.
#پنجم_صفر
با سیلی و زور هرچه زیور بردند...
از روی سرش به زور معجر بردند...
از خار مغیلان و بیابان که گذشت
آغوش پدر خواست ولی سر بردند...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#شب_سوم_محرم
#صلی_الله_علیک_یارقیه_بنت_الحسین
.
.
#مناجات_با_امام_حسین
#مناجات_محرمی
تا شهنشاه شهیدان ز حقیقت دم زد
آتش عشق حقیقی به دل عالم زد
شاه احرار جهان در ره عشق ابدی
هرکجا رفت ز معشوق حقیقت دم زد
قائد اعظم اسلام، حسین بن علی
رأیت عدل به بام فلک اعظم زد
میر میدان فضیلت به هواداری دین
در صف ماریه بر رغم عدو پرچم زد
مدعی خواست که آگه شود از عالم عشق
تیغ حق گشت عیان، گردن نامحرم زد
نوحِ کشتیِ نجات از ره اخلاص عمل
بهر آزادی دین، یکدله دل بر یَم زد
با ید فضل و کرم، پور یداللَه نه عجب
مشت حق بر دهن دشمن دین محکم زد
یکسره کرد فدا خیل جوانان حرم
پشت پا بر همه اندوه و ملال و غم زد
حرمله حنجر اصغر بدرید و تیرش
زو گذر کرد و به قلب نبی اکرم زد
عاقبت کرد فدا جان به ره عزت دین
داغ این واقعه بر قلب بنی آدم زد
مظهر جود و کرم جان به ره جانان داد
خط بطلان ز سخا بر کرم حاتم زد
شجر دین چو ز خون گلویش یافت ثمر
ریشه ی ظلم، ز بستان جهان کم کم زد
کاخ بیداد فرو ریخت چو با تیشهٔ عدل
دستگاه خلل و کفر و ستم، بر هم زد
بر سر بام جهان کوفت درفش توحید
بعد از آنی که به دلها شرر ماتم زد
ظلم و بیداد چو بنمود یزید بَدکیش
نام او دهر، ردیفِ پسر ملجم زد
(شمس قم) چونکه بوَد نوحهگر آل عبا
کوس آزادگی و فخر، به مُلک جم زد
مرحوم #سیدعلیرضا_شمس_قمی✍
#امام_حسین
.
.
#شعر_عاشورایی
#غزل
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
حالم بههمخورده از این «ابنسیاهی»ها
باید به فکر روشنایی در خودم باشم
بعد از هزار و سیصد و خورشید عاشورا
باید به فکر جابهجایی در خودم باشم
زینب شوَم در سعی زنجیر و صفای خون
میراثدار کربلایی در خودم باشم
باید سراپا زخم باشم، بگذرم از خویش
تا صاحبِ خون خدایی در خودم باشم
غمگینم و از غم بساط گریهام جور است
باید شب ماتمسرایی در خودم باشم
::
هر شب گرفتار بلایی در خودم هستم
چشم انتظار کربلایی در خودم هستم
حال غریبی دارم و از داغ لبریزم
محتاج تغییر هوایی در خودم هستم
گاهی ابوسفیانیام... گاهی یزیدی... گاه،
در جستجوی نینوایی در خودم هستم
روز و شبم ویرانتر از ویرانۀ شامست
هر شب عزادار عزایی در خودم هستم
حسِّ غریبی دارم از خشکیدن لبها
دنبال ردِّ چشمههایی در خودم هستم
هر شب گلویم را به زیر نیزه میگیرم
هر شب به دنبال منایی در خودم هستم...
#مریم_سقلاطونی✍
.
.
السلام علیک یا اباعبدالله
همین که نام تو بردم به قلب آلوده
هزار توبه به درگاه یار می خواهد
برای پیروی از راهت ای ستاره ی عشق
دلی برای غمت بی قرار می خواهد
#امام_حسین
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#حضرت_قاسم
بی زره آمده، از تن برود
بیخود از خود شده، بی «من» برود
پیک مرگ است که با هیبت تیغ
به سوی لشکر دشمن برود
پیرهنچاک و رجزخوان آمد
خواست از خاک به گلشن برود
داسها دور سرش چرخیدند
تا در آغوش شکفتن برود
بارش تیر و تگرگ سنگ است
بروی فرشی از آهن برود
چشمهایی نگران در پی اوست
نگذارند... ولیکن برود!
