eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب... دل ما را به شب هجر فروغی بفرست شبروِ وادی اندوه و بلا را دریاب... به وفاداری تو شهرۀ شهرم ای دوست ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب کاروان رفت من از همسفران دورم دور منِ از قافلۀ شوق جدا را دریاب راه باریک و بسی پرخطر و تاریک است سببی ساز و درین مهلکه ما را دریاب... تا فغان دل غمدیدۀ ما را شنوی نازنینا سحری باد صبا را دریاب... سوی «پروانه» نظر کن که دعاگوی تو باد گنه‌آلودۀ خود را به مدارا دریاب استاد (پروانه) .
. امام غائب دنیا که جان به قربانش تمام عالم و آدم شده پریشانش هزار حاتم طائی به پایش افتادند زبانزد است کرامات و لطف و احسانش فدای زمزمه های نماز نیمه شبش فدای سوز مناجات و صوت قرآنش خدا کند که همیشه گدای او باشم دمی جدا نشود دست من ز دامانش من آن مریض بلا دیده پر از دردم که غیر مهدی موعود نیست درمانش کجاست منتقم خون سیدالشهداء کجاست طالب خون حسین و یارانش همان حسین که عالم فدای غربت او همان حسین که مهدی شده است گریانش همان حسین که فریاد زد ز سوز جگر کنار پیکر صدپاره جوانانش همان حسین که آیات کهف را می خواند ز روی نیزه شنیدند صوت قرآنش .
ای حضرتِ خورشید فروزان برگرد ای ماهِ شب نیمه شعبان برگرد برگرد که لاله ها تو را می خوانند ای منتقم خون شهیدان برگرد ای جلوه ی پهلوان خیبر برگرد ای وارث ذوالفقار حیدر برگرد با سیصد و سیزده امیر لشکر با سیصد و سیزده دلاور برگرد تو نور خدایی قمر اندر قمری تو خوبتر از خوبتر از خوبتری افسوس که روزهای پر حسرت عمر بی جلوه ماه روی تو شد سپری ای وارث هفت و چار یابن الزهرا عالم به غمت دچار یابن الزهرا برگرد که گُل کند به یُمن قدمت سرسبزترین بهار یابن الزهرا ای جن و ملک خادم دربار شما خوبان جهان تشنه دیدار شما ای کاش که چشم های آلوده ما روشن بشود به نور رخسار شما یابن الحسن ای دوای هر درد، بیا هرگز نشود که بی تو سر کرد، بیا دور از تو تمام فصل ها پاییز است ای رایحه بهار، برگرد بیا یابن الحسن ای پناهگاهِ عالم ای خیره به سویتان نگاه عالم بی جلوه آفتاب رخسار شما روشن نشود روز سیاه عالم این ندبه و اشک پُر ثمر خواهد شد این دوره انتظار سر خواهد شد بعد از شب تاریک و غم انگیز فراق خورشید دوباره جلوه گر خواهد شد ای خاکِ قدومت آسمان ادرکنی ای ذکر لب پیر و جوان ادرکنی بنما نظری تا که نرفتم از دست یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی در شام فراق بی سر و سامانم از دوری تو به لب رسیده جانم دلخونم و یاد تو بود تسکینم بیمارم و روی تو بود درمانم ای مهدی صاحب الزمان! آقا جان! بنما نظری به شیعیان، آقا جان! یک عمر صدا زدم بیا یا مهدی دیگر به لبم رسیده جان، آقا جان! .
. بر شام سیاه شیعیان، ماه آمد درمانگر هر چه درد، از راه آمد عطر قدمش میان دنیا پیچید ای منتظران، «بقیه الله» آمد ✍ .
. به دنیا آمده آن که خدایا للعجب دارد صدای خنده اش طعمی عسل تر از رطب دارد نه تنها عالم و آدم نه تنها حیدر و خاتم نه تنها عالمِ بالا که حتی رب طرب دارد زمان افتاده از حرکت ملائک مست این شوکت که جبریل آمده انگار آیاتی به لب دارد عبادالصالحون مژده خدا امشب شعف دارد و قصد آتش اندازی به نسل بولهب دارد سلاطین جهان دیگر کلاه خویش بردارید به جبر این بار باید پا ز جاه خویش بردارید شب عید فلک باشد شبی که ماه کامل شد خدا را شکر امشب باده ای روزی سائل شد گرفته آینه از نو خدا محو تماشا شد برای دیدن رحمان دوباره حق شمایل شد اگر کعبه ترک بردارد امشب جای خود دارد ولی انگار سمت سامرایش قبله مایل شد جهان یک عمر می زد دور باطل تاکه در این شب به معنای حقیقی خودش یکباره نائل شد جهان یک قالب بی روح می باشد که او جانش بیاید گر کنم من جان و جانانم به قربانش کشیده باز انگاری که حیدر ذوالفقارش را جهان دیده دوباره آن شه دُلدُل سوارش را شکوفه باز لب وا کرده از شوقش بهاری شد بهار آمد به دنیا چون جهان دیده نگارش را قمر از شوق دیدارش به قربان زمین رفته و حتّی بید مجنون شد ز کف داده وقارش را زشوق دیدنش یعقوب هر شب اشک می ریزد تو را چون دیده یوسف داده بر باد اختیارش را رود صد یوسف مصری به قربان قدم هایش و مجنون می شود عالم ز عطر چون مسیحایش هنوزم منتظر مانده جهان آیات رجعت را بیا بر هم بزن عادات حاکم بر زعامت را همه ارکان عالم را گرفته ظلم سرتاسر بیا بر پا نما آن وعده ی سبز حکومت را جهنم گشته بی تو قالب دنیا بیا آقا بیا نقشی بزن بر بوم این عالم تو جنّت را به عمرم منتظر بودم زمان انتقامت را بیا جاری نما آقا همان اصل برائت را بزن بر گردن لاتُ و عُزی تیغی گلستان کن به آتش کش تباهی را تو پایان زمستان کن ۱۴۰۲/۱۲/۰۶ .
. می نشینم گوشه ای و آهِ حسرت میکشم گوشه-چشمی از تو را عمریست منّت میکشم از ازل «قالوا بلی» گفتم برای دیدنت سال ها بر دوش خود بارِ امانت میکشم مهزیارت بی تو شد آواره! امّا بی تو من... این نفس هایِ کذایی را چه راحت میکشم! خوشبحالِ عاشقی که گفت با عجز و نیاز ناز چشمان تو را محض عبادت میکشم عهد بستم با تو امّا نفْس عهدم را شکست اینچنین در وادیِ عصیان اسارت میکشم تا که آقا سر به زانوی تو روزی جان دهم روز و شب بر لوح دل نقش ِ شهادت میکشم در خیالاتم تجسّم میکنم رویِ تو را رنجِ بسیاری از این طرزِ زیارت میکشم باز هم یکسالِ دیگر باعثِ زحمت شدم نیمۂ شعبان که می آید خجالت میکشم! ✍ .
. سیمای زمین خسته و زرد است بیا در سینه ی انتظار ، درد است بیا دیریست که روزگار از مرد تهیست ای مردتر از هر آنچه مرد است بیا ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان عزیز با تبریک میلاد باسعادت حضرت مهدی عج با اطلاع می رساند کتب ویژه مهدویت در کانال کتابخانه ضامن اشک بارگذاری شد 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/988479509Cc6a2515d23
. ودیعۀ موعود بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد رُخت نشانۀ والشمس و والقمر دارد تو ای فروغ امید ای ودیعۀ موعود بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد سپهر وصل تو از بس که هست رؤیایی شهاب آرزوی ما از آن گذر دارد دراین ترنم عشق و در این بهار امید درخت باور ما از تو برگ وبر دارد کبوتری که زند پر به شوق دیدارت قسم بجان تو کز عشق بال وپر دارد شب ولادت تو آن که بی قرار ترست برای دیدن تو شوق بیشتر دارد اگر چه شام سروراست هرکه را بینم زهجر سر به گریبان وچشم تر دارد زیمن توست که روزی دهد خدا ما را به احترام تو برما خدا نظر دارد به جز تو کز دل پر درد ما خبر دارد چه کس ز درد دل دوستان خبر دارد به لاله های شهادت که لاله در دل دشت هنوز داغ فراق تو برجگر دارد گه ولادت تو گر «وفایی» ازغم گفت زشعله های جدایی به دل شرر دارد .
. شافع و منجی تویی ، آقای بی همتا تویی آخرین اوصیا ، مولای جان افزا تویی در مسیر عاشقی هستی مراد هر مرید چشم امید و دعا و خواهش طاها تویی عالمِین و انبیا و اولیا را سروَری سرو رعنا قامت زیبا رخ زهرا تویی زخمی ام آقا نگاهم کن به من مرهم بده شاه و شاهنشه وصی اعلم الاعلی تویی صوت قرآنت علی وار است ای موعود خلق صاحب اسرار "سبحان الذی اسری" تویی این حریفان در شب عشرت مرا یارند و بس روز محنت آنکه می آید برِ دلها تویی ای گرفتار نگاهت ما ، کجایی ؟ بازگرد نوربخش و روشنیِ ظلمت شب ها تویی رخصتی ده ذره پرور ! تا تماشایت کنیم مهدیِ صاحب زمان ! تنها امید ما تویی ای که فردا این زمین را نور باران می کنی پای تا سر جلوه دار خالق یکتا تویی تو امیری ، سروری ، ماهی ، منیری ، اعلمی مقتدای شیعیان و رهبر دنیا تویی بوی گلهای بهشتی نفحه ی پیراهنت یوسف خیرالنسا نور جهان آرا تویی دیده ی عشّاق مشتاق تماشای شماست این جهان زشت است در چشم همه زیبا تویی نور چشم حضرت مادر بیا ، یابن الحسن وارث تنهایی سردار عاشورا تویی یا معزالاولیا ، حُسن ختام اهل بیت آرزوی یازده خورشید حق تنها تویی عصر جمعه یک جهان نام تو را دارد به لب العجل ای منتقم ، راه نجات ما تویی ✍ .
