eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
285 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. در مدح مسجد مقدس جمکران می کنم از عمق جان مدح و ثنای جمکران در سرم باشد دگر حال و هوای جمکران می روم تا جمکران با عشق و شور و معرفت.. ..هر سه شنبه، می شوم تا مبتلای جمکران در توسل های خود دلتنگ مهدی می شوم.. ..تا توسل می کنم بر ندبه های جمکران می برد دل را مدینه، کربلا، تا سامرا.. ..گنبد و گلدسته های با صفای جمکران بوی مهدی می دهد، بوی خوشِ زهرايی اش.. بوی غیبت می وزد از هر کجای جمکران هم سرای عاشقی و هم سرای نوکری ست.. ..هم سرای انتظار است جای جای جمکران مثل مشهد می شود قم باوجودِ این بَنا.. ..چون نمای مرقدش دارد نمای جمکران حالِ ديگر می دهد اینجا نمازِ نافله.. ..بالاخص در بين محرابِ دعای جمکران حضرت مهدی نگاه ویژه ای دارد به آن.. ..که گذارد جان و مالش را بپای جمکران رحمتش را می فرستد، سوی مخلوقش اگر.. ..با دل آید رو سوی مسجد، خدای جمکران حتماً از معصومه اذن جمکران باید گرفت حتماً از این راه باید شد گدای جمکران لذّت اشکِ دوچندان می دهد بر مستمع در توسل، روضه های کربلای جمکران روضه ی عباس باید خواند پای چاه آن.. علقمه باید شود صحن و سرای جمکران روضه ی مشک و عمود و تیر و چشمی غرقِ خون.. ..روضه ای که شد غم ِصاحبْ لوای جمکران ملتمس بر حجّت ثانی عشر هر کس شود در ظهورش می شود آخر فدای جمکران عج .
. یا صاحب الزمان... بگو که می گذرد جمعه های تکراری بگو چه چاره کنم از نوای تکراری؟ دوباره نغمه ی" عجل فرج" به لب دارم دوباره زمزمه ام شد دعای تکراری نشسته ام سرِ کوچه که بنْگَرَم رویت ببین چه خسته ام از رد پای تکراری.. مریض روی تو هستم، شفا بده من را بپیچ نسخه ی من با دوای تکراری هوای خطه ما بی تو تار و آلوده ست نفس بده به دَمَم در هوای تکراری اذان مأذنه صوت تورا طلب دارد.. ..دگر زده شده ام از صدای تکراری نه سفره بوی تو دارد ،نه بَرْکَت و رزقی نخورده سیر شدم از غذای تکراری بیا و هفته ی مارا به جمعه مژده بده.. بگو که می گذرد جمعه های تکراری عج .
. شعر مناجات با امام زمان عجل الله فرجه طی کن مسیرِ جاده و از ما خبر بگیر حالی زِ خطه ی دل ما، رهگذر بگیر این خطه بی قدوم تو خشکیده است و سرد دوری بزن میان دل و نُقل تر بگیر ما بی تو مثل شب، سیه و ساکتیم و تار نوری برای شب زدگان در نظر بگیر دنیای ما بدون تو رو به تباهی است رحمی به ما کن و جلوی این خطر بگیر امید شیعیان، فرجی کن به شیعیان شیعه غریب شد، به سوی شیعه پر بگیر بِشکن دوباره گردنِ ظلم و ستمگری ای بت شکن دوباره به دستت تبر بگیر ای مصلح جهان، به جهان رنگ و بو بده.. ..از دست گرگ دهکده افسار شر بگیر با پرچم قیام حسینی بیا به گود تو انتقام فاطمه ی خون جگر بگیر هم کربلا برو، به سوی قتلگاه شاه هم در مدینه روضه ی دیوار و در بگیر هم زنده کن به سینه غم زینب حزین هم در تسلی اش زِ سر نیزه سر بگیر عج .
