eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
285 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. در -------- شد ماه زهرا میهمان دیر راهب گردد فروغ بی نشان دیر راهب خورشید گلگون می رود تا که بتابد امشب کنار ارغوان دیر راهب آید فرود آهسته امشب مهر هستی در دست های مهربان دیر راهب گل می کند وقتی سرِ گلگون خورشید گردد جنان باغ خزان دیر راهب جاری شود امشب زلال خون مهتاب از چشم های خون فشان دیر راهب راهب بشوید با گلاب ناب گل را گل می کند گل بوستان دیر راهب رأس مطهر می شود مهمان دریا دریا دو چشم بی کران دیر راهب راهب مسلمان می شود ، این سر گواه است این سر که شد هم آشیان دیر راهب تا قبل ازین تابان به روی نیزه ها بود حالا شده تابان میان دیر راهب از مرد نصرانی توان دریافت غم را مردی که شد قامت کمان دیر راهب گویا کسی می گرید از اندوه این سر کز غم ببارد آسمان دیر راهب جایی که راهب می شود مجذوب "یاسر" دل می شود دامن کشان دیر راهب ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه ✍ ‌.
. أحبّ الله مَن أحبّ حسیناً الهی من شدم مجنون یارم ز عشق او همیشه بی قرارم محبش را تو گفتی دوست داری خدایا من حسین را دوست دارم ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. به نام خدا آمده لاله گون پیام قرآن اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة خوانده تو را خدای حَیِّ سبحان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ای که تویی ترجمه ی حقایق رحمت حق بهر همه خلایق روی تو لاله گون تر شقایق آینه دار تو همه شهیدان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة نهضت تو نهضت احیای دین رشته ی گیسوی تو حَبْلُ الْمَتیِن آیه ی قرآن ز لبت در طنین گرچه بُوَد لعل لبت خون فشان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة مِهر تو آئينه ی قلب همه عشق کند نام تو را زمزمه بوسه به لب های تو زد فاطمه این تویی از احمد و حیدر نشان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ای ز تو خشنود خداوند تو راضیه مرضیه ز پیوند تو عاشقی و نیست همانند تو عشق تو بر حضرت حق بی کران اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة مرد خدا کشته ی راه حبیب پرچم تو ، پرچم فَتْحٌ قَریِب جلوه ای از روی تو شَیْبُ الْخَضیِب روی تو همرنگ رخ ارغوان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة هیچ کسی مثل تو مظلوم نیست کُشتنِ مظلوم که مرسوم نیست جز غم تو در دل مغموم نیست می چکد اشک از غم تو بی امان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ای گل زهرا ، گل خَیْرُالْبَشَر ای ز عطش بوده دلت در شرر ای که تو بودی ز همه تشنه تر ای جگرت تشنه تر از آسمان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة غصب حقوق تو همه غصب هاست کار عدو بردن این کَسْب هاست پیکر تو زیر سُم اسب هاست ای تو شهیدی که شدی جاودان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة پیرُهنت رفت به غارت حسین عترت پاکت به اسارت حسین دشمن تو کرده شرارت حسین ای شده گلزار شریفت خزان اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. السلام علیکِ یا مولاتی یا زینب لحظه لحظه کنم تمنایت قبله ام شد دو چشم زیبایت جان سپارم دمی که از محمل بر سر نی کنم تماشایت ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ بشنو از نی حکایت زینب کعب نی رمز محنت زینب دوریِ سر ز پیکرت ای وای غصه ی بی نهایت زینب ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ تیر ظلمت به کوکبت