.
#حضرت_زهرا
#وصیت
#بستر_بیماری
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام
از همسر غریب خودم رو گرفته ام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط
سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم
خود را کشان کشان سر سجاده می برم
خود را برای پر زدن آماده کرده ام
جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام
میخواهم از حبيب خداحافظي كنم
از حيدر غريب خداحافظي كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي
آماده سفر شده ام الوداع علي
نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگی ام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام
خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام
من را ببخش می روم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوخته است وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت می کشی
خود را کنار من روی زانوت می کشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی✍
..___________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#عیادت
#حضرت_زهرا
#بستر_بیماری
این روزها مردم تو را بیمار میبینند
حال و هوای خانه ام را تار میبینند
آن ها که این مدت نپرسیدند حالت را
حالا تو را با خواهش و اصرار میبینند
بدبینترینها هم خیالش را نمیکردند
روزی تو را بین در و دیوار میبینند
دیوارهای خانه بیش از پیش میسوزند
وقتی تو را سرگرم استغفار می بینند
فرزندهایم خیره بر طرز نماز تو
در سجده رفتنهات را دشوار میبینند
هرچیز جز بیماریات را تاب میآرند
هی دست بر پهلوی خود نگذار... میبینند
کمتر صدا کن فاطمه، آرام جان من
همسایه ها از ناله ات آزار میبینند
#محمد_حسین_ملکیان
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
...........____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#ترکیب_بند
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_بیماری
حال تو مثل کبوترهای بی بال و پر است
خنده هایت فاطمه! آرام جان حیدر است
بوی نان در خانه پیچیده ست، پس شکر خدا
حال تو از روزهای قبل قدری بهتر است
خانه را جارو زدی. ..از بسترت برخاستی
از نگاهت می توان فهمید روز آخر است
این لباسی را که می بافی برای محسنت
آخرش هم قسمت او نیست، سهم اصغر است
می روم در کوچه ها، قنفز میان کوچه هاست
می روم مسجد مغیره در کنار منبر است
ای ستون خانه ی من ، حرفی از رفتن مزن
بی تو حالم مثل یک فرمانده ی بی لشکر است
این نمک نشناس ها آتش مهیا کرده اند
بی خبر از اینکه اینجا خانه ی پیغمبر است
موی زینب مثل حال حیدرت آشفته است
فاطمه! این حال و روز خانه ی بی مادر است
از همان روزی که آتش بوسه از بالت گرفت
جای بال زخمی و خاکی تو روی در است
چند ماهی می شود ، حیدر شده خانه نشین
چند ماهی می شود زهرا میان بستر است
دست هایی را که می بوسید پیغمبر شکست
راستی زینب چه حالی داشت وقتی در شکست
دست در دست حسن می رفت زهرا ، ناگهان...
روی خاک افتاد قرآن...سوره ی کوثر شکست
دست های بسته ی مولا گواهی می دهد
بارها بعد از پیمبر حرمت حیدر شکست
یک مَلَک ای کاش چشمان حسن را می گرفت
لحظه ای که بی هوا بال و پر مادر شکست
نیمه های شب زمان غسل زهرا بود که
بعد چندین ماه بغض فاتح خیبر شکست
سال های بعد عصر روز عاشورا که شد
پیش چشم مادرش گهواره ی اصغر شکست
از میان خیمه زینب دید ، پیش کوفیان
قامت ارباب از داغ علی اکبر شکست
از میان خیمه ها فریاد می زد خواهرش
ساربان! آرام تر قدری که انگشتر شکست
چوب محمل حال زینب را فقط فهمید بود...
