eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
275 عکس
173 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
نخل زردم جوانه می خواهم کفترم آب و دانه می خواهم بر فراز مناره های حرم گوشه ای باز لانه می خواهم روی پرهای من بزن مُهری بی نشانم نشانه می خواهم کفتر خانگی این حرمم دانه از اهل خانه می خواهم در کنار رواق دار الزُّهد منزلی جاودانه می خواهم از شما روز اول هر ماه مثل مردم سَرانه می خواهم خانه جز این حرم نمی خواهم پَرِ پرواز هم نمی خواهم * آستان بوس خود خطابم کن بد حسابم ولی حسابم کن برکه ی خشکم و گل آلودم کوثر معرفت ، گلابم کن قَسَمت می دهم به جان جواد بعد اگر خواستی جوابم کن کرمت گر اجازه داد آقا پیش چشم همه خرابم کن من شبیه دعای بی روحم روح ادعیّه ، مستجابم کن ای خداوند عشق ، یا احساس نظری کن به خاطر عباس * مهربانی که روح احسانی درد من را تو خوب می دانی حقّ همسایه جا نیاوردم نیست این شیوه ی مسلمانی ولی ای با وفا پناهم ده هرچه باشد تو از بزرگانی لحظه ای که جنازه ام آمد وایِ من گر که رویگردانی یوسف ار ماه اهل کنعان بود تو مه آسمان ایرانی وای آقا چه قدر می آید به تو لفظ شریف سلطانی گفته ام هر کنار در هر سو ضامنم هست ضامن آهو
به روى پر جبرئيل آرميده همانكه دلم را به مستى كشيده فرشته بيا در زمين بار ديگر ببين كودكى هاى زهرا رسيده عجب سيب سرخ قشنگى خداوند براى خود سيب سرخ آفريده گمان مى كنم اينكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنيده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشيدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پيراهنش بود و گرم طواف ضريح تنش بود ميان همه خانواده يكى هم هميشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ريسمان هاى اين راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گريه او بى رمق شد و يك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كوير زمين مثل دريا نمى شد اگركه نمى آمدى تا هميشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غير از تو و عمه زانوى سقا براى كس ديگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در ميان بيابان بماند چه بهتر كه اين راز پنهان بماند مسيح از نگاه تو درمان گرفته به يمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار ديگر نخ چادرت را سليمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دريا كسى را كه راه بيابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمين خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو ديدى كه قران برنيزه رفته ورق در ورق خيزران خيزران شد تو ديدى كه بر نيزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلويت پدر آمد اما بدون عمويت
آسمان باز پر قمر شده است شب اندوهمان سحر شده است به همه سائلان نظر شده است چونكه اربابمان پدر شده است آمد از راه قرص ماه حسين دومين حيدر سپاه حسين خلق و خويش پيمبرى ديگر على اكبر نه،حيدرى ديگر پهلوان دلاورى ديگر تو بگو شير لشكرى ديگر هست پيغمبرى سراپايش به عمو رفته قدوبالايش چهره اش ماه آسمان حرم سايه اش قوت زنان حرم حنجرش گرمى اذان حرم چشم بد دور از جوان حرم مثل عباس سايه ی سرهاست سرپناه تمام خواهرهاست آمد از هر نظر على باشد از همه بيشتر على باشد بازهم يك نفر على باشد چقدر اين پسر على باشد! مثل حيدر قويست او عزمش چند بيتى بگويم از رزمش بين گرد و غبار مى آيد روى مركب سوار مى آيد پسر ذوالفقار مى آيد حيدر روزگار مى آيد عشق مى ريزد از سر و رويش ذوالفقار است تيغ ابرويش پاش تا در ركاب مى افتد دشت در پيچ و تاب مى افتد سر ز تن بى حساب مى افتد به تلاطم عقاب مى افتد بهت در چشمهاى اين دشت است بسكه در حال رفت و برگشت است خوب فهميده رزم فن دارد هنر جنگ تن به تن دارد فن از روبرو زدن دارد اين شگرد از عمو حسن دارد آى لشكر ببين جوان اين است پسر شير نهروان اين است خشم او تيغ و نيزه وشدير است هرنگاهش دو قبضه شمشير است چقدر رزم او نفسگير است نوه ی شير غالبا شير است تيغ مى زد همين كه از چپ و راست ازحرم بانگ ياعلى برخاست رزم با اين جوان گره خورده حنجرش با اذان گره خورده در دهان ها زبان گره خورده ابرويش آنچنان گره خورده كه همه ياد حيدر افتادند ياد آن روز خيبر افتادند رعد و برق است يا كه طوفان است كه دقيقا ميان ميدان است يا جوان حرم رجز خوان است روى لب هاى عمه ها جان است شور و غوغاست در دلش هرچند دارد ارباب مى زند لبخند مى رود دشت را به هم بزند وسط معركه علم بزند خواست تا حرف مى روم بزند ديد بايد كمى قدم بزند پيش چشم پدر جوان مى رفت داشت ازجسم شاه جان مى رفت رفت در نيزه زارها افتاد بين گرد و غبارها افتاد زير پاى سوارها افتاد وسط نيزه دارها افتاد پاى نيزه به پيكرش وا شد به زمين خورد اربااربا شد
آن روز از کبوتر زخمی پری نبود خورشید فاطمه که به این لاغری نبود! شد مثل مادرش به خدا راه رفتنش فرقی که داشت این که جوان بستری نبود آیا دلیل غصّه‌ی او زهر بوده؟ نه از آن شراب، دردسر بدتری نبود یک بی‌حیا و ظرف شراب و امام بود اما به لعل لب، لب چوب تری نبود یک شهر دشمن از همه‌جانب ولی دگر چشم طمع که در پی انگشتری نبود آنجا کشنده بود که در پیش دختران می‌زد یزید چوب،… وَ آب‌آوری نبود ای کاش در مقابل چشمان خواهری رأس بریده داخل طشت زری نبود فریاد می‌کشید صدای گرفته‌ای: بابا محاسن تو که خاکستری نبود! وای از غروب شام غریبان که ناقه بود امّا میان جمع، علی اکبری نبود ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. علیه_السلام اصلاً حسين جنس غمش فرق مي کند اين راه عشق پيچ و خمش فرق مي کند اينجا گدا هميشه طلبکار مي شود اينجا که آمدي کرمش فرق مي کند شاعر شدم براي سرودن برايشان اين خانواده، محتشمش فرق مي کند “صد مرده زنده مي شود از ذکر يا حسين” عيساي خانواده دمش فرق مي کند از نوع ويژگي دعا زير قبه اش معلوم مي شود حرمش فرق مي کند تنها نه اينکه جنس غمش جنس ماتمش حتي سياهي علمش فرق مي کند با پاي نيزه روي زمين راه ميرود خورشيد کاروان قدمش فرق مي کند من از "حسينُ منّي" پيغمبر خدا فهميده ام حسين همش فرق مي کند .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
عبا رسيد كه گرما به پيكرت نرسد و گرد وخاک به موی مطهرت نرسد عبارسید به جسمت قبول حرفی نیست ولی خداکند از راه خواهرت نرسد اگر رسید به مقتل دعا کن ان لحظه کسی برای جدا کردن سرت نرسد تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی صدای واعطشایت به مادرت نرسد تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود خداکند که دگر حرف بوریا نشود به روی حنجرت از زخم بود اثر یانه؟ تونیزه خورده ای اصلا زپشت سر یانه؟ به جای دفن،زمانی که بر زمین بودی سوار اسب رسیدند ده نفر یانه؟ تنت به روی زمین مانده است در گودال؟ شدی مقابل خواهر بدون سر یانه؟ عبور کرده ای از کوچه یهودی ها زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یانه؟ به غیر شام که در ان نبود هم نفسی سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی به شام قافله را با عذاب اوردند برای دست یتیمان طناب اوردند مگرکه طشت زر و چوب خیزران کم بود که بعدچند دقیقه شراب اوردند؟ به روی نیزه سر شیر خواره را عمدا درست پیش نگاه رباب اوردند برای اینکه دلش بیشتر به درد اید مدام روبرویش ظرف اب اوردند به روی نیزه دشمن تمام هستش رفت نه شیر خواره که گهواره هم ز دستش رفت