.
#میلاد_حضرت_زینب سلام اللّه علیها
#ترکیب_بند
سبزترینهایِ سرودم تویی
سرخترینهایِ شعارِ منی
رمزِ طلاییِ رسیدن به عشق
همدم و همرازِ نگارِ منی
آمدی و خنده به لبها شکفت
دل غزلِ شادیِ دنیا شِنفت
گریهیِ بیتابیِ چشمِ تو گفت
نیست قراری و قرارِ منی
دست به دستِ همه قنداق شد
از تبِ تو فاطمه هم داغ شد
شد عسلین کامِ تو وقتی غزل
در بغلت زد که تو یارِ منی
قندِ دلت را نگهش آب کرد
بازویِ حق بهرِ تنت تاب کرد
آبِ وضو اشک و به تکبیرِ عشق
گفت حسین دار و ندارِ منی
از غمِ ارباب به تاب و تبی
مونسِ او هر سحر و هر شبی
خندهات از روزِ اَزل دلبریست
وقفِ حسین ابنِ علی زینبی
آمدهای یکتنه غوغا کنی
دست نَه پَر سویِ حسین وا کنی
آمدهای عاشقیِ ناب در
جادّهیِ عشق هویدا کنی
عشقِ تو از جنسِ دل و بندگیست
چشمهیِ عرفانیِ آزادگیست
زندگی از دیدِ تو آن زندگیست
که سر وُ جان در رَهش اهدا کنی
جنّتِ تو خامسِ آلِ عباست
عصمتَت ارثیهیِ خیرالنّساست
حُرمتِ افلاکیِ اهلِ کسا
بر اثرِ صبر تو پیدا کنی
دخترِ شیری و دلِ شیر را
کوفه و شام و غل و زنجیر را
خُرد و جوان مرد و زن و پیر با
قصّهیِ ایثار تو شیدا کنی
ای جبروتی زِ وفا در هُبوط
وِی ملکوتِ غم و صبر و سکوت
یافت فقط شاه مقامت که گفت
یادِ منم باش به وقتِ قنوت
شب به تمنّایِ نمازِ شبَت
روز در اندیشهیِ ذکرِ لبَت
هر شب و هر روز خدا ثبت کرد
زمزمه و نالهیِ یارب ربَت
اَلقرض امروز از آن روزهاست
که همه جا صحبت و حرف از خداست
آیِنهیِ مادرِ گلها تویی
زانویِ احساس پُلِ مَرکبَت
صاحبِ نطق و مثلِ حیدری
تو بدلِ بی بدلِ مادری
وصل به شهد و عسلِ کوثری
ای خَلفِ فاطمه در مرتبت
حسرتِ ایّوبِ نبی صبرِ تو
چشمهیِ جوشانِ ولی ابرِ تو
آیهای از روضهیِ کربوبلاست
هر نفس و هر دم و تاب و تبت
آیِنهیِ ماهِ کبودِ حرم
نایِ نی و آتش و دود و وَرم
فاطمیه آمد و آهسته گفت
زیرِ لب آرام بگو مادرم
مولِدِ اشک است نگه تر کنید
چشمِ پر از بار سبکتر کنید
مثلِ غریب از گلِ اَمَّنیُجیب
مَرهمی آمادهیِ بستر کنید
بسترِ اُمّیدِ علیکَالسّلام
دار و ندارِ دلِ خونِ امام
پهن شده فکرِ درِ سوخته
خاطرهیِ میخ وَ مادر کنید
سرخ شده میخ به رنگِ غروب
تلخ شده قصّه وُ سنگی قلوب
چادرِ خاکی به رویِ یاسِ خَم
ناله برایِ غمِ حیدر کنید
صورتِ این طفل به دیوار وای
چشمِ جوان مادرمان تار وای
فکرِ رَهِ وا شدنِ قفلِ این
لعلِ غم و بغضِ برادر کنید
فاطمیه آمده بانو مدد
روزیِ اشک از نگهت میرسد
بر نظرم در شبِ میلادِ اشک
قطرهای از کوهِ غمت میرسد
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#غزل
بسکه بر «ألله» با قدرت توکل میکند
پیش پایش کوه احساس تزلزل میکند
ماه کنج چادرش آرام میگیرد پناه
بر لبش لبخندی از دلدادگی گل میکند
رونمایی کرده از نام دلارایَش پدر
میرسد هر کس به توصیفش تأمل میکند
زینب(س) است و لحظهٔ تفسیر ایثارش مدام
«عقل» کم می آورد؛ فکرِ تکامل میکند
«صبر» پای مکتبش حاضر شده ست و باز هم
پیش از وارد شدن قدری تعلل میکند
دختر کعبه قنوتش فرق دارد با همه
دستهایش را برای بندگی پل میکند
حضرت أم البنین(س) بعد از خدا و فاطمه(س)
در تمام کارها بر او توسل میکند