راستی زینب چه حالی داشت وقتی "سر"شکست
#احسان_نرگسی_رضاپور✍
...____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#رضا_قاسمی✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت
رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت
با قیامش آسمان میرفت زیر چادرش
قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت
سجدهاش را بُرد آنجایی که جز مسجود نیست
سر به خاکِ سجدهدارِ مسجدالزهرا گذاشت
با صدای آب آب، از عرش، باران شد چکید
رفت بالای سرِ لبتشنهاش دریا گذاشت
باز تا نانآورش برگشت از شبگردیاش
مرهمِ اشکی به زخمِ شانهی مولا گذاشت
گرچه رویش سرخ بود از ردّ سیلیهای اشک
گوشهای هم جا برای خندهی حاشا گذاشت
در هجومِ سنگها، با آنکه بار شیشه داشت
پای اینکه نشکند آیینه، جانش را گذاشت
مشکِ اشکش را غمِ روز مبادا آب کرد
گریههایش را برای روز عاشورا گذاشت
چارده قرن است، میگردد زمین دنبال او
آرزوی تربتش را بر دلِ دنیا گذاشت
.........____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#غزل_مصیبت شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها
گریه کُن گریهکنِ روضهیِ زهرا گریه
گِرهیِ بغضِ گلو باز شود با گریه
گریه کُن بر من و اولادِ یتیمَم مولا
لحظهیِ غسلْ کفن میکند اَمّا گریه
اشکوخون میشود آغشته که خونابه شود
لاله دارد کفنم آه بکِش با گریه
پیکرم از رویِ پیراهنِ من میشویی
تا نبینی چه سرم آمده آنجا گریه.....
بر من و بازویِ زخمی و وَرمدار مکن
یاعلی میترکد بغضِ پسر با گریه
حسنم دید چهها بر سرِ من آوردند
سیلی و زخمِ زبان ضربِ لگدها گریه
چشمِ خود بست نَبیند پَر وُ پهلومْ شکست
باز شد دیده و پیداست رَدِ پا گریه
تا خودِ خانه عصایم شده و زار زده
العجل گفته حسن کرده خدایا گریه
#غزل #روضه #شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#تسلیت_میگویم_آقا_مادرت_از_دست_رفت
#حسین_ایمانی
...............
#غزل_مصیبت فاطمیه
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا سلام اللّه علیها
عمری کنارم بودی و دردت نگفتی
از ضعفِ هر روز و رُخِ زردت نگفتی
تا کوچه رفتی حقِّ حیدر را بگیری
اَمّا که سویِ خانه آوَردت نگفتی
نامرد سیلی زد به تو خندید بَر من
مردانه دیگر چه به این مَردت نگفتی؟!
جایِ غلافِ رویِ بازو را ندیدم
از زخمِ پَر تا پیکرِ سردت نگفتی
سَردرد داری هر شب اِی یاسِ کبودم
از دردِسرهایت به همدردت نگفتی
پهلوبهپهلو میشوی امّا به سختی
از ضربههایِ خصمِ وِلگردت نگفتی
خونابه و خون میچکد از زخمِ سینه
مهدی بیا گفتی و از دردت نگفتی
#غزل #فاطمیه #بستر_بیماری
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#عمری_کنارم_بودی_و_دردت_نگفتی
#حسین_ایمانی✍
..............____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
مُسمّط مثلّث #فاطمیه کوچه و #امام_حسن علیه السلام
این کُلِّ ماجراست حسن بود و مادرش
آوار شد زمین و زمان بر رویِ سرش
سخت است روضهها وُ مَحال است باورش
این کوچه نیست مانده حسن بینِ معرکه
بر رویِ چادر است خدا رَدِّ پای که؟!
