eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
274 عکس
173 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. (ع) خدا بر مصحف خود آیه ی غفران عطا کرده به خلق خود نماد واژه ی رحمان عطا کرده پس از اعطای مروارید حُسن، از عرش اعلایش به دریای علی و فاطمه عطا کرده دمیده عطر سیب از جانب باغ حسین آباد بنازم باغبان را چون گل و ریحان عطا کرده خدا را تا قسم دادند بر اسمش کرم جوشید به یُمن او خداوند از قدیم احسان عطا کرده رسید و از سرانگشت رسالت شهد می نوشد حسینٌ منّی آمد بر محمّد (ص) جان عطا کرده مسلمانی دین و رکن ایمان جاودانی شد حسینیٌ بقا را ایزد منّان عطا کرده خدا را بهر این نعمت هزاران شکر زیرا که به جانهای تمام شیعیان جانان عطا کرده بنازم لطف ایزد را به حال عاشقان زیرا به عشقت اشک و آه و ناله و افغان عطا کرده چه دلداری چه آقایی چه اربابی چه مولایی به شهر عشق، سلطان جهان سلطان عطا کرده کویر خشک دلها بعد از این آباد خواهد گشت اله گریه ها بر دیده ها باران عطا کرده از این آتش که در این طور سینا شعله ور گشته به جمع عاشقانش سینه ی سوزان عطا کرده همان سردار که چرخ و فلک دور سرش گردند به سرهای همه سر دادگان سامان عطا کرده رسیده قصه اش بر سر اگرچه اول عشق است قضا را حق چو بنویسد چنین پایان عطا کرده شنیدم راس شه بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد دوباره جنگها بر نیزه ها قرآن عطا کرده ز آیات سر نیزه عجب دارم که تیغ خصم به اهل کاروان قاری خوش الحان عطا کرده رسید از بعد عاشورا صبا با عطر گیسویش خدا بر راس بر  نی گیسوی افشان عطا کرده علی (ع) بخشید در حال رکوعش خاتم خود را حسینش خاتم خود را به خون غلطان عطا کرده دمی که خیزران بوسید لبهای چو قندش را شنیدم پیشکش بر خیزران دندان عطا کرده خراب مسلک پیر خراباتم که در شامی به طفلش مرقدی در گوشه ی ویران عطا کرده منم آن راهب دیر حسینیه که از لطفش خدا بر گرد شمع تو به من ایمان عطا کرده مقام نوکری ات را چو دیدم آتش عشقت در این وادی به رسم موسِی عِمران عطا کرده ✍ 1401/12/04 (ع)  . ....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. اً رسید وعده‌ی خالق، دمید جاء الحق جوانه زد به دل ما امید، جاء الحق ز عرش حق بشنو این نوید، جاء الحق خدا به لوح یمینش کشید، جاء الحق رسید آن که به کُفّار، خط بطلان است رسید آن که تمنّای اهل ایمان است به فال نیک گرفتم نزول باران را برون بیاورد از پرده مهر تابان را خبردهد قدم موسم بهاران را خدای من برسان پادشاه خوبان را ز طاق_نصرت رنگین کمان پس از باران گذر نما و بیا ای طبیب بیماران دگر نوشتن نامت مرا تسلی نیست گذشت دوره ی مجنون و نقش لیلی نیست مرا بدون تو بر روزگار میلی نیست نظاره ای به جمال نگار، خیلی نیست سرم فدای سرت چشم من فدای رُخَت بیا که جان بدهم بهر رونمای رُخَت امان که حاصل ما غیر سوده ی دل نیست اگرچه محفلمان هست، شمع محفل نیست اگرچه گفته: ز عشاقِ خویش غافل نیست اسیر موج بلا گشته ایم و ساحل نیست به هر بهانه به دنبال یار می گردیم به دور کعبه به یاد نگار می گردیم قسم به آیه‌ی سوگند بر زمان : والعصر زیان رسیده بدون تو بر جهان والعصر هوای اهل زمین بی تو شد خزان والعصر بس است صبر، اباصالح الامان والعصر به طاق آمده طاقت تو ای نگار بیا سحرگهانِ شب سرد انتظار بیا جمال ماه تو در پشت پرده پنهان است بیا که بی تو به دل درد و غصه مهمان است نمی شود رمضان و همیشه شعبان است بیا که آمدنت آرزوی انسان است اگرچه موسم جشن است و وقت خوشحالی است به روضه های اباالفضل (ع) جای تو خالی است 1401/12/17 .. ..