عاشقان_ظهور
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• #زندگی_پس_از_مرگ #قسمت0⃣3⃣1⃣ 🍃و نیز آن حضرت فرمود: 🌸🍃«وَ اِیَّاکَ اَنْ تَغ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#زندگی_پس_از_مرگ
#قسمت1⃣3⃣1⃣
🌺🍃مَثَلِ چهارم
🍃برای اشخاصی است که عمری به نعمت حق تعالی گذرانیده اند، چون مقام امتحان و ابتلاء آنها شد، کفرانِ نِعَم کرده و رو از مُنعِمِ حقیقی تافتند و به سوی غیر خدا شتافتند و مرتکب شدند آنچه راکه شایسته آنها نبود.
🍃و این مَثَل را شَیخُنَا البَهائی در کشکول ذکر نموده و آن را به نظم درآورده و ما در اینجا اکتفا به همان نظم شریف نموده و آن را از کشکول نقل می نماییم قال رحمه الله:
عابدی در کوهِ لبنان بُد مقیم در بُنِ غاری چو اصحاب رقیم روی دل از غیر حق برتافته گَنج عزّت را ز عزلت یافته روزها می بود مشغولِ صیام یک تَهِ نان می رسیدش وقت شام نصف آن شامش بُدی نصفی سُحُو روز قناعت داشت در دل صد سرور بر همین منوال حالش می گذشت نامدی از کوه هرگز سوی دشت از قضا یک شب نیامد آن رغیف شد زجوع آن پارسا زار و نحیف کرده مغرب را ادا وانگه عشا دل پر از وسواس و در فکر عشا
بس که بود از بهر قوتش اضطراب نه عبادت کرد عابد شب نه خواب صبح چون شد زانمقام دلپذیربهرقوتی آمد آن عابد بزیر
بود یک قَریه به قُربِ آن جَبَل اهل آن قریه همه گَبر و دَغَل عابد آمد بر دَرِ گبری ستاد
گبر او را یک دو نانِ جو بداد
عابد آن نان بِسْتَد و شکرش بگفت وز وصول طعمه اش خاطر شکفت کرد آهنگ مقام خود دلیرتا کند افطار بر خُبزِ شعیر
در سرای گبر بُد گَرگین(378) سگی مانده از جوع استخوانی و رگی پیش او گر خطّ پرگاری کشی شکل نان بیند بمیرد از خوشی بر زبان گر بگذرد لفظ خَبَر خُبز(379)
پندارد رود هوشش ز سرکلب در دنبال عابد پو گرفت از پی او رفت و رخت او گرفت زان دو نان، عابد یکی پیشش فکند
📚پی نوشتها
378) گرگین، به دو کافِ فارسی [یعنی گاف بر وزنِ: تمکین یعنی صاحبِ جَرَب و گری (سگِ کَچَل). منه.
379) به معنای نان.
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت0⃣6⃣ پیش از اسلام (دوران جاهلیت) آن رایعنی ماه رجب را بزرگ می
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
#شش_ماه_پایانی_ظهور
#قسمت1⃣6⃣
- «از ابتدا تا انتهایش فتح و پیروزی است.»
ابو حمزه ثمالی از قول امام باقر(ع) نقل کرده که فرمودند:
«إِذَا سَمِعْتُمْ بِاخْتِلَافِ الشَّامِ فِیمَا بَیْنَهُمْ فَالْهَرَبَ مِنَ الشَّامِ فَإِنَّ الْقَتْلَ بِهَا وَ الْفِتْنَةَ قُلْتُ إِلَى أَیِّ الْبِلَادِ فَقَالَ إِلَى مَکَّةَ فَإِنَّهَا خَیْرُ بِلَادٍ یَهْرُبُ النَّاسُ إِلَیْهَا؛119
وقتی شنیدید که مردم شام دچار اختلاف شدهاند، از آنجا فرار کنید که فتنه و کشتار به جانش افتاده است.»
گفتم: به کجا فرار کنیم؟ فرمودند:
«مکّه بهترین جایی است که مردم بدانجا بگریزند.»