. تضمین با بیتی از حضرت حافظ بر این میلاد فرخنده چنان دلها بود طالب که بنموده سما خود را مزین با یم کوکب هزاران نغمه ی شادی منادی میزند امشب سرود فتح و پیروزی فلک جاری کند بر لب (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- هزاران غنچه ی زیبا شکوفا در زمین گردد زمین سامرا امشب به چشم دل نگین گردد دوباره نام پیغمبر به عالم خوش طنین گردد جهان سرمست و مسرور از امام آخرین گردد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- نسیم صبح میلادش گرفته دشت و صحرا را چو دریا کرده چشمان صبور قلب شیدا را به بازار وفا آورده از حسنش زلیخا را به دلها نور تابانده نموده زنده دلها را (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- بیا نور خدا را بین که دلها سوی او باشد برای عاشقان کعبه یقینا کوی او باشد شمیم عطر جنت از شمیم بوی او باشد بهاران در نگاه ما فروغ روی او باشد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به مشتاقان بگو امشب محمد را نظیر آمد ز نسل مرتضی ماهی پر از نور منیر آمد چو زهرا بر زمین امشب یکی خیر کثیر آمد بگو بر مستغیثین که دگر امشب مجیر آمد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- رقیبان را بگو امشب قرار بیقراران بین اسیران را بگو برخیز و با چشمت بهاران بین به خشکیده لب صحرا بگو بنگر و باران بین فلک با خنده میگوید بیا لبخند یاران بین (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به سامانم رساندی یا گرفتار غمم کردی به هجرم مبتلا کردی و محو ماتمم کردی مرا بیمار غم کردی و غم را همدمم کردی نشاندی عشق در جانم به عشقت محرمم کردی (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- چه غم دارم که شبها تا سحر بیدار بنشینم امیدم باشد اینکه من بَرِ دلدار بنشینم برای لحظه ای تنها کنار یار بنشینم کنار آن طبیب دل چنان بیمار بنشینم (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- ✍ .
. ز نور خویش پُر کرده ماه شعبان را به شور و شین درآورده قلب مرغان را رسیده است مسیحای آل پیغمبر که جان تازه ببخشد دوباره ایمان را همانکه آمدنش را نوید می دادند به سر رسانده کنون انتظار ادیان را حَسن چه دسته گل نرگسی بغل دارد! ز اشک شوق دهد آب، باغ دامان را زمین سامره شد "سُرَّ مَن رأى"تر، چون گرفته است در آغوش، جان و جانان را امام ماست همانی که بدو میلادش فصیح گونه تلاوت نموده قرآن را به شوکتش بنِگر! با نسیم یک نفسش ز های و هوی نشانده خروش طوفان را "بِیُمنِه رُزِقَ الناس"؛ می کند نازل_ خدا به یمن نگاهش به خاک، باران را همیشه عطر عنایات اوست قابل حس طراوتی ست که داده به ما گُل نرجس به حُسن خُلق و نجابت پیمبرش خوانید شجاع زاده و کرّار و حیدرش خوانید شده ست آینه ی آیه ی"یُطَهّرکُم" زلال و پاک و مطهّر، چو کوثرش خوانید سخا و جود و کرَم می چکد ز انگشتش حَسن صفات، چنان سبط اکبرش خوانید گرفته دست مرا بارها شبیه حسین بلندمرتبه چون جدّ اطهرش خوانید همانکه ناجی اسلام و از تبار علی ست روا بوَد که یدُالله دیگرش خوانید به حکم آیه ی قرآن، "خَلیةُ الارض" است زمین به سلطه ی مهدی ست، رهبرش خوانید هرآنکه منکر او شد، چه سود