پا رویِ چادرِ سرِ کوثر گذاشتند
داغی به رویِ سینهیِ حیدر گذاشتند
این زخمها که بر پَر وُ پیکر گذاشتند
درمان نداشت جانِ گلِ یاس را گرفت
اُفتاد مادر از نفس و روضه پا گرفت
در این مُسمَّطم غزلی بستری شده
تازهجوانِ بیتِ علی بستری شده
آرام و روح و جانِ علی بستری شده
دارد قَدَر قضا وُ بلا میزند رقم
دیوار وُ در زدند ولی کوچه شد اِلَم
این روضهاست رویِ خودش در حرم گرفت
زانو حسن بغل زد و قلبِ کرم گرفت
یک بُقچه عمّهجانِ من از مادرم گرفت
از سهکفن به روضهیِ یک پیرهن رسید
از این کبود اِرث به اربابِ من رسید
سُمها وجودِ یاسمنم را کبود کرد
اَشعارِ خونیِ سخنم را کبود کرد
داغِ لبِ سهساله تنم را کبود کرد
آتش رسید و ندبه سراغِ عمو گرفت
چنگِ حرامزادهیِ شامی به مو گرفت
#فاطمیه #کوچه_بنی_هاشم
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #تازهجوان_بیت_علی_بستری_شده
#حسین_ایمانی ✍
.............____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#زمزمه
#حضرت_زهرا
#بستر_بیماری
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محاوره #عامیانه
کار دنیا رو میبینی فاطمه
چجوری با من و تو تا میکنه
تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم
زخمای تنت دهن وا میکنه
خنده های تو همه دلخوشیمه
من همون علی خوش روی توام
بخدا درد توام درد منه
نگران زخم پهلوی توام
با خودم میگم کی فکرشو میکرد
یه روزی تو از علی رو بگیری
تو زن جوون خونه ی منی
مجبوری که دست به پهلو بگیری
نزديك سه ماهه از خونه ی ما
صداى بگو بخند نيومده
نفست بند اومده اما هنوز
خون زخم سينه بند نيومده
دل نازکت رو با زخم زبون
از همون روز عروسی نیش زدن
چِش نداشتن ببینن با هم خوشیم
خونه زندگیمونو آتیش زدن
غصه مو به کی بگم؟! نمیدونم
حق داره دلم اگه آهی داره
غصم اینه: میدونستن همه شون
این خونه بچه ی توو راهی داره
شعر از گروه " #یا_مظلوم "
#فاطمیه
.........____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_زهرا
#بستر_بیماری
از چشم من مگیر مجال نظاره را
با پلک خود مبند به من راه چاره را
آیینه ی توبودم بنگر چه می کشم
وقتی که آه تو شکند سنگ خاره را
با هر تکلمی نفست بند آمده
با آه میزنی گره تسبیح پاره را
جای سلام پلک کبودت تکان مده
از تو گرفته اند زبان اشاره را
من را ضی ام همین که تو باشی کنار من
دریای من مگیر زمن این کناره را
زانو بغل گرفته ام از غم که پیش تو
پنهان کنم چو غنچه گریبان پاره را
داری هلال می شوی از بس گرفته ام
از افتاب چشمت افول ستاره را
از آن زمان که سوخت پرت منزوی شدیم
آتش به گوشه ای بنهد هر شراره را
شاعر: #موسی_علیمرادی
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
....._________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا
بی بی سلام آمدم امشب عیادتت
باران شوم برای تو و داغ غربتت
بی بی سلام با غم حیدر چه می کنی
با گریه های هِجر پیمبر چه می کنی
بی بی سلام راهی بستر شدی چرا؟
بی بی سلام این همه لاغر شدی چرا؟
چیزی نمانده است دگر از وجود تو
رنگی نمانده است به روی کبود تو
سر درد داری و سر تو تیر می کشد
اصلا تکان نخور، پَرِ تو تیر می کشد
می ترسم اینکه پیرهنت لاله گون شود
می ترسم اینکه بستر تو غرق خون شود
پهلو شکسته، درد تو را آب کرده است
خیلی تو را شکسته و بی خواب کرده است
ای نور آشیانه چرا پیر گشته ای؟
آه ای جوان خانه چرا پیر گشته ای؟
جانم فدای پلکِ تَرِ نیمه جان تو
بی بی فدایِ روضه ی قدِّ کمان تو
بی بی سلام با غم زینب چه می کنی؟
با قصّه سه تا کفن امشب چه می کنی؟
انگار سوزِ آه تو در شور و شین شد
ذکر لبانِ خشک تو نام حسین شد
تو می روی ولی پسرت بی کفن شود
در قتلگاه، کشته ی صد پاره تن شود
پس با زبان پر گله زینب در آن میان
رو بر مدینه کرده و وا می کند زبان:
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست ...
#فاطمیه
#وحید_محمدی✍
..........................................
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا
مدینه در کجا گم کرده ماهت اختر خود را
چرا از اشک شستی دامن غم پرور خود را
مدینه، رهنمائی کن به سادات بَنی الّزهرا
که در خاک تو گم کردند قبر مادر خود را
مدینه، هیچ بانوئی کنار خانه اش تنها
نبیند بین دشمن دست بسته شوهر خود را
مدینه، یاد کن از آن غروب درد آلودت
که بیمار علی زد ناله های آخر خود را
مدینه، کاش در اشک علی گم می شدی آن شب
که پنهان کرد زیر گل، گُل نیلوفر خود را
مدینه، روز محشر پیش پیغمبر گواهی ده
علی شب در کفن پیچید جسم همسر خود را
زبانحال حضرت زهرا س:
به وقت مرگ پر کردم ز خون چشم تر خود را
که تنها می گذارم بین دشمن رهبر خود را
فتادم سخت در بستر الهی برندارم سر
که سر بنهاده بر دیوار دیدم همسر خود را
خدایا اولین مظلوم عالم را تو یاری کن
که امشب می دهد از دست تنها یاور خود را
دلم خواهد که برخیزم سرشک از دیده اش گیرم
دل شب چون نهد بر قبر پنهانم سر خود را
الهی تا جهان باشد نبیند دیدۀ طفلی
کنار خانه زیر تازیانه مادر خود را
اجل ای کاش در آن ماجرا می بست چشمم را
نمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را
گواهی میدهد فردای محشر عضو عضو من
که کشتند این جماعت دختر پیغمبر خود را
علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشائی
مکن حبس این قدر آه دل غم پرور خود را
از آن ترسم تو را فردا فلک از پا دراندازد
که امشب می دهی از دست رکن دیگر خود را
حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن
خداحافظ که گفتم با تو حرف آخر خود را
استاد حاج غلامرضا سازگار ✍
..____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#امام_زمان
#گریز_بستر_بیماری_حضرت_زهرا
در سینه ام ز دوری تو غیر آه نیست
ما را به غیر سایه ات آقا پناه نیست
وقتی که هست جلوه ی خورشیدی شما
اصلا مجال جلوه ی انوار ماه نیست
ای سینه زن ترینِ غم مادرت بیا
این انتظار سینه ی ما که گناه نیست
امشب بیا و درد دلت را به من بگو
گر چه دلم به سنگ صبوری چاه نیست
ای روضه خوان پهلوی مادر نگاه کن
اشک دل ست می چکد اشک نگاه نیست
من را ببخش؛ روزِ دگر حرف می زنم
امروز حال مادرتان روبراه نیست
#بستر_بیماری
..................
#حضرت_زهرا
حرف از وصیت است، چرا؟خوب می شوی
چشم و چراغ خانه ی ما خوب می شوی
نبضت اگر چه فاطمه جان کُند می زند!
جدی نگیر بغض مرا، خوب می شوی
جانِ حسن سفارش تابوت را نده!
کوری چشم عایشه ها خوب می شوی
کافور و سدر دست علی می دهی چرا!؟
عطرخوش بهشت خدا خوب می شوی
حرف مرا دو تا نکنی پیش بچه ها!
من قول داده ام که شما خوب می شوی
《اجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست
در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی
گفتم که کار می دهد این زخم دست ما!
گفتی که بی طبیب و دوا خوب می شوی
مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز
افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی
غصه نخور جواب سلامم نمی دهند
با غربتم کنار بیا خوب می شوی
کمتر بگو حسین، صدایت گرفته است
ای روضه خوان خانه ی ما خوب می شوی
وحید قاسمی✍
#فاطمیه
..____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#زبانحال_حضرت_زبنب
بگذار چند روری من برایت مادری کنم
#حضرت_زهرا
اصلا بیا من مادرت باشم تو دختر!
شاید که خندیدی کمی با این بهانه
وقتی به دستت نای بالا آمدن نیست
من میزنم بر تار موهای تو شانه
بعدش برایت لقمه میگیرم عزیزم
هی ضعف کردی هی قرار از سینه بردی
زینب فدایت! آب رفتی بین بستر
یک چندوقتی هست که چیزی نخوردی
حالا برای بیشتر مثل تو بودن
از بقچه ات سر میکنم چادرنمازی
یک امشبی را قول دادی که بخندی
جان پدر گریه نکن هی بین بازی
مثل خودت من گَرد میگیرم ز خانه
بعدش غبار ذوالفقار پر ز هیبت...
جای حسن را پهن کردم خاطرت جمع
اینهم بفرما کاسه ی آب حسینت
مثل تو هرشب مینشینم رو به قبله
مثل همان شبها که سالم بود پهلوت
همسایه ها را هم دعاشان میکنم من
هرچند درب خانه را بستند بر روت
شیرین زبانی میکنم شاید بخندی
شاید نبینم لحظه ای محزونی ات را
از فضه (شستن) یاد میگیرم بزودی
تا که بشُویَم رختهای خونی ات را
اما خودمانیم، خیلی کار سختیست!
مادر شدن،جای تو بودن،غصه خوردن
با سن اندک خانه داری کار سختیست
زود است کار خانه را بر من سپردن
محمد کابلی✍
#فاطمیه
#بستر_بیماری
..____________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#غزل_مصیبت
فاطمیه روضهیِ بستر
دارم از دلواپـَسی دِق میکنم مادر بخند
دلخوشیِ دختری یک لحظه دربستر بخند
پیش ما هر قدر میخواهی بگو آه و ببار
چون که میبینی به خانه آمده حیدر بخند
گاه من حس میکنم وقتی که میآید پدر
میگـوید دیوار با طعـنه به میخِ در بخند
بغضِ سنگینِ حسن جانم به لب آورده است
اِی فدای خندهاَت پیشِ منِ خواهر بخند
بُقـچهای آوردی و حرفِ کفن شد پایِ سر
ساربان میگفت با خود این هم انگـشتر بخند
این یکی میگفت حمله خیمهها غارت شدند
آن یکی میگفت سهمِ من شده یک سر بخند
بیخیالِ گـوشواره بیخیالِ زخمِ گوش
آمده بر رویِ نـِیْ بابای تو دختر بخند
آه از حال و هوایِ قـتلگاه و خیمهگاه
میرسد روزِ تقـاصِ دلـبر و کـوثر بخند
#غزل #فاطمیه #بستر_بیماری
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
..................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#بستر_بیماری
#فاطمیه
#چارپاره
همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه
نایی برای دردِ دل کردن نداری
حتی برای گفت و گو هم ناتوانی
بار سفر بستی ولی وللهِ زود است...
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی
هر روز یک رنگ اند این نامردمَردُم
مابین قومی سُست پیمان گیر کردم
دیگر به نجّار محل بی اعتمادم
میخ کج در را خودم تعمیر کردم
این پیرْهَنخالی است یا که پیکر توست
این که میان بستر تو خواب رفته؟!
حتی برای حیدرت تشخیص سخت است
آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته!
بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت...
ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟
آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد"
امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود
با هر نفس آلاله می کاری عزیزم
پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا
این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را...
هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا
طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته
داری علی را رو به قبله می گذاری
اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ...
حتّی توان ربنا خواندن نداری
در پشت در یک سوم از سادات کم شد
"با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد"
تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد
ای کاش می شد زودتر "در" را خبر کرد
دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را
اسباب بازی اش نشان دادن ندارد
لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن
گهواره ی خالی تکان دادن ندارد
آهِ حسین از اشتها انداخت ما را
جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب
دلواپس تشنهلبت اصلاً نباشی
زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب
تو هستی و پیش نگاهت..،چکمهپوشی
پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد
با پا به خشکی لب او می زند..،شمر
مانند قنفذ..،قاتلش رحمی ندارد
امروز میخی که به پهلویت فرو رفت
سرنیزهی فردای گودال است زهرا
آن گوشواری را که بین کوچه گم شد
آغاز غارت های خلخال است زهرا
#بردیا_محمدی✍
.............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#وداع
#شهادت
شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید
خودت بگو که مگر چند سال داری تو
جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید
هزار بار نگفتم نیا به دنبالم
میان کوچه دویدن به تو نمی آید
فقط بلند مشو چونکه زود می افتی
بدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی
چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد
چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید
تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد
نفس بلند کشیدن به تو نمی آید
بمان که دخترمان را خودت عروس کنی
به آرزو نرسیدن به تو نمی آید
چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست
بباف پیرهنت را, حسین منتظر است
#علی_اکبر_لطیفیان✍
#حضرت_زهرا
..........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#بستر_بیماری
الهی در دلم از چرخ گردون شکوه ها دارم
غمی در سینه ام از بیکسیِ مرتضا دارم
توانِ آنکه از بستر ز پا خیزم ندارم من
که جسمی ناتوان و بی رمق سرتا به پا دارم
چه میشد تا حسن در کوچه همراهم نبود آنروز
دلی خونین ز چشم پر زخون مجتبا دارم
حسین افسرده و زینب حزین و مجتبی گریان
چقدراندوه و رنج وغصه و غم،ای خدا،دارم
چه شد،مزدِرسالت شد اَدا با کشتن محسن
منی که عزت پیغمبری از مصطفا دارم
به هرلحظه که ازعمرم رود،عجل وفاتی را
به روی لب،به سوی قبله در وقت دعا دارم
چنان از هجر جانسوز پدر محزون گردیدم
که روی لب هنوزم ناله ی واویلتا دارم
دلی پرخون نصیب مرتضی گردیده از اندوه
منم جسمی کبود و قامتی از غم دوتا دارم
ندارم حاجتی غیر از تمنای اجل یا رب
که از او بهر راحت گشتن امید شفا دارم
به هر جایی از این خانه ز خون سینه زارم
نشانی جانگداز از بعد مرگ خود به جا دارم
#اسلام_مولایی ✍
#فاطمیه
...........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا سلامالله_علیها
#زبانحال_مولا_علیهالسلام
#بستر_بیماری
#محمدحسین_ملکیان✍
کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانهاش از محرم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخاست از جا دست بر زانو نمیگیرد
ولی زهرای من این روزها یک دست بر پهلو
و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد
نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را
بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد
به دستی میکشد بر گیسوی طفلان خود شانه
به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد
مرا در کوچه میبینند و میگویند حیدر نیست
علی حتی بیافتد دست بر زانو نمیگیرد
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#زبانحال_مولا_علیهالسلام
#فاطمیه
شعله ی آه علی (ع)
با دل خویش ز داغ تو چنین می گفتم
تو نفس می کشی و من ز نفس می اُفتم
می کشی سخت نفس، در تب و تابی زهرا
درد پهلو نگذارد که به خوابی زهرا
مصحف جان مرا داغ ترین تفسیری
تو چرا دست به پهلوی خودت می گیری
چه شده هر نفس از زخم تو خون می ریزد
جا به جا می شوی و آهِ تو ،بر می خیزد
خانه ی صبر مرا فاطمه ویران کردی
درد خود را ز علی نیز تو پنهان کردی
دست غم های تو از دیده گلابم ببرد
تو مپندار که از رنج تو خوابم ببرد
دیده ی قلب علی از غم تو خونبار است
بر تماشای تو زینب همه شب بیدار است
شعله دارد به جگر ،نور دو عین ات، زهرا
به تماشای تو بنشسته حسین ات زهرا
رفته از دستِ تو، ای جان علی، نیرویت
چون شکسته ست ز کین قسمتی از بازویت
گرچه زین داغ، مصیبت زده باشم بانو
تو مخواه این همه خجلت زده باشم بانو
ای گل باغ خزانم که چنین پژمردی
تو خزان گشته ز تن تاب و توانم بردی
سعی داری ز علی داغ به پوشانی تو
به جگر تلخی ایام به نوشانی تو
غم پژمرده گی ات را به خزان می دانم
خوب بنگر که ز غم بی سر و بی سامانم
«یاسر» این داغ رها کن که جگر می سوزد
شمع این خانه همی تا به سحر می سوزد
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
#حضرت_زهرا #بستر_بیماری
..................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#غزل
ز بس که هست به جسمم جراحتی تازه..
ز لاله ساخته ام باغ جنتی تازه.
به دست لاغر من لقمه نیز سنگین است
کشیدم از علی امشب خجالتی تازه
زنی به نیت خنده عیادتم آمد
خدا کند که نباشد عیادتی تازه
مگر که گریه ی یک زن چه اذیتی دارد؟!
رسیده باز به حیدر شکایتی تازه
علی به حجره ی من هرزمان که سر بزند
به غیر گریه نداریم صحبتی تازه
نفس کشیدن پهلو شکسته آسان نیست
مصیبتی است وَ پشتش مصیبتی تازه
دوماه پیش چنان سیلی بدی خوردم
که هست بررخم انگار ضربتی تازه
لباس های قدیمی بزرگ شد به تنم
بیار جامه ی نو بهر قامتی تازه
سه چهار مرتبه مردم ولی به عشق علی..
خدا به فاطمه اش داد فرصتی تازه!
#سید_پوریا_هاشمی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
....................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#زبانحال_مولا_علی_با_بیبی
#بستر_بیماری
#محمدمهدی_سیار✍
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم
اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم
کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم...
نگفتیام ز چه خون گریه میکند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم
نگفتیام ز چه رو، رو گرفتهای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم
به دست خستۀ تو دست بستهام نرسید
نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم
شکسته است دلم مثل پهلویت آری
شکستهایم که آیینهدار هم باشیم
#فاطمیه
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 رودخوانی
...............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا
#بستر_بیماری
#محمدجواد_پرچمی
اصلا نیازی نیست
از بسترت پاشی
با درد پیش پای
همسرت پاشی
هی گفتم از دردات
هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی
می افتی چیزی نیست
تو دست به دیواری
گفتی یکم خستم
ديدم قنوتت رو
گفتی یکم دستم
این بچه ها سایه
روسر میخوان زهرا
تا وقت دامادی
مادر میخوان زهرا
از رفتن و از مرگ
کمتر بگی ای کاش
مادر میخواد زینب
فکر عروسیش باش
چشم پرآب تو
نقش برآبم کرد
تابوت تو اومد
خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی
روی سرم ریخته
همموی زینب ،هم
خونم بهم ریخته
طفلی حسن هرشب
تو خواب عزاداره
هی میگه دیوارو
هی میگه گوشواره
سینه سپر کردی
خیلی محک خوردی
خانوم سر من تو
خیلی کتک خوردی
زینب با دلشوره
هی روتو می بوسه
شونه کهمیفته
بازوتو می بوسه
وقتی همه خوابن
فضه با دلشوره
خون رو دیوارو
با گریه میشوره
حرف حسينت شد
رفتى چرا از حال
پيرهَن رو كه دوختى
هى گفتى از گودال ...
#فاطمیه #محاوره_ای
................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟
ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری
مثل من لبریز از درد دل و درد سری
گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری
با علی حرفی بزن این روزهای آخری
با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم
خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم
چند وقتی هست که حال و هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز… حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه، ای کاش اصلاً خانه ی ما «در» نداشت
بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه،
چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه
از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه
*زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان*
این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد
سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش
محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود
ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود
با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود
پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود
استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند
کارهای خانه را امروز زینب می کند
با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم
با نفس های پُر از آهِ تو هر دم ساختم
من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم
تا نیفتد… درب را این بار محکم ساختم
تو زمین خوردی، علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان
بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
“هرچه شد بین در و دیوار شد” یا فاطمه
شاعر: #وحید_محمدی✍
#بستر_بیماری
.
.
#فاطمیه
زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
بر چهره ات مبند عزیزم نقاب را
شرمنده ام که پای غریبیِ مرتضی
کردی تحمل این همه رنج و عذاب را
در روزهای صبر علی، با خطابه ات
دادی جواب دشمن حاضر جواب را
دیدی فراریان اُحد با چه کینه ای
بستند دور گردن و دستم طناب را
لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد
با که بگویم آخرِ این فتح باب را
در خانه ام زدند زنم را مقابلم
زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را
سوزاند آن که غنچه ی نشکفته ی مرا
خواهد چشید آتش یوم الحساب را
زینب کنار بسترت از حال رفته است
از بس که خوانده سوره ی اُم الکتاب را
فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت...
از پلک تار و بی رمقت برده خواب را
ریحانه ی مجلله و سرو قامتم
بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را
حالا دگر سفارش تابوت می دهی؟!
بغضم شکسته، فاطمه کم کن شتاب را
هر شب حسین تشنه لب از خواب می پرد
بگذار بازهم به برش ظرف آب را
#محمدجواد_شیرازی- آبان ماه ۱۴۰۳
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا_سلام_الله
#زبانحال_مولا
.
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#اشعار_اول_مجلسی
حال و روزم فرق دارد ،روزگارم مضطر است
خانه ام بیمار دارد ... مادرم در بستر است
هر کسی آمد عیادت گفت مادر رفتنیست
از طبیبان هم شنیدم روزهای آخر است
از ته دل مطمئنم دوستم داری هنوز
طفل ، بدرفتار هم باشد ، عزیزِ مادر است
بر خودت زحمت مده ، سرفه امانت را برید
با تکانِ سر بفهمانم که حالت بهتر است
از سرم یک لحظه حتی سایهات را کم مکن
ای که زیر چشم هایت سايهی انگشتر است
.
.
گوش شهر از پهلوانی های قنفذ پر شده
آنکه رفت از یاد نامش،پهلوان خیبر است
در سلام دومی مردم رقابت می کنند
آنچه مانده بی جواب اما سلام حیدر است
تا علی حال تو را پرسید گفتی بهترم
گل گلِ پیراهنت اما جوابی دیگر است
از حسین بی کفن ، با زینبت گفتی سخن
سنِ زینب از مصیبت هاش خیلی کمتر است
پیرهن با شوق می بافی ، بمیرم مادرم
آخرش عریان ، حسینت زیر سم لشکر است
آتش در میرسد روزی به اهل خیمه گاه
کهنه میخِ در ، تهِ گودال ، کهنه خنجر است
#امیرحسین_ثابتی
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#بستر_بیماری
آشفته من به کوچه و هر رهگذر شدم
در کوچه جان به لب شدم و محتضر شدم
گر چه نشد کسی سپر فاطمه ، ولی
تا پاي جان ، پاي علی من سپر شدم
هر لحظه می شدم به خدا من کبودتر
مانند یک پرستوي بی بال و پر شدم
دیدم به چشم خویش که چشمم ز دست رفت
محتاج ، من ، به یاري دیوار و در شدم
با پا مرا زدند همه تا به پاي مرگ
زیر دري که سوخته ، من ، بی پسر شدم
از بس شدم نحیف نشناسد مرا علی
مانند عمر مختصرم ، مختصر شدم
شکرِ خدا که جاي لگد را علی ندید
شکرِ خدا ندید ، شکسته کمر شدم
خود مانده ام که ماندنی ام یا که رفتنی
جانم به لب رسید ولی جان به سر شدم
چیزي ز من نمانده علی شستشو دهد
خود در تعجبم که چرا اینقدر شدم ؟
دانم که غسل دادن من طول می کشد
هر شب گذشت صاحب زخمی دگر شدم
#سید_محسن_حسینی ✍
.