.
#روز_دهم_محرم
#وداع و #گودال_قتلگاه
این بار آخر است منم روبه روی تو
تو سوی من نشستی من هم به سوی تو
کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند
وقتی نشسته زینب تو پیش روی تو
گریه امان نداد که ما درد دل کنیم
جان میرود زچشم من از گفتگوی تو
ای جان من مفارقت از جسم من مکن
من روبه قبله ام به خدا روبه روی تو
بوسه به حلق تو که زدم شمر خنده کرد
ای کاش خنجری نرسد بر گلوی تو
برروی تل نشستم و دیدم که ریختند
با تیغ و سنگ و دشنه و نیزه به روی تو
یک نیزه آه آمد و نگذاشت ضربه اش
تا جوشد از گلوی تو راز مگوی تو
در زیر دست و پایی و گم کرده ام تورا
در زیر دست پایم و در جستجوی تو
سی پاره تن تو زهم مو به مو گسست
آشفته گشته پیکرتو مثل موی تو
چیزی نمانده ازتن تو تا بغل کنم
دربین سینه ماند فقط آرزوی تو
#موسی_علیمرادی ✍
.
.
#تاسوعا
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
#غزل_مرثیه #حضرت_عباس علیه السلام
چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است
واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است
پلکی بزن دلم را آزاد از این قفس کن
مژگان چشمهایت مفتاح دلگشایی است
یک عمر مهر برلب چون غنچه ی خموشی
گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است
هر زخم بر تن تو چشمی است غرق در خون
هر تیر بر تن تو مژگان در حنایی است
دست بریده ات را بردیده ام کشیدم
برچشم بی فروغم این دست توتیایی است
هر روزن زره را این تیر ها شمردند
بر قامت بلندت از نیزه ها قبایی است
چیزی نمانده از تو غیر از غبار سرخی
از بار تیغ و نیزه جسمت در آسیایی است.
برخیز با نگاهت آرام کن حرم را
کشتی شکستگان را چشم تو ناخدایی است
از دخترم مگیری روزی شانه ات را
بعد از تو خار صحرا رزق برهنه پایی است
بر شیر خواره ام نه کن بر رباب رحمی
این خنده های دشمن سرشارِ بی حیای است
#موسی_علیمرادی ✍
.
.
#تاسوعا
فرزنـد ابوتـراب تا علقمـه تاخت
در وسوسـه ی آب ادب کرد نباخت
هر چیز که سیراب شد از شط فرات
تقدیـر از او گـرفت و در راه انداخت
#محمدجواد_منوچهری
#یا_باب_الحوائج_یا_ابوالفضل_العباس
.
باران اشک و حضرت خورشید، در عطش
دریای خون و روضه ی جانسوزتر، عطش
فریاد تشنه کامی و امیدِ نا امید
شطّ وعمود وفرقِ دوتای قمر ،عطش
شش ماهه ،آب،حرمله،خون گریه کن غزل
تیر رها سه شعبه ،پدر یا پسر !؟،عطش
خورشید سرنگون وحرامی ، خدا کند
برخیزد از زمین شه خونین جگر، عطش
با نیزه، سنگ ،تیروکمان هرچه می رسید
همواره میزدند به بغض از پدر ،عطش
اصلا چرا زمین وزمان واژگون نشد
خنجر، قفا،قساوت جنس بشر، عطش
بر روی نیزه رفت سرش، روبروی ظلم
سر خم نکرد حضرت خورشیدِ در عطش
#محمدجواد_منوچهری
#عطش
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
@gida13
.
#عطش
باران اشک و حضرت خورشید، در عطش
دریای خون و روضه ی جانسوزتر، عطش
فریاد تشنه کامی و امیدِ نا امید
شطّ وعمود وفرقِ دوتای قمر ،عطش
شش ماهه ،آب،حرمله،خون گریه کن غزل
تیر رها سه شعبه ،پدر یا پسر !؟،عطش
خورشید سرنگون وحرامی ، خدا کند
برخیزد از زمین شه خونین جگر، عطش
با نیزه، سنگ ،تیروکمان هرچه می رسید
همواره میزدند به بغض از پدر ،عطش
اصلا چرا زمین وزمان واژگون نشد
خنجر، قفا،قساوت جنس بشر، عطش
بر روی نیزه رفت سرش، روبروی ظلم
سر خم نکرد حضرت خورشیدِ در عطش
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
.
.
#شب_دهم_محرم
در نمازم خم ابروت گرفتارم کرد
صورت خاکی تو بود که بیمارم کرد
موج گیسوی ترا شانه کشیدم با دست
اسم زهرا وسط آمد که دلم زود شکست
برکت زندگیم سفرهء خیرات تو بود
پای زهرا وسط طور مناجات تو بود
سالک سِیر مِن الله اِلی الله شدی
یعنی از سرّ درونی خود آگاه شدی
من که یک عمر ز چشم تو محبت دیدم
صحبت رفتنت آمد به خدا رنجیدم
اوج پرواز گرفتی بنشین حوصله کن
از قضا و قدر خواهرت امشب گله کن
من که عمریست شدم در همه جا مشتریت
حق بده که بشود قاتلم انگشتریت
ترس دارم که ضریحم دوسه تا بخش شود
عطر سیب بدن تو همه جا پخش شود
ای که از درد دل مضطر من باخبری
قصد داری بروی، خواهر خود را نبری
مانده ام با دل وامانده، بگو من چه کنم؟
موقع بوسه زدن زیر گلو من چه کنم؟
چه شده می روی و دور حرم می گردی
کاشکی مثل همیشه بغلم می کردی
لااقل حرف بزن، خون نخورم، دق نکنم
التماس همهء مغرب و مشرق نکنم
می زنم رو به همه تا نروی تا نروم
وسط محرم و نامحرم این ها نروم
جگرم سوخته و بی کس و کارم به خدا
طاقت خندهء اشرار ندارم به خدا
گریه کردی چقدر؟ داغ غمت کُشت، مرا
کمکم کن نزند شمر و سنان، مُشت، مرا
گله ام را برسان بعد مدینه به نجف
می شوم بعد تو با حرمله و زجر طرف
تو نرو تا نروم بین دو سه قلدر مست
تو نرو تا نشود معجر من دست به دست
گرچه قصد سر تو سایهء محمل شدن است
ترس من از سر نیزه متمایل شدن است
#محرم
#وداع
#وداع_امام_حسین
#رضا_دین_پرور ✍
#شب_دهم_محرم
.
.
#روز_دهم_محرم
وقتی که ارباب از عطش می رفت از حال
از دور زینب دید، شمر آمد به گودال
چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد
ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد
با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت
اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت
با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد
ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت
با زانویش بر گردن آقا نمی رفت
هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد
هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد
بدجور دنیا را به کامش زهر کردند
نامردها ارباب ما را نحر کردند
ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت
بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت...
میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش...
روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش
او را به آه غربتش وابسته کردند
آقای ما را بین مقتل خسته کردند
با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش
هی مسخره کردند و هی دادند عذابش
لب های خشکش، عطر باران دعا داشت
آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت
خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد
با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد
سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت
سر را برید و روبروی خواهر انداخت
با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت
او را صدای نالهء مادر به هم ریخت
#محرم
#گودال
#رضا_دین_پرور ✍
#شب_دهم_محرم
.
.
#روز_دهم_محرم
روزگار ما گداها پشت در، سر می شود
با نشستن پشت این در، خستگی در می شود
هر کسی دردش فراوان ...گریه اش هم بیشتر!
حال ما بدتر که شد هربار، بهتر می شود
سختی ات را می خرم، بر آب و آتش می زنم
سنگ را وقتی تراشیدند گوهر می شود
سائل آلوده را رسوا مکن، گردن بگیر
بنده ی ناجور، با تو جور دیگر می شود
من کلاه خویش را برداشتم، نه این و آن!
جرم حق الناس من صدها برابر می شود
گرچه باید چوب میخوردم، بغل کردی مرا
درس، را شاگردِ بد، با مِهرت از بَر می شود
دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر
تو هم او را از خودت طردش کنی، شر می شود
من هنوز از باده ی مهمانی ات سر می کشم
غوره است اشکم ولی انگور حیدر می شود
خاک نعلین علی را روی چشمم می کِشم
دست به خاکی اگر که می زنم زر می شود
یا جوابم را بده، یا کربلایم را بده
دردهایی که نگفتم چند دفتر می شود
در میان قتلگاه خود اذیت شد حسین
چون جدا از پیکرش سر، پیش مادر می شود
تشنه بود و آب، بالای سرش اسراف شد
پیش چشم فاطمه سیراب، لشکر می شود
پیش چشم خواهرش هرچند، خنجر خورده است
بین قلبش غصه ی ناموس، خنجر می شود
#محرم
#گودال
#مناجات_با_خدا
#رضا_دین_پرور ✍
#شب_دهم_محرم
.
بنده ای که فقیر و ناچاری...
نیمه شب در زدی گرفتاری...
پرخطا و بد و گنهکاری...
غم نخور، چون حسین را داری
به غم سینه ات دوا برسان
باز خود را به کربلا برسان
ای که بر معصیت زدی دامن
همه دورند از تو الاّ من
گرچه کردی غریبگی با من
می خرم روسیاهی ات را من
با لباس سیاه نوکریَت
شده ام با حسین، مشتریَت
صبر کردم محرمش برسد
باز دستت به پرچمش برسد
از حسینیه ها دمش برسد
توبه کن، اسم اعظمش برسد
گرچه جرم تو بیش از آنهمه است
خرجِ عفوت دعای فاطمه است
پی هر چیز میروی آنی
بطلب، چشم های گریانی
خوش بحالت که با شهیدانی
همدانی شو و سلیمانی
با حسین عهد بستی عاشورا
بنشین پای روضهء زهرا
پسر تشنه اش دعا میکرد
خنجر شمر، خون به پا میکرد
بین گودال، سرصدا میکرد
دهنش را به نیزه وا میکرد
مگر آن بی حیا امان می داد
زنده زنده حسین جان می داد
از غم نیزه اش مسیحا سوخت
با سرش در تنور، زهرا سوخت
آن تن مُثله زیر گرما سوخت
جگرش روی ریگ صحرا سوخت
بدنی پاره پاره تر ز حصیر
دفن شد آخرش میان مسیر
#محرم
#شب_عاشورا
#مناجات_با_خدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
#رضا_دین_پرور ✍
#شب_دهم_محرم
.
.
#امام_زمان
به گریه های یتیمانه ی گدایانت..
اراده کن برسد دست ما به دامانت
بریده ایم زشهر و به خاکراه زدیم
به این امید که باشیم در بیابانت
گناهکاری ما خشکسالی آورده
نمیرسد به نفس های شهر بارانت
"بُطونهم مُلئت بالحرام"هم شده ایم
که نیستیم زمان عمل مسلمانت..
چقدر گریه یعقوب شب به شب برسد..
ولی تو راه نیفتی بسوی کنعانت!
ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیرشدند
تمام پیرغلامان ز داغ هجرانت
بیا بهار به پا کن بهار یعنی تو
بیا که گل بدهد دانه دانه گلدانت
عزای جد غریبت رسیده آقاجان
فدای شال عزا و دوچشم گریانت
برات کرببلا را بیا محبت کن
بحق خشکی لبهای جد عطشانت
#سیدپوریان_هاشمی✍
..............
.
#امام_زمان
یا مولای یا صاحب الزمان
شکایت میکنیم از هجر از دوری طولانی..
ولی رد میشویم از تو ازین غربت به آسانی
نه پای کار تو هستیم نه سرباز تو هستیم
فقط مشغول خود هستیم در زنجیر حیرانی
اگر هم گریه ای کردیم حاجت داشتیم از تو
برای غصه هایت نیست این چشمان بارانی
تو ای یوسف نیا کنعان! بمان در مصرِ این غیبت!
تورا هرگز نمیخواهند آدمهای کنعانی
خمیر نان ما بوی تعفن از ربا دارد
که مومن در نمیاید ازین نانهای شیطانی
من از آن روز میترسم که فکر جیب خود باشم
همانموقع به زیر خنجری باشی تو قربانی
من از آنروز میترسم که بین خانه ام باشم
میان شهر باشد با سر تو نیزه گردانی
به حق جد عطشانت دعا کن ما گدایان را
تو آقای فقیرانی تو امید گدایانی..
#محرم
#سیدپوریان_هاشمی✍
......................................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
یا ثاراللهوبنثاره (علیهالسلام)
#امام_حسین علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
وقتی اشکت ریخت روی جوهرِ تقدیرها
روضهات شد اولین عشقِ جوان و پیرها
مُهرِ داغت شد مدالِ سرخ، وقتی زخم شد
سینه از سینهزنیها شانه از زنجیرها
رزقِ ما پایان ندارد مثل احسانِ کریم
دیگِ نذری ته ندارد، شاهدم کفگیرها
کاش میمردیم با «یا لَیتَنا کُنّا مَعَک»
چهرهی تقویممان سرخ است از تأخیرها
ما کبوترها نبودیم آسمانت فتح شد
جای ما پرواز میکردند سویت تیرها
میهمان از دستهای میزبان شمشیر خورد
ریخت خونِ تشنهات در سفرههای سیرها
قاریان قرآنِ جسمت را تلاوت کردهاند
عالمان بیرون کشیدند از تنت تفسیرها
از مؤذنها اذان میریخت وقتِ کشتنت
در نمازِ قتلِ تو تسبیح شد تکبیرها
گودی گودال پُر شد، خون مزارت را گرفت
دفن شد کوهِ تنت در تلّی از شمشیرها
دشتِ سرخ افتاد دستِ گلّهی کفتارها
آه، از حالِ فرارِ آهوانِ شیرها
.
.
#غزل_عاشورایی
#امام_حسین
#مجتبی خرسندی✍
➖➖➖
هرجا سراغی، از غم گرفتیم
در سینه بزم، ماتم گرفتیم
در هرمقامی، خدمت گزیدیم
سینه زدیم و، پرچم گرفتیم
اکسیر اعظم، ذکر حسین است
عالم بههم ریخت، تا دم گرفتیم
سنگ دل ما، با گریه شد آب
از چشمهی چشم، زمزم گرفتیم
گریه برای، داغ تو بوده
ارثی که ما از، آدم گرفتیم
ما سنگ بودیم، با گریه بر تو
حکم نگین از، خاتم گرفتیم
لطف تو بیش از، این حرفها بود
لطف تو خیلیست، ما کم گرفتیم
➖➖➖
#روز_دهم_محرم #عاشورا
.