. مگر تاب و توان دارم به هجران حبیب امشب منی کز هجر او دارم دلی بس ناشکیب امشب نوایم میزند آتش به جان هر که میبیند مرا با حال غمبارم که هستم غم نصیب امشب به خود میپیچم از درد و به درمان بسته ام دل را نشستم بر سر راهی کز آن آید طبیب امشب هراس انگیز باشد که ببینی یار شیرینت به لبخندی کند مهمان به پیش تو رقیب امشب بقدری کرده ام ناله که ناله هست گریانم دلش میسوزد از حالی که دارد این غریب امشب به بختم بسته ام دل را که روشن میشود آخر دو چشم بینوای من به رخسار حبیب امشب ✍ .
. یادواره ی السلام علیک یا بنت الحسین رقیه علیهاالسلام امّ اسحاق ای وجودت بحر، گوهر زاده ای یک به یک هر حُسن ایزد را تو مظهر زاده ای آسمان عرش را خورشید انور زاده ای بر حسین بن علی گویی که مادر زاده ای خُلقاً و خَلقاً شبیه حضرت زهراست او هم علی هم مجتبی' هم زینب کبراست او باز بر روی زمین عرشی فراهم آمده در میان صدهزاران حور ،مریم آمده گوئیا در ماه شعبان دخت خاتم آمده حضرت زهرای ارباب ِدو عالم آمده باز در بیت علی دردانه ای دیگر رسید بر مجانین حسین بن علی سرور رسید بر روی بال ملائک او قدم بگذاشته از دل ارباب، صدها بار غم برداشته هرملک بر پای او یک دشت بوسه کاشته گوئیا او از ازل در قلب ها جا داشته در زمانی که خدا آب و گِل ما را سرشت بر دل ما نوکران نام رقیه را نوشت شد برای خاندان فاطمه نور دو عین جذبه ی زهرایی او برده دل از زینبین نیست بابایی تر از او در تمام عالمین شد شبیه اکبر وعبّاس او باب الحسین گر حسین بن علی باب الَّه دنیا شده او شده باب حسین و بر همه مأوا شده آمده آن که جهان بر درگهش سائل شده دست های کوچکش حلال هر مشکل شده در حقیقت هر که مجنونش شود عاقل شده با وجود او قیام کربلا کامل شده آمد و بر آل حیدر معدن احساس شد مأمن او شانه های حضرت عبّاس شد مادحش از وصف خُلق احسنش درمانده است عاجز از مدحش شده ،در سطر اول مانده است نام خود را نوکرش کلب الرقیه خوانده است غیر از او هر عشق دیگر را ز قلبش رانده است از شروط اصلی شیعه شدن شد حبّ او می دهد بر شیعیان، نام نکویش آبرو هر کسی از او مدد بگرفت او شد ناصرش حق دهیدش گر که شد قاصر ز وصفش شاعرش می شود مشمول رحمت هرکه گردد زائرش نطفه اش ناپاک بوده هر که باشد منکرش لعن بر هر کس که باشد منکرش جایز شده چون که کفر منکران او به حق بارز شده می شود او کوه صبری روبه روی هر جفا حاصل عزمش شود ویرانی شام بلا می دهد جان تا بماند نهضت کرب وبلا زیر دِین ِ لطف و ایثارش رود دین خدا اشک هایش می شود در شام و کوفه لشکرش می شود پیروز ِ هر میدان ،حیای معجرش در میان شادی ِمیلاد او غم آمده بر نگاه نوکرانش اشک ماتم آمده باز گویا سوّم ماه محرم آمده مقدم او مجلس روضه فراهم آمده وای از روزی که مهمانش سر بابا شود از جراحت های سر،چشمان او دریا شود چشم هایش خیره بر رگ های حنجر می شود دست های او انیس جای خنجر می شود زخم لب های پدر با اشک او تر می شود آخرش از داغ روی داغ پرپر می شود می زند او بوسه بر زخم عمیق خیزران می شود او هم شبیه باغبان ِخود خزان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .