eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ➖➖➖ حتّی هنوز از همه سرها سری حسین بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین «کهف الرّقیم...» نغمه ی داوودی است این! قرآن بخوان که از همه دل می بری حسین از هرکجای دشت شمیم تو می وزد عطر گل محمّدی پرپری حسین تو قبل قتله گاه چقدر اکبری، ولی تو بعد قتله گاه چقدر اصغری حسین تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم عبّاس را به خیمه نمی آوری حسین! من که هنوز هم کمرم درد می کند! حالا بگو تو از کمرت... بهتری حسین؟ چشمم به توست ای سر بی تن که سال هاست تنها پناه بی کسیِ خواهری حسین حتّی به شمر و عاقبتش فکر می کنی! «تو مهربان تر از پدر و مادری حسین» از اشک ما بنای قیامت شود خراب از قاتلان خویش اگر بگذری حسین . .
. همسفر خداحافظ بسته ام بارِ سفر را پس خداحافظ حسین می برند این خون جگر را پس خداحافظ حسین در دو زانویم نمانده قوّتی، دلواپسم می کِشم دردِ کمر را پس خداحافظ حسین کو علمداری که زانو را رکابم می نمود؟ داده ام از کف، قمر را پس خداحافظ حسین بعدِ تو یک نیمه جانی در گلویم مانده است می برند این محتضر را پس خداحافظ حسین زینب و‌ نامحرمان؟ اصلاٌ چطوری ممکن است یک نظر کن همسفر را پس خداحافظ حسین چون پرستو می روم زخمی ز کعبِ نیزه ها داده ای نا بال و پر را پس خداحافظ حسین اوّلین بار است از مرکب تماشا می کنم بر رویِ سر نیزه، سر را پس خداحافظ حسین می روم تا شهرِ کوفه با زبانی‌ چون علی زنده گردانم پدر را پس خداحافظ حسین معجری کوتا که سازم سایبانی بر تنت می چشی هُرمِ شرر را پس خداحافظ حسین  محسن راحت حق✍ .
. خداحافظی از کربلا بی تو ای همسفرم همسفرت رابردند خواهر غمزده و خونجگرت رابردند تو گل گلشن زهرایی وافسوس حسین همره خیل اسیران ثمرت را بردند داغ اکبربه توکم غصه ندادست که حال با دل خون شده از غم پسرت را بردند بال و پر ریخته ام آه که یادم نرود بین گودال بلا بال و پرت را بردند من در آن خیمه پر شعله اسیرت بودم که به دورازمن غمدیده سرت رابردند جامه از پیکر صد پاره تو غارت شد معجر ازمن زتو خونین سپرت را بردند تن پاشیده تو روی زمین گرم بود که ازاین باغ،همه برگ و برت رابردند دیده بگشا و ببین ای مه عالم آرا در پی ما به سر نی قمرت را بردند ✍ .
. بسم رب الحسین یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت بر پیکر مطهر خود پیرهن نداشت یابن الشبیب خنجر او کند بوده است لحن کلام شمر لعین تند بوده است جدم به زیر لب که مناجات می‌نمود تسبیح‌وحمد قاضی‌الحاجات می‌نمود ... قاتل بدید و خشم وجودش زیاد شد راهی به سوی قتلگهش با عناد شد پنداشت شکوه‌ها ز غم بی‌امان کند نفرین و لعنتی به همه دشمنان کند با خود بگفت خاتمه بر لعن او دهم سرنیزه ام فشار به راه گلو دهم اذکارِ بر لب شه لب تشنه را شکست او مست بود و حرمت جد مرا شکست بعد از حسین نوبت اهل خیام شد خیره بسوی خیمه نگاه امام شد پای حرامیان به حرم تا که باز شد دستی بسوی گوش رقیه دراز شد یابن الشبیب عمه ما را کتک زدند آتش دوباره بر دل باغ فدک زدند ناموس کبریا به بلایا اسیر شد از چشم هیز حرمله یکباره پیر شد روضه جدّم نشد تمام آه از ورود دختر زهرا به شهر شام پیش خدا کسی به حَدِ ما عزیز نیست از آل مصطفی زنی اصلا کنیز نیست علیرضا شاد | ۱۴۰۲/۰۵/۰۵✍ . مناجات در گودال قتلگاه 👇 «اَللّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَكانِ، عَظيمَ الْجَبَرُوتِ، شَديدَ الِْمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَريضُ الْكِبْرِياءِ، قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ، قَريبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَريبٌ إِذا دُعيتَ، مُحيطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَيْكَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَكُورٌ إِذا شُكِرْتَ، وَ ذَكُورٌ إِذا ذُكِرْتَ، أَدْعُوكَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقيراً، وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خائِفاً، وَ أَبْكي إِلَيْكَ مَكْرُوباً، وَ اَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً، وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافِياً، أُحْكُمْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَيِّكَ، وَ وَلَدُ حَبيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ، اَلَّذي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْيِكَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ». (خدايا! اى بلند جايگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند [در كيفر و انتقام]! بى نياز از مخلوقات! صاحب كبريايى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزديك! پيمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلايت نيكو! هر گاه تو را بخوانند نزديكى! بر آفريده ها احاطه دارى! توبه پذير توبه كنندگانى! بر هر چه اراده كنى توانايى! و به هر چه بخوانى مى رسى! چون سپاست گويند سپاسگزارى! و چون يادت كنند يادشان مى كنى! حاجتمندانه تو را مى خوانم و نيازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى برم و با حال حزن به درگاه تو مى گريم و ناتوانمندانه از تو يارى مى طلبم تنها بر تو توكّل مى كنم، ميان ما و اين قوم حكم فرما! اينان به ما نيرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفايى كردند و به كشتن ما برخاستند.. ما خاندان پيامبر و فرزندان حبيب تو محمّد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) هستيم، همو كه او را به پيامبرى برگزيدى و بر وحى ات امين ساختى. پس در كار ما گشايش و برون رفتى قرار ده، به مهربانيت اى مهربانترين مهربانان!). و آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ لا إِلهَ سِواكَ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، مالِىَ رَبٌّ سِواكَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَيْرُكَ، صَبْراً عَلى حُكْمِكَ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ، يا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، يا مُحْيِىَ الْمَوْتى، يا قائِماً عَلى كُلِّ نَفْس بِما كَسَبَتْ، اُحْكُمْ بَيْني وَ بَيْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحاكِمينَ»؛ (پروردگارا! بر قضا و قدرت شكيبايى مىورزم، معبودى جز تو نيست، اى فريادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غير از تو براى من نيست. بر حكم تو صبر مى كنم اى فريادرس كسى كه فرياد رسى ندارد! اى هميشه اى كه پايان ناپذير است! اى زنده كننده مردگان! اى برپا دارنده هر كس با آنچه كه به دست آورده! ميان ما و اينان داورى كن كه تو بهترين داورانى!). (1) 📚(1). مقتل الحسين مقرّم، ص 282 - 283.
هدایت شده از نوای مقتل
🖤 کمک هزینه سفر به کربلا 🖤 🔺بین ده نفر، ریال به قیدقرعه پرداخت خواهد شد🔺 💫 برای گرفتن کدقرعه‌کشی به مدیریت کانال زیر پیام ارسال بفرمایید: 🏴🔹🏴 https://eitaa.com/joinchat/3149136143C7d090c4301 برای‌مشاهده‌‌اطلاعات‌بیشتر:👈اینجا را بزنید👉 💳 تعداد محدود هدیه‌ نقدی 500 هزار تومنی ببینید شاید لازمتون شد: 👇👇 Www. Daryaft_hedieh Www. Daryaft_hedieh
. تا آب ،خرابه، سایه ای دید ،گریست غم خورد ،چهل سال نخندید ،گریست یک عمر ندای العطش در گوشش از کرب و بلا هرآنکه پرسید، گریست .
