درد نوشتند مداوا امشب
ای حسن جان ِحرم ، حضرت دلدار سلام
دست پرورده ی عباس علمدار سلام
یک تنه لشکر دین قبله ی ایثار سلام
شیر غران علی حیدر کرار سلام
سیزده ساله شدی پیر شهادت طلبان
داده ای یاد قیامت به قیامت طلبان
ذکر جانم حسن از عالم بالا آمد
طالب خون علی اکبر لیلا آمد
سیزده سالگی حضرت مولا آمد
حال عباس و حسین از رجزت جا آمد
ذکر طوفان انابن الحسنت را عشق است
یک تنه لشکر آقا شدنت را عشق است
می رسد موج زنان غیرت طوفان حسن
لشکر کفر به جان آمده از جان حسن
باز پی شد شتر فتنه به دستان حسن
کوفه را ریخت بهم یوسف کنعان حسن
هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است
آن همه مَن مَن ازرق همه مِن مِن شده است
وقت آن شد بچشی غربت بابایت را
کینه ها داشت مگر چشم تماشایت را
سنگ ها کرد پر از لاله سراپایت را
چه غریبانه صدا می زدی آقایت را
با زمین خوردن تو گشت بلند هلهله ها
نیمه جانی ِ تو جان داد به این حرمله ها
گرگ های جملی، یوسف کنعان ای وای
از عطش آمده روی لب تو جان ای وای
مرهم زخم تو شد سم ستوران ای وای
شد یکی جسم تو با خاک بیابان ای وای
آه بر آه یتیمانه ی تو خندیدند
شیر گشتند همه تا که غریبت دیدند
زنده شد با غم تو روضه مادر قاسم
قتل تو زیر سر این همه لشکر قاسم
سرو گویم به تو یا لاله ی پرپر قاسم
هم ابالفضل شدی هم علی اکبر قاسم
لرزه از حال تو بر عرش معلی افتاد
می کشی پا به زمین و عمو از پا افتاد
#محمد_حسین_رحیمیان✍
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#حضرت_احمد_بن_الحسن سلام الله علیها
از شهدای کربلا و فرزند امام مجتبی علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ #محسن_حنیفی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یک علی اکبر ولیکن از تبار مجتبی
می رود رو سوی میدان یادگار مجتبی
نام او احمد و یا نام دگر معلوم نیست
نام او هم خاک خورده چون مزار مجتبی
نوزده سال است دارد شال سبزی روی دوش
این جوان سبز پوش نوبهار مجتبی
داغ او مثل علی اکبر ندارد مرهمی
داغ او مانده به قلب داغدار مجتبی
از عطش گویا لب خشکیده اش خورده ترک
شد فرات و نیل و کوثر شرمسار مجتبی
دیده هایش تار می شد از عطش مثل حسین
احتضارش نیز شد چون احتضار مجتبی
بر گلویش تیر خورده مثل تابوت حسن
سالها بوده است گویا سوگوار مجتبی
شاید او از ماجرای کوچه بوده با خبر
شاید او بوده است تنها رازدار مجتبی
داغ احمد، داغ قاسم، کشت ثارالله را
کشت او را زخم های بی شمار مجتبی
.
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#حضرت_قاسم سلام الله علیها
#شب_ششم_محرم
#حجت_الاسلام_شیخ #محسن_حنیفی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
طلب میکرد از دست ضریحی حاجت خود را
کشیده روی پاهای امامش صورت خود را
دقیقاً سیزده سال است همراه علی اکبر
به سوی کربلا خوانده است هفده رکعت خود را
شمیم شهر یثرب در میان خیمه پیچیده
بقیع آورده اینجا مشک بوی تربت خود را
فدای آن کسی که شور احلی من عسل دارد
که از شیرینی یک نام برده لذت خود را
نقابی بر رخ چون ماه خود بسته است یعنی که
نهان کرده است تا روز قیامت قیمت خود را
قسیم النار والجنة به میدان میزند قاسم
به هرکس میدهد آن تیغ ابرو قسمت خود را
علیٌ حبّه جُنة سپر دیگر نمی خواهد
سپر کرده است وقتی سینه پر محنت خود را
بلای سخت یعنی که در آغوش ضریح او
امام از دست داده با وداعش طاقت خود را
هزاران سنگ بر قاسم مبارک باد می گفتند
برایش نیزه ای می آورد تهنیت خود را
رواق سینهاش را نعل ها با هم قُرق کردند
به دست گرگ داده زلف او تولیت خود را
به زیر نعل مرکب رفت تا خواهش کند از آن
کمی کمتر کند از جسم عریان زحمت خود را
به سوی شام رفته دست بسته نوعروس او
به زیر چکمه های شمر دیده غیرت خود را
.
.
#شب_هفتم_محرم
ربانحال #حضرت_رباب
با لب خشکیده ، چشم خیمه را تر کرده ای
کودکم چه خنده های گریه آور کرده ای
شیرخواران تا دوسال از شیر مادر می خورند
نیم سالی شیر خوردی ترک مادر کرده ای
به همان لبخند در خونت قسم تو مرگ را
با خودت در معرکه بردی و پرپر کرده ای
وارث نهج البلاغه خطبه ی تو گریه است
دست بابا را برای خویش منبر کرده ای
رسم جنگ است ابتدا تک تک حریفی خواستن
طفل من تو انتخابی نابرابر کرده ای
حرمله تیر و کمان در دست آمد کارزار
تو ولی با دست خالی هم چه محشر کرده ای
از صدای هلهله پیداست که دشمن شکست
تو چگونه حمله بر این قلب لشکر کرده ای
یک علی رفتی به میدان و دوتا برگشته ای
ماه من زين معجزه خود را پیمبر کرده ای
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
👈 #شب_پنجم_محرم
👈 #شب_ششم_محرم
👈 #شب_هفتم_محرم
👈 #شب_هشتم_محرم
👈 #شب_نهم_محرم
👈 #شب_دهم_محرم
👈 #امام_حسین
👈 #امام_زمان
لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید
.این کانال زیر مجموعه کانال ضامن اشک است مطالب مقتل را در اشعار در کانال مقتل ببینید. دوستان اگر در خصوص اشعار سوال داشتند در خصوصی استاد سوالشان را ارسال کنند.
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
@Yaghoubian1349
آیدی استاد
@m_h_tabemanesh
.
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#مربع_ترکیب
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
#محمد_حسین_رحیمیان✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
حضرت علی اصغر علیه السلام
از تمام لاله های کاروان
غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان
غنچهای که برگ او خشکیده بود
نسخهاش را تشنگی پیچیده بود
زخم میشد روی او با گریهاش
شعله میزد خیمهها را گریهاش
دست بر دست همه اهل حرم
نغمه لالاییاش آوای غم
دوش تا وقت سحر از قحط آب
دست و پا میزد در آغوش رباب
لیک امروز از رمق افتاده بود
نای دست و پا زدن در او نبود
هر طرف بر پیکرش با دست باد
چون گل پژمرده راسش می فتاد
مثل هاجر مادر او هفت بار
رفت از خیمه به خیمه بی قرار
قطره آبی ولی پیدا نشد
چشمه ای از پای طفلش پا نشد
ماند اسماعیل او در انتظار
تا به قربانگه شود قربان یار
سر به روی شانه بابا گذاشت
نای گریه نیز نای او نداشت
مثل ماهی لب به هم میزد مدام
در تلظی بود بر دست امام
تا که بالا رفت بر دستان او
سرعقب افتاد و پیدا شد گلو
حرمله حلق سپیدش را که دید
تیر را در چله تا آخر کشید
چشم او بر چشم بابا خیره بود
ناگهان شد چشمهای او کبود
از فشار تیر بر طفل رباب
گل میان دست بابا شد گلاب
دید بیت آرزوی ویران شده
برگ گل از شاخه آویزان شده
زود بابا بین آغوشش فشرد
دست را زیر سرش آرام برد
تا نیفتد راس او از پیکرش
بای بسم اله بماندمحورش
روی دست باغبان پرپرکه شد
نوبت تشییع آن بی سر کشد
شعله زد این غم به جان عالمین
حرمله خندید بر اشک حسین
#موسی_علیمرادی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#غزل مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام
وا کن ز روی هم دو لب لاله فام را
تا بشنوم دوباره علیک السلام را
برخیز ای جوان پدر پیرت آمده
برخیز یاد خصم بده احترام را
لب بر لبت گذارم و قالب تهی کنم
سر می کشد لبان تو یکباره جام را
زخمی به روی خال لب تو نشسته است
تیغی شکسته حرمت بیت الحرام را
جسمت شبیه زلف من آشفته گشته است
برهم زد است چنگ سنان این نظام را
آخر به مادرت چه بگویم چه شد علی
... غنچه گرفته جای قد خوش خرام را
شیشه که نیست تا ببرم این گلاب را
ناچار پر کنم زشمیمت مشام را
از پیکرت عبای پدر سرمه دان شده
سوغات میبرم زتو اهل خیام را
یک عده می برند تو را عده ای مرا
تشییع میکنند رسول و امام را
#موسی_علیمرادی ✍
.................................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شب_هفتم_محرم
روزگارم در پناه تکیه ات سر می شود
دست، بر خاک سیاهم می زنم زر می شود
بچهء شاگردِ پرچم دوز را، مردی شده!
خوش بحالش مثل نوکرهات، نوکر می شود
فرش خود را می فروشم خرج هیئت می کنم
برکت ولخرجی ام، صدها برابر می شود
هروله کردم، پس از آن گریه می چسبد فقط
خستگی سینه زن با گریه اش در می شود
عقل را ول کرده ام، خواب و خوراکم روضه است
مجلس دیوانه ها یک جور دیگر می شود
پهلوی هر روضه، چایِ قند، پهلو میخورم
اشک هایم آبِ جوش این سماور می شود
مزه دارد دستپخت آشپزهایت حسین!
بانی دیگ غذایت شخص مادر می شود
چوب و هیزم دیدم و یاد تنور افتاده ام
سوختم از غصهء آن سر که لاغر می شود
دخترم خورده زمین و پای او زخمی شده
از رقیه خواستم!... عشقش مکرر می شود
آب می نوشم ولی در استکانم آتش است
تشنگی کربلا با آب، بدتر می شود
پیش زهرا آب را بستند بر اهل حرم
این خبر دارد به داغی سخت، منجر میشود
گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت
گفت بابا؛ یاورت این دفعه اصغر میشود
نه حسن داری کنارت، نه علمداری حسین
گر بمانم در حرم، محسن مکدّر میشود
یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی
پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر میشود
#محرم
#حضرت_علی_اصغر
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
شش ماهه ام اما امام تشنه هایم
سرباز آقای غریب کربلایم
نوشیده ام کوثر بجای شیر مادر
امّید زهرایم، یل شیر خدایم
دارم تلظی می کنم اما نه از آب
ای اهل عالم، تشنهء خون خدایم
من دستگیر عالمم مثل ابالفضل
این بند قنداقه نبسته دست و پایم
لالایی من را رقیه خواند و گفته
مثل علی اکبرش میدان بیایم
این گریه هایم آیهء "اِنّا فَتَحنا"ست
کی گفته خشکیده دهان و حلق و نایم
من حاجی و خیمه حریم امن، اما
آغوش بابای غریبم شد منایم
معراج را با خون خود سیراب کردم
بابا گرفت اسم خدا را در ازایم
آقایم و عرشی ام و بالانشینم
همپای بابا بر سر نیزه است جایم
#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#رضا_دین_پرور ✍
.