جسم وقتی سپر جان بشود
روح در بدرقه تن برود
زیر شمشیر غمش اشکفشان
با رجزهای مطنطن برود
عرق مرگ و یا چشمه خون؟
چیست از روزن جوشن برود؟
پرستاره تنش از بارش زخم
خواست با جلوه روشن برود
همه دشت پر از جلوه اوست
گرچه میخواست که بی «من» برود
*
قصه شام بلا سر به سر است
سری از نی روی دامن برود...
١٩تیرماه ١۴٠٢
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی✍
#شب_ششم_محرم
.
.
#حضرت_قاسم
#شب_ششم
از رجز های تو در دشت تلاطم شده است
سایه ی هر چه حرامی ز حرم گم شده است
خاک پای تو شراب ست شراب ست شراب
نرسیده است به پابوسی پای تو رکاب
جلوه ات نیم حسین است و حسن نیم دگر
شده ای جمع ابالفضل و علیِ اکبر
آمدی تا که حسن خوب تماشا بشود
قامت عایشه خواهان زمین تا بشود
می چکد از دهنت شهد عسل قاسم جان
بده بر زندگی یک ذره محل قاسم جان
کوفه لرزید زمان رجز شبگیرت
می چکد خون خوارج ز دم شمشیرت
از علی پر شده ایمان چنان کوه شما
عمه می میرد از این قامت مجروح شما
سنگ ها یاد مدینه به تنت می بارند
نیزه ها خوب هوای بدنت را دارند
پنجه ای دست به گیسوی کمندت کرده
از سبک وزنی تو نیزه بلندت کرده
مانده بر پیرهنت نقش سم مرکب ها
نخ نما شد بدن بی زره ات واویلا
باز کن زخمی من چشم به رویم قاسم
پا مکش بر جگرم پاره گلویم قاسم
#شب_ششم_محرم
#حسن_کردی✍
.
حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد
همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد
ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها
قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد
سیزده ساله ولی خوب به او می آید
که به فرزند علی مالک اشتر باشد
آرزو داشته تا چند صباحی دیگر
ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد
نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده
کشته هایش ولی امروز فراتر باش
ازرق شام نفهمید که در محضر او
لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد
آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم
همه گفتند که شاید علی اکبر باشد
کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت
اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#حسن_کردی✍
.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده
ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده
هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست
بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست
حسین گفتم و این بهترین عمل شده است
دوباره روضه ی احلی من العسل شده است
کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه
زدم به نام حسن دل به وادیه روضه
دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم
شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم
کسی که در دل میدان زره نپوشیده
چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده
دل حسین از این حُسن عارضش لرزید
دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید
ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد
به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد
همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید
اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید
نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق
پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق
حکایت ضرباتش به مرتضی رفته
غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته
ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است
بخوان به روضه که باران سنگ در راه است
ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد
به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد
چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش
رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش
چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم
نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم
چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر
شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر
چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش
چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش
غبار کوچه نشسته است روی گیسویش
کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش
#شب_ششم_محرم
#حسن_کردی✍
.
#السلام_علیک_یا_قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم
مثل یک مرد که بر جنگ جهان می آید
سیزده ساله چنان شیر ژیان می آید
سیزده ساله ولی هیبت یل ها دارد
در وجودش جگر حضرت سقا دارد
از جمل خاطره داران همگی ترسیدند
در رجز های پسر اصل پدر را دیدند
جانْ حسن بود که تکبیر ابوفاضل شد
مثل این است که تکثیر ابوفاضل شد
کوفه از نام حسن مثل جمل می لرزید
قاسم از لذت احلی من عسل می خندید
بر لب اهل حرم نام حسن گل می کرد
مادرش بر سر سجاده توسل می کرد
ولی افسوس که از کینه امانش ندهند
فرصت آه عمو جان به زبانش ندهند
مثل آیینه ی بشکسته که صد قسمت شد
زیر مرکب بدن تا شده بد قسمت شد
لبش از داغی سر نیزه ی دشمن می سوخت
بدنش را سم مرکب به زمین ها می دوخت
تیر باران پدر هر که نرفته حالا
سنگ باران پسر آمده در کرببلا
جان نرفته است ز جانش که عمو جان آمد
عطر جانش ز فراسوی بیابان آمد
مرغ بسمل شده از درد به خود می پیچد
با نسیمی بدنش روی زمین می ریزد
زخم پهلوش گواهی ز بنی هاشم بود
روی هر نیزه نشانی ز تن قاسم بود
درد بی درد یتیمی ز تنش بیرون شد
نیزه ای رفت ز پشت بدنش بیرون شد
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
#حسن_کردی✍
.
.
#یا_مولا_ادرکنی
غمخوارِ تو هستیم، شاید یار تو باشیم
داریم امیدِ اینکه، از انصار تو باشیم
از بدوِ ماهِ غم، میانِ خیمه ات هستیم
با آرزوی اینکه، هیئت دار تو باشیم
وقتِ ورودِ کاروانِ کربلا گفتیم:
بگذار ما گریه کنِ سالار تو باشیم
از روز عاشورای او تبدارِ گودالیم
شاید به عاشورای تو خونبار تو باشیم
بازار کوفه، آبروی عترتت را برد
پس ما عزادارِ سرِ بازار تو باشیم
در ماتمِ شامِ بلا، مُردیم از غیرت
تا جان نثارِ عترتِ اطهار تو باشیم
بزمِ شرابِ دشمنان، آتش به دلها زد
میخواستیم آنروز آتشبار تو باشیم
داغ خرابه، کرد عالم را خرابِ خود
ایکاش میشد، اشک چشمِ زار تو باشیم
تا اربعین، همراه با زینب نوا کردیم
تا همسفر با کاروان سالار تو باشیم
حالا که آمد قافله، در شهر پیغمبر
با روضه های کربلا دلدار تو باشیم
گفتی که یا جدا، شبانه روز میگِریم
بگذار ما هم تا ابد همکار تو باشیم
وقتی ندای یالثاراتِ تو میآید
رخصت بده در صحنه، هم پیکار تو باشیم
#مناجات_با_امام_زمان
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#پنجم_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دست و پا گیرم و قلبم، نفسِ آه ندارد
دردِ سر سازم و پایم رمقِ راه ندارد
همنشینِ شبِ تارم، سحرم ماه ندارد
یوسفِ گم شده اَم، جز دلِ من چاه ندارد
آنقدَر گریه کنم، یوسفِ من از سفر آید
آنقدَر ناله کنم، تا به سراغم پدر آید
شِبه زهرایم و خصمم به رویم، پنجه کشیده
خویش را میکِشم از درد، به این قدّ خمیده
مثلِ من، هیچ کسی طعمِ اسیری نچشیده
آن یتیمم که کسی، همچو من آزار ندیده
کار دستِ همه داده بدنم، بسکه شکسته
پدرا! دختِ یتیمت سرِ راهِ تو نشسته
خواب دیدم که به دیدار من اینجا، به سر آیی
در خراباتِ خرابه، تو به وقتِ سحر آیی
دانم از این سرِ مو کنده ی من، دیده تر آیی
جای سیلی چو به رویم نگری، خونجگر آیی
جای آن دستِ نوازشگرِ تو، مُشت چشیدم
من به این قافله با پا نه، که با زجر رسیدم