وای بر آنکه به او دل داده اما سالهاست
در فدایی اش شدن دارد تغافل میکند
خواندمش أمّ المصائب! در کنار این لقب
معنیِ غم! غصه و ماتم تنزّل میکند
این دل بیچاره یک عمر است حسّ غربتِ
دوری از صحن و سرایش را تحمل میکند!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
چه خوب شد که ذکر دل ، علی علی است روز و شب
پناه اول آخرم ، فاطمه شد به لطف رب
چه خوب شد که گشته ام غلام قنبر کسی
که عالم از شجاعتش ، هنوز مانده در عجب
فراری اُحُد کجا ، دلاور احُد کجا
کجاست شان مصطفی ، نایب عافیت طلب
امان از آن که حُرمت ِ امین وحی را شکست
کشیده دین چه ها ازین ، خلیفه های بی ادب
به زیر دین ِ حضرت خدیجه ایم و فاطمه
اگر علی علی علی ، نشسته است روی لب
بناز شیعه تا ابد ، به دین آسمانی ات
سهم کدام مکتبی ، شده عقیله العرب
چه همتی ، چه غیرتی ،چه کرده است پای دین
فاطمه ی کرببلا ، زینب صبر آفرین
سلام ای عقیله ی ، تمامی زمانه ها
کسی نداشت مثل تو ، ز فاطمه نشانه ها
تو بی معلم عالمه ، فهیمه ای و فاضله
تو جاودنه گوهری ، در یم بی کرانه ها
نشانده کوه غیرتت ، وقار و صبر و هیبتت
حماسه ی حسین را ، به صدر جادوانه ها
تو دست بسته بسته ای ، دست بنی امیه را
حریف عزم راسخت ، نمی شود بهانه ها
چه گویم از کرامتت ، سرم فدای قدرتت
تو روضه ات بهشت را ، می آورد به خانه ها
سلام سایه ی سر و ، ملیکه ی حسینیان
سلام مطمئن ترین، پناه آخر الزمان
در آسمان عاشقی ، تو سرترین ستاره ای
سرآمد حسینیان ، میان هر هزاره ای
زمین و آسمان همه ، فدای آن خدای که
نکرد خلق غیر تو ، فاطمه ی دوباره ای
توسلی به حضرت ِ خطیبه ی فدک نما
بهم بریز کوفه را ، فقط به یک اشاره ای
علی حسین مجتبی ، فاطمه و محمدی
برای جمع پنج تن ، فقط تو استعاره ای
خطبه شام و کوفه ات ، شبیه خطبه فدک
نهیب زد سر ِ ستم :" هنوز هیچ کاره ای"
بت شکنی و دخترِ بت شکن مدینه ای
شیر زنی و دختر ِشیر زن مدینه ای
حماسه های حیدری، نشسته در کلام تو
به ظلم پشت پا زده ، فاطمه مرام تو
همیشه بهر یاورش ، امام می کند دعا
بود ولی ملتمس ِ دعای تو امام تو
به غیر چاره نفر ، خدا به کس نمی دهد
اجازه ورود را ، به کعبه ی مقام تو
تو قبله ی فضیلتی ،تو منتهای عزتی
بلند می شود حسین ، ز جا به احترام تو
گفته خدا تو زینت ِ شیر دلاور منی
مادر حیدری تو ، فخر کُنَد به نام تو
معجزه مانده عاجز از ، نامگره گشای تو
کار مسیح می کند ،بنده ی بنده های تو
تویی که حسرت همه ، ملائک است خدمتت
تهمت و سنگ و کعب نی ، نبود حق عصمتت
رواست کل سال ما ، محرم و صفر شود
گرفته جان شیعه را ، مصیبت اسارتت
مطهره ترین چرا ، تو را زدند با وضو
کاش نداشت نام دین ، قصه ی هتک حرمتت
کوری چشم حرمله ، فاتح شام و کوفه ای
معجر پاره پاره ات ،نکرد کم ز عزتت
تو در میان سلسله ، بخوان نشسته نافله
بخوان که باز هم خدا ، فخر کند به خلقتت
شکست پیش چشم تو ، غرور نازدانه ها
چه قدر داده غصه ی ، حرم تو را خجالتت
خدای صبر با دلت ، چه کرده اند شامیان
که بی رقیه روز و شب ، مرگ شده است حاجتت
تو از زمانه دیده ای ، چه غیر داغ پشت داغ
بگو که جز تو این همه ،کشیده است از فراق ؟!
#محمد_حسین_رحیمیان
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
سحر است و دمیده دولت عشق
نوبتی باشد است نوبت عشق
کوه می لرزد از اُبُهَت عشق
می نویسم به نام "حضرت عشق"
ما همه عاشقیم و شیداییم
همه مجنون عشق لیلاییم
عرش خوشبو شده است با کرمت
می چکد عطر مریم از قدمت
قُدسیان مات ذات محترمت
عرشیانند خادم و حشمت
آمده سوره ی وفا،"زینب"
السلام ای عقیله یا زینب
بال جبریل بالِش سر توست
کوچه باغ بهشت معبر توست
ظلمت شب نخی ز معجر توست
شاه کرببلا برادر توست
ما همه نوکر حسین تواییم
تا قیامت به زیر دِین تواییم
نوکری تو کار نوکرها
ای همه اعتبار نوکرها
مایه ی افتخار نوکرها
حرمِ تو قرارِ نوکرها
شرزه شیرانِ دشت ایرانیم
دشمنت را ز شام می رانیم
ما همه ریزخوار خوانِ حرم
لاله ی سرخ بوستان حرم
تنمان فرشِ آستان حرم
لقبِ ما:"مدافعان حرم"
از عدوی تو کشته می سازیم
و از این کشته پُشته می سازیم
مقتدای نماز من زینب
خواهر شاه بی کفن زینب
"فاطمه،حیدر و حسن..،زینب
یک تنه کلِّ پنج تن زینب"
تو صدای رسای قرآنی
تو تجلّی روحِ ایمانی
ای کران تا کرانه ی کوثر
آیه ی دخترانه ی کوثر
غزل عاشقانه ی کوثر
روشنی بخش خانه ی کوثر
پای مادر چقدر غم خوردی
مثل یاس مدینه پژمردی
نقشه ای شوم،روزگار،کشید
ناگهان ابر تیره گون بارید
باد پائیزی مدینه وزید
دست ظلمت ستاره ای را چید
کاش می شد همیشه مدح سرود
ختم شعرم شروع روضه نبود
رُخ آئینه تا مُکَدَّر شد
روزگارِ خوش علی سر شد
حرف مسمار و آتش و در شد
پیش چشم تو یاس پرپر شد
کهکشان سوخت تا دمِ خانه
آتش افتاد روی پروانه
تا در افتاد پیکرش افتاد
وسط خانه حیدرش افتاد
رد مسمار بر پرش افتاد
صدف افتاد،گوهرش افتاد
آه!اهل سقیفه بد کردند
چادرش را چرا لگد کردند
#بردیا_محمدی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
به نام زینت مولا، به نام سیده زینب
شهنشاهان به قربان ِ غلام سیده زینب
به نام شیربانوی ِ مجاهدهای هر دوران
خدا زد استقامت را به نام سیده زینب
نیاورده به ابرو خم ، در آن دریای طوفان ها
که ترس از ظالمان باشد ، حرام سیده زینب
فراوان دیده این عالم ، قیامت آفرین اما
قیامت کرده در عالم ، قیام سیده زینب
ندیده غیر زیبایی ، به رغم میل دنیایی
که یک لحظه نچرخیده ، به کام سیده زینب
نه حَوا هست و آسیه ، نه مریم هست و نه هاجر
بُوَد بالاتر از این ها ، مقام سیده زینب
پس از زهرا به زن های دو عالم برتری دارد
کسی که گردن سبطین ، حق مادری دارد
به نام این همه ایمان ، به نام غیرت زینب
غلامم من ، غلامم من ، غلام همت زینب
به نام نافله خوان ِ سحرهای پر از ظلمت
به نام این همه تقوا ، به نام عصمت زینب
نزاید مادری دیگر ، خدیجه تر از این بانو
شده خرج خدا یک عمر ، کل ثروت زینب
امیر المومنین در دین ما تنها بُوَد مردی
که دارد یادگاری در ، جهان چون حضرت زینب
چو عباس است در عالم، همیشه پرچمش بالا
بگیرد هر که بر شانه ، لوای نصرت زینب
هزار و چار صد سال است در دنیا حرامی ها
نمی خواهند باشد الگوی زن عفت زینب
الا ای دشمن دین ، جنگ با حق درد سر دارد
بدان با چادر زینب ، در افتادن خطر دارد
حماسه آفرینی های زینب آفرین دارد
چو زهرا مادرش حق گردن دنیا و دین دارد
الا ای مردم عالم ، علی تنها نمی ماند
اگر زهرای اطهر مثل زینب جانشین دارد
تمام شیر زن های جهان قربان آن زن که
کفیلی چون یل شیر افکن ِ ام البنین دارد
چه باید گفت از آن بی معلم عالمه وقتی
که مداحی گرامی مثل زین العابدین دارد
زبانش لال هر که دست بسته خوانده آن را که
چو بابایش علی دست خدا در آستین دارد
به فردوس برین فردای محشر می بَرَد ما را
همین بانو که در سوریه فردوس برین دارد
اگر هستی حسینی یاد فردا غم نخور دیگر
به محشر حضرت زهرای سوریه کُنَد محشر
سلام ای حضرت ریحانه ی ریحانه ی طه
سلام ای قدر بسیارت ، فراتر از معماها
سلام ای مَحرم ِ درد دل عباس و قاسم ها
ز مادر با محبت تر ، برای پور لیلا ها
که پای قول خود مانده است مثل تو در این عالم؟
که پای اعتقاد خود ، چنین زد دل به دریاها
تو با فرعون شامی کرده ای کاری که تا محشر
بُوَد بالاتر از درک ِ همه هارون و موسی ها
سلام ای آخر آزادگی ، دریای آزادی
ذلیل عزم تو بانو ، اگر ها گشت و اماها
به تو رو میزنم هر وقت ، دلتنگ نجف هستم
که دختر جور دیگر قرب دارد پیش ِ باباها
دو عالم بر علی نازد ، علی نازد بر این دختر
ندیدم زینبی تر از ، امیرالمومنین حیدر
علی با چادر زهرا ، چه غوغایی ، چه تصویری
حسین بن علی دارد ، عجب همشیره ی شیری
من از آن خطبه هایی که ، عقیله خواند فهمیدم
حریف حرف حق هرگز ، نخواهد گشت شمشیری
زنی با دست بسته کرد مشت حیله ها را رو
زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری
به هر جمله که می گوید ، به روی منبر محمل
ز سرهای بریده می رسد آوای تکبیری
زنان کوفه این بانو ، که قرآن یادتان داده
نباشد حق الطافش ، به قرآن سنگ تکفیری
بریز ای چوب محمل اشک خون با آسمانی ها
نشد خواهر کُنَد بهر برادر گریه ی سیری
حسینش رفت در عالم ، چه آمد بر سرش یا رب
نمی شد باور ام حبیبه ، این بُوَد زینب
#محمد_حسین_رحیمیان
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
فرازی از یک #ترجیع_بند
ای ز دیدارِ رُخَت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت
از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن
یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب
که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن
تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست
که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن
غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت
وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن
آیت لطف خدایی و به هر دل تابی
گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن
نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد
که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن
«زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس
که شد از نام دلارای تو دفتر روشن
در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی
که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو
تربیت یافتۀ دامن زهرایی تو
زینت قامت دین، زیور رخسار شرف
مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو
گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی
خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو...
عبرتآموز زنانی به حجاب و به وقار
برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو
حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک
غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو
عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند
که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو
در صف حشر که هنگام شفاعت باشد
مادرت فاطمه را همره و همپایی تو
در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی
که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
#حمید_سبزواری
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
#علی_ذوالقدر
دوبیتی
ای کاش که در خدمت زینب باشیم
گریان غم و محنت زینب باشیم
یک شب حرم رقیه جان باشیم و...
یک شب حرم حضرت زینب باشیم
#سید_مجتبی_شجاع
#ولادت_حضرت_زینب_س
دوبیتی
دل آمده در كرب و بلا رو بزند
در گوشه ى خيمه گاه هوهو بزند
فرمان حسين است به سردارانش
زينب آمد، سپاه زانو بزند
#کرامت_نعمت_زاده
#ولادت_حضرت_زینب_س
حسین ماه زمین و ستارهاش زینب
که بوده یاور و یار همارهاش زینب
حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف
چه واژهها که شده استعارهاش زینب
جهان چشیده همیشه حضور فاطمه را
چرا که بوده ظهور دوبارهاش زینب
لباس عزت شیعه قیام کرب و بلاست
که بودهاست تمام قوارهاش زینب
چه کاخها که بنا کردهاند اهلستم
به هم زده همه را با اشارهاش زینب
جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد
اگر هر آینه باشد سوارهاش زینب
به خطبهاش زده آتش به کاخ کوفه و شام
سلاح اوست دم پرشرارهاش زینب
اگر تمام زمین مسجدالحرام شود
به گوش میرسد از هر منارهاش؛ زینب
حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده
به احترام لب پارهپارهاش زینب
حسین کشتی دریای درد و داغ که شد
دوباره با دل خون شد کنارهاش زینب
درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان
هزار مرتبه بودهاست چارهاش زینب
چرا که در همهی عمر غوطهور در خون
نکرده بوده دمی هم نظارهاش زینب
#مجتبی_خرسندی
#ولادت_حضرت_زینب_س
عالم جان در تحیّر از مقام زینب است
جان عالم در تعشّق مست جام زینب است
زیب جدّ و زین امّ و زینت اب بود، عجب !
این جمال و جلوه از حسن تمام زینب است
خط سرخی که شهادت زد رقم در کربلا
هم ثبوتش هم ثباتش با پیام زینب است
گر درخت دین ز خون بالنده گشت و سرخ رنگ
سبزی آن نیز مدیون مدام زینب است
آن حماسه کز حسین بن علی آمد پدید
حیّ وی احیای وی عین مرام زینب است
وقعه ی بی مثل عاشورا که هیچش نی مثال
تیغ براّنش به هر جا ،از نیام زینب است
نای او از نینوا چون نی نواها داد سر
نینوا زنده ز نای چون حُسام زینب است
زن مگو این قهرمان بانوی دشت عشق را
کربلا قائم اگر شد از قوام زینب است
درس صبر و استقامت داد بر زین العباد
گرچه آن حضرت به رتبت خود امام زینب است
حرمت او فرض اولی بود بر هر خاص و عام
عرشی و فرشی به قید احترام زینب است
راه او راه حسین و راح روح وی حسین
بی حسینش بس حلالی که حرام زینب است !
نه حسین تکرار می گردد نه زینب خلقتش
ما خلق عبد حسین است و غلام زینب است
برتر از شمشیر زن بود این عقیله شیر زن
تالی نهج علی مغز کلام زینب است
کوفه را در همشکست همچو قیامت قامتش
کوفیان را آن قیامت از قیام زینب است
انهدامپایه ی کاخ ستم در شام شوم
دشمن همچون دوست می داند ز شام زینب است
همچو دریا موج خیز و همچو کوهی در سکوت
آن صلات فکرتش بود این صیام زینب است
آن چه از فرط غم و حسرت به تقدیر زمان
یک نفس شیرین نشد در عمر، کام زینب است
آن که در هر گام و هر هنگام، همگام حسین
استوار و ثابت و نستوه گام زینب است
آن مه گردون که بر بالین شب راحت نخفت
کربلا تا شام چشم لاینام زینب است
شد رقیه کاروان عشق را بانک جرس
همره و هم ناله و در التزام زینب است
کودکی که مایه ی رسوایی ظُلّام شد
دختری که حشمتش چون احتشام زینب است
زینب این سان بلبل دستان سرایی پرورید
نغمه پردازی که شب بیدارِ شام زینب است
مرگ او خود فصل دیگر از پیامش بود و بس
بر لبش نام حسین حُسن ختام زینب است
تا خدا در ملکت هستی خدایی می کند
هم پیامش جاودان هم زنده نام زینب است
این چکامه کز (حسن) باشد به سان برگ سبز
قطره ای قطمیر از بحر مقام زینب است
#حسن_نورمحمدی_خیاوی
#ولادت_حضرت_زینب_س
دوبیتی
این ماه که با زینت و زین آمده است
با جلوه ی نور نیرین آمده است
با گریه ی اول ولادت، زینب
می گفت شریکة الحسین آمده است
▪️
آن شب که گُل علی، تبسّم می کرد
چون بلبل شوریده ترّنم می کرد
آیینه ی ایثار و فداکاری را
در چشم حسین خود تجسّم می کرد
#سید_هاشم_وفایی
#ولادت_حضرت_زینب_س