در روایتی که در «روضة الکافی» آمده و این رویدادها را توصیف کرده و مردم را متوجّه وظایفشان در آن زمان و شرایط میکند، آمده است:
«إِذَا کَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَیْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِی أَهَالِیکُمْ فَلَعَلَّ ذَلِکَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى لَکُمْ وَ کَفَاکُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ عَلَامَة؛120
وقتی ماه رجب شد، با نام خداوند متعال روی کنید و اگر دوست داشتید که تا شعبان به تأخیر بیندازید، ضرر نمیبینید و اگر دوست داشتید که در میان اقوام و خویشانتان پناه بگیرید (روزه بگیرید)؛ شاید برای شما بهتر (محکمتر) باشد. سفیانی هم به عنوان یک نشانه، برای شما کافی است.
#📚پی نوشتها
119. «بحارالانوار»، ج 52، ص 271؛ «السفیانی»، ص 123.
120. کلینی، «الکافی»، ج 8، ص 264. «بحارالانوار»، ج 52، ص 302؛ «السفیانی»، ص 122.
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت0⃣0⃣1⃣ و روایت است که: هفت تن از خرمافروشان اجتماع کردند و با ی
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت1⃣0⃣1⃣
و در تعلیقة وحید بهبهانی است: چنین در یاد دارم که کَفعَمی او را از دربانان ائمه(ع) شمرده است.
و از کتاب اختصاص روایت شده که: چون زیاد پدر عبیدالله در جستجوی رشید هجری بود، او پنهان شد. روزی نزد اَبُواَراکَه آمد و او بر در سرای خود نشسته بود با گروهی از یاران خویش، پس رشید در خانة وی درآمد. اَبُواَراکَه سخت بترسید و برخاست و در پی وی در خانه شد و گفت: وای بر تو مرا بکشتی و فرزندان مرا یتیم کردی و هلاک ساختی! رشید گفت: مگر چه شده است؟ گفت: اینان در جستجوی توانَد و آمدی در خانة من پنهان شدی و هر کس نزد من بود تو را بدید. رشید گفت: هیچ یک مرا ندیدند، او گفت: مرا هم استهزاء میکنی و او را بگرفت و بازوهای او ببست و در خانه محبوس داشت و در را بر او بست و سوی یاران خویش آمد و گفت: چنان در نظرم آمد که هماکنون پیرمردی به خانة من درآمد گفتند: ما کسی را ندیدیم. او سؤال را تکرار کرد، همه گفتند: ندیدیم. پس خاموش شد و باز ترسید دیگران دیده باشند، به مجلس زیاد رفت تا تجسّس کند و بیند سخنی از رشید در میان هست و اگر آگاه باشند در خانة او رفته است وی را به آنها تسلیم کند پس بر زیاد سلام کرد و نزد او بنشست و آهسته با هم سخن میگفتند و در این میان دید رشید بر استری روی به مجلس زیاد میآید، تا چشمش بر او افتاد روی در هم کشید و خویشتن را باخت و مرگ را معاینه بدید. پس رشید از استر به زیر آمد و بر زیاد سلام کرد. زیاد برخاست او را در آغوش کشید و ببوسید و پرسیدن گرفت که: چگونه آمدی و آن کسان که در وطن گذاشتی چوناند و در راه بر تو چه گذشت؟ و ریش او بگرفت و آن مرد اندکی آنجا بماند و برخاست و برفت.
اَبواَراکه با زیاد گفت: اصلح الله الامیر این پیرمرد که بود؟ گفت: یکی از برادران ما از مردم شام است به زیارت ما آمده است. پس اَبواَراکه برخاست و به سرای باز آمد. رشید را در آن خانه دید چنانکه گذاشته بودش و گفت: اکنون که تو را این علم است که من بینم هر چه خواهی کن و هر طوری که خواهی نزد ما ای.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
✨🌹🍃🍃🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت0⃣7⃣ صیحه تنها در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا که ماه رمضان ماه خد
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
#شش_ماه_پایانی_ظهور
#قسمت1⃣7⃣
«وقتی که در میان بنیفلان اختلاف افتاد در آن زمان چشم انتظار فرج باشید و فرج شما تنها در اختلاف بنیفلان است. پس، وقتی دچار اختلاف شدند منتظر صیحه در ماه رمضان باشید و [پس از آن] قیام قائم(عج) که خداوند هر چه را بخواهد به انجام میرساند.»
عبدالله بن سنان میگوید: نزد امام صادق(ع) بودم که شنیدم مردی از دیار «هَمدان» به حضرت عرض کرد: عامّه (اهل سنت) ما را سرزنش میکنند و میگویند: شما گمان میکنید که منادی از آسمان به نام صاحب این امر ندا درمیدهد. حضرت که تکیه داده بودند، خشمگین شدند، جلوتر آمده و نشستند. سپس فرمودند:
«لَا تَرْوُوهُ عَنِّی وَ ارْوُوهُ عَنْ أَبِی وَ لَا حَرَجَ عَلَیْکُمْ فِی ذَلِکَ أَشْهَدُ أَنِّی قَدْ سَمِعْتُ أَبِی(ع) یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبَیِّنٌ حَیْثُ یَقُولُ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ»135 فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلَّا خَضَعَ وَ ذَلَّتْ رَقَبَتُهُ لَهَا فَیُؤْمِنُ أَهْلُ الْأَرْضِ إِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ شِیعَتِهِ قَالَ فَإِذَا کَانَ مِنَ الْغَدِ صَعِدَ إِبْلِیسُ فِی الْهَوَاءِ حَتَّى یَتَوَارَى عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ ثُمَّ یُنَادِی أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِی عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ شِیعَتِهِ فَإِنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً فَاطْلُبُوا بِدَمِهِ قَالَ فَـ«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»136 عَلَى الْحَقِّ وَ هُوَ النِّدَاءُ الْأَوَّلُ وَ یَرْتَابُ یَوْمَئِذٍ الَّذِینَ «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»137 وَ الْمَرَضُ وَ اللَّهِ عَدَاوَتُنَا فَعِنْدَ ذَلِکَ یَتَبَرَّءُونَ مِنَّا وَ یَتَنَاوَلُونَّا فَیَقُولُونَ إِنَّ الْمُنَادِیَ الْأَوَّلَ سِحْرٌ مِنْ سِحْرِ أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛138و139
#📚پی نوشتها
135. سورة شعرا (36)، آیة 4.
136. سورة ابراهیم (14)، آیة 27.
137. سورة مائده (5)، آیة 52.
138. سورة قمر (54)، آیة 2.
139. نعمانی، «الغیبـة»، صص 260-261؛ «بحارالانوار»، ج 52، ص 292.
#ادامه.دارد...
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت0⃣8⃣ روایات شریف ما صراحتاً به این واقعه اشاره کردهاند؛ در رو
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
#شش_ماه_پایانی_ظهور
#قسمت1⃣8⃣
جابر جعفی هم طیّ حدیثی طولانی از امام باقر(ع) چنین روایت کرده است:
«و مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیَةِ التُّرْکِ وَ یَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَیُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ حَتَّى یَنْزِلُوا الْجَزِیرَةَ وَ سَیُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى یَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ فَتِلْکَ السَّنَةُ یَا جَابِرُ فِیهَا اخْتِلَافٌ کَثِیرٌ فِی کُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِیَةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ ثُمَّ یَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى ثَلَاثِ رَایَاتٍ رَایَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَایَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَایَةِ السُّفْیَانِیِّ فَیَلْتَقِی السُّفْیَانِیُّ بِالْأَبْقَعِ فَیَقْتَتِلُونَ فَیَقْتُلُهُ السُّفْیَانِیُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ یَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا یَکُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ یَمُرُّ جَیْشُهُ بِقِرْقِیسِیَاءَ فَیَقْتَتِلُونَ بِهَا فَیُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِینَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ جَیْشاً إِلَى الْکُوفَة؛161
از دینبرگشتگانی از جانب ترکها حمله کرده و سپاهی از روم آنها را دنبال میکند. برادران ترکها، پیاده کردن نیروهایشان را در جزیره ادامه میدهند. رومیان از دین برگشته هم در «رمله» نیرو پیاده میکنند. جابر! در آن سال در تمام زمین به واسطة غربیان، اختلاف زیادی وجود دارد که اوّل مغرب، زمین «شام» است. در این زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم میایستند: سپاه اصهب، ابقع و سفیانی. در ابتدا سفیانی با ابقع میجنگد و او و همراهانش را کشته و به دنبال آن اصهب را هلاک میکند. پس از آن تا «عراق»، تنها جنگ و کشتار به پا میکند. سپاهیانش را به قرقیسیا میرساند و در آنجا هم به جنگیدن میپردازد. در این جنگ صدهزار نفر از جباران و ستمگران کشته میشوند. پس از آن سفیانی سپاهی را به سوی «کوفه» گسیل میدارد.»
📚پی نوشتها
161. نعمانی، «الغیبـة»، ص 280؛ «بشارةالاسلام»، ص 102؛ «السفیانی»، ص 108؛ «یومالخلاص»، ص 689؛ «الممهدون للمهدی(عج)»، ص 112.
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت0⃣1⃣1⃣ و حجر سوی معاویه کس فرستاد و گفت: با امیرالمؤمنین بگوی ک
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت1⃣1⃣1⃣
اما فرستادگان معاویه اصحاب حجر را یکی بعد از دیگری میکشتند تا شش نفر شهید شد. عبدالرحمن بن حسان غنری و کریم بن عفیف خثعمی مانده بودند، گفتند: ما را نزد امیرالمؤمنین برید و ما دربارة این مرد میگوییم هر چه او بفرماید. آنها را نزد معاویه فرستادند چون خثعمی درآمد بر وی گفت: الله الله ای معاویه تو از این سرای فانی به سرای آخرت باقی خواهی رفت و پرسندت که خون ما را چرا ریختی؟ معاویه گفت: دربارة علی چه گویی؟
گفت: قول من قول تو است. بیزاری میجویم از دین علی که خدای را به آن دین پرستش میکرد و شمر بن عبدالله خثعمی برخاست و شفاعت او کرد. معاویه وی را ببخشید به شرط آنکه یک ماه او را به زندان کند و تا معاویه زنده است به کوفه نرود.
آنگاه روی به عبدالرحمن بن حسّان آورد و گفت: ای برادر رُبیعه تو دربارة علی چه گویی؟ گفت: من گواهی میدهم که وی از آنها بود که یاد خدا بسیار کنند و امر به معروف و نهی از منکر، و از ذلت مردم میگذرند.
معاویه گفت: دربارة عثمان چه گویی؟
گفت: او اول کس بود که باب ستم بگشود و درهای راستی را ببست. گفت: خود را کشتی. گفت: بلکه تو را کشتم. پس معاویه وی را سوی زیاد فرستاد و نوشت: این مرد از همة آنها که فرستادی بدتر است. او را عقوبتی که سزای اوست برسان و به بدترین وجهی بکش. پس چون نزد زیاد آوردندش او را نزد قیس ناطف فرستاد و زنده در گورش کردند. پس همة آنها که کشته شدند هفت تن بودند:
1ـ حُجر بن عُدَیّ 2ـ شریک بن شدّاد حَضرمی 3ـ صَیفی بن شِبل شَیبانی 4ـ قَبیصة بن ضُبَیعة عَبَسی 5 ـ مِحَرز بن شِهاب مِنقَری 6 ـ کِدام بن حَیّان عَنَزی 7ـ عبدالرحمن بن حسّان عَنَزی30.
مؤلف گوید: کشتن حجر مسلمانان را سخت بزرگ آمد31 و معاویه را بدین بسیار نکوهش کردند.
📚پی نوشتها
30ـ قبیصه به فتح قاف و ضبیعه به ضمَ ضاد و فتح باء و محرز به کسر میم و سکون حاء و فتح را مِنقّر به کسر میم و سکون نون و فتح قاف و کِدام به کسر کاف و عَنَز به دو فتحه است.
31ـ مترجم گوید: ابوعمرو یوسف بن عبدالله معروف به ابن عبدالبرّ اندلسی قُرطبی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب استیعاب گفته است: حجر بن عدی بن معاویة بن جبلة بن الادبر ابوعبدالرحمن با صغر سن از بزرگان صحابه رسول(ص) و از فضلای آنهاست. و گوید: وقتی خبر به عایشه رسید که زیاد با او چه کرد عبدالرحمن بن حارث بن هشام را سوی معاویه فرستاد تا نگذارد آسیبی به حجر رسد و پیغام داد الله الله فی حجر و اصحابه. عبدالرحمن وقتی به شام رسید که حجر و پنج تن از اصحاب او کشته شده بودند گفت: چرا دربارة حجر بردباری ننمودی، پس از این عرب تو را حلیم و صاحبرأی نداند که اسیران مسلمان را میکشی! و گوید: عبدالله پسر عمر بن الخطاب در بازار نشسته بود خبر کشتن حجر بدو رسید، جامة اِحتبا بر پای و کمر خود پیچیده بود بگشود و از جای برخاست زاریکنان و گریان.