. علیه السلام ➖➖➖ ای یادگار کشته‌ی مظلوم کربلا چشمان توست مقتل منظوم کربلا آن‌دیده‌ها چه‌دیده؟ که‌خون گریه‌کرده‌است یک‌عمر بر مصیبت مظلوم کربلا غمگین مباش، فتح تو در شام‌وکوفه است ای مرد از مبارزه محروم کربلا آن خطبه‌‌خوانی تو و زینب اگر نبود روشن نمی‌شد این‌همه مفهوم کربلا تو قاضی‌القضاة شدی و صحیفه‌ات آیینه شد به چهره‌ی معصوم کربلا پیروز در همیشه‌ی تاریخ شد حسین این شد همان نتیجه‌ی معلوم کربلا یک‌روز می‌رسد که مجازات می‌شود با دست عشق دشمن محکوم کربلا ➖➖➖ ✍ .
. علیه السلام سلام الله علیها ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با احترام آمد و بی‌احترام رفت با صد سلام آمد و با والسلام رفت آتش دوباره پا روی کاشانه‌اش گذاشت با روضه‌ی شکستنِ در، از خیام رفت بعد از عطش فرات به پابوسی‌اش رسید در اشکِ شرم، غرق شد و تشنه‌کام رفت خلوت‌نشینِ پرده‌ی ناموسِ کبریا همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت دَه روز پیش کعبه‌ی در انحصار بود با آن مقام آمد و با این مقام رفت مبعوث شد به گریه برای برادرش پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت داغ حسین، روضه‌ی یک خانواده بود این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت زینب عقیلة‌العرب آمد به کربلا آیینه‌دار فاطمه، حیدر به شام رفت خون‌گریه‌های ناحیه از این مصیبت است سرچشمه‌ی حلال، به بزم حرام رفت .
. شب زیارت برخاک کربلاست اگرپیکرحسین امشب رسیده است به کوفه سرحسین ای آسمان بنال که ازظلم کوفیان خاکستر تنورشده بسترحسین سرخ است گرکه خاک زخون گلوی او خاکستری شده ست رخ انورحسین امشب شب زیارت وشام عزابود بنشسته درمحیط غمش مادرحسین آهسته تربنال دل من، که فاطمه احیاگرفته است کنار سرحسین خون ازلبان اطهراوپاک می کند گلبوسه می زند به رخ اطهرحسین خوناب می کند به روی خاک غم روان اشکی که می چکد به روی حنجرحسین درمحفل غمی که به پاکرده فاطمـه خالی ست جای خواهرغمپرور حسین پرپرشده ست گرچه«وفایی»وجوداو شاداب مانده است گل باورحسین .
. گریز به روضه ی آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم ..... گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه در میان‌ کشته ها امّا تو را نشناختم آمدم با آه بین لاله های پرپرت پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. غنچه ی نشکفته بینم اصغرم آرم به یاد سرو رعنایی چو بینم اکبرم آرم به یاد از نوای العطش جانم هماره سوخته آب بینم هر کجا آب آورم آرم به یاد شد خراب آباد از یاد رقیه قلب من هر زمان ویرانه بینم،خواهرم آرم به یاد اضطرابی هر کجا افتاد بر جان و دلم عمه ی آشفته و غم پرورم آرم به یاد میشوم جان برلب و افتاده از پا بارها چون لب بی آب باب بی سرم آرم به یاد مرغ بی بال و پری بینم اگر بین قفس دختران دست بسته در برم،آرم به یاد با تماشای گل افسرده و گلزار زار غرقه خون آلاله های پرپرم آرم به یاد چهره های نیلی از سیلی میان سلسله هر زمان آید به یادم،مادرم آرم به یاد .
. دریا شده،هر قطره به تو رو زده است ایـوب مقـابل تـو زانـو زده است ایثار و صداقت و حیا ، حضـرت صبر در قلـب حسینی تو اردو زده است .