eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
281 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. از سال شصت و یک، نه ،که از خلقت غزل ما را نوشته اند گرفتار کربلا .
. ✍ بی پناهم ، پناه من است کربلای حسین غرق دردم، دوای منست،روضه های حسین از همه دل بریده ام ز همان روز آغازین عهد بسته ام که فقط، باشم از برای حسین خو گرفته ام که بگویم  حسین ثارالله جان دهدهماره ام این نام دلگشای حسین شکرحق شد سرشته با غم ارباب خاکم شکر حق شد بنای من از ربنای حسین رزق پربار ما هماره می رسد از او شکرلله حسین شاه ومنم گدای حسین خون دلها زهر دودیده بریزم،جای لشک با نواهای روضه های کربلای حسین محشری به پا کنم از خاطرات عاشورا نینوایی به پا کنم از نینوای حسین .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا مولای یا صاحب الزمان اغثنی همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت پی کار خویش بودم پی کار من دویدی ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت چه زیان تورا که یک دم بغلت کنم عزیزم نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم سفرم به گردن تو،تو نما قبول زحمت همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت ۱۴۰۱ ‌........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. افتاده ام از ناقه و از پا بغلم کن ماندم عقب قافله بابا بغلم کن لبخند نزن ، حرف نزن ، فکر دلم باش بی تاب شدم ، اول از اینها بغلم کن آغوش تو آرامش دنیای رقیه است خورشید دلم در شب یلدا بغلم کن پر مهر تر از بوسه ی عمه زگلویت مشتاق تر از اکبر لیلا بغلم کن گفتم به همه چشم به راه تو نشستم گفتم که بیایند تماشا بغلم کن زخم است تمام سرت اما بغلم باش زخم است تمام تنم اما بغلم کن بیدار مشو دامن من بالش خوبی است آرام بخواب امشب و فردا بغلم کن ✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مجـذوب ِ علـی بود نبی ، پیوسته از بس که دلـش بود به او ، وابسته...! فرمود : خدا که « سَدُّالاَبْوابْ » کنید _جز خانه‌ی « حیدر » همه درها بسته_ روح‌الله قناعتیان✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
به خاک پای و ، که پیکر پاک شهیدان را به خاک سپرد « بغض ِ کناسه ... » مردی که رزق ‌و روزی‌اش را دار می‌داد بـهـتـر بـگـویـم ، حـیـدر ِ کـرار مـی داد دار ، آری ‌آن نخـلی که ‌آبش داد ‌عمری داری که جـان بر میثـم تمـار می داد داری که بایـد ، بیـن سـرها ، سر بـرآرد داری که سـر ، بر پیـکر ِ سـردار مـی داد بی شک دعاهای امیرالمومنین داشت بر نخـل پا بـر جای قصـه بار می داد تـا کـه زنـی ، در طـالـع ِ تمـار تابـیـد... تابیـد و بـوی ِ حـیـدر ِ کـرار مـی داد سجـاده اش ، لبـریز بوی ِ یا علـی بود چادر نمـازش ، عـطر ِ استغـفار می‌داد زن بود و مستانه ، گره می داد زلفش... مردانه دل را ، دست ِ زلف یار می داد شب‌ها‌ شبـیه ، شانه‌ی ِ شبگرد کوفه نذر ِ رطب " الجٰار ثُم الـدٰار " می‌داد می‌بافت‌ زنبیل‌ از نسیم ِ نخل و نیلو با عطـر نارنـج ، از بهـار ، آمار می داد هم پای میثم ، تا دل ِ طوفان قدم زد برعزم شوهر‌ ، این ‌زن استمرار می‌داد لب‌های میثم را ، پر از لبقـند می کرد قلبش نشان از گرمی ِ رخسار می داد باید زن میثـم ، نمی ترسیـد از دار ... باید به دست دشمنانش ، کار می داد آخر از او " دار " و ندارش ، را گرفتند کوفه ، غرورش را کمی ، آزار می داد آن‌شب که چید از بغض کناسه سه‌تاماه آن‌شب که نخل سرخ میثم بار می داد... با همسر‌ هانی ‌، فقط احوال ، می گـفت از مـاجـرا ، تنـها به او ، اخـبـار مـی داد حتماً شبی مهتاب ، مسلم را که می برد نفرین به شهر ِ پست بی مقدار می داد او سـال هـای سـال ، بعـد از داغ میـثم نـذر ِ رطـب در کـوچـه و بـازار مـی داد ✍ __ 1* اشاره به ابدان مطهر ِ پیش‌مرگان شهید قبل عاشورا « مسلم » « هانی » و «حنظله بن مرّه » که به فرمان ابن زیاد در میدان کناسه ، بی غسل و کفن بر خاک افتاده بودند و همسر میثم تمار این بدنهای پاک را به آغوش خاک سپرد ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. با سینه زنی عرض ارادت میکنم ✍ مگر به جز تو؛ تمنای دیگری هم هست ؟ مگر به سینه؛ تقاضای دیگری هم هست ؟ برای در زدن این گدا به خانه‌ی تو به غیر سینه، مگر جای دیگری هم هست؟ ز مدحت ای همه جان خسته کی شوم ؟آیا به دلنوازیت آوای دیگری هم هست؟ به غیر صحن و سرا و ورودیِ حرمت مگر که جنت الاعلای دیگری هم هست؟ برای من که دمادم دمت مرا جان داد مگر به جز تو مسیحای دیگری هم هست؟ به بارگاه تو نوکر زیاد هست ولی برای من مگر آقای دیگری هم هست برای روضه اگر تنگمان شود دنیا هزار شکر که دنیای دیگری هم هست به خون سرخ نوشتند نامه یارانت به غیر خون مگر امضای دیگری هم هست؟ در آن شلوغی گودال ، مادرت می‌گفت نزن مگر به تنش جای دیگری هم هست ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را کنار نفسِ خود، دارد می‌آید احمد و ساقی فقط داند، دلیلِ مستی و حال عجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را . «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را به پای «ایلیا» اُفتند یا در نار، می‌بخشد قسیمُ النار والجنت، به هر نفسی، نصیبش را فقط «دست خدا» کافی است، بی‌تیغ دودم، حتی به آنی رو کند، دست کلیسا و فریبش را چه می‌فهمد؟ زبانِ آن‌که بخشیده است، جانش را کلیسایی که با انجیل، پر کرده‌ست، جیبش را نبودی یا رسول الله! آن روز و در آن کوچه ببینی، حال و روزِ حیدر و یاس غریبش را نبودی با علی، آن روز بر بالین بانویش که آمینی بگویی، یا امین! «أمّن یُجیب»ش را خدا تنها خبر دارد، چه حالی دارد، آن وقتی که بیند عاشقی، بیمار در بستر، طبیبش را ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. آمدی تا با سر خونی تو سامان بگیرم خون حلقوم تورا با گوشه دامان بگیرم جان من برلب رسید از بس کتک خوردم پیاپی چشم خود را بازکن شاید دوباره جان بگیرم صورت سرخ و کبود و نیلی آوردم برایت دلبر من آرزو کن تا کمی درملن بگیرم سوختم پرپر زدم مانند زهرا مادر تو سوختم شاید نشان از لاله و ریحان بگیرم بس که سیلی خوردم از شمر و سنان و زجر و خولی تار می بیند دوچشمم کاش من پایان بگیرم از تنور خانه خولی رسیدی خسته جانی امشب ای مهتاب من باید تورا مهمان بگیرم از فراز نیزه قرآن خواندی و با گریه گفتم کاش میشد بوسه ای از قاری قرآن بگیرم چند باری ناسزا از نیزه داران می شنیدم بغض کردم بعد از آن میخواستم باران بگیرم چند باری از سر نی ها زمین خوردی ولی من بوسه از روی تو در ویرانه ی ویران بگیرم وقت غارت شعله بر جان من افتاد و ندیدی ناله کردم تا که آتش را از این دامان بگیرم یادم آمد بین مقتل زیر و رو می شد تن تو خواستم جسم تو را از نیزه و پیکان بگیرم چکمه های شمر با دندان و ابرویت چه کرده خاک و خون را باید از این چهره تابان بگیرم گرچه رگهای تو قدری نا مرتب شد ولی من آرزو دارم تو را با دیده گریان بگیرم ✍ .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. داد در راه حسینش اقتداری را که داشت شد خزان آهسته آهسته بهاری را که داشت مثل پروانه به دور شمع روی شاه گشت دور کعبه ساخت آن خط مداری را که داشت هدیه ای از صبر در راه ولی الله بود بر تنش آن زخم های بی شماری را که داشت خار را با خار دیگر میکشید از پای خود در میان پای زخمی آه خاری را که داشت روزها را روزه بود و کل شب را روضه دار با حسینش طی شده لیل و نهاری را که داشت کیست زینب باطنا نفس امام عصر خود داد در راه خودش دار و نداری را که داشت کیست زینب مثل زهرا خالق جسم خودش ای بنازم این چنین پروردگاری را که داشت کیست زینب علم از چشم علی آموخته گاه حیران مینمود آموزگاری را که داشت لحظه ای خارج نشد از خط توحیدی خود با تمام حالت زار و نزاری را که داشت ما رأیت گفت و ظلمت شد دهانش دوخته قدرت تغییر دنیا با شعاری را که داشت؟ کیست زینب مرجع تقلید زین العابدین جرات یک این چنین بنیان گذاری را که داشت؟ قافله سالار حق و پیشران انبیا غیر از او این نجمه ی دنباله داری را که داشت؟ لشکر زینب همه بر روی نی دل می برند طاقت بازار و این نیزه سواری را که داشت؟ اعتبارش بود آغوش حسین بن علی زیر سم اسب رفت آن اعتباری را که داشت ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. امیری حسین(ع) به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم نه پسرهای من‌اند این دو نه خواهر زاده به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده تیغ آماده رویِ دامنشان است ببین حرزِ یا فاطمه بر گردنشان است ببین این دو پولادِ جگر تافته یعنی زینب این دو سرباز و دو سرباخته یعنی زینب بر سر عهد تو هستیم و همان خواهد شد خواهرت مرد شود این دو جوان خواهد شد یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد آمدم در دلِ تو آب تکان هم نخورد دست و بازوی علمدار حرم آوردم پیشِ تو بر سرِ دوشم دو علم آوردم دو سپاه حرمِ فاطمه را می‌بینی ذوالفقار دو دم فاطمه را می‌بینی به درِ خیمه امّیدم امید آوردم تا که ردم نکنی موی سپید آوردم خواهرت موقع حج نذر دو قربانی کرد وقت نذرش شده قربانی عید آوردم دو علی‌اکبر و عباس ولی کوچکتر دو سلحشور دو شیر و دو رشید آوردم دو حسن روی دو سید دو حسینی زاده قابلت را که ندارد دو شهید آوردم این دم و بازدمم این ضربانهای من‌اند این حسین و حسن و تیر وکمان‌های من‌اند ای جوانمرده بگو که جگرم را چه‌کنم سر به زیرِ حرمِ دو رو برم را چه‌کنم تو اگر اذن دهی لشگر عالم با من مادرم گفته برو اذنِ حسینم با من.... مانده دایی که چگونه خبرش را بِبَرد خبر سوختن بال و پرش را بِبَرد با چه رویی برود دیدن زینب از دشت با چه جانی به حرم دو پسرش را بِبَرد دو جگرگوشه‌ی او روی زمین می‌غلتند ولی از خیمه نیامد جگرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو بزند تیغش را یک نفر رفته به آن‌سو تبرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو تن این را بکشد یک نفر رفته به آن‌سو که سرش را ببرد تنشه بودند و نشد جرعه‌ی دیگر بینند یا که یکبار دگر چهره‌ی مادر بینند دید آخر چه بلایی سرشان آوردند زخمها بر جگرِ مادرشان آوردند قصدِ جانِ دو برادر دو برادر کردند ضربه‌ی تیغ و سنان را دوبرابر کردند مانعِ بُردنشان پشتِ خَمِ دایی بود اِرباًاِربا شدنِ این دو تماشایی بود کمرش خم شده باید که عصا بردارد باید او خیمه رود تا دو عبا بردارد زینب انگار نه انگار که بی سر شده‌اند دید بر نیزه ولی سایه مادر شده‌اند ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. آنکه از حالا نگاهی برشما انداخته آه میبینی عمو را در کجا انداخته یک نفر از دور میخندد به اشک چشم تو دیگری آنجا عمو را زیر پا انداخته دور او جمعند هرکس قسمتی را میکشد بی حیایی‌روی مویش رد پا انداخته نیزه داران دوره اش کردند اما آن میان پیر مردی برسرش جای عصا انداخته ارث و میراث نبوت‌را به غارت میبرند یک نفر از دور چنگی بر عبا انداخته من نمیخواهم بمانم یا که اینجا بشنوم بی حیایی چشم بر ناموس ما انداخته تا غرورت بشکند خولی کنار حرمله از همین حالا در آنجا بوریا انداخته من که عمری مثل قاسم چون سپر بودم بر او پس چرا حالا مرا امروز جا انداخته ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab