eitaa logo
عاشقان_ظهور
195 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
938 ویدیو
11 فایل
کپی و دانلود با ذکر صلوات به نیت ظهور امام زمان( عج) آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان_ظهور
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• #زندگی_پس_از_مرگ #قسمت9⃣2⃣1⃣ 🌺🍃پس نه اشخاصی که باقی هستند از گذشته ها عبرت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ⃣3⃣1⃣ 🍃و نیز آن حضرت فرمود: 🌸🍃«وَ اِیَّاکَ اَنْ تَغْتَرَّ بِما تَری مِنْ اِخْلادِ اَهْلِها [أهْلُ الدُّنْیا اِلَیْها] وَ تَکالُبِهِمْ عَلَیْها... فَاِنَّهُمْ کِلابٌ عاوِیَهٌ وَ سِباعٌ ضارِیَهٌ، یَهِرُّ بَعْضُها عَلی بَعْضٍ، یَأْکُلُ عَزیزُها ذَلیلَها وَ (کَثیرُها قَلیلَها)». 🌺🍃«و مبادا که فریفته شوی به آنچه که می بینی از میل کردن اهل دنیا به دنیا، و بر جستن و نزاع کردن آنها با همدیگر در سر دنیا... زیرا که ایشان سگهایی باشند بانگ کننده و درندگانی باشند پیِ صید دونده، که بانگ می کند بعضی از ایشان بر بعض دیگر، می خورد آنکه عزیز و غالب است، ذلیل خود را و آنکه بسیار است قلیل خود را».(376) فقیر گوید: حکیم سنایی این مطلب را اخذ کرده و به نظم درآورده، فرموده: این جهان بر مثال مرداریست کَرْکَسان گِرد او هزار هزار این، مر آن را همی زند مِخْلَب آن مر این را همی زند منقار آخر الامر بگذرند همه وز همه باز ماند این مردار ای سنایی از آن سگان بگریز گوشه ای گیر از این جهان هموار هان و هان تا تو را چه خود نکند مشتی ابلیس دیده طرار 🍃قال امیرالمؤمنین علیه السلام: 🌸🍃«وَ اللَّهِ لَدُنْیاکُمْ هذِه اَهْوَنُ فی عَیْنی مِنْ عِراقِ خِنْزیرٍ فی یَدِ مَجْزُومٍ». 🌺🍃«به خدا سوگند که این دنیای شما خوارتر است در دیدگان من از استخوان بی گوشت خوکی که باشد در دست صاحبِ جُذام»(377) 🍃و این نهایت تحقیر است از دنیا. چه استخوان از هر چیزِ بی قدری خوارتر است، خصوص اگر از خوک باشد، و خصوص اگر در دست مجذوم باشد که در این حال هیچ چیز از آن پلیدتر نیست. 📚پی نوشتها 376) نهج البلاغه، نامه 31، با مقداری تفاوت، در بعضی از کلمات. 377) نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 228. @asheghanezohor •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت9⃣5⃣ 🌺🍃بخش دوم:‌ حوادث ماه شعبان در این ماه روحیة آمادگی آمیخت
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣6⃣ پیش از اسلام (دوران جاهلیت) آن رایعنی ماه رجب را بزرگ می‌شمردند و در آن جنگ نمی‌کردند (نام آن را ماه خالی از ندای جنگ نهاده بودند). ابو بصیر می‌گوید: پرسیدم: شعبان؟ - «امور در آن از هم جدا می‌شود.» - [ماه] رمضان چطور؟ - «ماه خداوند تبارک و تعالی است که در آن به نام صاحب شما (حضرت مهدی(عج)) و پدرش ندا در دهند.» - شوّال؟ - «در آن مردم پراکنده شوند.» - ذی‌القعدّه؟ - «در آن می‌نشینند.» - ذی‌الحجّـة؟ - «آن ماه خون است.» - پس محرّم [چطور خواهد بود]؟ - «در آن حلال را حرام کرده و حرام را حلال می‌گردانند.» - صفر و ربیع (الاوّلی و الثانیه)؟ - «در آن ننگی (مرگ) زشت (وحشتناک) و امری عظیم خواهد بود.» - جمادی [الاوّل و الثانی]؟ .دارد... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت9⃣9⃣ بر امّ ‌سلمه داخل شد، امّ ‌سلمه پرسید: کیستی؟ گفت: میثم گف
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣0⃣1⃣ و روایت است که: هفت تن از خرمافروشان اجتماع کردند و با یکدیگر وعده نهادند تا بدن میثم را ببرند و به خاک سپارند. شبانه آمدند. پاسبانان پاس می‌دادند و آتش افروخته بودند، آتش میان پاسبانها و خرمافروشان مانع شد که ندیدند و دار را از جای برکندند با بدن میثم بردند، در محلة بنی‌مراد آبی روان بود و بدانجا به خاک سپردند و او را در خرابه افکندند. پاسبانان چون صبح شد سواران فرستادند و او را نیافتند. مؤلف گوید:‌ از کسانی که نسبش به میثم تمّار منتهی می‌شود ابوالحسن علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم تمّار است از متکلمین امامیه در عصر مأمون و معتصم بود و با ملاحده و مخالفین مناظرات داشت و در عهد وی ابوالهذیل رئیس معتزلة بصره بود. شیخ مفید ـ رحمه‌الله‌ـ حکایت کرده است که: علی بن میثم از ابوالهذیل پرسید: آیا تو می‌دانی که ابلیس از هر امر خیر نهی می‌کند و به هر امر شرّی امر می‌کند؟ ابوالهذیل گفت: ‌بلی. گفت: پس ممکن است به شرّ امر کند نشناخته و از خیر نهی کند ندانسته؟ گفت: ‌نه. ابوالحسن گفت: ثابت شد که ابلیس خیر و شرّ همه را می‌داند. ابوالهذیل گفت: آری. ابوالحسن گفت: مرا خبر ده از امام خود بعد از رسول خدا(ص) آیا خیر و شرّ همه را می‌دانست؟ گفت: نه. گفت:‌ پس ابلیس از امام تو عالم‌تر است. و ابوالهذیل درماند و منقطع شد. و بدانکه میثم در همه جا به کسر میم است و بعضی میثم بن علی بحران شارح نهج‌البلاغه ـ رفع الله مقامه ـ را استثنا کرده گفته‌اند آن به فتح میم است. مقتل رشید هَجَری رحمة‌الله علیه رُشید ـ به ضمٌ راء به صیغة تصغیر ـ و هَجری منسوب به هَجر ـ به دو فتحه ـ شهر بزرگ بحرین یا تمام آن ناحیت است. او را امیرالمؤمنین(ع) رشید بلایا نامید و علم بلایا و منایا وی را آموخته بود. او می‌گفت: فلان به مرگ چنین و چنان درمی‌گذرد و فلان به قتل چنین و چنان و همان می‌شد که او گفته بود. و در احوال میثم گذشت که از قتل حبیب بن مظاهر خبر داد. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش ماه پایانی #قسمت9⃣6⃣ یک منادی، اوّل روز ندا می‌دهد که حق با آل علی(ع) و شیعیان اوست و
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣7⃣ صیحه تنها در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا که ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم ندای جبرئیل است برای خلق.» سپس فرمودند: «منادی از آسمان به نام قائم(عج) ندا سر می‌دهد و از مشرق تا مغرب صدایش را می‌شنوند. از ترس آن صدا، هیچ خوابیده‌ای نمی‌ماند؛ مگر این که بیدار می‌شود و ایستادگان همگی می‌نشینند و نشستگان هم بر دو پای خویش برمی‌خیزند. خداوند بیامرزد هر که از این صدا عبرت بگیرد. صدا، صدای جبرئیل روح‌الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. درباره آن شک نکنید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز صدای ابلیس ملعون [شنیده می‌شود] که ندا می‌دهد آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند. چقدر شک‌کنندگان متحیر، در آن روز زیادند که در آتش افکنده شده‌اند. وقتی صیحه را در ماه رمضان شنیدید، شک نداشته باشید که آن صدای جبرئیل است و نشانه آن این است که به نام قائم و پدرش(ع) ندا می‌دهد. به طوری که حتّی دوشیزگان در خلوتگاه‌هایشان در خانه آن را می‌شنوند و پدر و برادر خویش را برای خروج [و قیام] تشویق می‌کنند.» و در ادامه فرمودند: «به ناچار این دو صدا باید پیش از قیام قائم(عج) باشد: صدایی از آسمان که صدای جبرئیل است و به نام صاحب این امر و نام پدرش و صدایی که از زمین شنیده می‌شود و آن صدای ابلیس است که به نام فلانی ندا می‌دهد که مظلومانه کشته شد ولی با آن به دنبال فتنه است. پس شما ندای اوّل را اجابت و اطاعت کنید و از دومی و از این که اگر به فتنه‌اش افکنده شوید بپرهیزید.» سپس پس از بیان بخش زیادی از این حدیث فرمودند: .دارد... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت9⃣7⃣ 🌸🍃معرکة قرقیسیا «قرقیسیا» شهری در منطقة شمالی «سوریه» است
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 ⃣8⃣ روایات شریف ما صراحتاً به این واقعه اشاره کرده‌اند؛ در روایتی عمار یاسر، این‌گونه نقل می‌کند: «یَخْرُجُ‌ أَهْلُ‌ الْغَرْبِ‌ إِلَى‌ مِصْرَ فَإِذَا دَخَلُوا فَتِلْکَ أَمَارَةُ السُّفْیَانِیِّ وَ یَخْرُجُ قَبْلَ ذَلِکَ مَنْ یَدْعُو لِآلِ مُحَمَّدٍ(س) وَ تَنْزِلُ التُّرْکُ الْحِیرَةَ وَ تَنْزِلُ الرُّومُ فِلَسْطِینَ وَ یَسْبِقُ عَبْدُ اللَّهِ حَتَّى یَلْتَقِیَ جُنُودُهُمَا بِقِرْقِیسَا عَلَى النَّهَرِ وَ یَکُونُ قِتَالٌ عَظِیمٌ وَ یَسِیرُ صَاحِبُ الْمَغْرِبِ فَیَقْتُلُ الرِّجَالَ وَ یَسْبِی النِّسَاءَ ثُمَّ یَرْجِعُ فِی قَیْسٍ حَتَّى یَنْزِلَ الْجَزِیرَةَ السُّفْیَانِیُّ فَیَسْبِقُ الْیَمَانِیَّ وَ یَحُوزُ السُّفْیَانِیُّ مَا جَمَعُوا ثُمَّ یَسِیرُ إِلَى الْکُوفَةِ؛160 غربیان به سوی «مصر» حرکت می‌کنند و ورود ایشان بدانجا نشانه [آمدن] سفیانی است. پیش از آن شخصی که دعوت می‌کند، قیام کرده و ترک‌ها وارد «حیره» و رومیان وارد «فلسطین» می‌شوند. عبدالله هم بر آنها سبقت می‌گیرد تا اینکه دو لشکر در سر نهر، در مقابل هم می‌ایستند. جنگ بزرگی درمی‌گیرد و صاحب‌المغرب (هم‌پیمان غربیان) هم حرکت می‌کند. مردان را کشته و زنان را اسیر می‌کند. سپس به سوی قیس برمی‌گردد تا اینکه سفیانی وارد «حیره» می‌شود. یمانی هم شتافته و سفیانی هر چه را جمع کرده بودند، درهم می‌شکند و به سوی «کوفه» حرکت می‌کند.» 📚پی نوشتها 160. شیخ طوسی، «الغیبـة»، ص 463؛ «بحارالانوار»، ج 52، ص 208؛ «بشارة‌السلام»، ص 177؛ «السفیانی»، ص 128. .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت9⃣0⃣1⃣ 🌸🍃شریح بن حارث گفت: مرا از حال حجر پرسیدند گفتم: او همیش