===================== کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. غریب بودم و سرمستِ یک نسیم شدم به کوی دوست رسیدم در آن مقیم شدم دخیل و معتکف کهف والرقیم شدم بلی طفیل سر سفره ی کریم شدم به هر زمان در این باغ، نهرِ ِجاری هست همیشه  در دل این شهر سفره داری هست اگر نشانه ی ماه است نور تابیدن اگر نشان کریم است فیضْ بخشیدن اگر که معنی ماه خداست باریدن گشوده شد در معنا به نکته فهمیدن میان ماه خدا از بهشت دُرّ بارید رسیده از دل دریای عشق مروارید برای نوش می ناب حق پیاله رسید برای عرضه‌ی حاجات خلق، قبله رسید برای نقطه ی در زیر باء، جمله رسید جبال رحمت ماه خدا به قله رسید برای ماه مبارک مبارک این میلاد حلول ماه شب چارده مبارک باد رسیده یک کلمه از خدا کلامی نغز نیامده است به گیتی مثال او هم ارز و از بهشت رسانده بر او قبایی سبز به مدح او قلم شاعران فتاده به عجز به نعت او همه‌ی عرشیان سخن گفتند شنیده ام که ملائک حسن حسن گفتند بدون لطف شما رزق آب و نان نرسد به جسم خسته‌ی عشاق، روح و جان نرسد دعا کنید  بهار آید و خزان نرسد خدا کند که بلایی به جانتان نرسد اگرچه از کفتان بر زمین کرم ریزد همان قَدَر ز صف دشمنان جفا خیزد به نص آیه‌ ی یاران احمد مختار حسن رئوف و رحیم است با دل ابرار ولی به جنگ جمل مثل حیدر_کرار دلاور است و شدید است بر صف کفار چو شیر شرزه میادین جنگ را طی کرد به ضربه ای جمل اهل فتنه را پِی کرد امان ز چرخ و فلک چون شرر زده ما را سرشته است به رنج و بلیّه دنیا را شنیده ایم حکایات عبد زهرا را خدا کند که غلط گفته این معما را که بین کوچه، پلیدی شکسته هست تو را فقط شنیده که مادر گرفته دست تو را ✍ 1402/01/17 ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ک گروه آموزش مقتل. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تا که کهف الورای این کشور مملکت های مشهد و قم شد کلب اصحاب کهف، این شاعر پی نیکان گرفت و مردم شد مثل سلمان نگشته ام منّا طینت ما ولیک منهم شد کام تلخم همیشه نزد شما رطب خاصه ی پیارم شد تا که صاحب کرم شما باشید ابر هم در پیِ ترحم شد خوش به احوال کودکی هایم چون که در صحن این حرم گم شد گم شدم وقت دیدن گنبد گریه ام رفت و یک تبسم شد جامعه خوانده ام که فهمیدم منشا هرچه خیر انتم شد با رضاکم اگر خدا بخشید حال ما رضی الله عنهم شد اهل حقِّ خدا شما هستید که حساب جهان علیکم شد هر دمی نامتان به گوش رسید دلمان غرق در تلاطم شد مادری هستم و نمود حرم قبر دخت امام هفتم شد خاک پای قدوم زوارت سرمه شد یا گِلِ تیمم شد حق ما نیست دوری از حرمت شکر ما حق این تقدم شد "ما گدایان ملک سلطانیم" مزد ما هم لئن شکرتم شد حتم دارم که درب هشتِ بهشت رو به قبر امام هشتم شد خوش به آن کفتری که گرد شما روزی اش چند دانه گندم شد ✍ 1402/03/03 ، میلاد با سعادت (س)  و آقا الرضا (ع) مبارک باد .............