eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
اى زائر هميشه ی تو آسمان بقيع اى آفتاب و ماه تو را سايبان بقيع افزون ز نيم قرن گذشت از خرابى ات كى می شوى بهار؟!،اسير خزان بقيع خاک تو بوى غربت و اندوه مي دهد مظلومی ات گرفته از اين جا نشان بقيع در پشت پنجره كه رسيدم صدا زدم اى كاش می شد از غم تو داد جان بقيع از فرشيان كه خير نديدى شدى خراب اى اشكريز غربت تو عرشيان بقيع آباد باد خاک تو اى آن كه در بغل بگرفته اى چهار امام جهان بقيع هرچند خاكى است ولى زائر حرم حس می كند رسيده به باغ جنان بقيع نزديک تو كه مرثيه خواندن نمی شود اين جا شدم براى تو مرثيّه خوان بقيع از مجتبى بگويم و از تشت پر زِ خون از جسم و از اهانت تير و كمان بقيع از سيدالعباد بگويم كه گريه كرد عمرى ز ماتم شه لب تشنگان بقيع از باقرالعلوم بگويم كه ديده بود رأسِ حسينِ فاطمه را بر سنان بقيع يا اين كه از مصيبت صادق بخوانم و از آتشِ به پا شده در آشيان بقيع ام البنين هنوز نشسته كنار تو می گويد از عمود و سرى خونفشان بقيع اينان تمام سنگ بُوَد روى قبرشان برگو كجاست تربت آن بى نشان بقيع؟ آن بانوئى كه عزّت او بعد مصطفى گرديد پايمالِ گروه خَسان بقيع آن دخترِ پيمبر اسلام كه نداشت حتى ميان خانه ی خود هم امان بقيع آتش گرفت باغ و گل و غنچه سوختند آن هم به پيشِ چشمِ ترِ باغبان بقيع در پشت در كه فاطمه افتاد بر زمين مولا چه ديد؟،نيست زبانِ بيان بقيع يا فضةُ خُذينىِ او تا به روز حشر جانسوز ناله ايست به گوش زمان بقيع يک روز ريشه كَن شود اين ظلم بى گمان عجل على ظهورک يا صاحب الزمان.
. ایام در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع؟ چون که یک جا، چار محبوب خدا دارد بقیع نور چشمان رسول و پور دلبند بتول صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع خلق شد عالم ز یُمن خلقت آل عبا یک تن از پنج تن آل عبا دارد بقیع همدم دلدادگان و محرم محراب راز هست زین العابدین، بنگر چه‌ها دارد بقیع حاصل آیات قرآن، باقرِ علم رسول وارث فضل و کمال انبیا دارد بقیع صادق آل محمّد، ناشر احکام حق دین و دانش را، رئیس و پیشوا دارد بقیع در نظر آید، زمین بر چرخ سنگینی کند بس که خاکش گوهر سنگین بها دارد بقیع گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ همچو ایوانِ نجف نور و صفا دارد بقیع راز‌ها گوید به گوش شب در این جا کهکشان رمز‌ها از خلقت ارض و سما دارد بقیع سایه‌ها نجوا کنان بر مدفن این چار تن کرده شب گیسو پریشان یا عزا دارد بقیع؟ سر به دیوارش زند هر کس از این جا بگذرد در سکوتش ناله‌ها و گریه‌ها دارد بقیع چار معصومند و دورند از حریم جدّشان شِکوه‌ها از دشمنانِ مصطفی دارد بقیع آن دو غاصب در جوار مدفن پاک رسول دور از او جسم امامان را چرا دارد بقیع؟‌ می‌کند محکوم، ظالم را به هر دور زمان گفته‌ها با زائران آشنا دارد بقیع بشنو از این قبر‌ها بانگ انا المظلوم را تا که مهدی باز آید، این ندا دارد بقیع تا شود ثابت که نور حق نمی‌گردد خموش گرچه ویران شد، جلال کبریا دارد بقیع ناله ی امّ البنین با اشک زهرا همدم است در غبارِ غم، جمال کربلا دارد بقیع چون (حسان) این جا بود، شب ها، مسیر فاطمه تا که نامحرم نیاید، انزوا دارد بقیع. .
. جلوه جنت به چشم خاكیان دارد یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروكارش بود با عترت پاک رسول كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع. کاشانی✍ . ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ما و غم بقیع جان های ما خدایا در آتش فراق است قبر چهار معصوم بی صحن و بی رواق است ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی عطر و نسیم جنّت در تربت بقیع است جاری سرشک شیعه از غربت بقیع است ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی یاران ازین جنایت شد سینه غرقِ شیون آبادی حرم را ویرانه کرده دشمن ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی ای دل بسوز اکنون ای سینه باش نالان زیرا بقیع مظلوم از کینه گشته ویران ما و نوای ماتم ، ما و غم خدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی بنگر به دست دشمن تخریب آن حرم را بر اهل بیت عصمت این ظلم و این ستم را ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی ** محمود تاری «یاسر»✍ . ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. موجیم خروشنده و گاهی صامت داریم شهید مثل «ثاقب» «ثابت» امروز به نام عشق و میهن رفتیم تشییع شهید ارمنی «جانی بِت» .
. باغ بهشتی به ظاهر اگر چه بقیع ویران است به چشم باطن اگر بنگری گلستان است چهار دسته گل فاطمه به صحن بقیع چهار باغ بهشتی سبز یزدان است مبین که شمع و چراغی درآن شبستان نیست ببین سپهرِ پُر از کهکشان و تابان است مدینه مهبط وحی است و بر رسول قسم چهار ناطق قرآن به دامن آن است مدینه بحر خروشنده ای ز توحیداست بقیع او پُرِ یاقوت و دُرّ و مرجان است صدای ناله ی افلاکیان به ما گوید که این بقیع،همان گلشن شهیدان است نشان ز غربت حیدر اگر که می خواهی هنوز تربت زهرا ز دیده پنهان است اگر که جان و دل شیعه سخت می سوزد اما عصر در آن جا همیشه گریان است من از تنی که پُر از تیر شد چه بنویسم قلم فتاده ز دستی که باز لرزان است ز ناله های دل امّ بی بنین آن جا شبیه علقمه و کربلا، نیستان است بدان امید که روزی ز خویش می پرسیم که این حریم بقیع است یا خراسان است سفر به بال دل خود کند«وفایی» و باز به اذن دوست به شهر مدینه مهمان است ✍ .
. علیهالسلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ طریقتی‌ست مرا از شراب و جام به مرگ چه قدر جیفه‌ی دنیا زد اتهام به مرگ طبیعتی‌ست که باید به آن نگاه کنم _ ولی نه از نظر غالبِ عوام ... به مرگ حکایتی‌ست در این واقعیت مبرم که داده‌اند دلیرانِ عشق، کام به مرگ "فَمَن یَمَت یَرَنی" ... وعده‌ای که می‌خواهم سیاه روزی دنیا شود تمام به مرگ چگونه زنده بمانم بدون حب علی؟! وَ با محبت او می‌دهم سلام به مرگ تولدی‌ست مبارک نظر به روی علی که می‌گذارم از این وجه احترام به مرگ اگر مرا ببرد وادی‌السّلام علی به اشتیاق خودم می‌دهم زِمام به مرگ .
. چون کفتر خسته روی دیوار بقیع باشد دل عاشقان گرفتار بقیع تا مشتری اش مهدی زهرا باشد گرم است همیشه گرم ، بازار بقیع ✍ .................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یک روز به لعنت است و یک روز درود! این است حدیث شیعه با آل سعود! امروز بنا به مصلحت! لعنت بر... تخریب گر بقیع؛ هر آلی بود... علیه‌السلام .
. ✍ عاقبت صحن حسن را بازسازی می کنیم در کمال سر به زیری سرفرازی می کنیم دسته دسته در مدینه در میان هروله با نوای یا حسن جان عشق بازی می کنیم ©️
. ایام "عشق پنهان بر ملا خواهيم كرد مرقدي زيبا بنا خواهيم كرد" کاش مهدی آید از رَه زودتر با وجودش ما چه ها خواهیم کرد ای یهودی، ای سعودی گوش کن روز خوش بر تو عزا خواهیم کرد چون که فرمانده شود صاحب زمان نیزه چشم کدخدا خواهیم کرد گر مدینه فتح گردد مطمئن معجزه ها بی عصا خواهیم کرد وقت طراحی صحن مجتبی نقش چون صحن رضا خواهیم کرد بعد اتمام حرم آن بُقعه را شهره در ارض و سما خواهیم کرد سید حسن صادقی .
. در ماتم بن عقیل علیه السلام جانم فدای مُسلم و ایل و تَبارَش دلهای عالَم گشته امشَب بیقَرارَش کوفی به عَهد خود وَفا هَرگز نَکَرده اَز قَبلها هم بی وفائی بوده کارَش مَردان کوفه جُمله اَشباحُ الرجاّلَند کوفی نَدارد قید و بَندی اعتبارَش پشت سَر مُسلم چه صف های طویلی است گیرَند سُرمه بهر چشمان اَز غُبارَش آن شب نگاهی کَرد به پُشت سَرخود حَتّی نَمانده بود یک تَن دَر کنارَش دَر کوچه های بیکَسی میگَشت تنها آخَر زَنی در شهر کوفه گَشت یارَش حَجَّش به رَنگ خون شد و احرام خون بَست در ماه ذی الحّجه خزانی شد بَهارَش با آنکه تنها بود و بی یار و مُعین بود شد کوچه های شَهر کوفه کارزارَش او دیده گریان گُل خیرُالنساء بود خیرُالنساء هم گَشته قَطعاً اَشکبارَش داده سلامی آخَر از دارُالاماره بَرآنکه بوده هَستی و دار و نَدارَش حَتّی کَلام آخَرَش کوفه میا بود رأسَش جُدا شد اَز تَنَش با این شُعارَش 🌹خسروی فَر✍ 🌷ویرایش:سیدمحمدجلالی .