خورده سنگی از کینه بر لبت خورده ضربه ی سنگ دشمنان اول بر دل و جان زینبت خورده ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ آسمان از غم تو باران شد ابرِ چشمان من بهاران شد قاتل کودکان دلبندت طعن و لبخند نیزه داران شد ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ داغ تو شعله ای زده بر دل غصه ات می شود مرا قاتل زائر رأس خونی ات هستم با سر غرق خونم از محمل ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ یا حسین ای برادر زینب روی نیزه برابر زینب جان خواهر بمیرم از غصه گر بپرسی ز معجر زینب ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ هم پیام تو را رساندم من هم به عشق تو خطبه خواندم من رأس تو روی نیزه ها بود و نیمه جان در پی ات کشاندم من ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ طعنه هایی ز ساربان دیدم خنده هایی که از سنان دیدم همه را دیده ام ولی ای وای بر لبت چوب خیزران دیدم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ سوی ما دیده های اغیار است محرم تو به دید انظار است غیرت الَله دو چشم تو روشن زینبت در میان بازار است ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ غصه ای بیکرانه می خوردم طعنه ها از زمانه می خوردم تو جلو روی نیزه می رفتی من پی ات تازیانه می خوردم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ دیده ام بر برادرم افتاد ضرب دشمن به پیکرم افتاد چشم خود را به روی نی بستی تا که چشمی به معجرم افتاد ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ قلب من غصه دار طفلان شد چشم تو بی قرار آنان شد دخترت تا کمی عقب افتاده گیسویت روی نی پریشان شد ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ دخترت پشت قافله  اِی وای بین ما گشته فاصله اِی وای کعب نی را تحملش کردم خنده ی زجر و حرمله اِی وای ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ از تماشای تو چه مدهوشم رأس تو می بَرد دل و هوشم نیزه ات خم شد و به یک باره من گرفتم سرت در آغوشم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ یارِ بر نی نشسته ی زینب آهِ قلب شکسته ی زینب گشته اشکت به نیزه جاری از دیدن دستِ بسته ی زینب ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ ✍ شب نوزدهم محرم ۱۴۴۶ .
. دلتنگم و نیست جز تو درمان ، الغوث من دشـتم و تو همیشـه باران ،الغوث عجل لولیک الفرج چشـمه ی نور شب خیمه زده به قصد ایمان، الغوث .
. آنچه را خورشید می‌پنداشتم، دیدم سر است سر ولی در نورش از خورشید هم حتی سر است . دست‌های غرقِ خونش را ببین، این دست‌ها رحل قرآنند، قرآنی که نامش اصغر است . تیر در دستش نشست و نیزه‌ای در سینه‌اش سینه‌ای که زخمیِ داغِ علی‌ِ اکبر است . رودی از خونِ حسین جاری‌ست بر روی زمین در کنارش برکه‌ای از اشک‌های خواهر است . درمیان شعله‌ها اینجا علی بن الحسین هست بیماری که هر آهش مسیحاپرور است . این طرف ایمان مطلق، آن طرفِ کفرِ تمام یک طرف تنها حسین و یک طرف صد لشکر است . چشم چشمی را نمی‌بیند در این گرد و غبار گرچه نامش ظهرِ عاشوراست، روزِ محشر است . نازم آن صدپاره پیکر را که حتی روی خاک یک سروگردن ز قدِ نیزه‌ها بالا‌تر است . حال یا در مسجد و یا در زمینِ کربلا دست اربابِ کرم همواره بی‌انگشتر است . در مصاف حق و باطل هرکه تنهایش گذاشت شک نکن رزقش پشیمانی و زخمِ بستر است . جای ماندن نیست دنیا بعد مولامان حسین این شعارِ سبزِ توابین همیشه خوش‌تر است . قتل‌گاه است و زنی می‌گرید و مولا حسین می‌شناسد این صدا را، این صدای مادر است . ✍ .