و از حسن بصری روایت است که گفت: «ویلُ لِمَن قَتَلَ حُجراً و اَصحاب حُجر» و ای بر آن کس که حجر و یاران او را کشت.
احمد گفت: از یحیی بن سلیمان پرسیدم تو را این خبر رسید که حُجر مستجابالدعوه بود؟ گفت: آری.
و از سعید مقبری روایت است: آن سال که معاویه حج بگزارد به زیارت مدینة طیبة آمد و از عایشه اجابت خواست تا او را ملاقات کند، عایشه اذن داد. چون به خانة او درآمد و بنشست عایشه گفت: ای معاویه ایمن هستی از اینکه در خانه خود کسی را پنهان کرده باشم تا تو را به قصاص محمد بن ابیبکر بکشد.
معاویه گفت: در خانة امان داخل شدهام. عایشه گفت: از خدا نترسیدی حجر و یاران او را کشتی؟ معاویه گفت: کسی آنها را کشت که شهادت بر آنها داد.
و عایشه گفته است: اگر معاویه میدانست اهل کوفه را قوتی مانده است یارا نداشت حُجر و اصحاب او را از میان آنها برگیرد و در شام بکشد ولکن ابن آکلة الاکباد میدانست که مردم رفتند. قسم به خدا که اهل کوفه در عزّت و قوت و خردمندی سرآمد عرب بودند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت0⃣9⃣ والی شهر «زوراء» (بغداد) و فرمانروا به همراه پنج هزار کاهن
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
#شش_ماه_پایانی_ظهور
#قسمت1⃣9⃣
... (سفیانی) سپاهیان صد و سی نفری خود را به «بغداد» گسیل میدارد و در مدّت سه روز روی پل بغداد هفتادهزار نفر را کشته و به دوازده هزار دختر جوان تجاوز میکنند، طوری که از خون و لاشة متعفّن اجساد، آب دجله قرمزرنگ دیده میشود.»
«زوراء» که همان بغداد است توسط منصور دوانیقی بنا نهاده شد و پلی که در روایات ما زیاد
از آن یاد شده است، همان پلی است که از جانب کرخ در محلّة «جعیفر» به بغداد متّصل میشود در مقابل «مدینةالطب» که در آن سوی «دجله» واقع شده است و همانطور که در احادیث پیشین دیدیم، سپاهیان سفیانی اعمال شنیع و وحشیانة خویش را بر روی آن انجام میدهند و هفتادهزار سرباز و غیر آنها را میکشند و خون کشتگان به رود دجله جاری میشود و از شدّت تعفّن مردم تا سه روز نمیتوانند به آن نزدیک شوند و رنگ این رود هم به سرخی مینماید.
امام صادق(ع) فرمودند:
«ویل للزوراء من الرایات الصفر و رایات المغرب و رایة السفیانی؛179
📚پی نوشتها
179. «بشارةالاسلام»، ص 143؛ «یومالخلاص»، ص 701.
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت0⃣2⃣1⃣ زن گفت: شما کیستید ای حبیبان من که من بوی خوش بسیار شنید
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت1⃣2⃣1⃣
نیمه شب صدای آن دو طفل بشنید، برخاست و به سوی آنها آمد مانند شتر مست برآشفته و بانگی چون گاو برمیآورد و دست به دیوار میکشید تا دستش به پهلوی پسر کوچکتر رسید پسر گفت: کیستی؟ او گفت: من صاحب خانهام شما کیستید؟ پس آن طفل برادر بزرگتر را بجنبانید و گفت: ای دوست برخیز قسم به خدا آنچه میترسیدیم در آن واقع شدیم. مرد به آنها گفت: شما کیستید؟ گفتند: ای مرد اگر راست گوییم ما را امان میدهی؟ گفت: آری. گفت: امان از طرف خدا و رسول(ص) و پناه خدا و رسول(ص) گفت: آری. گفتند: محمد بن عبدالله(ص) گواه باشد؟ گفت: آری. گفتند: خدای بر آنچه گوییم وکیل و شاهد باشد؟ گفت: آری. گفتند: ما از عترت پیغمبر تو محمدیم، از زندان عبیدالله گریختهایم از کشته شدن. گفت: از مرگ گریختهاید و در مرگ واقع شدهاید، الحمدالله که بر شما دست یافتم. پس برخاست و بازوهای آنها ببست و همچنان دستبسته بودند تا صبح.
و چون فجر طالع شد بندة سیاه را که نامش فَلیح بود بخواند و گفت: این دو پسر را بردار و کنار فرات برو گردن زن و سر آنها را برای من بیاور تا نزد عبیدالله بروم و دو هزار درم جایزه بستانم. آن غلام شمشیر برداشت و با آن دو طفل روانه شد و پیشاپیش آنها میرفت چیزی دور نشده بود که یکی از آن دو گفت: ای سیاه چه شبیه است سیاهی تو به سیاهی بلال مؤذّن رسول خدا(ص). سیاه گفت: مولای من مرا به کشتن شما امر کرده است شما کیستید؟ گفتند: ای سیاه ما عترت محمد(ص) پیغمبر توایم از زندان عبیدالله از کشته شدن گریختهایم و این پیر زال ما را مهمان کرد و مولای تو کشتن ما را میخواهد.
سیاه بر پای آنها افتاد میبوسید و میگفت: جان من فدای جان شما و روی من سپر بلای شما ای عترت پیغمبر برگزیدة حق قسم به خدا نباید کاری کنم که محمد(ص) روز قیامت خصم من باشد پس دوید و شمشیر را به کناری بینداخت و خود را در فرات افکند و شناکنان به جانب دیگر رفت. مولای او فریاد برآورد: ای غلام نافرمانی من کردی؟ گفت: من فرمان تو بردم تا نافرمانی خدای نمیکردی، اکنون که نافرمانی خدای نمودی از تو بیزارم در دنیا و آخرت.
پس پسر خود را بخواند و گفت: ای فرزند من دنیا را از حلال و حرام برای تو جمع میکنم و دنیا خواستنی است. این دو پسر را بگیر و کنار فرات برو، گردن آنها را بزن و سر آنها را نزد من آور تا نزد عبیدالله بروم و جایزه دو هزار درم بستانم.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#ادامه.دارد...
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت0⃣0⃣1⃣ نظیران آنها هم از خاندان پیامبر(ص) هستند. جابر جعفی هم
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
#شش_ماه_پایانی_ظهور
#قسمت1⃣0⃣1⃣
آن واقعه اتّفاق نخواهد افتاد، تا اینکه یکی از شورشیان از نسل ابوسفیان سر به طغیان بردارد و به مدّت بارداری یک زن، یعنی نه ماه حکومت کند و چنین نخواهد شد تا اینکه یکی از فرزندان «شیخ» قیام کند و او را درون «نجف» پس از سیرش میکشند. والله! گویی که نیزهها و شمشیرها و کالاهای همراه آنها [الآن در مقابلم هستند و [دارم به آنها نگاه میکنم که در کنار دیواری از دیوارهای نجف در روز دوشنبهای آنها را نهادهاند و روز چهارشنبه شهید مشود》
اصبغ بن نباته در حدیث بلند دیگری از امیرالمؤمنین(ع) روایت میکند که این وقایع را چنین برشمردند:
«إِحْصَارُ الْکُوفَةِ بِالرَّصَدِ وَ الْخَنْدَقِ وَ تَخْرِیقُ الزَّوَایَا فِی سِکَکِ الْکُوفَةِ وَ تَعْطِیلُ الْمَسَاجِدِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ تَخْفِقُ رَایَاتٌ ثَلَاثٌ حَوْلَ الْمَسْجِدِ الْأَکْبَرِ یُشْبِهْنَ بِالْهُدَى الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِی النَّارِ وَ قَتْلٌ کَثِیرٌ وَ مَوْتٌ ذَرِیعٌ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ بِظَهْرِ الْکُوفَةِ فِی سَبْعِین؛190
... و حصار کشیدن در اطراف کوفه به وسیله نگهبانی و کندن خندق و از بین بردن سه گوش خانه در بنبستهای کوفه و تعطیلی مساجد به مدّت چهل شب و پیدا شدن هیکل و تکان خوردن سر پرچم در اطراف مسجد اکبر که قاتل و مقتول هر دو به آتش افکنده میشوند و کشتار سریع و مرگ ناگهانی و کشته شدن نفس زکیّه در پشت کوفه در میان هفتاد نفر.»