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. درِ بیت محمد (ص) را زده دست خدا امشب تپش های دلش گوید خبر از مبتدا امشب   اذان حق ز احمد بهر وصلت اذن می خواهد تمام رکن ایمان با خجالت اذن می خواهد   اگرچه حیدر از اول مسمّای خصایص بود ولی بی فاطمه (س) ایمان مولا نیز ناقص بود   ندیده از نخستین روز، این مجد و بزرگی را زمین مانند این بانو زمان مانند این آقا   محمد (ص) از دل تنگ وصیّ خود خبر دارد زره را ای علی (ع)  بفروش او بهرت سپر دارد   اگر ای فاطمه (س) راضی به وصل مرتضی گردی بدان ام الحسین (ع) و شافع روز جزا گردی   محمّد (ص) عاقد و شاهد وجود ربّ اعلا شد علی(ع) شد همسر زهرا (س) و زهرا یار مولا شد   محمّد (ع) خطبه می خوانَد که زهرایش بلی گوید بلی نه در جواب خطبه، زهرا (س)  یا_علی (ع) گوید   بنازم این محبت را فدای لطف و احسانش نبیِّ مصطفی (ص) جانانه اش را داد بر جانش   تو گویی شاخه ای از یاس می بخشید مولا را به دست مرتضی چون داد دست پاک زهرا (س) را به زهرا داد احمد بحر و دریای ولایت را به حیدر داد اما معدن و دریای عصمت را   نه جای اشک دارد جشن این زوج جهان آرا ولی احمد به دامادش امانت داد زهرا را   ز یُمن ازدواج شیر حق با  دختر طه (ص) شد الرحمن عروس از آیه ی دیدار دریاها   بهار آمد دل تنگ اب التربة بهاری شد یم کوثر رسید و بر ضمیر خاک جاری شد   نهال طَیّب آمد اصلُها ثابت محقق شد دوباره نور حق بر انشعاب خویش ملحق شد   به لحن قدسیان از شوقِ این پیوند آوازی است به عشق شاه و شهبانو پر از الحان شیرازی است   که بادا باد بر امت مبارک باد بادا باد زفاف مظهر عصمت مبارک باد بادا باد ✍ 1402/03/30 سالگرد (ع) و مبارک باد ........................................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. چمن خوش است که جایش کنار سرو سهی است کنار ماه نشستن علاج روسیهی است به نزد اهل نظر احترام،  بی کُلَهی است گدای سامره بودن مقام پادشهی است خراب و مست سبو هرکه هست آبادی است چه غم ز مستی و میْ تا که ساقی اش هادی (ع) است ز ساغرش قدحی هرکه خورده پاک شده به طرفه منکر خمر و شراب تاک شده چو ذرّه در پیِ خورشید تابناک شده و هرکه نقض شرابش کند هلاک شده  به وصف حضرت ساقی جز این روایت نیست: "به محفلی که تو باشی به باده حاجت نیست" شراب اهل نظر پاک و کهنه و صافی است و یک پیاله ی آن بهر عالَمی کافی است به شهر عشق فقط عیش و نوشِ اشرافی است سخن ز غیر پیاله گزاف و حرّافی است سماع اهل طریقت به گرد دلدار است "طواف کعبه چه حاجت که چاردیوار است" تو نفحه نفحه دمیدی که هست باور ما ز معرفت شده لبریز باده ساغر ما چنان که مست شده ابتدا و آخر ما خدا کند نرود سایه ی تو از سر ما دمی که جامعه خواندم دلم ولایی شد چقدر حال و هوای دلم رضایی شد زیارتت شده اصل مدیحه خوانی ما شده توسل  قلبی و هم لسانی ما ارادتِ به شما شهرت و  نشانی ما دخیلْْ حضرتِ ابن الرضای ثانی ما شبیه جد رئوفت تو مهربانی کن غدیر می رسد از راه، میزبانی کن . ..................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دوباره بوی بلا و ستم رسد به مشام رسید قافله بر شهر شب به قریه ی شام قبیله ای که غمش بی حد است و اندازه اسیر مانده به صحرا به پشت دروازه چه ظلم ها که نشد بر تبار یاسین ها نشسته قافله در انتظار آذین ها قلم چگونه نویسد  ز حال و روز  ذوات چو گشت وارد این شهر از درِ ساعات ز بامها همه سنگی به دست هر شخص است کنار قافله دشمن به شادی و رقص است کشیده کارِ به خون خفتگان آل علی (ع) که راسشان شده بر نی به دست هر دغلی پلید ها سر شه را نشانه می کردند و سنگ جانب سرها روانه می کردند به دستهای امام و ذوات سلسله هاست نمک به زخم همه خنده ها و هلهله هاست مخدرات حرم بین هیزها  واویل بس است زخم زبان بر عزیز ها  واویل کسی که قدر شناسد ز عترت اینجا نیست؟ کسی نبود بگوید که غیرت اینجا نیست؟ حرامیان بروید از کجاوه دور شوید ز  گرد ناقه ی ناموس حق کنار روید چقدر اهل ستم در شکنجه استادند که از گذار جهودانشان گذر دادند امان ز جور جسوران و از جنایتها مسیر ، کوته، اما گذشته ساعتها چه سر زد است از  این مردمان هرزه ی پست که راس شاه به دروازه چشم خود را بست فدای راس شه و آیه های قرآنش خدا کند نخورد خیزران به دندانش منافقان که قسم بر کتاب می خوردند کنار راس طهورش شراب می خوردند امان ز حال بد اهل بیت پاک امام تمام شهر تباه است چون خرابه ی شام ز چشمهای همه، شام، گریه می خواهد خرابه نیز از آنها رقیه (س) می خواهد بمیرم از  غم  زین العباد (ع) زین ایام سه مرتبه ز غمش با اشاره گفت: الشام 1402/05/27 اول 1445 .
.. اربعین عشق آسمان شب شده در  ماتم مهر و ماه است داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است کاروان اسرای علوی در  راه است زنگ این قافله انگار صدایش آه است کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" عطر برسد لیک نه از پیراهن اثری نیست از او غیر مزاری به وطن چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن وطن شاه همین بایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست "گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست" درد دل در دل هر سوخته طوماری هست گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت چشمها چشمه شد و  اشک روان بود که ریخت از شترها به زمین  خیل زنان بود که ریخت فصل پاییز  شد و  برگ خزان بود که ریخت مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد این رباب است که گشته لغتش وای حسین ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین گاه می گفت علی وای وای حسین اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا آن یکی رفت به دنبال مزار سقا اربعین بود و حرم معتکف حائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یادش آمد که در آن روز عذابش دادند آب می خواست که با تیر جوابش دادند با دم کودک شش ماهه خضابش دادند تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند از بلندای حرم قائله را ناظر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد چه سخنها است که با جان برادر دارد تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟ گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد هر شب جمعه بر او (س) هم زائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد آسمانها و زمین از غم وتر الموتور تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ✍ 1402/06/15 ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام_الله_علیها اگرچه حرف دل و دلنواز  یا زهرا (س) است خلاصه مرثیه ی جانگداز یا زهرا (س) است برای لیله مسما،  برای کوثر  نام برای لفظِ  علی (ع)  ،هم تراز، یا زهرا (س) است گذشت سال به سال و نگشته است عیان هنوز جمله ی پر رمز و راز ، یا زهرا (س) است زمین خانه ی او چون ستاره در عرش است شکوه جلوه ی راز و نیاز ، یا زهرا (س) است به قله های عفاف و حجاب و حجب و حیا همیشه