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣1⃣1⃣ و حجر سوی معاویه کس فرستاد و گفت: با امیرالمؤمنین بگوی که من بر بیعت اویم آن را فسخ نکرده و نخواهم کرد دشمنان و متهمان بر ما شهادت دادند. چون پیغام حجر به معاویه رسید گفت: زیاد نزد ما راستگوی‌تر از حجر است پس هَدَبَة بن فیّاض قضاعی اَعْور را با دو تن دیگر بفرستاد تا حجر و یاران او را شب‌هنگام نزد معاویه آوردند و هَدَبه را یک چشم کور بود، کریم بن عفیف خثعمی چون او را بدید گفت: ‌نیمی از ما کشته می‌شویم و نیمی نجات می‌یابیم پس رسول معاویه نزد ایشان آمد و به رها کردن شش تن فرمان داد که یکی از رؤسای شام از اصحاب سرّ معاویه شفاعت آنها کرده بود و هشت تن دیگر را نگاهداشت. و فرستادگان معاویه با آنها گفتند: معاویه امر کرده است که ما بیزاری جستن از علی و لعن کردن او را بر شما عرض کنیم اگر قبول کردید دست از شما بداریم و گرنه شما را بکشیم و امیرالمؤمنین می‌گوید: کشتن شما بر ما حلال است به سبب شهادت اهل شهر شما بر شما لیکن امیرالمؤمنین ببخشود و درگذشت، از این مرد بیزاری نمایید تا شما را رها کند. گفتند: نکنیم. پس فرمان داد بند از آنها بگشودند و کفن آوردند. آنها برخاستند و همة شب به نماز ایستادند، چون بامداد شد اصحاب معاویه گفتند: دوش شما را دیدیم نماز بسیار گزاردید و نیکو دعا کردید ما را آگاه کنید که رأی شما دربارة عثمان چیست؟ گفتند: او اول کس بود که در حکم بیداد نمود و به نادرستی رفتار کرد. گفتند: امیرالمؤمنین شما را بهتر می‌شناسد پس برخاستند و گفتند: آیا از این مرد بیزاری می‌جویید؟ گفتند: نه بلکه دوستدار اوییم. پس هر یک از رسولان معاویه یک تن را گرفت تا بکشد. حجر  با آنها گفت: بگذارید دو رکعت نماز گزارم سوگند به خدای که من هرگز وضو نساختم مگر نماز گزاردم گفتند: نماز گزار، او نماز گزارد و سلام نماز داد و گفت:‌ هرگز نماز کوتاه‌تر از این نخوانده‌ام و اگر بیم آن نبود که پندارید از مرگ ترسانم دوست داشتم بسیار نماز گزارم. پس هَدَبة بن فیّاض اعور به جانب او رفت با شمشیر، حجر بر خود بلرزید. هَدَبة گفت: تو پنداشته بودی از مرگ نمی‌ترسی، از صاحب خود بیزاری جو تا تو را رها کنیم گفت: چرا جزع نکنم که قبری کنده و کفنی گسترده و شمشیری کشیده می‌بینم. قسم به خدا اگرچه جزع می‌کنم اما چیزی نمی‌گویم که پروردگار را به خشم آورد. پس او را بکشت رضوان‌الله علیه. مؤلف گوید: در اینجا به خاطرم آمد حدیثی کهحجر داخل شد بر امیرالمؤمنین(ع) بعد از ضربت خوردن آن حضرت، پس مقابل او ایستاد و گفت: فَیا اَسَفِی عَلَی الْمَولَی التَّقِیّ اَبِـی الاَطْهـارِ حَیْدَرَةِ الزَّکِیِّ تا آخر اشعار. حضرت امیر(ع) او را دید و شعر او شنید گفت:‌ حال تو چگونه است وقتی تو را به تبرّی از من دعوت کنند و چه خواهی گفت؟‌ گفت: ای امیرالمؤمنین اگر مرا با شمشیر پاره پاره کنند و آتش افروزند و مرا در آن اندازند، آن را بر تبرّی جستن از تو ترجیح دهم. آن حضرت فرمود: به هر خیر توفیق یابی و خدا تو را پاداش خیر دهد از خاندان پیغمبرت. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت9⃣8⃣ ابن وهب می‌گوید حضرت این شعر ابن ابی عقیب را نقل کردند که