📚پی نوشتها
190. «بحارالانوار»، ج 52، ص 273؛ «بشارةالاسلام»، ص 67؛ «یومالخلاص»، ص 635.
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت0⃣3⃣1⃣ ابوبکر گفت: اجر مصیبت تو را از خدای چشم داریم. و شیخ ابن
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت1⃣3⃣1⃣
و معنی اشعار در حکایت قصه ملاقات حُرّ بیاید.
چنانکه خواندیم و دیدیم همة مردم حضرت امام حسین(ع) را از رفتن به کوفه منع میکردند و میگفتند اگر بدانجا روی کشته گردی و کوفیان به عهد و بیعت وفا نکنند و قدرت و مال بنیامیه نگذارد بیعت به سر برند و آن حضرت هم میدانست و آنچه ابن عباس و ابن زبیر و محمد بن حنفیّه و فَرَزدَق و دیگران را معلوم باشد از آن حضرت پوشیده نبود و او بنیامیه را بهتر میشناخت و پیشبینی او دربارة ابن زبیر درست آمد و گمان ابن عباس با آن فطانت و ابن زبیر با آن دُها و زیرکی خطا شد که میگفتند: مکه حرم خدا و جای اَمْن است و بنیامیه حرمت کعبه را نگاه نداشتند و ابن زبیر را در مسجدالحرام کشتند و کعبه را با منجنیق ویران کردند. به هر حال انبیا و اوصیا را سنّت و سیرتی است به خلاف سایر مردم بلکه بزرگان فلاسفه الهی و آنها که دون مرتبة اوصیااند و مرامی را پسندیدهاند و رواج آن را خواهند نظر به همان مرام و مقصد دوخته حفظ جان و مال خویش نخواهند بلکه رواج مرام خود را خواهند هر چند جان در سر آن نهند. نشنیدی که سُقراط حکیم مردم را به خدا و معاد دعوت میکرد یونانیان بتپرست بودند او را بگرفتند و به زندان کردند و بکشتند او توبه نمیکرد که سهل است در همان زندان هم سخنان خود را تکرار میکرد و عقاید خود را میگفت و از کشتن باک نداشت. وقتی آنها چنین بودند اوصیا و انبیا بر چسان باشند.
آری اگر مصلحت در خاموشی بینند مانند امیرالمؤمنین(ع) در زمان خلفا و حضرت امام حسن و امام حسین(ع) در زمان معاویه در خانه بنشینند و بیعت کنند و به خلاف برنخیزند و اگر صلاح وقت را در نهی از منکر دانند صریحاً بگویند از هیچ چیز باک ندارند. و اگر حسین(ع) حفظ جان خود میخواست چرا در یمن رود و به کوهها و درهها و ریگستانها پناه برد در شهر و وطن خود، مدینه، مینشست و با یزید بیعت میکرد و آسوده میزیست چنانکه ده سال در زمان معاویه چنین کرد. مخالفت با خلیفه و سلطان و فرار به بیابانها و کوهها کار قُطّاعالطریق است نه کار اوصیا و انبیا که از آن فسادها خیزد و خونهای ناحق ریخته شود و مالها به یغما رود. و چنانکه دیدیم آن حضرت راضی نشد از بیراهه به مکه رود چگونه راضی میشد کار راهزنان کند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت0⃣1⃣1⃣ امام باقر(ع) هم فرمودند: «فَعِنْدَ ذَلِکَ تُقْتَلُ الن
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
#شش_ماه_پایانی_ظهور
#قسمت1⃣1⃣1⃣
بخش هفتم: حوادث ماه محرّم و آخرین روزهای غیبت
بالأخره با پیگیری حوادث آخرین ماههای غیبت حضرت مهدی(عج) به آخرین روزها رسیدیم و میتوانیم چشمانتظار آن وعدة الهی باشیم که در «قرآن» به مؤمنان207 و مستضعفان زمین،208 صالحان209 و حتّی وجود مبارک پیامبر اکرم(ص)210 داده شده و رسول اکرم(ص) در روز غدیر حجةالوداع آن را که به صد و بیست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام کردند211 و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:
«أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ؛212
اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش برای حضرت مهدی(عج)محافظت میکنم (خودم را برای او نگاه میدارم).»213
آری این همان روز است که آسمانیان پیش و بیش از زمینیان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساختهاند. چرا که این روز سرآغاز فصل نوین و واقعی حیات زمین و زمان و بشریت است و روز رسیدن به همه خوبیها در سایة اسلام است.
