─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
زندانی خویشیـم ما، موسی بن جعفـر!
ما را رهایی بخش یا موسی بن جعفـر!
دارد میایــد سال نو، تقــویم می گـفت
آغاز این سال است با«موسی بن جعفر»
گفتم خدا، احمد،علی، زهرا، حسن... آه
دل را رساندم باز تا«موسی بن جعفر»
با دســت خالی آمـدم تا ســال تحویل
گفتم تو را جان رضا،موسی بن جعفر!
دلها حرم شـد،یار بی زائرنمانده ست
ماییم و یک دنیا دعـا، موسیبن جعفر
از تو هـوایــی تازه میخـواهد دل ما
با گریههای بی هــوا، موسی بن جعفر!
دلتنگـــی ما را بگــو با حـــاج قاســم!
امسال شدمحشر به پا،موسیبن جعفر!
از من دوباره خواهش و از تو گشایش
یا حضرت مشکلگشا، موسی بنجعفر
پس حال ما کی میرسدتا احسنالحال
کوتاه کن این راه را موســیبن جعفــر
ســـالی پـر از سـیل و بلا و ابتـلا رفت
امســال اما با شـــما، موسی بن جعـفر!
شعر:میلاد عرفان پور
.
#امام_زمان
#شهادت_امام_کاظم
«صلے الله علیڪ یا موسے بن جعفر علیه السلام»
اے شعله ے هجرانت آتش زده هـرجان را
خاموش کن ازوصلت این شعله هجران را
من طایرِ ایــن باغم از هـجـــرِ تو بے تابم
وا کن ز پــر و بالــم زنجیره ے هجران را
از داغِ فراقِ تو گلگـــون چکـد اشــکِ من
خونین جگر آوردم در کــوے تو مهمان را
مــاهِ رخِ زیــبا را از پــــرده بــرون آور
تا یڪ نظـر اندازم آن چهــره ے تابان را
مے دانے ومے بینے از هجـــرتو با حسرت
بر شانه ے خود دارم گیسوے پریشان را
درخانه ے وصل خودبنشان منِ غمگین را
یعنے سروسامان ده این بے سروسامان را
تنــها ز حضــور تو آبــاد شــود گلـــشن
بازآ و گلستان کن این خـانه ے ویران را
تنها تو در این عالــم دلجــوے غـریبـانی
در کــنج قفــس بـشـنو آواے غـریـبان را
بے جرم وگنه جدّت درگوشه ے زندان است
از بهــرِ ملاقــاتش بگــشا دَرِ زنــدان را
مے خواست عدوسازدخاموش صداے حق
برده سـت اگــر زنــدان آئیــنه ے قرآن را
ظلمت بخدا هرگز درتاب وتوانش نیست
تا آن که کند پنهـان خورشیدِ درخشان را
با زهــرِ جــفا دشمن آتــش زده بر جانش
کشــتند جفـــاکاران آن مظــهرِ احسان را
در زیــر غُـل و زنجــیر افــتاد اگـــر از پا
بخشیـده هـزاران گل گلخانه ے ایمان را
"یاســـر" اگر از داغـش دارے دلِ توفانی
قبل از سفـــرِ دریـا دریاب تو توفـــان را
شعر:محمود تارے"یاسر
مدح و مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود
محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود
هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند
در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود
آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو..
نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود
پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است،
شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود
خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش
سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود
مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است
هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود
یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد
این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود
کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی..
از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود
بوی جنت میرسد از مرقد او بر مشام..
کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود
در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است
روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود
رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی..
خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود
یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند
کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود
بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که..
درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود
نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند
ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود
کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که..
زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود
عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند
گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود
حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را
«ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#مدح_مرثیه #امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
.
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود
چرا که رزق ما از سفرهی موسیبنجعفر بود
اگر بابالحوائج خوانده میشد علتش این است؛
که با قلب شکسته مرهم دلهای مضطر بود
زن بدکار و بُشر حافی و مردان زندانبان
به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود
عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او
به دوشش بار جرم دوستان تا روز محشر بود*
اسیری که تمام مدت آزادیاش تنها
زمان رفتن از زندان به یکزندان دیگر بود
امام مهربانِ مسلمین افطار هر روزش
به دست سندیبنشاهک ملعون کافَر بود
اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند
که بر یک تختهپاره در غل و زنجیر، پیکر بود
به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را
به او گفتند؛ "صارت کالخیال" از بس که لاغر بود
شاعر: #مجتبی_خرسندی
* امام کاظم علیه السلام فرمودند:
«إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي»
ترجمه: «خداوند متعال بر شیعه غضب کرد و مرا بین جان خودم و آنان مخیّر فرمود؛ پس به خدا قسم من با جان خودم شیعیان را حفظ کردم»
📚کافی، ج ۱، ص ۲۶۰
#شهادت_امام_کاظم
.
.
#شهادت_امام_کاظم
مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند
آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند
هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند
هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند
هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند
جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند
#وحید_محمدی✍
۲۵ بهمن ۱۴٠۱
#امام_کاظم
.
#یا_باب_الحوائج_یا_موسی_ابن_جعفر
تو ای جان جهانم که کبود و نیمه جان هستی
به زیر پیرهن چون پوستی بر استخوان هستی
چه زخم سرخی از آهن به روی گردنت مانده
شبیه فاطمه تصویرِ محوی از تنت مانده
شکوه سجده هایت دشمنت را از نفس انداخت
خراش تازیانه ها تنت را از نفس انداخت
لبان روزه دارت را به سیلی باز می کردند
گلویت را به سنگینی آهن ناز می کردند
نمی پرسد کسی جز تازیانه حال پهلویت
لگد ها پشت هم آید به استقبال پهلویت
تنت را تخته های پاره روی دوش آوردند
تمام شهر از داغت گریبان چاک می کردند
هزاران شاخه گل با احترام اشک تسلیمت
کفن پشت کفن از هر کران گردیده تقدیمت
اگر چه زخم آهن بر تنت را شرح گفتن نیست
خدا را شکر اما ردِ پایی روی این تن نیست
اگر چه کشته ی غربت نشین شهر بغدادی
ولی پیش نگاه خواهرت از زین نیافتادی
کسی با چکمه بر صحن دلت آیا قدم بگذاشت؟
کسی انگشتر و انگشت از روی تنت برداشت؟
#امام_کاظم_علیه_السلام
#شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#حسن_کردی ✍
.
....................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_امام_کاظم
دودمه و دَم پاره شهادت موسی بن جعفر امام کاظم(علیه السلام)...
۱- دودمه
موسم ماتم شده برگرد امید شیعیان
العجل صاحب زمان
حق زندانی بغداد ای شَه آزادگان
العجل صاحب زمان
جان من آمد به لب دیگر در این قعر سجون
من غریبم من غریب
زیر ضرب تازیانه پیکرم شد غرق خون
من غریبم من غریب
لحظه های آخرم دارم زِ سینه ناله ها
ای رضا جانم بیا
در سیاه چالم، تنم میسوزد از زهر جفا
ای رضا جانم بیا
باب حاجات منی موسی بن جعفر الدخیل
یابن الحیدر الدخیل
گویمت مولای من تا روز محشر الدخیل
یابن الحیدر الدخیل
ای که هستی بر علی و فاطمه تو نور عین
ای امیر کاظمین
حق زهرا قسمتم کن طوف شش گوش حسین
ای امیر کاظمین
۲- #دم_پاره
عالم شده ماتم سرا واویلا
موسی بن جعفر شد فدا واویلا
بغداد امشب همچو کربلا شد
رَختِ سیَه بر پیکر رضا شد
شد سهم کاظم در غمِ اسارت
قعر سجون و سیلی و جسارت
از بسکه تازیانه خورده کاظم
بر پیکرش نمانده جای سالم
ای کاظم آل نبی فدایت
دست گدایی منو عطایت
ای باب حاجات همه دخیلک
ای نور چشم فاطمه دخیلک
من که گدای کاظم و حسینم
مجنون کربلا و کاظمینم
ای باب حاجت از شما میخواهم
برگ برات کربلا میخواهم
-دو بیتی...
وقتی که به ما سوز و نوا را دادید
بین دودمه حاجت ما را دادید
هم سینه زدیم و جان به ما بخشیدید
هم برگ برات کربلا را دادید
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#دودمه #حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم
.
.
#شهادت_امام_کاظم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَاالْحَسَن یا موسَی بْنَ جعفر
----------
این که می آید ز خلوتگاه دوست
ناله ی زنجیر یا آوای اوست
کیست این افتاده در کنجِ قفس
می کشد در موج اشک و خون نفس
زورق اشکش که در خون می رود
آتش آهش به گردون می رود
کنج زندان صوت جانسوزِ چه کس
با غُل و زنجیر گشته همنفس
در غُل و زنجیر شیر حق اسیر
گوشه ی زندان نباشد جای شیر
حضرت موسی بن جعفر بی قرار
جز غبار غم ندارد غمگسار
آن که با خود عشق را همراه کرد
قعر زندان را عبادتگاه کرد
گوشه ی زندان کین سخت است سخت
در عبادت این چنین سخت است سخت
از شرار آهِ دل آئینه سوخت
ناله ای آتش گرفت و سینه سوخت
آنچه از او دیده در خون می رود
آهِ شبگیری به گردون می رود
ناگهان در بحر توفان می شود
نامسلمانی مسلمان می شود
آن به خلوتگاه جانان برده ره
روز را نشناسد از شام سیه
گرچه سرسبز است مانده خون به دل
چون درختی در میان آب و گِل
می زند سوسو چراغِ چشم او
دارد آن مرد از رهایی گفتگو
شعله های آهِ او گردد خموش
می رسد فریادِ خَلِّصْنی به گوش
این شده مسموم از زهر جفا
جانش از زندان تن گردد رها
طور جان را وسعتِ سیناست او
یوسف آل علی ، موساست او
تا خزان می روید از عمق نگاش
ارغوانی می شود گلبرگ هاش
طایر گلزار حق ، گلگون نفس
شد شهید از زهرِ کین کنج قفس
از درون محبسِ خصم زبون
پیکرش در اوجِ غربت شد برون
در فضا پیچید ناگه بوی سیب
حمل می شد پیکرش امّا غریب
سینه از ماتم در آتش شعله ور
دیده از غم در فراز و در نشیب
جسم او بر شانه های اهلِ درد
سینه ها لبریز از داغِ طبیب
از اُفق های غم انگیز فلک
می رسید آوایی از اَمَّنْ یُّجیب
روی تابوتِ غمش باید نوشت
بر حبیب خود فدا شد این حبیب
گرچه در زندان شده مویش سپید
لیک در میدان نشد شَیْبُ الْخَضیب
گرچه شد خَلِّصنی اش تفسیر لیک
روی نی رأس اش نگردیده خطیب
گرچه شد معصومه اش اندوهگین
کس نزد بر دختران او نهیب
چشم هستی غرقِ در خون از غمش
قلبِ "یاسر" از غم او ناشکیب
oo
حاج محمود تاری "یاسر"✍
.
.
#فتح_خیبر
#فضائل_امیرالمؤمنین
علی برای تمام علوم در باشد
علی به حکم، پدر بر همه بشر باشد
به غایبین برسانند ؛حاضرین غدیر
علی است آن که ولیِ پیامبر باشد
به ذوالفقار قسم که ندیده ام تیغی
به غیر تیغ علی صاحب دو سر باشد
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او*
کسی که خاک درش هست مثل زر باشد
بگو چگونه بگویم شبیه انسان است
که مرتضی به خدایش شبیه تر باشد
به لحظه ای، به زمین خورد، قلعه ی خیبر
همین که دید، یدالله پشت در باشد
*هلالی جغتایی
#شهریار_سنجری ✍
.
.
#امام_کاظم
هر دم و بازدمش آیه و تکبیر فقط
بگذارید کند سجده دلی سیر فقط
بعد این سجده اگر خواست ببندد قامت
ضرب شلاق نبندید به این پیر فقط
این عبا نیست که افتاده زمین پیکر اوست
مانده از قاب تنش ، سایه ی تصویر فقط
پلک او حوصله ی بار ندارد زخمی است
مژه میریزد از این اشک سرازیر فقط
درسیه چال سر از سجده که بر میدارد
کاش جایی نکند گردن او گیر فقط
انحنای کمرش بیشتر از قبل شده
بالش زیر سر او شده زنجیر فقط
بسکه پهلوش به در خورد و به دیوار گرفت
از خدا خواسته زهرا برسد دیر فقط
کاشکی موقع دفنش بدنش را نکشند
یا بگیرند تنش را همه از زیر فقط
یک نفر هفت کفن داشت ولی کرببلا
یک نفر شد کفنش نیزه و شمشیرفقط
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#شهادت_امام_کاظم
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#امام_کاظم
بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود
لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود
بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت
موسای ما در معجزاتش بی عصا بود
از ساق عرش افتاد در زندان ویران
آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود
با ضربه ها هرچند که از حال می رفت
در سجده مدهوش ملاقات خدا بود
زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت
هر جای جسمش روضهء آل عبا بود
بار قنوتش را ورم هایش کشیدند
هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود
هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد
هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود
زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد
بسکه ردیف استخوانش جابجا بود
با زخم لبهایش به سختی آب می خورد
هرشب گریز روضه هایش کربلا بود
ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند
ای کاش در بین شما، یک آشنا بود
هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد
در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود
اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند
در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود
در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت...
یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود
آنجا سری در دست قاتل بود اما
با خنجر کُندی بریده از قفا بود
بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند
تجمیع جسم او به دست بوریا بود
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#امام_کاظم
با گریه،با آه دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند
کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند
کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند
آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع
تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع
آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع
لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن
از دردمندان توام درمان عطا کن
بویِ دلانگیزِ بهارِ مَردُم ما
نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما
بودی همیشه در کنار مَردُم ما
خیلی گره خورده است کار مَردُم ما
گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج
خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده
آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده
پای بساطت سال را تحویل کرده
بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده
مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست
آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست
جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم
شیرین تر از نام شما اسمی نداریم
با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم
ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم
بیماری ما زندگی منهای روضه است
راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است
چشم مرا تر کن زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمان ها این صداها:
یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها
این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر
جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار
دریای رحمت!ما به موجات خو گرفتیم
از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم
صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد
پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد
موسایِ طور غم عصایت را شکستند
با زجر تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو به جز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد
روی لبش دشنام قوم و خویش دارد
با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی
داغ حسن را کنج زندان می چشیدی
در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم
جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم
زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم
جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم
داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا
با جوهر خون نامه ات توقیع گردید
اندوه تو در روضه ها توزیع گردید
آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید
بر تختِپاره پیکرت تشییع گردید
با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی
آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی
اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟!
از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟!
آنگونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟!
ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟!
پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست
#بردیا_محمدی✍
#شهادت_امام_کاظم
.