. عکسی که شبی کرد دچارش به حرم در دست، نگاه بی قرارش به حرم دل راهی و کوله و گذرنامه ردیف پایی که نیفتاد گذارش به حرم... ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله شب های جمعه فاطمه مهمان کربلاست در اشک و گریه بر غم سلطان کربلاست شور و نوای اهل ولا از نوای اوست شوریدگی ز زلف پریشان کربلاست گیسوی نی اگر که تکان خورده با نسیم از رأس روی نیزه ی جانان کربلاست آشفتگیِ اهل بیابان به قرن ها از زلف غرق خونِ شهیدان کربلاست انگشتری که حلقه ی آن کل عالم است این خاتمش نگین سلیمان کربلاست لحن حجاز و صوت نبی ، کهف و اَلرّقیم رأس بریده مصحف و برهان کربلاست از نیزه ها صدای خدا می رسد به گوش این سوره های بعثت انسان کربلاست اثبات وحی و مکتب الهام زینبش با آیه های قاری قرآن کربلاست آزادگی و تقابل به ظلم و جور بخشی ز امر نهضت و فرمان کربلاست عشق و وفا و حجب و حیا و صفا و صبر خوبی هر آن چه هست ز احسان کربلاست هر جا فتاده نعش شهیدی به روی خاک از لاله های سرخ گلستان کربلاست در خیمه ی حسین دل آرام می شود آرامشی که حاصل طوفان کربلاست باید که سر دهد به سرِ دار عاشقی هر کس که دل سپرده به پیمان کربلاست تا روز محشر از غم آن تشنه کام عشق دل های عاشقان همه عطشان کربلاست دوشنبه اول مرداد ۱۴۰۳ ✍ شب هفدهم محرم ۱۴۴۶ .
. به احتــرامِ شــکوهِ همـیشه کامل تو سزد که سجده کند کوه در مقابلِ تو قسم به غیرتِ دریادلان یقیــن دارم فراتر از دلِ دریاست وسـعتِ دل تو تمامِ زینت هفت آسمان به نامِ علی و هست زینت نامِ علے فــضائل تو بلند مرتبه هستے و از عجایب نیست اگر که بوسه زند آسمان به محملِ تو تو آفریده شدے تا که زینِ اب باشی صفات حیـدرِ کرار گشتــه شاملِ تو امام هم به تو گفته است التماسِ دعا چه دیده بود حسین از تو و نوافلِ تو تو دست بسته شکستے غرورِ دشمن را اسیرِ عشــق ، امیران شــدند سائلِ تو اگرچه امِّ مصائب شــدے در اوجِ بلا اگرچه با غمِ ایام شــد عجین گِل تو....َ جمیل گشت به چشــم تو هر بلا زیرا هر آنچه میلِ خدا بوده گشته مایلِ تو به گوشه چشم تو از کف دهم دل و جان را نگاه کن که شــوم خاکِ پای بیدلِ تو قبول کن تو مــرا چون مدافعان حرم بگیر جان مــرا گرچه نیست قابل تو ************ سلام_الله_علیها .
. علیه‌السلام شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم به باران زلال چشم‌هایم اقتدا کردم دو رکعت اشک باریدم دو رکعت ناله سر دادم دو رکعت درد دل از دوری‌ات پیش خدا کردم... تمام شب نگاهم خیره بر گلدان خالی بود تمام شب برای نرگس چشمت دعا کردم هوا روشن شد و من در هوای دیدن رویت نوای ندبه سر دادم به عهد خود وفا کردم... سرم بر روی سجده... مُهر خیس از اشک‌هایم شد شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم به شوق اینکه هرجا صحبت سقاست می‌آیی بساط روضۀ مشک و علم را دست و پا کردم به سوز ناله‌هایم نی زدم آهسته آهسته فضای خانۀ خود را شبیه نینوا کردم دو چشمم تیره شد انگار جایی را نمی‌دیدم و صبح سوت و کور جمعه را شام عزا کردم غزل، بارانی از گریه، غزل، روضه، غزل، ناله تو را با هر زبانی که بلد بودم صدا کردم و هرچه منتظر ماندم ندیدم روی ماهت را غروب جمعه شد سجاده را با بغض تا کردم ✍ .