eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍ گناهی از تمام کوه‌ها سنگین‌تر آوردم عزیز فاطمه! بر درگهِ عفوت؛ سر آوردم من آن حُرّم کز اوّل خویش را سدِّ رَهت کردم تو را در این زمین، بین هزاران لشکر آوردم به جای دسته‌گل ،با دست خالی آمدم امّا ‏دلی صد پاره‌تر از لاله‌های پرپر آوردم نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت ولی بر حنجر خشکیده‌ات چشم تر آوردم غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان ‏فدایم کن که در میدان ایثارت سر آوردم سرشک‌ِ خجلت ازچشمم ،چو باران بر زمین‌ریزد زبان عذر خواهی بر علیّ اکبر آوردم همین‌ساعت که برمن یک‌نظر از لطف افکندی ‏به خود بالیدم و مانند فطرس پر برآوردم بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عبّاست ‏که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم چه‌غم گر جرم‌من از کوه سنگین‌تر بود "میثم" که سر بر آستان عترت پیغمبر آوردم .................................. هرکه می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شد مست بودم مست، پیراهن نمی‌دانم چه شد من فقط یادم می‌آید گفت: وقت رفتن است دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمی‌دانم چه شد آنچنان از شوق او سرتابه‌پا رفتن شدم در شتاب رفتنم توسن نمی‌دانم چه شد روبه‌روی خود نمی‌دیدم به جز آغوش دوست در میان دشمنان، دشمن نمی‌دانم چه شد سنگ‌باران بود و من یکسر رجز بودم، رجز ناله از من دور شد، شیون نمی‌دانم چه شد من نمی‌دانم چه می‌گویید، شاید بر تنم از خجالت آب شد جوشن، نمی‌دانم چه شد مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد ناگهان برخواستم، مردن نمی‌دانم چه شد پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق دست و پا گم کرده بودم، تن نمی‌دانم چه شد ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان در تنور آن چهرۀ روشن نمی‌دانم چه شد صورت من غرق خون بود و نمی‌دیدم درست خیزران در دست اهریمن نمی‌دانم چه شد وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست از خودش باید بپرسی، من نمی‌دانم چه شد محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✅جناب عابس بن ابی شبیب شاکری علیه الرحمه "ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد" سفیدرویی ِ عالم نصیب عابس شد شجاع و پردل و جرأت، بلندبالا بود همان که شیر سیاه سپاه مولا بود دو شیر سرخ و سیاهند از که می‌خوانند در آستانه‌ی میدان رجز که می‌خوانند نوشت نام خودش را که در سپاه حسین دخیل بست دلش را به بارگاه حسین قسم به حضرت خورشید راه را بلدم چراغ روی حسین است و راه، راه حسین قسم به او که جان من از اوست خواهم مرد به یک اشاره‌ی ابرو، به یک نگاه حسین "حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند" به جان جون رسولان آسمان جمع‌اند بهشت جا شده در لابلای انگشتش چقدر دل‌نگرانم برای انگشتش به چشم کوه که خود را چنین به خواب زده غروب آمده یا اینکه آفتاب زده حدیث معرفت و شرح عشق مشکل نیست دلی که عاشق مولا نمی‌شود، دل نیست به شوق اوست اگر من به صحنه آمده‌ام به میهمانی آتش برهنه آمده‌ام بگو به هرچه که سنگ است عابس آماده است زمان بارش تیر است، مجلس آماده است تمام لشکر از آیین من خبر دارند بگو به طبل بکوبند و نیزه بردارند ببین که با تن زخمی چه باشکوه شدیم شبیه سرو و صنوبر، شبیه کوه شدیم ببین که مرگ چگونه اسیرمان شده است بگو که زود بجنبند، دیرمان شده است ببین که بی‌سپر و بی‌کلاه و بی‌زره‌ام به دست تیر و کمان باز می‌شود گره‌ام چگونه پر زدنم را بگو که سیر کنند به تیر و نیزه مرا عاقبت‌بخیر کنند علیه الرحمه محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. بن ابی‌شَبیب شاکِری . . در رجزهای تو پژواک دعای جوشن است چاک از آن گلچرخ رنگین بر تنت پیراهن است در سماع خون فشانت گفت دشمن با هراس: مست این‌سان ار کدامین باده مرد افکن است؟! "پیرهن چاک و غزلخوان" می‌روی تا قتلگاه پیرهن چاک و سر افشانی به وجه احسن است پیرهن چاک و رجز خوان،آخر این پیر از کجاست؟ از کجای بیشه تازان این یل شیر اوژن است؟! عقل آن دم گفت: این جامه درانی‌ها چرا عشق گفت :اینجا خموش او از شهیدان من است! از خروش خصم بشنو کیست این سرو رشید این شقایق جامه آخر از کدامین گلشن است؟ کو چکاچاک دگر از تیغ ها در معرکه بعد از آن هنگامه در حیرت تمام دشمن است نعره هل من مبارز مانده بی پاسخ تو را لشکر از هر سو گریزان رو به سوی مکمن است کس نمی‌آید به جنگ تن به تن، یاللعجب! تابه دستت تیغ همچون تندری بنیان کن است آی بگریزید از میدان! کسی فریاد کرد ای بسا سرها که با تیغ تو افشان از تن است سنگ بارانش کنید ای قوم از هر سو که او در هجوم این همه شمشیر، سد آهن است جوشن و خود و کلاه آن سوتر افکندی به شور خصم را از برق تیغت شعله‌ها بر خرمن است عابسی و جلوه عباس داری در نبرد آری این شور دگرگونت، دلیلی متقن است پشت سر، یکسر عطشناک اهل بیت آینه پیش رو، صف در صف اما تیره اهریمن است شب شکاری ای سفیر سربدار کربلا! بر زمین، خون مبینت آیه‌هایی روشن است از ازل سرخ ست اوراق شهادت نامه ات بر سپهر این ظهر غربت، خون فشان پرویزن است بر افق‌های شهود آیینه گردان تواَند پیش چشمانت بر آن سوها پیاپی روزن است عاجزم از شرح آن شور سر افشانی ببخش از چنان وصفی زبان شوق، یکسر الکن است . ✍ ..