eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
شکر خدا که دیدهٔ ما تر نوشته شد در سینه ها ولایت حیدر نوشته شد دلها محب آل پیمبر نوشته شد عالم گدای نوشته شد ما حاصل ارادهٔ موسی بن جعفریم مجنون خانوادهٔ موسی بن جعفریم ما را بزیر دست خودش پرورانده او رزق حلال را به محبان خورانده او گاهی کنار سفره، کنارش نشانده او گاهی بنام کوچکمان باز خوانده او شکر خدا که بردهٔ مازاد نیستیم از قید و بند بندگی آزاد نیستیم بسکه امام کاظم ما با محبت است رفتار او همیشه نشان کرامت است  با نوکران خویش، مرامش سخاوت است قبل از سؤال، سیرهٔ آقا اجابت است اصلاً اجابتش به دعا فعل رایج است آری عزیز فاطمه باب الحوائج است  لطفش عطا کند همهٔ عالمین را مهرش جواز، غلغلهٔ نشأتین را از او بگیر تذکرهٔ کاظمین را خواهیم از او زیارت کوی حسین را ای خوش بحال آنکه چشیده محبتش  ای بد بحال آنکه ندارد ولایتش موسی عصا فکند که او اژدها کند عیسی اگر دعا بکند، او روا کند یوسف به او ز چاه، خودش را رها کند طوفان نوح از نفحاتش چها کند داده نجات، سلسلهٔ انبیاء را برده بدوش بار همه اوصیاء را ممدوح کعبه، ٱشهد بالله کاظم است جبریل وحی بندهٔ درگاه کاظم است  عبد حسین، شیعهٔ دلخواه کاظم است هر کس علی شناس شد از راه کاظم است راه غدیر میگذرد از مسیر او حفظ حریم خیر کثیر او
☘️ أ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ 3- ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام‏] بِالْإِسْنَادِ إِلَى دَارِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَا سَمِعْنَا الْمَأْمُونَ يُحَدِّثُ عَنِ الرَّشِيدِ عَنِ الْمَهْدِيِّ عَنِ الْمَنْصُورِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمُعَاوِيَةَ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ قَالَ لَا قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُهُ باب 2- أسمائها و بعض فضائلها ع بحارالأنوار ج : 43 ص : 12 ☘️ (2) 3- صدوق در كتاب: عيون اخبار رضا عليه السّلام نقل ميكند كه ابن عباس به معاويه گفت: آيا ميدانى كه فاطمه براى چه فاطمه ناميده شد؟ گفت: نه، گفت: براى اينكه او و شيعيانش از آتش جهنم آزادند، من اين موضوع را از پيامبر خدا شنيدم. نکات و گریز : 1- چرا به حضرت زهراء س فاطمه می گویند؟ 2- تفسیر القاب حضرت فاطمة س 3- مقام شیعة حضرت فاطمة س در قیامت 4- برکات محبت به حضرت فاطمة س 5- امام رضا ع و حضرت فاطمة س 6- امام باقر و حضرت فاطمة س ❤️ مبلغ امام حسین ع باشیم ❤️ آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh2 ایتا @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در واتساپ" https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp "باب الحسین ع اینستاگرام" https://www.instagram.com/invites/contact/?i=oc7bocnawwxq&utm_content=5ujtwdw ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
.. اربعین عشق آسمان شب شده در  ماتم مهر و ماه است داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است کاروان اسرای علوی در  راه است زنگ این قافله انگار صدایش آه است کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" عطر برسد لیک نه از پیراهن اثری نیست از او غیر مزاری به وطن چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن وطن شاه همین بایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست "گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست" درد دل در دل هر سوخته طوماری هست گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت چشمها چشمه شد و  اشک روان بود که ریخت از شترها به زمین  خیل زنان بود که ریخت فصل پاییز  شد و  برگ خزان بود که ریخت مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد این رباب است که گشته لغتش وای حسین ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین گاه می گفت علی وای وای حسین اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا آن یکی رفت به دنبال مزار سقا اربعین بود و حرم معتکف حائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یادش آمد که در آن روز عذابش دادند آب می خواست که با تیر جوابش دادند با دم کودک شش ماهه خضابش دادند تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند از بلندای حرم قائله را ناظر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد چه سخنها است که با جان برادر دارد تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟ گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد هر شب جمعه بر او (س) هم زائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد آسمانها و زمین از غم وتر الموتور تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ✍ 1402/06/15 ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش شهد به کامم در این، تلخی ایام باش آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش من اسداللهم و، بند به دستم زدند فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش ای گل نیلوفری، ای گل یاس (ع) جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر چند صباح دگر، مادر ایتام باش راحت جانم نرو یار جوانم نرو نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش شام غریبان تو، روز سیاه علی است همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش 1403/09/11 ایام (س) تسلیت
. بر عرش خود، خدا مهِ زیبنده داده است خالق به خلق عیدی ارزنده داده است لطف خداست رنج نبردیم و گنج داد این گنج را به زحمت نابرده داده است منت نهاد و لطف خدا وعده ی تو را بر مردمان خسته ی آزاده داده است گویا سبب تویی که خدا بر ابوالبشر هنگام خلق، مرتبه ی سجده داده است بر تو ز خوبی و کرم و مجد و رحمتش یزدان پاک هر صفتی بوده داده است از پشت ابر، گرمی و نورت رسیده، شکر بر آفتاب جلوه ی تابنده داده است انگار شوق دیدنِ تو، در نماز توست کین نغمه را به بلبل شوریده داده است هر روز صبح، وعده ی فصل بهار را باد صبا به غنچه ی پژمرده داده است بر دیده ام نشین که خدا روز خلقتم از بهر دیدن تو به من دیده داده است بس نیست انتظار؟ چرا دست روزگار بر روی دوست چهره ی پوشیده داده است گشته گلاب شاهد بازار و از قضا بر گل فقط نشستن در پرده داده است وقتی که نیستی به برم در تعجبم اصلا چرا خدا به لبم خنده داده است سخت است دیدن همه و غیبت شما دلدادگی چه زجر به دلداده داده است بردم شکایت از غم هجر تو بر خدای از این بلا که بر منِ افتاده داده است داده وصال بر پسر مهزیار ها اما ز رؤیت تو به من عقده داده است از شربت وصال، نشد قسمتم ولی از دوری تو بغض فروخورده داده است خوش بر منی که مثل تویی گشته صاحبم اما به تو شبیهِ منی بنده داده است این گفته ات که غافل از احوال نیستی بر این فراق خاطر آسوده داده است مثل حسین (ع) فکر منِ روسیاه باش ارباب، آبرو به سیه چرده داده است یابن الحسن ز حُسن تو سر می زند بهار این وعده را کتاب خدا مژده داده هست چشم انتظار آمدنت گشته ایم ما قول خدا ظهور تو را وعده داده است شد این غزل تمام ولی روضه ی عمو بهر وصال بر قلمم ایده داده است آقا گرفت بر کف خود مشت آب را در آب دید، گریه ی طفل رباب را اشکش رسیده بود، دمِ مشک گریه‌ها از بس شنیده بود دمِ آب آب را می سوخت از عطش که اگر گریه ها نبود چیزی نمانده بود بسوزد کتاب را آیا به خیمه می‌رسد از آب جرعه ‌ای؟ با زخم دست‌ها چه کند اضطراب را از مشک‌هاش مانده که تیری نخورده است؟ با تیرها و مشک نموده حساب را تنها صدای ناله ی ادرک اخا حسین (ع) در خیمه ها نموده به پا انقلاب را تنها نظر به سروِ به خون خفته قادر است تا انحنا دهد پسر بوتراب را با چشم خون گرفته نظر بر حسین (ع) کرد ای کاش دست او ببرد این حجاب را دستت کجاست ساقی لب تشنگان من شرمنده کرده گریه ی چشمت گلاب را شق القمر شدی قمر هاشمی نسب اندوه تو گرفته رخ آفتاب را برخیز ای پناه حرم گو که بعد تو از بهر زینبم که بگیرد رکاب را # 1403/11/26 ، حضرت ، (عج) مبارک باد. .