eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
277 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. های ای بی خبر ز روز قیامت،حیا نما گیرم که شعله بر دل کاشانه ام زدی آخر چرا به صورت زهرا نمای من سیلی به پیش دختر دردانه ام زدی از من چه دیده ای که لگد میزنی مرا با تازیانه بر تن تبدار من مزن پیش دو چشم اهل و عیالم مرا مزن آتش به جان و دیده ی خونبار من مزن من پیرمردم و تو جوانی،خدا گواست نائی به تن برای دویدم مرا که نیست با دست بسته میکشی ام،پشت مرکبت رحم و مروتی و حیائی، تو را که نیست انداخت از نفس، من هشتاد ساله را از بسکه خصم،پای پیاده مرا کشید ای وای من رقیه که تنها سه سال داشت او می دوید و بر بدنش کعب نی رسید وقتیکه شعله بر دل کاشانه ام زدند آمد مرا به یاد،که آتش بود و خیمه ها بر پیکرم اگر چه زدند تازیانه ها دیگر نشد تنم هدف تیغ و نیزه ها ✍ .
. می زند لبخند تا شاید بخنداند مرا خوب میدانم تکیده قامتش این روزها خسته و افسرده می آید پر از شرمندگی باز هم آزرده دل،دولا کمر،بابای ما چند ماهی می شود در جستجوی کار نو می رود با خنده صبح وشام می گیرد عزا روی سرخ وسیلی واین آبروی لعنتی کم کمک دارد پشیمان میکند مارا حیا آشنایان هم غریبه،دوستان هم کور وکر از لب بابا نمی افتد توکل برخدا روزهای خوب می آیند! می دانم ولی... خرد شد بابا از این درد و غم بی انتها 📚گیدا .
. بوی ظهور می‌رسد از کوچه‌های ما نزدیک‌تر شده به اجابت دعای ما دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است از انتظار پر شده حال و هوای ما این هفته هم سه‌شنبه شب جمکران گذشت پاسخ نداشت این همه آقا بیای ما... دیگر به آخر خط دوری رسیده‌ایم ای انتهای غیبت تو ابتدای ما این پنج روزه نوبت ما، کاش با تو بود بر روی ردّ پای تو می‌بود پای ما یک جمعه گریه‌های تو را درک می‌کنیم عجّل، امام منتقم کربلای ما ✍ .
. 119_امام صادق علیه السلام نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است خوشه ی انگور ، تیره چون دل منصور بود دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است خانه ی آتش گرفته ، روضه خوان مادر است ناله ی زن را زپشت در شنیدن مشکل است قاتلی برادشت یک شمشیر....پیغمبر رسید ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است ✍ .
. علیه السلام بر سر سجاده خورشید است در حال قیام ناگهان دزدانه شب آمد روی دیوار و بام فرصت اینکه عبا بر دوش بگذارد نداد هان مگر پیک اجل بوده است در بیت امام نه اگر پیک اجل هم بود بی اذن دخول حق ندارد تا شود داخل در آن دارالسلام جای دارد هر مسلمان خاک غم ریزد به سر پا نهاده کافری خون ریز در بیت الحرام قلب یاسین خون شده با گریه ی روح الامین ناکسان قرآن ناطق را نکردند احترام ای ملائک بال بگشایید بر خاک زمین پا برهنه می‌رود در کوچه آن والا مقام او زنسل ذوالفقار است و بود مامور صبر صبر باید داشت چون شمشیر مانده در نیام این مصیبت نسل در نسل آمد از غصب فدک این مصیبت می‌رسد کم کم به روز انتقام ✍ .
. (ع) پابرهنه پشت مرکب می دویید بی عبا در آن دل شب می دویید زیر لب با روضه های کربلا دست بسته همچو زینب می دویید ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ .
. شهادت علیه السلام آتش و تازیانه و طعنه روضه‌هایِ مدینه شد تکرار دستِ مولا اگر چه بسته شده لختهِ‌خون نیست بر در و دیوار آشنایِ غریب را بردند خانه مانده میانِ آتش و دود دور وُ بَر را نگاه کردم  شکر بازویِ بانویی نبود  کبود بی‌عبا و عصا و عمّامه احترامِ امام می‌شکند نکند باز هم کسی محکم با لگد بر درِ حرم بزند چقَدَر بد‌دَهان وُ بدجِنسند کافرند و شعارشان دین است نوکِ مسمار ظاهراً داغ است روضه آیا شکستنِ سینه‌َست ناگهان شد مسیرِ روضه عوض پشتِ مَرکب دوید واویلا نکند پیشِ چشمِ اهلِ حرم سرِ بر نیزه می‌رود بالا دشمنِ مست بر رویِ سرِ او تیغِ تیز و برهنه می‌گیرد نکند جانِ خواهرِ او را خنجری  کُند وُ کهنه می‌گیرد کاش شاگردها کمک بُکنند که سرش رویِ نیزه‌ها نرود اهلِ روضه دعا کنید فقط .... بدنش زیرِ دست‌وُپا نرود زهرِ کینه اگر چه سوزانده پیکرش سر به نیزه سنگ نخورد شکرُلِلّٰه بعدِ او چنگی .... معجری از سری نَکَند وُ نَبُرد دوستانش برایِ غسل و کفن آمدند و زمین نماند تنَش پیشِ چشمِ سه‌ساله‌ای ظالم نزده چوب بر لب و دهنش بانیِ روضه‌هایِ کرب‌وبلا روضهِ انگشتر است و انگشت وُ .... ساربانی که کاروان را برد با لگدها وُ ضربه‌یِ مُشت وُ .... کاروانی که خسته و زخمی شب به شب در خرابه اردو زد ندبه‌خوانی برایِ اینکه راه .... بِرود دست را به پهلو زد علیه_السلام ✍ .
. علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام حلقه اشک چو در چشم ترم می پیچد ناله ی بی کسی ام بین حرم می پیچد جای اصحاب که در خواب تغافل هستند مثل گرداب بلا دور و برم می پیچد با وجودی که شبانه کتکم زد دشمن در همه شهر مدینه خبرم می پیچد این یهودی چه وقیهانه به دور دستم ریسمان بین قنوت سحرم می پیچد دشمنم مثل علی پارچه عمامه دور گردن عوض دور سرم می پیچد تا ز درگاهیِ خانه گذرم می افتد بی هوا درد میان جگرم می پیچد مسئله باز برایم شده در کوچه چرا گوشه چادرو پا هر دو به هم می پیچد بعد از آن ضربه سنگین عدو چون مادر همه عالم بخدا دور سرم می پیچد گیرد او موی سرم در نگهِ اهل حرم صحنه کرببلا در نظرم می پیچد ✍ .
. سرسختی صخره ، قلب دریا دارد با جهل همیشه جنگ و دعوا دارد پیغمبر عاشقی کـه در تاریکی فانوس گرفتـه عشق ، نجوا دارد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. السَّلامُ عَلَيْكَ یا شیخ‌ الأئمه . پای درس چشم هایت جان دو زانو میزند نزد انسانیتت انسان دو زانو می‌زند در مدینه خطبه می‌خوانی چنان ملموس که؛ «جابر» از مستیش در ایران دو زانو می‌زند حرف وقتی سبز شد در هیچ جا محدود نیست باغ گاهی پیش یک گلدان دو زانو می‌زند فقه در آینده می‌گویی و پای حرفهات؛ در گذشته حضرت سلمان دو زانو می‌زند در مقام معرفت در پیش تو انسان که هیچ؛  رحل هم در محضر قرآن دو زانو می‌زند می‌نشیند چار زانو هر که در دَرسَت نخست سال‌ها پیش تو بعد از آن دو زانو می‌زند هرکه می‌بیند بقیع خاکی‌ات را ناگهان درمیان چشم او باران دو زانو می‌زند .