eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.4هزار دنبال‌کننده
308 عکس
180 ویدیو
38 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. زینـبت از کـوفه و شـام بـلا برگشـته است با قدی خم گشته ازجـور وجفـا برگشته است زین کبودی ها بود معلوم که زینب خواهرت از جدل با لشکری از لاتها برگشته است گر که برخیزی ببینی خواهرت از این سفر دلشکسته مو پریشان با عصا بر گشته است خواهرت شرم از گل روی تو دارد ای حسین گر به پرسی دختر کوچک ما ،برگشته است ؟ حال هرکس را بپرسی خواهرت دارد جواب لیکن او بی دخترت با غصه ها برگشته است آمده جانم به لب در این چهل روز ای حسین رفتی و رفته ز من ای جان من نور دوعین به قلم : .
. من منتظر هستم که باشم‌بیشتر با تو من منتظر هستم عزیزم پس خبر با تو هرکس که دارد ادعای عشق میفهمد طعم محبت را نمیفهمد مگر با تو از هر نظر دنیای بی تو آتش است آتش اما بهشتی میشوم از هر نظر با تو با اینکه دورم از حرم اما خدارا شکر سر کرده ام در روضه شب را تا سحر با تو حرف دل جامانده ها از اشک ها پیداست اینجا تکلم میکند هر چشم تر با تو آری هزاران بار می ارزد به آسایش هرکس که شد یک لحظه حتی در به در با تو من طبق عادت کوله بار خویش را بستم از این به بعد ماجرای این سفر با تو .
. تعجیل فرج شده است ورد لب ما در جاده ی سر سبز طریق العلما مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور با حرکت مشایه ی تا کرب و بلا .
. بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود ۱۴۰۳ .
. به شوق وصل شما راهی بیابانم چه می شود سفر اربعین نمی دانم!! تمام راه نجف تا به کربلا با خویش حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم نسیم صبح مشایه لطافتی دارد دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو قسم به موی پریشان تو پریشانم دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل چه عاشقانه شده آیه های قرآنم قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش گرفته داغ جدایی تو گریبانم زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من حسین غیرتی ام ای شهید عریانم کنار پیکر عریان خجالتم دادند نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی چرا قبول نکردند من مسلمانم امانتی تو را جا گذاشتم در شام بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم بدون غسل و کفن بین چادری خاکی تنش به خاک سپردم به دست لرزانم ✍ .
. السلام علیکِ یا شريكةَ الحسين تو ذکر خدا علی الدوامی زینب زهرا و علی ، نبی ؟ کدامی زینب گشتی سپر جان امام معصوم تو حافظ جان نه امامی زینب ✍ .
. اگر چه چند خشکیده نهال از گلشن آوردم ولی از شام غم سوغات صبح روشن آوردم حسین جان نیمه جانی دارم و آن هم به صد زحمت به سوی تربت پاکت به صد جان کندن آوردم خمیدم در غمت اما ، علی گونه حسین جانم به غارت رفته ها را در مقام یک زن آوردم چهل منزل حماسه در چهل منزل غم و غربت چهل منزل سرافرازی برای تو من آوردم اگر چه تشنه ای برخیز و بنگر ای برادر جان ز چشمم چشمه ای سوی تو دامن دامن آوردم اگر انگشتر و انگشت تو اینجا به غارت رفت گرفتم خاتم و گهواره را با شیون آوردم نرفت از خاطرم عریان به روی خاک افتادی سری بردار که از بهر تنت پیراهن آوردم ✍ .
. فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌ روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت ✍ .
. السلام علیکِ یا شريكةَ الحسين تفسیر حسین و معنی دین زینب احیاگر کربلا و آئین زینب   روشنگر روح نهضت عاشورا آغازگر جهاد تبیین زینب ✍ .
. . پیگیر ماست روز قیامت محبتش نوری که می‌شوند همه محو شوکتش با سنگ دل نخورْد محک گوهر حسین آنجا عیان شود به همه قدر و قیمتش تا به ابد زیارت او را طلب کند  هر کس که کام او بشود وا به تربتش مست است و هیچکس نکند شک به مستی اش بر هر کسی رسیده نسیمی ز رایتش جنت مبارک همه خوبان بهشت ما دیدار اوست دیدنِ قامتْ قیامتش غلمان و حور هر چه که باشد چه فایده وقتی نشسته است دلم پای صحبتش خسران زده است هر که توسل نکرده است پاسخ نداده است به او و به بیعتش شبهای جمعه هست خدا زائر حسین هستیم زائران خدا با زیارتش شبهای جمعه زخم تنش خوب می‌شود شبهای جمعه فاطمه آید عیادتش پیگیر روضه های حسینیم روز و شب پیگیر ماست روز قیامت محبتش
. باز یک جمعه ی ماه صفر است شیعه از صاحب خود بی خبر است اشک در چشم همه حلقه زده سالها شیعه نگاهش به در است کی خبر می رسد از عرش خدا آخرین جمعه ی هجر پدر است چه کسی ضجّه زند وقت دعا در بیابان پدرم دربه در است ساکن کوه و بیابان شده او چون که جانش همه دم در خطر است او طرید است و شرید است و فرید در همه عمر ِخودش خون جگر است مانده او منتظر روز ظهور روضه خوان در همه شام وسحر است تا به کی صبح و مساء هستی ما وسط روضه ی خود محتضر است یک به یک منتظرین کم شده اند آتش فتنه چنین شعله ور است ای خدا رحم به حالم بنما ماندنم بین سپاهش، هنر است ای خدا رفته قرار از دل ما چاره ی ما فرج منتَظَر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. برگشتم ازسفر گل درخون طپيده ام اي سرو سرفراز ببين قدخميده ام وقتي دلم به خون جگر موج ميزند گوئي كه من به جاي تودرخون طپيده ام بابوسه برگلوي تورفتم زكربلا باشوق بوسه اي به مزارت رسيده ام شمعم كه ازشرارغمت آب گشته ام گرقطره قطره برروي خاكت چكيده ام ازكربلا به كوفه وازكوفه تابه شام تنها به شوق ديدن رويت دويده ام اززخم تازيانه ندارم شكايتي زخم زبان زكوفي وشامي شنيده ام ازجذبه نگاه توازروي نيزه بود باخطبه ام حماسه اگرآفريده ام داغ رقيه تودرآن شام غم نهاد يك داغ ديگري به دل داغديده ام باكلو له بار غم بسويت آمدم ولي هرگز خلل نديدو نبيند عقيده ام اين چامه اي كه گفت«وفابي»زقول من تنها اشاره اي بود از آن چه ديده ام ✍ .