eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسیج است و طریق پایداری بسیج است و مسیر اقتدارش بسیج است و بلندای نگاهش بسیج است و شکوه بی شمارش به اخلاصِ عمل دیده بسیجی طلوع بی نظیر قلّه ها را ز مرز بودن و ماندن گذشته ست وَ طی کرده مسیر قلّه ها بسیجی یک طریق است و تفکّر که دارد با خودش فرهنگ ایثار ز میدان رشادت بی محابا به گوش آید ازو آهنگ ایثار بُود از آنِ او نَصْرُ مِنَ الله به قدرت شرحی از فَتْحٌ قَریِب است بتازد بر صف دشمن ، ببینید به میدان شجاعت بی رقیب است بسیجی در عراق آورده نیرو به لبنان جِیْشِ حزبُ الله دارد بسیجی چشمِ بیدار زمان است بصیر است و دلی آگاه دارد بسیجی می خروشد بر ستمگر بُوَد گاهی ( یَمَن ) گاهی به ( غَزّه ) چو حاضر می شود در جاده ی عشق از اینجا می بَرد راهی به غَزّه اگر غَزّه به خون غلتیده امّا بُوَد پیروز میدان شهادت تأسی کرده بر آیات قرآن وفا کرده به پیمان شهادت به غَزّه بنگرید و آه و دردش چه شب هایی که در خون و خطر خفت اگر مظلوم امّا مقتدر اوست به خون غلتید و از فتح و ظفر گفت بسیجی پیرو زهراست آری دفاعِ از ولایت شیوه ی اوست درختی پُر ثمر باشد که هر دَم فتوحات مکرّر میوه ی اوست چو بُردم نام زهرا را ، دلم سوخت به یاد مادری پهلو شکسته به یاد مادری لبریز اندوه به یاد مادری بازو شکسته ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. آتش گرفته سینه ام از ماجرای تو ابرم همیشه مادر من در عزای تو پاک ست فرش قلب من از آفت ریا شکر خدا که شسته شده زیر پای تو از داغ محسنت جگرم پاره پاره است بیچاره آن کسی که نسوزد برای تو یا "فضةُ خُذینیِ" تو می کشد مرا باید که مُرد از غمِ در روضه های تو زخم تو جانگدازترین داغ شیعه است ای جانِ شیعه جانِ جهانی فدای تو تا روز حشر مادر شیعه نمی رود از قلب بچه های تو سوز صدای تو ابلیس رو سفید شد از دشمن علی آتش کشید از حسدش تا سرای تو می میرم از غم پسری که به کوچه ها با اشک و رنج و بغض شد آنجا عصای تو ✍ .
. السلام علیک ِ ایتها الصدیقه الشهیده دریغ می کنی ای ماه، یک نگاه از من نگاه کن به من و جان ِمن بخواه از من درست حدس زدم، روی تو کبود شده اگرچه پوشاندی صورت ِ سیاه از من میان ِ خانه عجب روضه ای به پا کردی دو چشم ِپُر اشک از تو، دل ِ پُر آه از من تو می روی به کدامین فراق گریه کنم گرفت دشمن تو طفل ِ بی‌گناه از من به قدر ِلحظه‌ای از یاد تو رها نشدم چقدر ناله شنیده است گوش چاه از من سپید بخت ِ من، آتش به خانه ام زده‌اند تو را گرفت سیاهی ِ یک سپاه از من ✍      .
. همین‌که روح زخمی‌ات، سبک شد از لباس‌ها زدند روی دست‌شان، مکاشفه شناس‌ها چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها به وقت غسل، هم‌چنان گوش تو زنگ می‌زند تو را رها نمی‌‌کند هنوز این تماس‌ها جان سه تا امام را به لب رسانده‌ای؛ مرو! توجّهی نمی‌‌کنی چرا به التماس‌ها؟ جز پر قو، چه بستری مطابق است با تنت؟ بیم خراش دارم از خواب تو روی یاس‌ها برو ولی حلال کن؛ جهان مزاحم تو شد به درک تو نمی‌‌رسد شعور آس‌و‌پاس‌ها خدا در بهشت را، محو کند نبینی‌اش مباد باز در دلت، زنده شود هراس‌ها به یاد قبر مخفی‌ات چو ابر گریه می‌کنم گاه که می‌روم سر مزار ناشناس‌ها تو درد و روضه نیستی؛ تو راز آفرینشی تو را زدند کافران، پرت شود حواس‌ها ✍ .
