eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
277 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. چون فـاطـمـه مظهر خـدای یکتاست انـوار خــدا ز روی زهـرا پـیـداسـت همتای علی،در دوجهان بی همتاست زهـراست محـمد و محـمد زهـراست   حبیب الله چائیچان حسان با نـام تـو دل چـه با صـفـا می گـردد با مـهـر تو دل ز غـم رهـا می گـردد بـاشـی تو کـلـیـد راز هـسـتـی زهـرا با نـام تـو قـفــل بـسـتـه وا مـی گـردد   محمد خراطی دلی که نیست در او مهرفاطمه سنگ است چرا که مهر حق و مهر اوهماهنگ است اگر قـدم نـگـذارد به عـرصـۀ محـشر کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است   حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابوری) یکــتا گُهـر بـحـر رسـالت زهـراست محبوبه حق، ظرف ولایت زهراست هـمـتـای عـلـی، نـور دو چـشـم احمد سـرچـشـمۀ دریـای امامت زهـراست سیدرضا طباطبائی  همت و توفیق خواهم از خدای فاطمه تا بگویم روز و شب مدح وثنای فاطمه گر نمیشد خلقت نور علی در روزگار همسری پیدا نمی شد از برای فاطمه   جوهری یا فـاطـمـه! روز حـشـر سـتـّاری کن دل سـوخـتگـان را ز کرم، یاری کن ما بـا هـمه گفـتـیـم که بـا فـاطـمـه ایم تــو نــیــز بـــیــا و آبـــروداری کــن  محمد رستگار تامادرِ دهر زاده فرزند ونژاد صدگونه پسرچو انبیا زاد ونهاد دختر که نبی شود نپرورد جهان چون برتر ازانبیا یکی فاطمه زاد فواد کرمانی چون فاطمه مظهر خدای یکتاست انوار خدا ز روی زهرا پیداست همتای علی، در دو جهان بی همتاست زهراست محمد و محمد زهراست حبیب الله چائیچان حسان آن روز که در دل همه واهمه است روزیست که بررسی به کار همه است دارد ز خدا امید عفو و بخشش هر کس که محب حضرت فاطمه است محمد مبشری سرچشمه ی فیض حی سرمد زهراست مادر به نبی آل احمد زهراست در گلشن هستی گل بی خار یکیست آن همه گل گلزار محمد زهراست حسن فرح بخشیان ( ژولیده نیشابوری ) ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست شهری که بود شاهد اندوه فاطمه سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست از بوستان عترت یاسین و باغ وحی، گل رفته و باز، عطر وفایش هنوز هست سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه محراب هست و موج دعایش هنوز هست گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست دست ستم اگرچه فدک را از او گرفت، آن خطبۀ بلیغ و رسایش هنوز هست رسم شهیدپروری از اوست یادگار؛ شور حسین و کرب‌و‌بلایش هنوز هست تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم مهدی- که باد جان به فدایش- هنوز هست در دست او صحیفۀ زهرا امانت است؛ آیینۀ تما‌م‌نمایش هنوز هست گر نیستیم قابل دیدار او «شفق» ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست ()✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من  تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من   من به احزاب و احد یک دم نلرزیدم ولی تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من کاش جانم با نفس از سینه می‌آمد برون کاش می‌مردم مدینه نیست دیگر جای من روزها لب بسته از فریاد و می‌سوزم خموش حبس در دل گشته حتی ناله ی شب‌های من قنفذ بیدادگر جان مرا از من گرفت  تو زمین خوردی و از هم شد جدا اعضای من آفتاب طلعتت از ابر سیلی شد سیاه  زین مصیبت تیره شد در چشم من دنیای من در عزای تو تمامی عمر من شد احتضار با فراق تو شده هر شب، شب احیای من تو به خود از درد پیچیدی و نگشودی لبی تا نیاید از جگر یک لحظه واویلای من   حیف باغ آرزوهای مرا آتش زدند  رفت از کف غنچه ی من لاله ی حمرای من مرحبا میثم که در اشعار تو پیدا بود غصه ی ناگفته و غم‌های ناپیدای من .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام ای شیر مردان بلا نوش! دلاور پیشگان زخم بر دوش خداوندا دلم دریای خون است جراحات دلم از حد فزون است به خود می پیچم از درد جدایی (کجا رفتند مردان خدایی ) کجا رفتند مردان سلحشور بسیجی سیرتان سوره ی نور هم آنانی که اهل آسمانند مرید حضرت صاحب زمانند شهادت چیست ؟ از دنیا بریدن خدا را دیدن و خود را ندیدن خوشا چون "زینتی" آزاد بودن به هنگام شهادت شاد بودن شهادت کوله بارش بود دائم خطر در انتظارش بود دائم شهادت لیلی و او مثل مجنون دلش همواره پر درد و پر از خون دلا چون "حاج میر " اهل دل باش شقایق گونه، رنگ آب و گل باش مبادا لحظه ای غافل شوی باز بدور از عشق و اهل دل شوی باز بیا از خاکریز دل گذر کن دو چشم خویش را با اشک تر کن خوشا مانند "دولت پور" بودن از این دنیای فانی دور بودن پس از او داغداری می کند دل چو دریا بیقراری می کند دل پس از او زندگی معنا ندارد صفایی دیگر این دنیا ندارد دلم مفتون جسم پرپرش باد فدای زخم های پیکرش باد "شهید ترکمندی " هم سفر کرد دلم را با نگاهی شعله ور کرد شهیدی که سراپا غرق نور بود همان که چهره اش همرنگ نور بود شهیدی که می از جام بلا زد قدم بر خاک سرخ کربلا زد خدا گل ریخت ، گل ، در گفتگویش دری بگشود از دل ، رو به رویش "شهید زارع " خوی کربلا داشت دلی همرنگ ظهر نینوا داشت دلی همسایه با گل های پرپر دلی هم بال با بال کبوتر چه خوش بر زندگانی پا نهادید شما رفتید و ما را جا نهادید شما که بهترین گل های پائید بلانوشان ظهر کربلائید شما رفتید و ما تنهاترینیم شما رفتید ما غربت نشینیم اگر چه چون شما بیتاب هستیم شما رفتید و ما در خواب هستیم (بیا ای قطره یک دم اهل دل شو ز خود بگذر به دریا متصل شو) بیا یک بار از خود بگذر امروز کبوتر وار از خود بگذر امروز به آن مردان بالایی بپیوند به گل های اهورایی بپیوند خوشا رفتن به سمت کوی دلدار سبک روح و سبک جان و سبک بار خوشا پرواز با بال و پری سرخ دلی سرسبز اما پیکری سرخ سراپا شوق و شور و حسرت یار سفر با همرهانی مستِ دیدار خدا در چهره هاشان عشق را دید که پروازی چنین خونین پسندید! ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ‌ ما با مسیر عاشقی معنا گرفتیم این رزق را از حضرت زهرا (س) گرفتیم ما از زُلال کوثر و آیینه خواندیم وقتی دعای ندبه هر آدینه خواندیم در کشور مهدی (عج) به فرمان ولایت با گام دوّم همقدم تا بی نهایت در معرکه با روح و جان خویش رفتیم ما مرد هر میدان و نسل پیشرفتیم دشمن نمی خواهد که ما پیروز باشیم می خواست مشغول غم دیروز باشیم دیروز در شیراز مردم را ترور کرد جیب خودش را از دلار جنگ پُر کرد همراه کرده با خودش هر جاهلی را دارد به سر رویای جنگ داخلی را ما انقلابی های روح الله (ره) هستیم ما از تحرّک هایتان آگاه هستیم دیروز خاک سیستان دریای خون شد امروز فتنه شکل جنگی از جنون شد اینبار ایذه ، آه ، شهرستان مظلوم داغی به روی قلب خوزستان مظلوم جان هنر ، جان ِ جهان ، نصف جهان سوخت در بین آتش کوچه های اصفهان سوخت دشمن گرفته در میان مُشت ، خنجر مثل همیشه می زند از پُشت ، خنجر ما پیروان راه سرخ انقلابیم سایه نشیین ساحَت سبز حجابیم در انتظار یالثارات قیامیم شمشیر صبریم و به فکر انتقامیم وقتش رسیده تا دگر ، دور از مُماشات پایان بگیرد فصل سرد اغتشاشات آزادی ما در مسیر عزّت ماست زهرای مرضیه پناه نهضت ماست این خانه اصلاً خانه ی طفلان زهراست جمهوری اسلامی ایران زهراست بمب رسانه علت این ناخوشی ها سودی نخواهد داشت این کودک کشی ها ما هم به برخی از مسائل نقد داریم ما هم به مسئولان کاهل نقد داریم ما عُقده ای نه ، بلکه اهل گفتگوییم امروز ما با داعشی ها روبروییم این هرج و مرج جامعه کار یهود است پشت تمام فتنه ها آل سُعود است این فتنه اوّل در میان کوچه ها بود زخم طنابی روی دست مرتضی بود فتنه گذر کرد از میان کوچه ها رفت خنحر شد و تا قتلگاه کربلا رفت وقتی امام جامعه بی همصدا شد خنجر به روی حنجر آمد ، سر جُدا شد هیهات اگر کرببلا تکرار گردد هیهات اگر این خیمه بی سردار گردد دنیای ما بعد از ظهور شخص قائم(عج) پُر می شود با لشکری از حاج قاسم وقتش رسیده ذکر یا حیدر بگیریم تا انتقام سیلی مادر بگیریم شاعر: ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. آنشب كه شب ، از صبح محشر تيره تر بود آنشب كه از ان ، مرغ شب هم بى خبر بود آنشب كه رخت غم به مه ، پوشيده بودند آنشب كه انجم هم سيه پوشيده بودند آنشب كه خون از دامن مهتاب مى ريخت اسما براى غسل زهرا اب مى ريخت آن شب خدا داند خدا داند كه چون بود قلب على زندانى فرياد و خون بود طفلى گرفته آستين دانم به دندان تا ناله ی خود را كند در سينه پنهان آندشب اميرالمؤمنين با اشکِ ديده مى شست تنها پيكر يار شهيده مى شست در تاريكىِ شب مخفيانه گه جاى سيلى گاه جاى تازيانه صد بار از رفت و دست از خويشتن شست تا جان خود را در درون پيرهن شست مى شست جسم يار خود آرام و خاموش مى كرد بر دستش نگه طفلى سيه پوش خود در كفن پيچيد آن خونين بدن را خونين بدن نه! بلكه جان خويشتن را چشم از نگه، لب از نوا، ناى از سخن بست بگشود دست حسرت و بند كفن بست ناگه فتاد آن تيره كوكب را نظاره بر گِرد ماهِ خويش، لرزان دو ستاره دو گوشوار غم ز هوش افتاده بودند بر خاک تنهايى خموش افتاده بودند دو جوجه ی در آشيان بى آشيانه دو بلبل خاموش مانده از ترانه از بى كسى دو بال در هم برده بودند گويى كنار جسم مادر مرده بودند داغ دل مولا دوباره گشت تازه ريحانه ها را خواند پاى آن جنازه كاى گوشه گيرانِ شبِ غربت بياييد آخر وداع خويش، با مادر نماييد آن پر شكسته طايران از جا پريدند افتان و خيزان جانب مادر دويدند چون جان شيرين جسم او در بر گرفتند يك بوسه از آن لاله ی پرپر گرفتند يكباره از عمق كفن آهى بر آمد با ناله بيرون دست هاى مادر آمد در قلب شب، خورشيدِ خاموش مدينه بگذاشت روى هر دو ماهش را به سينه ناگه ندا آمد على بشتاب بشتاب دو گوشوار عرش را درياب درياب مگذار زهرا را چنين در بر بگيرند مگذار روى سينه ی مادر بميرند خيل ملک را رحمى از بهر خدا كن از پيكر مادر يتيمان را جدا كن .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. آری صدای آه گاهی گوشه دار است آثار قلبی سوخته از روزگار است باید میان شعله ها سینه سپر کرد در این دیاری که چنین قحطی یار است خاک دو عالم بر سر اهل مدینه زهرا به امداد علی مرکب سوار است هر کس که می خواهد بداند فاطمه کیست خون در و دیوار نقش اقتدار است باید به خون غلتید در حفظ ولایت ور نه ولایت محوری تنها شعار است داغ دو دست بسته سنگین تر ز سیلی ست باور کنید این مرد صاحب ذوالفقار است نفرین به آن مسمار و هرکس که لگد زد بنگر چگونه مادر ما بی قرار است سادات خون گریند تا روز قیامت زین گفته ام سِرّی نهفته آشکار است تا فضه آمد دید بار شیشه افتاد فریاد زد نامرد بی بی بی قرار است تاریخ هم مانده چه پاسخ گوید این حرف آخر چرا زهرای اطهر بی مزار است ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید خودت بگو که مگر چند سال داری تو جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید فقط بلند مشو چونکه زود می افتی   بدون بال پریدن به تو نمی آید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی   چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد   چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد   نفس بلند کشیدن به تو نمی آید بمان که دخترمان را خودت عروس کنی به آرزو نرسیدن به تو نمی آید چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست   بباف پیرهنت را, حسین منتظر است .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. . لوای فاطمه ثبات شیعه زفیض دعای فاطمه است گل محب علی ،خاک پای فاطمه است خدا مرا ز در خانه اش جدا نکند پناه سائل ومسکین سرای فاطمه است حدیث چهره نهان کردنش ز نابینا حکایتی ز عفاف و حیای فاطمه است هرآن کسی که بود فاطمی،به رستاخیز به زیر سایه ی امن لوای فاطمه است میان آن در و دیوار وآتش بیداد نوای فضه خذینی، صلای فاطمه است به پاس حفظ امامش به کوچه ها آمد وگرنه معبر وکوچه چه جای فاطمه است اگرکه جان خودش را فدای حیدر کرد مدینه شاهد این ماجرای فاطمه است قسم به جان حسینش، که کربلای حسین حقیقتی ز غم و کربلای فاطمه است قسم به حرمت بازو و پهلوی مجروح ظهور حضرت مهدی دوای فاطمه است همیشه دست نیازم اگر به دامن اوست نوشته اند «وفایی» گدای فاطمه است . .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سال ها پیش در این شهر درختی بودم یادگار کهن از دوره ی سختی بودم هرگز از همهمه ی باد نمی‌لرزیدم ناز پروده چه اقبال و چه بختی بودم به برومندی من بود درختی کمتر رشد می کردم و می شد تنه‌ام محکم‌تر من به آینده ی خود روشن و خوش بین بودم باغ را آینه‌ای سبز به آیین بودم روزها تشنه ی هم‌صحبتیِ با خورشید همه شب هم نفس زهره و پروین بودم ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک برگ‌هایم گل تسبیح به لب مثل ملَک راستی شکر خدا برگ و بری بود مرا با درختانِ دگر سِرّ و سَری بود مرا دست و دل بازتر از سرو و صِنوبر بودم چتری از سایه و شهد و ثمری بود مرا چشم من بود به شاهین ترازوی خودم تکیه کردم همۀ عمر به بازوی خودم ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی باغ شد صحنه ی طوفان بیابان گردی در همان حال که احساس خطر می‌کردم نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی تا به خود آمدم از ریشه جدا کرد مرا ضربه‌هایش متوجّه به خدا کرد مرا حالتی رفت که صد بار خدایا کردم از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم از سعادت به رُخم پنجره‌ای وا کردم از من سوخته دل بال و پری ساخته شد کم کم از چوب من آن روز دری ساخته شد وقف دیوارِ حرم‌خانه ی ماهم کردند هر چه در بود در آن کوچه نگاهم کردند از همان روز که سیمای علی را دیدم همه شب تا به سحر چشم به راهم کردند مثل خود تشنه ی سیراب نمی‌دیدم من این سعادت را در خواب نمی دیدم من بارها شاهد رُخسار پیمبر بودم مَحرم روز و شب ساقی کوثر بودم تا علی پنجه به این حلقه ی در می‌افکند به خدا از همه ی پنجره‌ها سر بودم دست‌های دو جگر گوشه که نازم می‌کرد غرق در زمزمه و راز و نیازم می‌کرد به سرافرازی من نیست دری روی زمین خورده بر سینه ی من بال و پر روح الامین سایه ی وحی و نبوت به سرم بوده مدام به خدا عاقبت خیر همین است همین هر زمانی که روی پاشنه می‌چرخیدم جلوۀ روشنی از نور خدا می‌دیدم گاه گاهی که زِ من فاطمه می‌کرد عبور موج می‌زد به دلم آینه در آینه نور سبزپوشان فلک پشت سرش می‌گفتند «قل هو الله احد»، چَشم بد از روی تو دور سوره ی کوثری و جلوه ی طاها داری آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری! دیدم از روزنِ در جلوه ی احساسش را عطر گل‌های بهشتی و گل یاسش را دیده‌ام مائده‌ای را که فرستاده خدا دیده‌ام فاطمه و گردش دستاسش را زیر آن سقف گلین عرش فرود آمده بود روح همراه ملائک به درود آمده بود هر گرفتار غمی حلقه بر این در می زد هر که از پای می‌افتاد به من سر می زد آیۀ روشن تطهیر در این کوچه مدام شانه در شانۀ جبریل امین پر می زد یک طرف شاهد نجوای یتیمان بودم یک طرف محو شکوفایی ایمان بودم من ندانستم از اوّل که خطر در راه است عمر این دلخوشی زودگذر در راه است دارد این روز مبارک، شب هجران در پی شب تنهایی ریحان رسول الله است مانده بودم که چرا آینه را آه گرفت؟ یا پس از هجرت خورشید چرا ماه گرفت؟ رفت پیغمبر و دیدم که ورق برگشته مانده از باغ نبوت گل پرپر گشته مهبط وحی جدا گردید جبریل جدا مسجد و منبر و محراب و حرم سرگشته هست در آینه ی باغ خزان دیده ملال نیست هنگام اذان صوت دل انگیز بلال همه حیرت زده افروختنم را دیدند دیده بر صحن حرم دوختنم را دیدند بی وفایان همه آن روز تماشا کردند از خدا بی‌خبران سوختنم را دیدند سوختم تا مگر از آتش بیداد و حسد چشم زخمی به جگر گوشۀ یاسین نرسد هیچ آتش به جهان این همه جانسوز نشد شعله جان سوز اگر بود جهان سوز نشد رسم آتش زدن از عهد خلیل الله است آتش آن روز گلستان شد و امروز نشد آه از این شعله که خاموش نگردد هرگز داغ این باغ فراموش نگردد هرگز سوخت در آتشِ بیداد رگ و ریشه و پوست پشت در این علی است و همه ی هستی اوست یادم از غفلت خویش آمد و با خود گفتم حیف آن روز به نجّار نگفتم ای دوست تو که در قامت من صبر و رضا را دیدی بر سر وسینه ی من میخ چرا کوبیدی؟ همه رفتند و به جا ماند درِ سوخته‌ای دفتری خاطره از آتشِ افروخته‌ای روی گلبرگ شقایق بنویسید هنوز هست در کوچه ی ما چشمِ به در دوخته‌ای تا بگویند در این خانه کسی می‌آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید. (شفق)✍ .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab .
. ارواحنا_فداه کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست چگــونه صبــر و تحمـــل کند توانش نیست به سوز هجــر تو سوگنــد ، ای امیـــد بشر دل ازفراق تو جسمی بود که جانش نیست اسیر عشق تو ،  این غم کجا برد کــه دلش محیـــط غم بــود و ، طاقـــت بیـانـش نیست نـــه التفـــات به طوبی کند نه میـــل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضــر چگــونـه آرزوی عمـــر جــــاودانـش نیســت کســـی کـــه درک کند فیض با تـو بـــودن را بحــق حــق کــه عنایت بـه دیگرانش نیست بهـــار زندگـــی ام در خـــزان نشست بـیــــا ( بهـــار نیست به باغی که باغبانش نیست ) کنــــار تربت زهـــرا تو گریـــه کن کــه کسی بجــــز تو باخبـر از قبـــر بــی نشانش نیست بیـــا و پــــرده ز راز شهـــــادتـــش بـــــردار پسر که بـــی خبـــر از مــادر جوانش نیست بجــــز ولای تو ای مــــاه هاشمـــی طلعــت ( شفق) ستاره به هر هفت آسمانش نیست  (شفق)✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. و مادر افتاد زمین  کاش به دادَش برسی ناله زد عرشِ‌برین کاش به دادش برسی بینِ دیوار و درِ خانه شکست آئینه بسته شد بازویِ‌دین کاش به دادش برسی بینِ کوچه شد علمدارِ ولا امّا حیف قنفذ و ضربه‌یِ‌کین کاش به دادش برسی کوثر افتاد خدا مصحفِ ما را بردند شرحِ غربت شده این کاش به دادش برسی پهلویِ زخمی و رخسارِ کبود و بازو دلبرِ پرده‌نشین کاش به دادش برسی مادر افتاد زمین روضه‌یِ حنجر خواندیم خنجرِ شمرِ لعین  کاش به دادش برسی ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab