eitaa logo
عاشقان_ظهور
194 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
938 ویدیو
11 فایل
کپی و دانلود با ذکر صلوات به نیت ظهور امام زمان( عج) آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت6⃣9⃣ پس از دو روز آن را بنمود و میثم پیوسته نزدیک آن درخت می‌آم
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣9⃣ مردم گفتند: این از همه آنها دروغگوتر است. و باز گفتند: روزگار نگذشت که دیدیم میثم را بر در خانة عمرو بن حریث آویخته و سر حبیب بن مظاهر را آوردند با حسین(ع) کشته شده بود و همة آنچه گفتند دیدیم. و از میثم روایت است که: امیرالمؤمنین(ع) مرا بخواند و گفت: چگونه‌ای ای میثم وقتی آن مرد بی‌پدر که بنی‌امیه او را به خود ملحق کردند (یعنی عبیدالله بن زیاد) تو را بخواند که از من بیزار گردی؟ گفتم: یا امیرالمؤمنین‌(ع) من هرگز از تو بیزاری نجویم. گفت: در این هنگام تو را بکشد و بیاویزد. گفتم: شکیبایی می‌کنم که این در راه خدا بسیار نباشد. فرمود: ای میثم پس با من باشی در درجة من (اه). و از صالح بن میثم روایت شده است که گفت: ابو خالد تمّار مرا خبر داد و گفت: با میثم بودم در فرات روز جمعه که بادی بوزید و او در کشتی زیبا و نیکویی نشسته بود، بیرون آمد و به باد نگریست و گفت: کشتی را استوار بندید که بادی سخت می‌وزد و در این ساعت معاویه بمرد. چون جمعة دیگر شد بریدی از شام برسید، من او را دیدم گفتم: ‌ای بنده خدا خبر چیست؟ گفت: مردم را حال نیکو است امیرالمؤمنین درگذشت و مردم با یزید بیعت کردند. گفتم: کدام روز درگذشت؟ گفت: روز جمعه. شیخ شهید محمد بن مکّی از میثم ـ رضی‌الله عنهم‌ـ روایت کرده است که میثم گفت: شبی از شبها امیرالمؤمنین(ع) مرا به صحرا برد، از کوفه بیرون رفت تا به مسجد جوفی رسید. روی به قبله کرد و چهار رکعت نماز بگزارد چون سلام نماز بگفت و تسبیح کرد خدای را، دستها بگشود و گفت: بار خدا چگونه تو را بخوانم که نافرمانی کرده‌ام و چگونه نخوانم که تو را بشناخته‌ام و دوستی تو در دل من است. دستی پر گناه سوی تو دراز کردم و چشمی پر امید تا آخر دعا. و دعا را آهسته خواند و به مسجد رفت و روی بر خاک سود و صد بار گفت: العفو و برخاست و بیرون رفت و من در پی او رفتم تا جایی در بیابان بر گِرد من خطی کشید و گفت: زنهار از این خط نگذری و از من دور شد. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد...‌ @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت6⃣6⃣ احتمال دوم: به واسطه ممانعت جسمی بزرگ رخ می‌دهد. ممکن اس
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣6⃣ هم ممکن است ناشی از انفجاری قوی در خورشید باشد که وقتی در سطح خورشید گسترش می‌یابد به شکل سینه و صورت انسان دیده شود. فیزیکدانان متأخر هم احتمال وقوع چنین مسئله‌ای را در خورشید می‌دهند، که در حدیث هم می‌توان تأکید بر چنین مطلبی را مشاهده کرد. امیرالمؤمنین(ع) طی حدیثی طولانی پس از ذکر صیحه و ندای آسمانی ماه رمضان (در بیست و سوم ماه) می‌فرمایند: «و مِنَ‌ الْغَدِ عِنْدَ الظُّهْرِ تَتَلَوَّنُ‌ الشَّمْسُ وَ تَصْفَرُّ سَوْدَاءَ مُظْلِمَة؛129 از فردای آن، هنگام ظهر خورشید رنگارنگ و سپس زرد شده و در نهایت، سیاه و تاریک می‌شود.» تاریکی خورشید خود دلیل روشنی است برای وقوع خسوف ماه در روز بیست و پنجم آن ماه رمضان. و شاید این تفسیر بهترین تفسیر علمی و نزدیک‌ترین احتمال به واقعیت باشد که احدی پیش از این بدان اشاره نکرده است و پس از تفکّر جدّی و عمیق در باب نشانه‌های ظهور و آیات آسمانی که الزاماً نباید این حوادث معجزه باشند، حاصل شده است.130 📚پی نوشتها 129. «بحارالانوار»، ج 52، ص 275؛ «بشارةالاسلام»، صص 59 و 70. 130. البتّه باید توجّه داشته باشیم که خود مؤلّف در نهایت آن را احتمال می‌شمرند و هرچند هم که احتمال قوی باشد، باز یقین‌آور نیست؛ بدین معنا که الزاماً نباید این فرضیه، درست باشد؛ مضاف بر اینکه امکان معجزه بودن این جریانات خالی از وجه نیست؛ چرا که اگر بنا بود به هر حال به زودی یا حتّی قبل از وقوع آن تفسیر علمی این مطالب آنها توسط دانشمندان همان عصر بیان شود که دیگر تعبیر کردن از آن به آیه (قرآن از معجزه به آیه تعبیر یاد می‌کند) چندان موجّه نیست و مردم با اتّکاء به گفتة دانشمندان، هیجان خود را نسبت به این جریان از دست داده‌اند؛ خصوصاً در حالتی که از پیش و با چنین نگاهی از وقوع آن خبر داشته باشندو مسلمانان هم به عنوان یک حادثة دهشتناک، نماز آیاتی خوانده و از آن روی می‌گردانند؛ همان‌طور که این روزها از آیات ارضی و سماوی موجب نماز آیات همانند زلزله حتّی در شدیدترین حالتشان با تعابیری نظیر قهر طبیعت وامثال آن، چنان قضیه را منحرف می‌کنند که دیگر آن جلوه و تأثیر آیه و نشانة خدا بودن خود را از دست داده‌اند و این با آنچه در ابتدای سخن دربارة دو دلیل وقوع این دو حادثه ذکر شد، متناقض است. به ‌طور خلاصه باید گفت اگر تفسیر علمی این جریان بیان شود، نخواهد توانست جایگاه آیه یا علامتی برای ظهور شمرده شود یا حداقل در احادیث دیگر لازم نبود این‌همه روی آنها تکیه شود و به طور گذرا به آن اشاره‌ای می‌کردند، کافی بود. الله اعلم. (م) .دارد.... @Asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت6⃣7⃣ «یخرج السفیانی فی ستین و ثلاثمائة راکب، حتّی یأتی دمشق فلا
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 ⃣7⃣ بخش چهارم: حوادث ماه شوّال اتّفاقاتی که پیش از این در جهان رخ داده بود، در این ماه هم ادامه می‌یابد و به همراه حادثه‌های دیگری که از این پس خواهند آمد، همة ساکنان زمین را متوجّه پیروزی‌های مکرّر و سریع سفیانی می‌کند. آن‌طور که از روایات برمی‌آید، برخی از حوادثی که در این ماه اتّفاق می‌افتد از این قرار است: 1. جمعیّتی در ماه شوّال ظاهر می‌شوند: سفیانی و پیروانش.148 2. در این ماه خیزش‌ها آغاز می‌شود (مردم از گرد یکدیگر متفرّق می‌شوند): انقلابی‌ها، انقلاب می‌کنند و شورشیان سر به شورش برمی‌دارند؛ بدبختی‌های مردم زیادتر شده و از شرایط به‌ وجود آمده هم خشمگین‌تر می‌شوند. در اجتماع، اتّحاد میان مردم از بین می‌رود.149 3. در ماه شوّال بلا می‌آید: بلایی که مردم به جهت جنگ‌ها و فتنه‌ها بدانها مبتلا می‌شوند.150 و151 4. در این ماه ویرانی و خالی شدن شهرها از سکنه‌شان دیده می‌شود: به خاطر جنگ‌ها و فتنه‌ها درون شهرها از مردها و جوانان خبری نیست.152 5. آتش جنگ برافروخته می‌گردد. سهل بن حوشب از رسول اکرم(ص) نقل کرد که فرمودند: «سیکون فی رمضان صوت و فی شوّال مَعمَعَة؛153 📚پی نوشتها 148. «منتخب‌الاثر»، ص 451؛ «یوم‌الخلاص»، ص 557؛ «بیان‌الائمّه(س)»، ج 2، ص 365. 149. «بحارالانوار»، ج 52، ص 272؛ «بشارة‌الاسلام»، ص 142؛ «یوم‌الخلاص»، ص 705. 150. شاید همان‌طور که مؤلّف محترم اشاره کرده‌اند، ناشی از جنگ‌ها و فتنه‌هایی که مردم گرفتارش شده‌اند باشد و شاید هم بلایی غیر از اینها باشد و عذابی تازه بر سر مردم نازل شود. (م). 151. «منتخب‌الاثر»، ص 451؛ «یوم‌الخلاص»، ص 557؛ «بیان‌الائمّه(س)»، ج 2، ص 345. 152. «منتخب‌الاثر»، ص 451؛ «یوم‌الخلاص»، ص 557؛ «بیان‌الائمّه(س)»، ج 2، ص 345. 153. «بشارةالاسلام»، ص 34؛ «منتخب‌الاثر»، ص 451؛ «یوم‌الخلاص»، ص 532 .دارد... @asheghanezohor 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت6⃣0⃣1⃣ آنها را به فرمانبرداری امر کرد و از مخالفت بترسانید، پس