📚پی نوشتها
207. ر.ک: سورة نور (24)، آیة 55.
208. ر.ک: سورة قصص (28)، آیة 56.
209. ر.ک: سورة انبیاء (21)، آیة 105.
210. ر.ک: سورة توبه (9)، آیة 33.
211. حضرت رسول(ص) ضمن خطبة آن روز عظیم فرمودند: «مردم! نور خداوند در وجود من و سپس در علی و پس از او هم در نسل او و نهایتاً در قائم مهدی(عج)،که حق خداوند و همه حقوق ما را بازپس میگیرد نهاده شده است.» («المهدی)(عج)، من المهد الیالظهور»، ص 57).
212. نعمانی، «الغیبـة»، ص 273؛ «یومالخلاص»، ص 267.
213. البتّه این عبارت از امام حسین و امام صادق(ع) نیز روایت شده است. ر.ک: خادمی شیرازی، محمّد، «یاد مهدی(عج)»، صص 125 و 148. (م).
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت0⃣4⃣1⃣ و در قمقام گوید: (به نقل از معجمالبلدان) بَلَنجر بر وزن س
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت1⃣4⃣1⃣
باز یکی از ما به دیگری گفت: نزد آن مرد شویم و او را از خبر کوفه بپرسیم که از آن آگاه است. پس رفتیم تا به او رسیدیم و گفتیم: السلام علیک. گفت: علیکماالسلام. گفتیم: از کدام قبیلهای؟ گفت: اسدی. گفتیم: ما نیز اسدی هستیم نام تو چیست؟ گفت: بکر بن فلان. ما هم نام و نسب گفتیم و پرسیدیم از خبر مردم در کوفه گفت: آری خبر دارم. از کوفه بیرون نیامدم مگر مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را کشته بودند و دیدم پای آنها را گرفته در بازار میکشیدند پس روی به حسین(ع) آوردیم و بدو رسیدیم و با هم میرفتیم تا شب در منزل ثعلبیّه فرود آمد. ما نزدیک او شدیم و سلام کردیم. جواب سلام داد گفتیم: یرحَمُکالله ما خبری داریم اگر خواهی آشکارا بگوییم و اگر خواهی پنهان، پس سوی ما و سوی اصحاب خود نگریست و گفت: من از اینها چیزی پنهان ندارم. گفتیم: آن سوار که دیشب رو به سوی ما میآمد دیدی؟ فرمود: آری خواستم از او چیزی پرسم، گفتیم: ما خبر آن دو را برای تو آوردیم و آن سؤال که خواستی کردیم. مردی است از قبیلة ما صاحبرأی و راستگو و خردمند میگفت: از کوفه بیرون نیامدم تا مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را کشته بودند و دیدم پاهایشان را گرفته و در بازار میکشیدند.
حضرت فرمود: اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجعون رحمة اللهِ عِلیها و چند بار این کلام را تکرار فرمود پس به او گفتیم: تو را به خدا با اهل بیت از همین جای بازگرد که در کوفه یار و یاور و شیعه نداری، میترسم مردم کوفه به دشمنی تو برخیزند.
آن حضرت سوی اولاد عقیل نگریست و فرمود: رأی شما چیست که مسلم کشته شده است؟ گفتند: سوگند به خدا که باز نمیگردیم مگر آنکه خون او را بخواهیم یا همان که او چشید ما نیز بچشیم. پس حسین(ع) روی به جانب ما کرد و فرمود: زندگی بعد از اینها گوارا نیست. دانستیم که عزم رفتن دارد گفتیم: خدای تعالی تو را خیر پیش آورد. گفت: رحمکماالله. یاران گفتند: سوگند به خدا که تو چون مسلم بن عقیل نیستی، اگر به کوفه روی مردم سوی تو بیشتر شتابند؛ آن حضرت خاموش بماند آنگاه منتظر بود تا وقت سحر با غلامان و خادمان فرمود آب بیشتر برگیرند و کوچ کنند.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🏴🏴🏴🏴🏴