پرچم در اهتزاز یا زهرا (س) است مدد ز هرکه گرفت هرکسی خودش داند برای شیعه ی  او امتیاز یا زهرا (ع) است بگو به هرکه گرفتار شد همین سِر را که استغاثه ی اول طراز ، یا زهرا (س) است اگر شکسته دلی غم مخور که در عالم برای هر  گره ای ، چاره ساز یا زهرا (س) است برای گریه به ارباب ، هر شب جمعه به اذن حضرت مادر، جواز ، یا زهرا (س) است به کوچه فاطمه (س) یابن الحسن  به لب دارد و ذکر فارس مُلک حجاز، یا زهرا (س) است بلی کتیبه ی سربند جبهه ی شهدا نوشته ی به ابد برفراز ، یا زهرا (س) است دوباره صحنه ی  بیت_المقدس است امروز و  رمز این عملیٌات ، باز یا زهرا (س) است ✍ 1402/08/17 . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مادرم زهرا (س) مادرم ای که مثل ذات نبی (ص) حجتی بر همه امامانش بی تو بیت ولا شود خاموش که تویی روشنا و سامانش خانه تاریک شد چو آشفتی داد از حال نابسامانش من فدای شکسته  بازویت کرده ای از علی اش کتمانش زخم دل مثل زخم پهلوی توست نیست دارو و نیست درمانش درد مادر دوا ندارد حیف جز لقای خدای رحمانش بهر بابا نمانده یارانی نفراتی مثال  سلمانش پدرم که تمام ارض و سما همه هستند تحت فرمانش وای از غربتش که از غم تو غرق باران شده است چشمانش از سکوتش که تا یهودی دید منقلب گشت و شد مسلمانش ننگ بر ناسیان روز غدیر که شکستند عهد و پیمانش مثل آن دزدهای کوچه ی ما غم تو می کِشد به رسمانش مادر آبها زمین خورد و به عطش مانده تشنه کامانش وای از رفتن زن خانه وای بر غربت یتیمانش مادری نیست تا که بگذارند سر خود را به روی دامانش از غمش کامشان نشد شیرین خانه شد بیت تلخکامانش فاطمه (س) رفت و پیش از او مردند جانشان بود پیش گامانش ✍ 1402/09/01 . ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. خسته ام بر دلم فتاده شرر از بلاها به خون نشسته جگر خسته از این سکوت حزن آلود خسته  از غصه ی نگاه پدر خسته از دیدن در و دیوار خسته از بوی دود و خاکستر زخمی ام از شکستن عطری که فقط بود معنی اش مادر خسته از حال و روز مادرمان که بد است و نمی شود بهتر خسته از درد بی دوای دلش با نفسهای سخت و ضجرآور خسته از این خسوف طولانی که نشسته به روی قرص قمر خسته از فکر عهد کودکی ام که در آشوب خلق گشته هدر خسته از کوچه ی خسته از خاطرات تلخ گذر خسته از دیدن اراذل شهر اولی، دومی ، نفر به نفر خسته از شام سرد یلدایی که نویدی نمی رسد ز سحر خسته  از قصه ای که کابوسش جان ز ما بُرد تا رسید به سر خسته ام از طنین ضرب غلاف بر حریر وجود پیغمبر (ص) خسته از ماجرای آتش و گل قصه ی باغ و هجمه ی تندر یک طرف بود کوه صبر و سکوت اسدالله  و فاتح خیبر آن طرف هم ایادی شیطان ریسمان و چهل نفر لشکر وای از ظلم و خدعه ی دژخیم که چه مکری گرفته او در سر نشنیدیم کافران بزنند همسری را مقابل شوهر آتش کینه شعله ها افروخت که نگنجد به عقل یا باور خاک بر سر کنید از این غم باب وحی است گشته خاکستر آتش افتاده می رسد به مشام عطر سندل و یا گل قمصر؟ غنچه پژمرد و گل شکست و شکست رونق گل رسید بر آخر با هجومی حرامیان کشتند پسری را به قصد جان پدر وای بر محکمِ کتابِ علی (ع) که از آن رفت سوره ی بر کدامین مصاب گریه کنیم؟ وای بر حال آل پیغمبر (ص) من چو موسی (ع) شناختم ناری آورم از حرارتش بخبر قصد من از قصیده تنها بود گفتن گوشه ای از آن محشر شرح این غم نمی شود کامل گر نویسم هزارها دفتر .