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣9⃣ والی شهر «زوراء» (بغداد) و فرمانروا به همراه پنج هزار کاهن (جادوگر) خارج می‌شود و هفتاد هزار نفر را بر روی پل بغداد می‌کشند؛ طوری که مردم تا سه روز از خون و بوی تعفّن این‌همه لاشه و جنازه نمی‌توانند به «فرات»176 نزدیک شوند.» امام ششم(ع) فرمودند: «یکون إحراق رجل عظیم القدر من شیعة بنی‌العباس، عند الجسر ممایلی الکرخ بمدینة بغداد؛177 مرد بزرگواری از پیروان بنی‌عباس را بر روی پلی که از کرخ به بغداد می‌آید می‌سوزانند.» سیدالشهداء امام حسین(ع) هم طیّ حدیثی طولانی فرمودند: «و یبعث جیشه إلی الزوراءبغدادمائة وثلاثون ألفاً، و یقتل علی جسرها إلی مدة ثلاثة أیام سبعون ألف نفس، و یفتض إثنا عشر ألف بکر، وتری ماء الدجلة محمراً من الدم و من نتن الأجساد؛178 📚پی نوشتها 176. ظاهراً باید «دجله» باشد. (م) 177. «الزام‌الناصب»، ج 2، ص 149؛ «یوم‌الخلاص»، ص 657. 178. «یوم‌الخلاص»، ص 658؛ «بیان الائمه(س)»، ج 2، ص 365. .دارد..... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت9⃣1⃣1⃣ فصل دهم شهادت دو فرزند مسلم بن عقیل شیخ صدوق ـ رحمه‌الل
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣2⃣1⃣ زن گفت: شما کیستید ای حبیبان من که من بوی خوش بسیار شنیده‌ام اما بویی خوش‌تر از بوی شما استشمام نکرده‌ام. گفتند: ‌ای پیرزن ما از عترت پیغمبر تو محمد(ص)ایم. از زندان عبیدالله گریخته‌ایم. عجوز گفت: ای دوستان من، مرا دامادی است فاسق در واقعة کربلا حاضر بوده است و از شیعة عبیدالله است می‌ترسم شما را در اینجا بیابد و به قتل برساند. گفتند: همین امشب تا هوا تاریک است می‌مانیم و چون روشن شود به راه می‌افتیم. گفت: برای شما طعامی آورم آورد بخوردند و آب بیاشامیدند و به رختخواب رفتند. برادر کوچک بزرگ‌تر را گفت: ای برادر امیدواریم امشب ایمن باشیم، نزدیک من آی تا تو را در آغوش بگیرم و تو مرا در آغوش گیری و من تو را ببویم و تو مرا ببویی پیش از اینکه مرگ میان ما جدایی افکند. همچنین یکدیگر را در آغوش گرفتند و خفتند و چون از شب پاسی بگذشت، داماد آن پیر زال بیامد و در را آهسته بکوفت. عجوز گفت: کیست؟ گفت‌: من فلانم. گفت: در این ساعت شب چرا آمدی که وقت آمدن تو نیست؟ گفت: وای بر تو در بگشای پیش از اینکه عقل از سر من پرواز کند و زهره در اندرون من بشکافد برای این بلای صعب که مرا افتاده است. زن گفت: وای بر تو، تو را چه بلایی افتاده است؟ گفت: دو طفل خرد از زندان عبیدالله گریخته‌اند و او منادی کرده است هر کس سر یک تن آنها را آورد هزار درم جایزه بستاند و هر کس سر هر دو تن را آورد دو هزار درم و من در پی آنها تاخته مانده و کوفته شدم و اسب را مانده کردم چیزی به چنگم نیامد. عجوز گفت، ای داماد بترس از اینکه محمد(ص) روز قیامت دشمن تو باشد،‌گفت: وای بر تو که دنیا خواستنی است و حرص مردم برای آن است. زن گفت: دنیا را چه می‌کنی اگر آخرت با آن نباشد؟ گفت: سخت حمایت می‌کنی از آن دو همانا که مطلوب امیر نزد تو است برخیز که تو را می‌خواند. زن گفت: امیر را با من چکار که پیرزنی هستم در این بیابان. گفت: من طلب می‌کنم در را بگشای تا شب بیاسایم و چون صبح شود بیندیشم در طلب آنان به کدام راه باید رفت پس در را بگشود و طعام و آب آورد و بخورد و بیاشامید و بخفت. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت9⃣9⃣ صد و سی هزار نفر را به سوی کوفه گسیل می‌دارد که در روحاء و
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣0⃣1⃣ نظیران آنها هم از خاندان پیامبر(ص) هستند. جابر جعفی هم در حدیثی طولانی از امام باقر(ع) نقل می‌کند: «وَ یَبْعَثُ‌ السُّفْیَانِیُ‌ جَیْشاً إِلَى الْکُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَیُصِیبُونَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْیاً فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَایَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ تَطْوِی الْمَنَازِلَ طَیّاً حَثِیثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِی أَهْلِ الْکُوفَةِ فِی ضُعَفَاءَ فَیَقْتُلُهُ أَمِیرُ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ بَیْنَ الْحِیرَةِ وَ الْکُوفَةِ؛188 سفیانی سپاهی را به کوفه اعزام می‌کند که تعدادشان هفتادهزار نفر است. آنها اهل کوفه را با کشتار، اعدام و اسیر کردنشان داغدار می‌کنند. در این زمان است که پرچمهایی از ناحیه خراسان نمایان می‌شوند که منازل را به سرعت سپری می‌کنند و در میان آنها یکی از اصحاب حضرت مهدی(عج) وجود دارد. پس از آن مردی از موالی ساکن کوفه به همراه جمعی از ضعیفان شورش می‌کند که سپاه سفیانی او را در بین حیره و کوفه می‌کشند.» امام صادق(ع) هم طیّ روایتی طولانی می‌فرمایند: «لایکون ذلک حتّی یخرج خارج من آل أبی سفیان یملک تسعة أشهر کحمل المرأة، ولا یکون حتّی یخرج من ولد الشیخ فیسیر حتّی یقتل ببطن النجف فوالله کأنی أنظر إلی رماحهم و سیوفهم و أمتعتهم إلی حائط من حیطان النجف یوم الإثنین و یستشهد یوم الأربعاء؛189 📚پی نوشتها 188. نعمانی، «الغیبـة»، ص 280؛ «بشارةالاسلام»، ص 102؛ «یوم‌الخلاص»، ص637. 189. «بشارةالاسلام»، ص 155. .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت9⃣2⃣1⃣ سخنی که امام در جواب ابن عباس گفت این بود که: به خدا سوگند
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣3⃣1⃣ ابوبکر گفت: ‌اجر مصیبت تو را از خدای چشم داریم. و شیخ ابن قُولویه از حضرت ابی‌جعفر(ع) روایت کرده است که: حسین(ع) یک روز پیش از ترویه از مکه بیرون رفت و ابن زبیر از او مشایعت کرد و گفت: یا اباعبدالله حج فرا رسید و تو آن را رها می‌کنی و سوی عراق می‌روی؟ گفت: ای پسر زبیر اگر در کنار فرات به خاک سپرده شوم دوست‌تر دارم که در پیرامون کعبه. و در تاریخ طبری است که ابومخنف گفت: ‌از ابی‌جناب یحیی بن ابی حیّه از عدی بن حرملة اسدی از عبدالله بن سلیم و ندری بن مُشمَعِّل که هر دو از بنی‌اسد بودند (شنیدم) که گفتند: از کوفه سوی حج رفتیم تا روز ترویه به مکه درآمدیم حسین(ع) و عبدالله بن زبیر را چاشتگاه ایستاده دیدیم میان حجرالاسود و در خانة کعبه، نزدیک آنها شدیم شنیدیم ابن زبیر با حسین(ع) می‌گوید: اگر خواهی در همین جای اقامت کن و ما تو را یاری می‌کنیم و غم تو می‌خوریم و با تو دست بیعت می‌دهیم. حسین(ع) فرمود: پدر من حکایت کرد که در مکه قوچی است که به سبب او حرمت مکه شکسته می‌شود و دوست ندارم من آن قوچ باشم. ابن زبیر گفت: اگر خواهی بمان و کار را به من سپار و من تو را فرمانبرم و از رأی تو درنمی‌گذرم. فرمود: این را هم نمی‌خواهم، آنگاه سخن پوشیده از ما گفتند و پیوسته با هم نجوی کردند تا شنیدیم بانگ مردم را هنگام ظهر که به منی می‌رفتند گفتند: پس حسین(ع) طواف خانهبگذارد و سعی بین صفا و مروه به جای آورد و موی بچید و از احرام عمره بیرون آمد و روی به کوفه آورد و ما با مردم به منی رفتیم. و در تذکرة سبط است که: چون محمد بن حنفیّه را خبر رسید که آن حضرت روانه گردید وضو می‌ساخت و طشتی پیش او نهاده بود گریست چنانکه طشت را از اشک پر کرده و در مکه هیچ کس نماند مگر از رفتن آن حضرت اندوهگین بود چون بسیار سخن گفتند در منع آن حضرت از رفتن اشعار این مرد اَوْسی بخواند: سَاَمْضِی فَما فِی الْمَوتِ عارٌ عَلَی الْفَتی اِذا مانَوی خَیراً‌ وَ جَاهَد مُغْرِماً وآسَی الرِّجالِ الصّالِحِینَ بِنَفْسِـهَ و فارَق مَثْبُوراً و خالَف مُجرمـاً‌ وَ اِن عِشْتُ لَم اُذْمَم وَ اِنْ مُتُّ لَم اُلم کَفی بِکَ ذُلاٍّ اَن تَعِیشُ وَ تُرغمـا آنگاه این آیت بخواند‌: «وَ کانَ اَمْرُاللهِ قَدَراً‌ مَقْدُوراً».39 حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت9⃣0⃣1⃣ آیا شما را از انتهای سلطنت «بنی‌فلان» باخبر کنم؟ کشتن ن
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣1⃣1⃣ امام باقر(ع) هم فرمودند: «فَعِنْدَ ذَلِکَ تُقْتَلُ‌ النَّفْسُ‌ الزَّکِیَّةُ وَ أَخُوهُ بِمَکَّةَ ضَیْعَة؛202 در آن زمان نفس زکیّه در مکّه کشته می‌شود و برادرش را در مدینه هلاک می‌کنند.» آنکه در مدینه منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام می‌شود از عموزادگان نفس زکیّه است. امام صادق(ع) فرمودند: «یقتل المظلوم بیثرب، و یقتل ابن عمه فی‌الحرم؛203 مظلوم در «یثرب» (مدینه) و پسر عمویش در مکّه کشته می‌شود.» باز هم تأکید می‌کنیم که نفس زکیّه‌ای که کشته شدنش از علایم حتمی ظهور است همان «محمّدبن الحسن» است که پانزده روز پیش از ظهور حضرت مابین رکن و مقام شربت شهادت را می‌نوشد و در روایات با اسامی و القاب مختلفی نظیر: نفس زکیّه204 (شخص بی‌گناه)، مستنصر (طلب‌کنندة نصرت و یاری)205 مرد هاشمی و جوانی از آل محمّد(ص)، حسنی206 یاد کرده اند. 