.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#راس_الحسین_علیه_السلام
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
اندوه عزا به ذکر یا رب سر زد
در روز چرا ستاره ی شب سر زد
خورشید مگر دمیده در وقت غروب
یا از سر نی هلال زینب سر زد
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
روح از تن بی قرار من پر زده است
غم آمده و به سینه خنجر زده است
مهتاب به مهمانی ما آمده یا
خورشید ز روی نیزه ها سر زده است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
یک قافله می رود ، برابر ، نیزه
شد همره قافله سراسر نیزه
هشتاد و چهار یاس نیلی ، ناقه
هجده سر یوسف از جفا بر نیزه
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
در قبر چو آن پیکر صد چاک گذاشت
گویا که تو را به اوج افلاک گذاشت
چون سر به تنت نیست ، امام سجاد
آخر رگ حنجر تو بر خاک گذاشت
جمعه ۲۹ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
شب چهاردهم محرم ۱۴۴۶
.
.
#امام_حسین
#غزل_امام_حسین علیهالسلام
هرکس کتابِزندگیات را مُرور کرد
از سرسپردگی بهتو حسّ غُرور کرد
از نَهر اَشک فاطمه نَشئت گرفته بود
آبی که صحنِ گونهی مارا نَمور کرد
محکوم شد به بیکسی و دربهدرشدن
هرکسکهبیتفاوتاز ایندر عُبور کرد
آن را که هست در پی تحریف مکتبت
باید هزار مرتبه زنده به گور کرد
شاعر کُجا و دَم زدناز چون تو دلبری !
لطف تو اینچنین قلمم را جَسور کرد
در پیش داغ تو به نظر سهل میرسید
از روضهها؛ هرآنچهبهذهنمخُطور کرد
شمشیر و تیر و نیزه و سنگ و عصا نکرد
کاری که با لباس تو سُمّ سُتور کرد
تا چند شب به حُرمتِ تو فکر نان نبود
هرکس که یاد از آن سرِ بین تنور کرد
بعدازگریستنبهغمت ای قتیلِ اشک
حاجترواست هرکه دعا بر ظُهور کرد
#محمدقاسمی✍
.
#تنور_خولی
وقتی سربريده ی تو درتنوربود
آن شب تنور وادی سينای طور بود
جبريل با نگاه به سوی سرت حسين
حيران زنورآيه ی الله و نور بود
ازعرش تاكنارسر غرق خون تو
تاصبح دسته دسته ملك درعبوربود
چيزي كه شعله بردل افلاكيان فكند
غمناله های فاطمه درآن تنور بود
وقتی صدای ناله ی زهرا بلندشد
گويا كه وقت خاستن نفخ صوربود
باديدن شكسته جبينت زهم شكست
پهلوشكسته ای كه دلش چون بلوربود
قرآن ورق ورق شده بود ودريغ ودرد
يك سوره اش به خاك زسم ستوربود
خون گريه كن«وفایی»كه هفت آسمان پُر از
فرياد غم گرفته ی جانی صبوربـود
#سیدهاشم_وفایی
.
.
#اسارت
دادم به دستهای عمو مشک آب را
تا خوش کنم کمی دل خون رباب را
دیدم قمر شکست و خجالت کشید و رفت
دیدم کنار مقتل ماه آفتاب را
گلها بدون آب گلابی نمی دهند
اما گرفت حرمله از گل گلاب را
با آب قهر کرد عروس ابوتراب
تا ریخت روی صورت طفلش تراب را
نفرین به شمر، هرچه پدر را صدا زدم
از حنجر بریده شنیدم جواب را
بعد از غروب روز دهم چشم هیچ کس
دیگر ندید ثانیه ای رنگ خواب را
راهب بغل گرفت سرش را بجای من
شانه کشید گیسوی از خون خضاب را
بودیم در میانه ی نامحرمان اسیر
محرم نمانده بود بگیرد رکاب را
می خواستم سکینه ی قلب پدرشوم
با آستین پاره گرفتم حجاب را
بردند تا محله ی برده فروش ها
مستوره های حضرت ختمی مآب را
سر بود بی تعادل و رقصید نیزه دار
تا بیشتر دهد به حرم اضطراب را
ماتم گرفتهام چه کنم بشنود اگر
ام البنین قضیهی بزم شراب را
#یامظلوم
.
.
#امام_حسین
#امام_سجاد
بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند
طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند
گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا
روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند
کار من با گریه کردن راه می افتد فقط
چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند
روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند
خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند
من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است
آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند
خوش بحال زائرانی که برای اربعین
کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند
هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست
هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند
من بمیرم پای زین العابدین تاول زده
آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند
استخوان گردنش در بین راه آسیب دید
وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند
#رضا_دین_پرور ✍
#محرم
.
.
#حضرت_زینب علیها_السلام
#کاروان_اسرا
#غزل
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد
این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد
کربلا اما برای زینب از این پیشتر
از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد
کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن
کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد
خیمهای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت
کربلا از شعلههای پشت در آغاز شد
کربلا را دیدهای از چشم زینب؟ معجزهست!
وَه! چه اعجازی که با شقّالقمر آغاز شد
اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت
پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد
کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت
کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد...
#محمدحسین_ملکیان✍
#اسارت
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفانٍ.
سلام بر دفن شدگان بى كفن.
اَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الْأَبْدانِ .
سلام بر سرهاى جدا شده از بدن ها .
بر روی نی ماهم تویی ، آیینه ی آهم تویی
آن چه که می خواهی شدم ، آن چه که می خواهم تویی
افتاده قلبم بر رهت ، بر اوج نی روی مه ات
یک قافله دل همرهت ، محبوب دلخواهم تویی
افتاده جسمت روی خاک ، ماندم به قلبی چاک چاک
گشتم ز دوری ات هلاک ، هجران جانکاهم تویی
تو روی نیزه در نماز ، من با تو در راز و نیاز
بی تو پر از سوز و گداز ، سوز من و آهم تویی
من پیرو تو زینبم ، از دوری ات جان بر لبم
آه ای هلال هر شبم ، مهرم تویی ماهم تویی
رخسار ماه کامل و ، جاری شده خون دل و
من در میان محمل و ، بر نیزه همراهم تویی
لحظه به لحظه هر گذر ، در دیر راهب ، تشت زر
در جای جای این سفر ، نور شبانگاهم تویی
یار دل آرامم تویی ، نجوای هر گامم تویی
صبحم تویی شامم تویی ، سالم تویی ماهم تویی
ای آتش دیرینه ام ، چون شعله ای در سینه ام
ای عشق ای آئینه ام ، معراج هرگاهم تویی
سروم همیشه سر فراز ، قرآن بخوان ای دلنواز
با نغمه و صوت حجاز ، محبوبِ اَلله ام تویی
قرآن بخوان از نیزه ها ، تا آن که گردد جمع ما
از چشم نامحرم رها ، از غصه آگاهم تویی
ره می روم با کعب نی ، با ضربه های پی ز پی
بنگر مرا از روی نی ، ذکر قدگاهم تویی
شنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب✍
شب پانزدهم محرم ۱۴۴۶
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
فریاد داغداران
«بگذار تا بگریم چون ابرِ در بهاران»
جانم به لب رسیده از ظلم نیزه داران
بستند روی ناقه دست امام مظلوم
بود آن غریبِ تنها از نسل حق تباران
بنشست تا که بر دل آتش ز داغ گلها
برخاست از گلوها فریاد غمگساران
در پیش چشم زینب این باغبان خسته
گل کرده روی نیزه سرهای گلعِذاران
بردند نیزه داران رأس حسین بر نی
تازانده اند مرکب بر پیکرش سواران
دل های پاره پاره مانده درون سینه
بر نیزه می درخشد سرهای بی قراران
گاهی به دیر راهب ، گاهی تنور خولی
افتاده زین مصیبت آتش به قلب یاران
در راه شام و کوفه جای تسلیِّ دل
می خورد تازیانه بر جسم سوگواران
گاهی که کعب نی را دشمن زند به طفلان
زینب کند نظاره با چشم اشکباران
با عشق و جان نثاری دل از پی حسین است
دارد حیات «یاسر» آئین جان نثاران
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
ایستاده در راه
ز نخل مصطفی چیدند بی رحمانه حاصل ها
چقدر آتش ازین مجمر خدا ، افتاد بر دل ها
نباشد سخت تر زین مرحله از بعد عاشورا
که باید چشم ما افتد به چشم خیل قاتل ها
به روی ناقه ی عریان نشسته کوهی از ایمان
که افتاده به دست و پای او زنجیر باطل ها
به گِل افتاده اکنون قافله ای ساربان بنگر
ز اشک زینب کبراست مانده ناقه در گِل ها
برای آن که ننشیند به قلب داغداران غم
ز روی نیزه می تابند سرها سوی محمل ها
سری بر نیزه و زینب کنارش، نیست اندوهی
کنار دوست آسان می شود اینگونه مشکل ها
رود منزل به منزل کاروان با داغ عاشورا
خداوندا درین وادی چه دلگیرند منزل ها
« شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها »
به خط عشق «یاسر» می نویسد روی لوح دل
نباشد هيچ نُقصانی میان جمع کامل ها
**
محمود تاری «یاسر»
.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#وداع
#عمان_سامانی
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلا مهلنش بر آسمان
کای سوار سر گران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهٔ چشمی به آنسو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
پس زجان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته بر گوشش کشید:
کای عنان گیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشقست این، عنانگیری مکن
با تو هستم جان خواهر، همسفر
تو بپا این راه کوبی من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجراز سر، پرده از رخ، وامکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هرچه باشد تو علی را دختری
ماده شیرا کی کم از شیر نری؟!
📚 گنجینة الاسرار
#وداع_امام_حسین
.
.
#امام_حسین
السلام علیک یا اباعبدالله
این اسم اعظم است ، سلام ٌ علَی الحسین
عشقِ مجسم است ، سلام ٌ علَی الحسین
ذکر دمادم است ، نور مسلّم است
این نقش پرچم است ، سلام ٌ علَی الحسین
در بین قدسیان ، این ذکر جاودان
چشمه ی زمزم است ، سلام ٌ علَی الحسین
مبهوت راز او ، راز و نیاز او
عیسی بن مریم است ، سلام ٌ علَی الحسین
از چشمه ی غمش ، بر گل ز ماتمش
اشکی چو شبنم است ، سلام ٌ علَی الحسین
نامی معظّم است ، بر دل چه مَحرم است
ذکری مکرّم است ، سلام ٌ علَی الحسین
حب و ولایتش ، مهر و محبتش
حقِ مسلّم است ، سلام ٌ علَی الحسین
مرآت حق نما ، از جلوه ی خدا
نور دو عالم است ، سلام ٌ علَی الحسین
بهر عطای او ، همچون گدای او
صدها چو حاتم است ، سلام ٌ علَی الحسین
هر دم به اهتزاز ، تعقیب هر نماز
این فخر آدم است ، سلام ٌ علَی الحسین
جاری ز آه او ، سوز نگاه او
این اشک نم نم است ، سلام ٌ علَی الحسین
جان ها ز غربتش ، انبوه محنتش
در اوج ماتم است ، سلام ٌ علَی الحسین
عالم به زیر دِین ، شد بر غم حسین
عشقش فراهم است ، سلام ٌ علَی الحسین
جاریِ خون و اشک ، از دیده های مشک
دریایی از غم است ، سلام ٌ علَی الحسین
از سوز خیمه گاه ، از داغ قتلگاه
هر قامتی خم است ، سلام ٌ علَی الحسین
تا وقت مردنم ، من هر چه دم زنم
از عشق او کم است ، سلام ٌ علَی الحسین
این عشق ما همه ست ، این ذکر فاطمه ست
محبوب خاتم است ، سلام ٌ علَی الحسین
هر دل که مَحرَم است ، مستانه هر دم است
شور محرّم است ، سلام ٌ علَی الحسین
سه شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
روز عاشورا محرم ۱۴۴۶
.