. ماه آسمانم می رود ای مرگ با من بد مکن کارام جانم می رود دلدار ، با دل  می رود یا دلستانم می رود از آتش هجران او هر روز و هر شب شعله ها در پوست و در گوشت و در استخوانم می رود من باغبان باغ و از طوفان و بوران بلا یاس به خون  بنشسته ی در آستانم می رود هرکس نداند از چه بابت از غم زهرای من چون سیل اشکم شد روان، روح و روانم می رود زهرا (س) نشان و حجت من بود بر مظلومی ام اما  کنون یار غریب بی نشانم می رود داغ جگرسوزش چنان افتاده بر جانم کز آن هر لحظه آه و دود و افغان بر زبانم می‌رود تاریک شد کاشانه ام ، شب گشت روزِ خانه ام آه ای فلک فریاد،  ماه آسمانم می‌رود گفتم که لب بر آستین گیرند طفلانم ولی در وقت غسل زخمها از کف عنانم می رود با کاروانی از ملائک می شود تشییع او من ماندم و زهرای من با کاروانم می رود " " ✍ 1402/09/25 .
. کتاب روضه ورق خورد و صفحه گویا شد دلم برای غمت ذره ای مهیا شد ز قطره قطره ی هر اشک دیده دریا شد دوباره ورد لبم ذکر واعلیا شد  دلم شکست از این روضه ی پدر پسری به یاد مطلبی از روضه های شوشتری  حسین (ع) بود و وداع از وجود پیغمبر حسین (ع) بود و تماشای رفتن حیدر حسین (ع) بود و نوای عطش فزای پسر حسین (ع) بود و ندای سلام بر تو پدر سه بار بهر علی اکبرت تو جان دادی بجای شیخ دو دفعه تو امتحان دادی درید بند دل باب را نوای پسر پدر دوید به سوی نوای نای پسر به خاک بود پریشان هجا هجای پسر فغان عزای پدر بود یا عزای پسر  چو دید هستی خود را به دستِ باد، حسین (ع) دلش شکست و در آنجا ز پا فتاد، حسین (ع)   غروب گشته و از آسمان شفق رفته ز زانوان حسین (ع) از غمش رمق رفته چو دید مصحف اکبر ورق ورق رفته شبیه احمد مختار و شیر حق، رفته قیام سرو علی اکبرش به حال قعود زبان خشک پدر را به التماس گشود به جسم پیر پدر روح و جان من برگرد نشسته خاک، به روی جهان من برگرد عصای دست پدر ای توان من برگرد مخواه خصم ببیند فغان من برگرد  علیِّ من جگرم بود وای بر جگرم چگونه پیکر صد پاره را به خیمه برم  بیا به رسم ادب پیش پای من برخیز خلیل آمده، ای تکه تکه تن برخیز ببین که عمه رسیده کنار من برخیز بگیر دست مرا دست و پا نزن برخیز  بلند شو قدح ناب جرعه جرعه شده بلند شو تن صد چاک قطعه قطعه شده گلم که خار بیابان نموده محصورت فدای جام پیمبر نمای مکسورت ندیده چرخ و فلک ماه، مثل این صورت چرا فتاده‌ای ای طفلکم به این صورت پدر که ریخته بر خاک، نوشْ دارویش به یاد عطر خوشش رو نهاد بر رویش .