📚پی نوشتها 202.شیخ طوسی (الغیبه) ص 464 203. «بشارةالاسلام»، ص 187؛ «یوم‌الخلاص»، ص 666. 204. طیّ داستان حضرت موسی(ع) در «قرآن کریم» (آیة 74 سورة کهف (18)) هم آمده است: «آیا نفس زکیّه‌ای (یعنی مبرّا از گناه) را کشتی؟» 205. فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یاری برای حضرت (آل محمّد(ص)،) و پیروانش آغاز می‌کند. 206. جهت اثبات سیادت وی و اینکه از ناحیه امام مجتبی(ع)، هستند. .دارد... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت9⃣3⃣1⃣ و ابومخنف گفت:‌ حدیث کرد مرا سَدّی از مردی فَزاری گفت: به
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣4⃣1⃣ و در قمقام گوید: (به نقل از معجم‌البلدان) بَلَنجر بر وزن سَفَرجل شهری است در بلاد خَزَر پشت باب‌الابواب. (در بند قفقاز) گویند: عبدالرّحمن بن رُبیعه آن را بگشود. و بَلادِری گوید:‌ سلمان بن ربیعة باهلی و از آنجا هم گذشت تا پشت بَلَنجَر با خاقان و لشکریانش دچار گشت و سلمان و اصحاب او که چهار هزار مرد بودند همه کشته شدند در آغاز کار ترکان از آنها ترسیده بودند و می‌گفتند اینها فرشته‌اند سِلاح بر تن آنها کارگر نیست و اتفاقاً ترکی در جنگلی پنهان شد و بر مسلمانی تیر افکند و او را بکشت در میان قوم خود فریاد بزد که اینها هم می‌میرند چنانکه شما می‌میرید از چه می‌ترسید پس حمله کردند و در هم آویختند تا عبدالرَّحمن کشته شد و سلمان عَلَم برداشت و پیوسته جنگ می‌کرد تا توانست برادر خود را در نواحی بَلَنجر به خاک سپارد و خود با بقایای مسلمانان از راه گیلان بازگشت (عبدالرّحمن بن جُمانه بابلی گفته است: وَ اّنَّ لَـــنا قَبْرَیْنِ قَبــرٌ بِلُنْجَرٍ وُ قُبْرٌ بِصِینستانَ یا لَکَ مِنْ قَبرِ فَهذَا الّذِی بِالصّینِ عَمَّت فُتُـوحُهُ وَ هَذا الَّذِی یُسقی بِهِ سُبُلُ القِطر و مراد از بیت اخیر آن است که ترکان چون عبدالرّحمن بن ربیعه و بعضی گویند) سلمان ربیعه46 و اصحاب او را کشتند در هر شب نوری بر مصارع آنها مشاهده می‌گردید و سلمان بن ربیعه را در صندوقی گذاشتند هر وقت خشکسالی می‌شد به وسیلة او طلب باران می‌کردند. و در تذکرة سبط است که: زهیر بن قین با حسین(ع) کشته شد و زن او با غلامی که داشت گفت: برو مولای خود را به خاک سپار. آن غلام برفت و دید حسین(ع) برهنه است. گفت: مولای خود را کفن کنم و حسین(ع) را بگذارم نه به خدا، پس حسین(ع) را کفن کرد و زهیر را کفنی دیگر پوشید. (ارشاد) عبدالله بن سلیمان و مُنذر بن مَشمّعل اسدیّین روایت کردند که: ما حج گزاردیم و همة همت ما آن بود که پس از حج در راه به حسین(ع) ملحق شویم تا ببینیم کار او به کجا می‌انجامد. پس ناقه‌ها را به شتاب می‌راندیم تا در زَرُود به آن حضرت نزدیک گشتیم، ناگاه مردی از اهل کوفه پدیدار گشت هنگامی که حسین(ع) را دید از راه کناره کرد. آن حضرت اندکی بایستاد گویا دیدار او می‌خواست اما مثل اینکه پشیمان شد او را بگذاشت و بگذشت و ما هم بگذشتیم حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