از دینش؟! اگر که زاهد شهر است، کافرش خوانید در این زمانه که مولای عاشقان مهدی ست هر آنکه نوکر او گشته، قنبرش خوانید خدا ز راستیِ اعتقادم آگاه است غلام درگه مهدی فراتر از شاه است کنون که جشن سرور و ولادت مهدی ست یقین که شامل حالم عنایت مهدی ست الا که جلوه ی "طاووس اهل جنت" اوست بهشت محو تماشای شوکت مهدی ست زده است هر که نشانی اگر به سینه ی خویش مدال سینه ی من "عبد حضرت مهدی" ست زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی! * مدد! که قلب همه تنگِ دولت مهدی ست دقایقی که شود عدل مرتضی احیا؛ یقین کنید که صبح حکومت مهدی ست ببین که قبله نما تکیه کرده بر قبله قلوب تیره منوّر ز طلعت مهدی ست_ صدای حیدری اش را زمانه می شنود سکوت کرده زمین، محو حشمت مهدی ست به صبح جمعه ی موعود، خلق حیرانند چرا که روز قیامش، قیامت مهدی ست خدا کند که هماندم سوا کند ما را میان آن همه مردم صدا کند ما را سلام! ای به غم شیعه آشنا، برگرد به زخم سینه ی مجروح ما دوا، برگرد ز هُرم گریه ی عشّاق، گرم شد سرداب به این حرارت سرداب سامرا برگرد دعا برای ظهور تو مرد می خواهد اگرچه مرد نبودم ولی بیا... برگرد تو را به ندبه ی چشم انتظارهای فرج نبین گناه منِ منتظرنما، برگرد اگر زمان ظهور تو من نباشم چه؟! شدم اسیر همین خوف یا رجا، برگرد نماز روز ظهور تو آرزوی من است کند خدا به مراد من اعتنا برگرد صدای ناله ی مادر به گوش می آید میان گریه تو را می زند صدا، برگرد حسین، خون دلش مانده است روی زمین یگانه منتقم شاه کربلا برگرد فرج گشایش کار است و شاهراه نجات * مدام نذر ظهور خجسته ات صلوات... * تضمین از دیگر شاعران بزرگوار ارواحنا_فداه .
. در حوالیِّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می‌آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد باید اسپند، دود می‌کردند نوهء ماه، می‌رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه‌ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود، ابری شد دوری از ماه، نوبتش آمد بیشتر از هزار و صد سال است جمعه‌ها را شمرده‌ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده‌ایم آقا ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده‌ایم شَرم داریم این همه جمعه ندبه‌ات را فقط ورق زده‌ایم در سخن، عهد خوانده‌ایم و فرج در عمل، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلوم‌ها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیره‌ی شرقیم یادمان می‌رود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو من بمیرم، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر نکند پایِ سفره‌های ظهور میهمانِ اضافی‌ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی‌ات باشیم باز هم غیرتِ قدیمی‌ها... اندکی از گناه، پرهیزی عصرِ جمعه، و یا سه‌شنبه غروب یک سَماتی، توسلی، چیزی الغرض، سهله، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه‌های بی تابی دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد، گنبد آبی کربلاییّ و جمکرانی کن شاه بیتِ همه غزل‌هایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد .
. السلام علیک یا اباصالح ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لبریز می‌شوم ز جنون وقت نامتان کار دلم شده همه دم فکر و ذکرتان مرغ دل رمیده با دو صد امید پر میزند به سوی شما و نگاهتان آری منم اسیر و گرفتار بند عشق من بندی‌ام ز روز ازل بین دامتان نان و نمک گرفته‌ام از صبح اولین از سفره وسیع کرامات و جودتان صدها هزار غصه که آوردم و رسید از بهر هر کدام هزاران دوای‌تان زانو زنم به پیش شکوه شما مدام جز نامتان مباد به لب‌های من کلام در آسمان تلالؤ انوار را ببین در کهکشان تجلی اقمار را ببین فردوسیان ز فرط شعف جمله در سماع در جان خاکیان دل تبدار را ببین کنعانیان دوره هجران در التهاب ای دل بیا و خیل گرفتار را ببین شد کوچه‌کوچه‌ها همه لبریز انتظار در هر گذر بیا صف زوار را ببین در هر دلی به پا شده یک جمکران عشق مجنون بیا و این همه بیمار را ببین ای آسمان به سمت زمین کن نظاره‌ای دست دعای لشگر اشجار را ببین در دیده‌های منتظران جلوه امید در سینه‌ها تموج اسرار را ببین دل گسترید شوکت معشوق می‌رسد ره وا کنید حضرت معشوق می‌رسد دلهای عاشقان همه از دم رمیده است زیرا که عطر نرگس نرجس رسیده است جانهای خسته در قَلَیان طراوت است دلخستگان به هوش که گاه سپیده است یوسف ببین نشسته به بهت نگار ما دستش نه بلکه سرش را بریده است گویی که ماه در تب و از شوق روی او عاشق شده است و سرمه به ابرو کشیده است آوای عرشیان شده یا ایهالعزیز زیرا که شمس یوسف زهرا دمیده است مجنون شده هر آن که در این بزم عاشقی نام قشنگ حضرت دلبر شنیده است بالابلند یوسف زیبای مرتضی ای شاه حسن خوش قد و بالای مرتضی دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت محراب ماست طاق کمانهای ابرویت در دست توست بند دل بی‌قرار ما جانهای ماست یکسره در قبض جادویت گفتم به عشق تا به کجا می‌کشانی‌ام گفتا کنار دلبر زیبا و دلجویت گفتم چرا دلم شده دیوانه و خراب گفتم از شمیم ناب تو و عطر گیسویت دادم به باد دست سلامم به هر سحر کردم گسیل این دل دیوانه را سویت آقا قسم به خاک شهیدان این فراق دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت ابرو مکش چو تیغ که دلداده توایم ما سنگ‌ریزه‌های لب جاده توایم ای شهریار عشق و علمدار انبیا ای مخلص کلام تمامی اولیا ای هادم بنای نفاق و ریا و کفر باب تفضلات خداوند "هل اتا" مولای مهربان غزلهای عاشقی ای آخرین سلاله اسرار "انما" زیباترین سروده دلهای بی شکیب ای بهترین تبسمدلهای بی نوا شیواترین چکامه اشعار خلقتی شیرین ترین ترنم دلهای آشنا آیا هنوز گاه قیامت نیامده؟ تا آن که پرده گیری از آن روی دلربا آقا به آن نگاه صمیمانه‌ات سلام بر آن تفقدات کریمانه‌ات سلام بر خاک تشنه نم نم باران چه دیدنی است بر اهل شب چراغ فروزان چه دیدنی است بر خستگان دوره هجران و دوری‌ات پایان دوری و غم هجران چه دیدنی است روزی که با تو کلبه احزان سینه‌ها گردد چو باغ سبز و گلستان چه دیدنی است ای آروزی خسته دلان در کنار تو احوال نوکران و غلامان چه دیدنی است دستم به دامنت گل زیبای فاطمه حالم دلم کنار تو جانان چه دیدنی است پشت سر تو دو رکعت نماز عشق آقا ز تو شنیدن قرآن چه دیدنی است در کام ما به کأس ولایت شراب کن ما را ز خیل منتظرانت حساب کن ✍ .