. سر داشته ای؟ آن روز که وقت ذبح گردنها بود یادت که نرفته زینبت تنها بود یادت که نرفته رفتی و جا ماندم ناموس تو بین کوی و برزن ها بود آن روز که روی خاک جان می دادی کشتی تو مرا سر به سنان می دادی؟ می خواست که جان من در آید وقتی سر را به سر نیزه نشان می دادی می گردم و از گل خبری نیست که نیست حتی ز گلابش اثری نیست که نیست ناگاه بدیدم که من از با غ گلم جا مانده بجز مشت پری نیست که نیست دیدم که لباس را تو برداشته ای دیدم به زمین لاله ی خون کاشته ای آنگونه بریده اند سر از تن تو انگار نه انگار که سر داشته ای گفتم که بگو برادرم هستی تو با من تو بگو تاج سرم هستی تو هنگام وداع پیکرت خسته نبود آیا که حسینِ (ع) مادرم هستی تو گفتم که بگو مادر تو زهرا (س) نیست؟ آیا که پدربزرگ تو طه (ص) نیست؟ ای زینت دوش مصطفی بر خاکی؟ برخیز که جایگاه تو اینجا نیست من می روم و همره من می آیی ای سر به روی نی چقَدَر زیبایی باید که سرت بلند و بالا باشد باید که بدانند که تو آقایی .
. ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش شهد به کامم در این، تلخی ایام باش آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش من اسداللهم و، بند به دستم زدند فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش ای گل نیلوفری، ای گل یاس (ع) جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر چند صباح دگر، مادر ایتام باش راحت جانم نرو یار جوانم نرو نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش شام غریبان تو، روز سیاه علی است همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش 1403/09/11 ایام (س) تسلیت
. اغیثینی آب زلال چشمه ها پاکی ذاتش را از فیض ناب ابر باران بر زمین دارد عباس( ع) معیار ادب گشته است زیرا که او تربیت از مادرش ام البنين (س) دارد خود را کنیز بچه های فاطمه (س) می خواند اندازه ی  این رزق را تنها خدا داند از دامنش عباس (ع) تا معراج بالا رفت تا لحظه ای که فاطمه (س) او را پسر خوانَد باید الفبای ادب آموخت از درسش هر حرف او درس است درس است از الف تا یاء از نام نیکِ  فاطمه (س) او دست می شوید تا با صدایی نشکند قلب بنی الزهراء او گفت با مولا  که این بنت کلابی ها نامش اگر باشد کنیزت هم رضا دارد ام البنین نامیده ای من را که می بالم چون زوجه ات این کُنیه را از (ع) دارد هرچند رفت از خانه زهرا (س) تا ابد اما بر اهل خانه جلوه ی  بی خاتمه دارد آقا! کنیزت را به آوایی صدایش کن بیت شما مولا فقط یک فاطمه (س) دارد آقا حسینت را چو جانم دوست می دارم من از خبرهای رسول الله (ص) خبر دارم از بهر یاریِ حسینت (ع) روز عاشورا ام البنینم دلخوشم چندین پسر دارم در باغ، هر گل گر بروید باز کافی نیست گلزار، عطر بوته ای از یاس می خواهد همراه قاسم، با علی اکبر، علی اصغر  (ع) آقا حسینم لشکرش عباس (ع) می خواهد ایام، طی شد روزها بعد از یکی دیگر یک یک گذشت و ماه خونینِ محرم شد بر کاروان لاله های گلشن حیدر (ع) بگذشت عاشورا زمین لبریزِ ماتم شد بعد از خزانِ کربلا، بعد از گذر از شام (س) رسید و کوله باری از مصیبت ها با  کاروانی که ز  سیمایش هویدا بود داغ عزیزان، خون دل ها، درد غربت ها وای از غم آن روز،  از  احوال امّی که با روضه هایش از غم اولاد، دُر می سفت ام البنینِ بی بنین بودن به جای خود اما به قبرستان به اشک و آه و غم می گفت: من در کنار صورت قبر پسرهایم هر صبح و شب بهر حسینم اشک می ریزم از غصه ی قدّی که در پیش ابالفضلم خم گشت، بر صبر  حسینم اشک می ریزم هرچند می گویند عباسِ جوانمردم پایان رسیده در کنار علقمه کارش اما دمادم از غم این غصه می سوزم از زینب (س) و بزم شراب و روز بازارش ----------------- در بین ابیاتم اگرچه جای گفتن نیست هرچند ناچیزم مرا دور سرت گردان این نام شاعر جای خود اما بیا مولا من خانه زادم پس مرا هم قنبرت گردان 1403/09/24 .