. سلام‌الله‌علیها ✍ باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده بازهم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط سوره‌ی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت بعد زهرا خود بگو از غنچه‌ی پرپر شده غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم‌تر، نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده کی به پایان می‌رسد شب‌های بی مهتاب تو وعد‌ه‌ی دیدارتان درعالم دیگر شده * * دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. گریز می زنم از مادری به فرزندش ز فاطمه، به گل نرگس ِ برومندش گریز می زنم از وصفِ غربت زهرا به وصفِ غربتِ موعود عترت زهرا گریز می زنم از اشک دیده ی مادر به گریه‌های ولیّ ِ زمانه ی داور گریز می زنم از ناله های دُخت رسول به ناله های امام زمان، اُمید بتول گریز می زنم از مادری که شد مظلوم به ظلمها که روا شد به آخرینْ معصوم برای حضرت مهدیست مادرش الگو به درد حضرت زهراست مهدی اَش دارو رسد به دست امام زمان، به اذنِ خدا همان درفش ِ جهادی که داشت خیرِ نِسا زمین که خورد صدا زد: کجایی مادرجان! برای یاری مادر، می‌آیی مادرجان؟! به کوچه ها، به پس ِ در، به بسترش زهرا به حال زار، یقیناً صدا زده او را اگر برای حسین است صبح و شب، گریان برای حضرت زهراست خونجگر، هر آن ظهور،نقطه ی پایان حـُزن و درد و عزاست ظهور، باعث خوشحالیِ دل زهراست کسی که شرق به غرب جهان،حکومت اوست سراجِ عزّت زهرا به طاقِ نصرت اوست دعا کنیم بیاید نه بهر شادی ما فقط به خاطر قلبِ شکسته‌ی زهرا ۳ آذر ۱۴۰۲ .
کلاس های درسی مقتل حضرت زهرا (س) را روی کانال ضامن اشک مشاهده بفرمایید کانال مقتل ضامن اشک👇👇👇 https://eitaa.com/zameneashk1
. آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار ذوب شد زهرا هم از غم‌های حیدر مثل شمع حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع شعله‌ی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع روضه‌های فاطمه تفسیرشان قتل علیست کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع غافل از حال دل پروانه‌های خویش نیست گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع ✍ 📝گروه ادبی یاقوت سرخ .
بسم الله الرحمن الرحیم رونق بعد از تو خانه دیگر از رونق می‌افتد چون خانه‌ی بی‌مادر از رونق می‌افتد باتو به هرترتیب رونق دارد، اما تو می‌روی و آخر از رونق می‌افتد هم خانه‌ی حیدر ندارد بی‌تو لطفی هم خانه‌ی پیغمبر از رونق می‌افتد بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند با خطبه‌هایت منبر از رونق می‌افتد درد عجیبی نیست این خانه‌نشینی چون مرغ بی‌بال‌وپر از رونق می‌افتد حال علی آیینه‌ی بیماری توست بی‌تو جهان حیدر از رونق می‌افتد بیمار باشی خانه‌ات رونق ندارد اما نباشی بدتر از رونق می‌افتد... 📝گروه ادبی یاقوت سرخ .
. گاه حتی در مصیبت آه کم می آورد پیش بغض مرد گاهی چاه کم می آورد زخم کاری باعث تحلیل نیرو می شود شیر بین چند تا روباه کم می آورد تکیه بر دیوار دادن چاره ی ناچاري است سینه ی مجروح بین راه کم می آورد در سپر بودن برای ضربه های بی هوا مطمئنا قامت کوتاه کم می آورد خانه بی مادر شبیه گور دسته جمعی است مثل توحیدی که "الا الله" کم می آورد چند روزی پشت ابر آستین پنهان شده صورتی که پیش نورش ماه کم می آورد داغ زهرا کوه را هم از کمر خم می کند زانوی خیبر گشا هم گاه کم می آورد فاطمه پشت و پناه اشک های حیدر است بعد سرلشگر ، سپاه شاه کم می آورد هیچ کاری بر نمی آید بغیر از صبر از آنکه در احقاق حق همراه ، کم می آورد .
. همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه .
. عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چشم سقای حرم زمزم شده قامت عبدالمطلب خم شده دیده ی یعقوب مکه سوی دشت وا اسف که یوسف او بر نگشت مکه ای درد آشنای این پدر نام عبدالله نزد او مبر گریه با قد کمان سخت است سخت داغ فرزند جوان سخت است سخت آنکه تابد نور از سیمای او شد میان خاک تیره جای او کاش میشد صد شتر قربان کند یوسفش رو جانب کنعان کند.... ✍ .