. یا اباصالح المهدی ادرکنی دیوانه ام ای عشق ، دیوانه ترم کن پروانه ام ای شمع ، پروانه ترم کن ای باده ی نابم ، بیداری و خوابم ویران و خرابم ، ویرانه ترم کن ای یار دل آرام ، بستم به تو احرام مستانه ام ای جام ، مستانه ترم کن دل بسته ام از پیش ، چون سائل درویش بیگانه ام از خویش ، بیگانه ترم کن میخانه شدم من ، پیمانه شدم من بی خانه شدم من ، بی خانه ترم کن تا در تب و تابم ، هستی تو خطابم بی دانه و آبم ، بی دانه ترم کن ای حضرت جانان ، چه بی سر و سامان جانانه دهم جان ، جانانه ترم کن ✍ شب نیمه شعبان ۱۴۴۵ شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ . ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب... دل ما را به شب هجر فروغی بفرست شبروِ وادی اندوه و بلا را دریاب... به وفاداری تو شهرۀ شهرم ای دوست ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب کاروان رفت من از همسفران دورم دور منِ از قافلۀ شوق جدا را دریاب راه باریک و بسی پرخطر و تاریک است سببی ساز و درین مهلکه ما را دریاب... تا فغان دل غمدیدۀ ما را شنوی نازنینا سحری باد صبا را دریاب... سوی «پروانه» نظر کن که دعاگوی تو باد گنه‌آلودۀ خود را به مدارا دریاب استاد (پروانه) .
. امام غائب دنیا که جان به قربانش تمام عالم و آدم شده پریشانش هزار حاتم طائی به پایش افتادند زبانزد است کرامات و لطف و احسانش فدای زمزمه های نماز نیمه شبش فدای سوز مناجات و صوت قرآنش خدا کند که همیشه گدای او باشم دمی جدا نشود دست من ز دامانش من آن مریض بلا دیده پر از دردم که غیر مهدی موعود نیست درمانش کجاست منتقم خون سیدالشهداء کجاست طالب خون حسین و یارانش همان حسین که عالم فدای غربت او همان حسین که مهدی شده است گریانش همان حسین که فریاد زد ز سوز جگر کنار پیکر صدپاره جوانانش همان حسین که آیات کهف را می خواند ز روی نیزه شنیدند صوت قرآنش .
ای حضرتِ خورشید فروزان برگرد ای ماهِ شب نیمه شعبان برگرد برگرد که لاله ها تو را می خوانند ای منتقم خون شهیدان برگرد ای جلوه ی پهلوان خیبر برگرد ای وارث ذوالفقار حیدر برگرد با سیصد و سیزده امیر لشکر با سیصد و سیزده دلاور برگرد تو نور خدایی قمر اندر قمری تو خوبتر از خوبتر از خوبتری افسوس که روزهای پر حسرت عمر بی جلوه ماه روی تو شد سپری ای وارث هفت و چار یابن الزهرا عالم به غمت دچار یابن الزهرا برگرد که گُل کند به یُمن قدمت سرسبزترین بهار یابن الزهرا ای جن و ملک خادم دربار شما خوبان جهان تشنه دیدار شما ای کاش که چشم های آلوده ما روشن بشود به نور رخسار شما یابن الحسن ای دوای هر درد، بیا هرگز نشود که بی تو سر کرد، بیا دور از تو تمام فصل ها پاییز است ای رایحه بهار، برگرد بیا یابن الحسن ای پناهگاهِ عالم ای خیره به سویتان نگاه عالم بی جلوه آفتاب رخسار شما روشن نشود روز سیاه عالم این ندبه و اشک پُر ثمر خواهد شد این دوره انتظار سر خواهد شد بعد از شب تاریک و غم انگیز فراق خورشید دوباره جلوه گر خواهد شد ای خاکِ قدومت آسمان ادرکنی ای ذکر لب پیر و جوان ادرکنی بنما نظری تا که نرفتم از دست یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی در شام فراق بی سر و سامانم از دوری تو به لب رسیده جانم دلخونم و یاد تو بود تسکینم بیمارم و روی تو بود درمانم ای مهدی صاحب الزمان! آقا جان! بنما نظری به شیعیان، آقا جان! یک عمر صدا زدم بیا یا مهدی دیگر به لبم رسیده جان، آقا جان! .
. بر شام سیاه شیعیان، ماه آمد درمانگر هر چه درد، از راه آمد عطر قدمش میان دنیا پیچید ای منتظران، «بقیه الله» آمد ✍ .