.
#امام_صادق (ع)
ما پیروان مذهب و آئین جعفریم
از عاشقان حیدر و زهرای اطهریم
در موسم عزای امام غریب خود
گریان ز داغ صادق آل پیمبریم
#علیرضا_توانا✍
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
چهار پاره مرثیه
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#امام_صادق
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
.
#شهادت_امام_صادق
هم گرفتاره امام صادقیم
هم عزادار امام صادقیم
وقتیروضهشعبهایازحرمه
ماها زوّار امام صادقیم
شیعه از اهل سقیفه بِریه
شیعه فاطمیِ و حیدریه
شُبهههاراهشو کج نمیکنن
هرکسیکهمذهبشجعفریه
شیعهتننمیدهبهحُکم غلط
پا نمیزاره تو هرجمعی وسط
شیعه اونیه که از آل علی
اعتقاداتشو میگیره فقط
ماکهمیمیریمبرایاهلبیت
عشقمونهروضههایاهلبیت
قربون خدا برم کهآفرید
مارو تسلیمرضایاهلبیت
وقتیتوحیدوبهمانشوندادن
برا بندگیبهما جنوندادن
بااحادیثیکهنوره تکتکش
کربلا رفتنو یادمون دادن
بهماگفتنکهچجور،کجا برید
تشنه و گرسنه کربلا برید
برایادایحقّمون مُدام
واسهگریهتوی روضهها برید
بشنوه هرکسی که گریه کُنه
این دعای شب آقای منه
*خدارحمتکنهاونکسیروکه
برا ما بلند ضجّه میزنه
ضجّهمیزنمبراشاهغریب
برا داغ قتلگاهوبوی سیب
برااونشاهیکهباصوتضعیف نالهزد:اَینَزهیر،اَینَحبیب؟
ضجه میزنم برا پیرهنش
برا نیزهایکه خورد تو دهنش
ضجه میزنم برا ساعتی که
درآوردن پیرهنش رو از تنش
#محمدقاسمی✍
* "مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ او تباکی وَجَبَت لَهُ الجَنَّه"
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#مدح_امام_صادق
شکر خدا که دست به دامان صادقیم
یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم
بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما
سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم
از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست
تا لحظهای که تشنهی باران صادقیم
با دیدنِ صلابتِ ایوانِ کربلا
فکرِ درست کردن ایوان صادقیم
مثلِ فرشتههای به دُور مزار او
در حسرت مزارِ چراغان صادقیم
✍ #احسان_نرگسی
.
.
#شهادت_امام_صادق
سروده ای دیگر در مرثیت امام صادق (ع)
---------
در غم نشست سینه ی لبریز آذرش
در شعله سوخت قلب شریف و مطهرش
با آن که داشت موی سپید و قد کمان
رحمی نکرد خصم لعین ستمگرش
در خانه دید دشمن خود را شبانه او
آمد به یاد غربت جانسوز مادرش
در پیش چشم پر از اشک کودکان
بستند دست او به طنابی چو حیدرش
بردند سر برهنه برون آن امام را
آتش زدند قلب لبالب ز اخترش
یک سو پسر گریست به اندوه این پدر
یک سو فغان و ناله به لب داشت دخترش
خونش نریخت خصم ستم پیشه اش ز کین
با آن که دید تیغ عدو را برابرش
گرچه غریب بود و ستم دید از عدو
دیگر ندید خنجر دشمن به حنجرش
شد عاقبت ز زهر جفا بی قرار آه
کشتی شکست در دل امواج لنگرش
باید گریست در غم جانسوز آن امام
کز زهر کینه گشت خزانی صنوبرش
دارد بقیع سینه ی پر خون ز داغ او
شد لاله گون تراب ز اشک مکرّرش
آخر فتاد بهر عزای امام نور
شال عزا به گردن موسی بن جعفرش
" یاسر" ز داغ خونِ جگر داشت آسمان
تأثیر درد آمد و بشکست شهپرش
،،،،،،،،،،،
استاد #حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#شهادت
#غزل
ای سبز پوش عشقِ تو را سرخ قامتیم
ای پادشاهِ حُسن نگاهی که رعتیم
فکری به روزگارِ بدِ حالِ ما بکن
جان حسین تشنهات ای ابر رحمتیم
ما زائر سه شنبه و شبهای جمعهایم
آوارهایم دربهدرِ یک زیارتیم
ما با غبارِ کرببلا همنفس شدیم
یعنی بیا که خاک تو هستیم تربتیم
ما را ببخش اگر که اسیر معیشتیم
ما را ببخش اگر که کمی کم محبتیم
هر روز آمدیم و بدهکارتر شدیم
تقصیر لطف توست عزیزم بد عادتیم
بر روی ما حساب کن آقا که سالهاست
چشم انتظارِ آمدنت اشک حسرتیم
حرف امام صادق ما هست این حدیث
درکت کنیم اگر همهی عمر خدمتیم*
ما را هزار بار جهان آزموده است
هربار دیده است فقط استقامتیم
این جملهی بزرگ از آوینی است گفت :
ما راست قامتانِ جهاد و شهادتیم
هر روز میرسد خبری از شهادتی
شکر خدا که باز بر این راه دعوتیم
از نسل جبهه است همهی نسلهای ما
نسل خمینی است اگر عین غرتیم
این بچههای ما چقدر جمکرانیاند
مدیون مِهرِ حضرت زهرای عترتیم
* * *
آوردهایم باز بدیهای خویش را
پیشِ کریم نابلدیهای خویش را
در امتحان راه تو هرچند رد شدیم
لطفت قبول کرد ردیهای خویش را
انگار نا امید شدی از بزرگها
دیدم صدا زدی نودیهای خویش را
عطر ظهور میرسد و کردهای خبر
نسل هزار و چهار صدیهای خویش را
ما را ببخش جای بصیریت بجای فهم
آوردهایم بی خردیهای خویش را
ما تا ابد برای حسین تو سوختیم
آقا نگاه کن ابدیهای خویش را
قلب حسین پیش علیاکبر آب شد
وقتی که گفت یا ولدیهای خویش را
خلاد بن صفار میگوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛ (خیر! اگر دوران او را درک می کردم، همهی زندگی ام را در خدمت به او می گذراندم)
#حسن_لطفی✍
#شهادت_امام_صادق #امام_زمان
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
شهادت امام صادق علیه السلام
السلام ای دل و دلدار اباعبدالله
ششمین سید و سالار اباعبدالله
همه با دیدن تو یاد حسین افتادند
ای حسینیه سیار اباعبدالله
ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم
به تو هستیم بدهکار اباعبدالله
کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند
اربعین لشکر زوار اباعبدالله
در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت
می زند تا به ابد زار اباعبدالله
مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را
آتش آن در و دیوار اباعبدالله
یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا
یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟!
تا که بستند دو دستان تو را شد زنده
غربت حیدر کرار اباعبدالله
تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ
وای از این همه تکرار اباعبدالله
این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه
با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله
سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد
وای از آن همه آزار اباعبدالله
هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش
چشم های تو نشد تار اباعبدالله
خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت
در دل شعله پرستار اباعبدالله
کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت
دخترت بر سر بازار اباعبدالله
محمد حسین رحیمیان✍
#شهادت_امام_صادق
.
.
#شهادت_امام_صادق
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاٰ جَعفَر بْنِ محمّدٍ الصّادِق
.........
در حقیقت نگری آینه ای صادق بود
آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود
این که باید به ولایش همه عاشق باشیم
پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم
عاشق آن است که از نسل شقایق باشد
شجری میوه رسانده ست که لایق باشد
ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست
خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست
جعفرش نام نهادند که جانش نور است
ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است
عشق در دایره ی چشم سبو می گردد
عِلْم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد
مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است
گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است
کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود
کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود
کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد
بال و پر می زد و در اشک شناور می شد
اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت
لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد
آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی
که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد
بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید
باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد
خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری
داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد
آه آن روز اگر دست علی را بستند
لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد
در دل شب به نماز آمده بود آن مولا
بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا
ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد
تلخی اهل ستم باز به کامش آورد
دست او بسته و از خانه برونش بردند
شعله بر جان زده و با دل خونش بردند
بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا
داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا
حالتی داشت که غم بود همی دنبالش
گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش
همه بودند در اندیشه ی خود آسوده
جگری سوخت ز انگور به زهر آلوده
جگری سوخت و آتش به همه عالم زد
نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد
آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت
آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت
داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد
"یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد
oo
،،،،،،،،،،،
استاد #حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_صادق علیهالسلام
#چارپاره
🔸صبح صادق🔸
کوچه کوچه مدينه لبريز از
عطر و بویِ محمّدی شده است
به تن شهر باز گشته حيات
غرق در رفت و آمدی شده است
دم به دم با دم مسيحایی
منتشر میکنی حقايق را
به ديار مدينه میبخشد
چشمهای تو صبح صادق را
با شکوه تو تا هزاران سال
سرفراز است رايت شيعه
که به «قال الامامُ صادق»ها
زنده مانده هويّت شيعه
لحظه لحظه زُرارهپرور بود
يابنطاها! نبوغ چشمانت
شده صدها مفضّل و جابر
ريزهخوار فروغ چشمانت
در عروج الهیات هر دم
جان تو شوق بندگی دارد
نيمۀ شب قنوت دستانت
درس عشق و پرندگی دارد
يک شب بیقرار و بارانی
که تو بودی انيس سجاده
از غم تو فراتِ خون میشد
زمزم چشم خيس سجاده
آن شبی که در آتش کينه
باغ ياس و شقايقت میسوخت
هيزم و تازيانه آوردند
چقَدَر قلب عاشقت میسوخت
اي محاسن سپيد آل الله!
دست بسته تو را کجا بردند
تن تو در مدينه بود اما
دلتان را به کربلا بردند
قلب تو مثل اين حسينيهها
شب جمعه هميشه هيأت داشت
داغ هفتاد و دو گل پرپر
در دو چشم ترت اقامت داشت
گريه بر داغ سيد الشهدا
شده بود افضل العباداتت
وقت روضه دل تو زائر بود
گوشۀ قتلگاه ميقاتت
مجلست روضهخوان نمیخواهد
در حضورت اشارهای کافیست
تا شود حجرۀ تو کربوبلا
گريۀ شيرخوارهای کافیست
آن شبی که سه مرتبه آمد
خاتم الانبيا به ياری تو
از غروب غريب عاشورا
ياد میکرد اشک جاری تو
اين طرف بیکسی اهل حرم
آن طرف ازدحام و هلهله بود
اين طرف يک امام بیياور
آن طرف يک سپاه حرمله بود
ديگر از کاروان عاشورا
چشم در خون نشستهای مانده
تکيهگاهی به غير غربت نيست
آه نيزه شکستهای مانده
يک نگاهش به غربت زينب
يک نگاهش به سوى جانان است
لحظههای تلاطم عرش و
لحظههای عروج قرآن است
ضربۀ تيغها رقم میزد
غرق خون، اعظم مصائب را
«أم حسبت...» به روى نی بردند
سر گلگون نجم ثاقب را...
#یوسف_رحیمی ✍
#شهادت_امام_صادق
.
.
#شهادت_امام_صادق
گرفته این دلم بازم بهـــــونـــه
به یاد حضرت صادق میخونه
که میبردند با دستهای بســـته
میون دود و آتشهـــا شبـــونه
درون کوچــه با پای برهنــــه
پیاده پا به طرزی وحشیانـــه
دلش خونشد زدست آن ستمگر
که بی عمامه میبردند ز خــونه
به یا کربلا و خیـمه هایــــش
به سینه ریخت اشک دونه دونه
صدا میــزد یا جـــــد غــــریبم
مراهم مـــیزنند با تازیــــانــــه
به زیر تیغ رفــتم من ولیکــــن
بسان تو نشــــد خونم روونه
شده ورد زبان مــن. به آوا
حسینم وا حسینم وا حسینا
✍ عیسی دین محمدی. (صــابـــر)
.
.
«السلام علیک یا جعفر ابن محمد الصادق ع»
گل بـاغ پیمــــبر گــشــتــه پرپر
عــزادار غـــمـش زهـــرای اطهـــر
تمام عــالـم از داغـــش سیه پوش
بود صاحب عزا موسی ابـن جعفر
لبـش عطشان و قلبـــش پاره پاره
زده زهــــر جـــفا بـر جـــانـش آذر
مدینـــه یکســـره مــاتـم ســرا شد
ز داغ صـــــــادق آل پیـــمـــبـر
چراغ علم و عرفان گشته خاموش
ز بغـض و کیــنه خصــم ستمگـــر
در این ماتـم، هـــمه مرثیه خوانند
تمــام قـــدسیــــان با دیـــده تر
خدا لعنت کنــد منصــــور دون را
که زد آتـــش، ســـرای پور حـــیدر
چو آتش در ســرای صــــادق افتاد
بیادش آمـــد از مظلومـه مـــادر
مــیان شعـــله ها فـــریاد مـیـــزد
بیــا مــادر ببــین ،احـــوال جعـــفر
جگـرها خــون شــد از مظلومی او
شده عالم از این غــم خــاک بر سر
ســـلام مـا به قـبــــر خــــاکـی او
به آن ویـــرانه پـاک و مطــهـــر
بـیاد قـــبر بی شــمع و چـــراغش
تمــام شـیعــیان نالان و مضـطــر
بقیعش جنــه الـماوی عشــق است
که پنهان کرده در خود چهار سرور
ز حـــق دارد تمنــایــی، ( شقایق)
که دستش را بگیرد روز محـــشـر
حمید رضازاده( شقایق)✍
.
﷽
#مربع_ترکیب
#امام_صادق_علیه_السلام
#گلو
« عطــر شــفاعت »
حقپرستان را امامی هست،دینش دلبری
نور رویـش کـوثری،شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریختـه در ساغری:
آیـههای احـــمدی را با حــدیـث جعفـری
حرف اوعشق است،فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشــان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سـیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، عـلامـهها، طفل دبسـتانش همه
گــردنافرازانِ دانــش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ»ریخت تا درجان ما
ازهَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسیدایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حــدیثش، زد گــره با نورها
نور، مجــــرم بود امــا، در نظام کـــورها
ترس میانداخت حقش،در دل منصورها
درهراساند از وجودش،چون که میدانندکیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگـری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غـــریــب مــادری را میبرند
پا برهــنه، ســیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را،بانیمهشب بردن نبود
حق پــیر آســمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست،آخر از زبان کوچه است
باز معصــومی، پریشان در میـان کوچه است
پیــــر ما، یادِ گل یاس جـــوان کـــوچه است
باطنابی بردو دستش،روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشــد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای ازخیمههای کربلاست
باز آتــش، شــعلهور در خـانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گــرد، بر پیشــــانیِ آییــنۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعــیان! فرزند زهـرا از نفس افتاده است
خواسـتم دورت بگـردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صــادقها و باقـرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بیـن شاعــرها، نشد
بر خـــلاف زندگـــیِ از خــطا آکنــــدهام
صادقانه گفتم این یک بیت را،شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه ایـن جــهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فــرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را بـبینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
درتنور غیبت،آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غــم نـدارند اولیاءالله، غمخــوار هـماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فـردا از آنِ صـالحان عــاشـق است
صبح نزدیک است آری!وعدۀ حق صادق است
#قاسم_صرافان✍
.