آمدی ای سرِ پر خون؟ چه سری! عیب ندارد
جز سری، از تو نمانده اثری! عیب ندارد
گر نداری ز یتیمَت خبری، عیب ندارد
نیمه جان دخترِ خود را ببَری، عیب ندارد
راستی! داشت مرا زجر، دلِ شب خفه میکرد
گر نمیدید مرا مادرِ زینب، خفه میکرد
هیچکس یارِ یتیمِ تو نشد، در شب صحرا
ناگهان قسمتِ من شد، بغلِ حضرت زهرا
او نشان داد پس از بوسه بمن، باقیِ رَه را
او نشان داد بمن بر سرِ نِی، جلوه ی مه را
بعد از آن، رَاسِ تو در بزمِ عدو جلوه گری کرد
قاریِ تشت نشین، دفع ز ما هر خطری کرد
خواهرم داشت در آن همهمه میمرد، ز تهمت
دخترت داشت به پیشِ همه میمرد، ز تهمت
داشت ناموسِ تو و فاطمه میمرد، ز تهمت
عمه هم داشت در آن واهمه میمرد، ز تهمت
خیزران را به لبِ خویش خریدی، به چه قیمت؟
که نگوید ز کنیزی سخنی، دشمنِ عصمت
#شب_سوم_محرم
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#شب_چهارم_محرم
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
ما در میان مردم دنیا وسیله ایم
از برترین نژاد و کیان و قبیله ایم
نوباوگانِ نسلِ بزرگ و جلیله ایم
ما نور چشمِ حضرتِ بانو عقیله ایم
شاگرد مکتب حرم پاک زینبیم
رزمندگانِ زُبده و چالاک زینبیم
ما را برای کرب و بلا، داور آفرید
یعنی برای یاریِ دین، یاور آفرید
بهرِ حسینِ خویش، دوتا لشکر آفرید
در دامنِ بزرگترین مادر آفرید
مادر، چقدر زحمت ما را کشیده است
از روز حمل، محنت ما را کشیده است
از ابتدا بیاد خدا، داده شیرمان
با ذکر شاه کرب و بلا، کرده سیرمان
او پروَرانده است، شجاع و دلیرمان
با اقتدار، خوانده خودش: بچه شیرمان
فرزندآوری، همه مرهون زینب است
کرب و بلا، به فاطمه مدیون زینب است
زینب بنا گذاشت، میانِ قدیمیان
نسل آوری، که اُسوه شود بر بسیجیان
مائیم تا قیامِ قیامت، حسینیان
نسلی که صف زنند، علیهِ یزیدیان
سر پیشِ ظلم و جور، به پایین نیاوریم
زیرا که نسلِ حیدر و نجلِ پیمبریم
بابا بزرگمان علی، مولای هَل اَتاست
مادر بزرگِ ماست، که زهرای هَل اَتاست
دایی بزرگمان حسن، آقای هَل اَتاست
دایی حسینمان، گُلِ رعنای هَل اَتاست
حمزه عمو و جعفر طیار، جدّ ما
عباس شد، مربیِ ما سرفرازها
درس از معارف نبوی برده ایم ما
ارث از مَعالمِ علوی برده ایم ما
فیض از کلاسِ مجتبوی برده ایم ما
بهره ز شیوه ی وَلَوی برده ایم ما
ما رزم دیده های علی اکبرِ حسین
هستیم، جان نثارِ علی اصغر حسین
ای سَرورِ تمامیِ آزادگان حسین
بفرست جانِ فاطمه، مِیدانمان حسین
ما را قبول کن ز شهیدانمان حسین
هرگز نمیدهیم به دشمن، اَمان حسین
مادر، در انتظارِ قبولِ نگاهِ توست
شرمنده از دو هدیه ی خود، بر سپاهِ توست
حالا که ما، بنامِ تو آغاز کرده ایم
با اسمِ رمزِ فاطمه، اعجاز کرده ایم
بنگر ترا چگونه سرافراز کرده ایم
در زیر تیغ، عشقِ تو اِبراز کرده ایم
کُشتیم عده ای ز دلیرانِ کوفه را
اینک پِیِ وداعِ شهیدانِ خود بیا
مادر اگر ز خیمه نیامد، غمت مباد
شرمنده است، هدیه ی خواهر کمَت مباد
خوشحال شو ز رفتنِ ما، ماتمت مباد
او طالب است، رنجِشی از این دمَت مباد
حالا پیمبر است که ما را بغل گرفت
زهرای اطهر است که ما را بغل گرفت
#طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
#محمود_ژولیده ✍
.