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣0⃣1⃣ و آنها رفتند تا به منزلهای خود بازگردند و سواران مُذحَج و همدان به آنها برخوردند و ساعتی زد و خورد کردند. قیس بن یزید اسیر شد و دیگران بگریختند. پس حجر راه بنی‌حرب از طایفة کِنده پیش گرفت تا به در سرای مردی از آنان رسید نامش سلیمان بن یزید و به سرای او درآمد و آن قوم در طلب او رفتند تا به در سرای سلیمان و سلیمان شمشیر خویش بگرفت و خواست بیرون آید، دختران او بگریستند و حجر او را مانع شد. آنگاه از روزنی از آن سرای بیرون گریخت و به جانب خانه‌های بنی‌العنبر از کِندَه رفت و به سرای عبدالله بن حارث برادر اشتر نخعی درآمد و عبدالله برای او فرش انداخت و بساطها بگسترد و با روی باز و خوشی او را بپذیرفت، ناگاه کسی نزد او آمد و گفت: شُرطه یعنی افراد پلیس در محلّة نخع از تو می‌پرسیدند برای آنکه کنیزی سیاه اَوْما نام آنها را دیده بود و گفته که حجر در طایفة نخع است به سوی آنها روید. پس حجر و عبدالله به طوری که کس آنها را نشناخت سوار شدند و شبانه به سرای رُبَیعة بن ناجد ازدی فرود آمدند و چون شُرطیها درماندند و بر او دست نیافتند. زیاد، محمد بن اشعث را بخواند و گفت: به خدا قسم یا حجر را باید بیاوری یا هیچ نخله‌ای برای تو نگذارم مگر همه را ببرم و سرایی برای تو نگذارم مگر ویران کنم و با این همه از دست من جان سالم به در نبری مگر تو را ریزه ریزه کنم. محمد گفت: مرا مهلت ده تا در جستجوی او شوم. زیاد گفت: سه روز تو را مهلت دادم اگر آوردی فبها وگر نه خود را در جملة مردگان شمار و محمد را به جانب زندان بردند. رنگش پریده بود، او را به عُنف می‌کشیدند. پس حجر بن یزید کِندی از بنی مُرّه با زیاد گفت: از او ضامن بگیر و رها کن او را. زیاد گفت: آیا تو ضامن او می‌شوی؟ گفت: آری. او را رها کرد و حجر بن عُدَی یک شبانه‌روز در سرای ربیعه بماند آنگاه غلامی رشیدنام را از اهل اصفهان سوی ابن اشعث فرستاد و پیغام داد که: به من خبر رسید این ستمگر لجوج با تو چه کرد از امر او بیم مدار که من خود نزد تو آیم و تو با چند تن از عشیرت خویش نزد او رو و بخواه تا مرا زینهار دهد و نزد معاویه فرستد و او رأی خویش دربارة من بیند. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت6⃣8⃣ پیش از [آمدن] قائم(عج) نشانه‌هایی از ناحیه خداوند متعال ب
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣8⃣ صدای [آسمانی] در ماه رمضان و جنگ در شوّال واقع می‌شود و قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن [غذاها] می‌پردازند و به حجاج در ماه ذیحجه یورش می‌برند و محرم، چه محرمی خواهد بود؟ ابتدایش بلا بر سر امتم می‌آید و پایانش فرج و گشایش برای امتم حاصل می‌شود. و اینها به دنبال هم می‌آیند. شتر سایباندار که به کمک آن مؤمن نجات پیدا کند [و بتواند از مهلکه بگریزد] بهتر از دسکرة [خزینه‌ای] است که صد هزار ظرفیت داشته باشد.» منظور از «دسکرة»، محلّ ذخیرة خوراک و غلّات است. پس معنی آن چنین می‌شود که رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدی(عج) بهتر است از جمع کردن غذایی که صدهزار نفر را کفاف دهد؛ چرا که این ذخیره‌سازی نفع و خیری برای او ندارد و توفیق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجّت(عج) در حقیقت تمام خیر دنیا و آخرت است.171 پیش از این دیدیم که ائمّة معصومان(ع)، به شیعیان و محبّان و پیروان خویش می‌آموختند که پس از شنیدن صیحة آسمانی در ماه رمضان تا آنجا که برایشان ممکن است غذا ذخیره کنند، یعنی در واقع پیش از آنکه معرکة قرقیسیا و جنگ‌ها و فتنه‌های پس از آن رخ بدهد شیعیان باید احتیاطاً طیّ این دو ماهی که وقت باقی است، غذا ذخیره کنند که ممکن است پس از این جریان خوراکی‌ها به واسطة جنگ‌ها و اسلحه‌ها و بمب‌هایی که به کار برده می‌شود، علاوه بر کمیاب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شیعیان و پیروان معصومان(ع)، که به تعالیم این بزرگواران عمل کنند؛ از این مصائب، خطرات و مشکلات در امان می‌مانند و تا آنجا که بتوانند شکرگزار درگاه الهی خواهند بود. 📚پی نوشتها 171. مؤلّف محترم این روایت را از کتاب «بیان الائمه(س)»، نقل کرده‌اند که صحّت مطالب، استنادات و ارجاعات این کتاب محلّ شک و تردید است. در این‌باره می‌توانید به ایرادهای علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی بر آن که در مجموعة «جزیرة خضرا در ترازوی نقد» (ترجمة آقای محمّد سپهری) صفحات 62 تا 87 آمده است مراجعه کنید. ولیکن بنابر نقل کتاب «روزگار رهایی» (ج 2، ص 906) از کتاب «الملاحم والفتن» سیّد بن طاووس (ص 130) تعبیر درست بخش پایانی روایت به این شکل است: «الراحلة بقبّتها...». علاوه بر این، ایشان «دسکرة» را به معنای خزینه گرفته‌اند؛ حال آنکه اگر آن را به معنای کاخ بگیریم، ترجمة عبارت مورد نظر چنین می‌شود: «مرکبی که سایبانی داشته باشد (و شخص با ایمان بتواند به وسیله آن از مهلکه بگریزد) بهتر از یک کاخ، صد هزار نگهبان است.» که قابل قبول‌تر به نظر می‌رسد. هر چند که قبول وجهی که مؤلف کتاب متذکر آن شده‌اند، چندان به اصل روایت ضرر نمی‌زند.(م). .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت6⃣1⃣1⃣ و از همان کتاب مروی است که عمرو بن حمق با امیرالمؤمنین(ع
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣1⃣1⃣ عمرو بن الحَمِق نرفت معاویه کسی فرستاد که او را بکشت و سرش را بیاورد. آن سر را نزد زوجة عمرو بردند و در دامن او نهادند. گفت: مدتی دراز او را از من پنهان کردید، اکنون کشتة او را ارمغان آورده‌اید اهلاً‌ و سهلاً‌ که این هدیه را ناخوش ندارم و آن هم مرا کاره نیست ای فرستاده! این کلام را که من گفتم به معاویه رسان و بگوی که خدای خون او را طلب کند و به زودی عذاب خود را بر معاویه نازل گرداند که کاری زشت کرد و مردی پارسا و پرهیزکار را کشت پس اینکه من گفتم با معاویه بازگوی. رسول، آن کلام با معاویه بگفت. معاویه او را نزد خود خواند و گفت که: تو آن سخن گفتی؟ گفت: آری از سخن خود بازنگردم و معذرت نخواهم. گفت: از بلاد من بیرون رو. گفت:‌ چنین کنم که اینجا وطن من نیست و به زندان رغبتی ندارم. در این کشور شبها بسیار بیدار ماندم و اشک بسیار ریختم، قرض من فراوان شد و چشمم روشن نگشت. عبدالله بن ابی‌سَرْح گفت: این زن منافقه را به شوهر خود ملحق کن. زن بدو نگریست و گفت: ای کسی که همانا میان آرواره‌های خود غوک جای داده‌ای33 چرا نمی‌کشی آن را که به تو این خلعتها را بخشید و این کساء را بر دوش تو افکند (یعنی معاویه را)؟ آن کس بیرون رفته از دین و منافق است که سخن ناصواب گفت و بندگان را خدای خود گرفت و کفر او در قرآن نازل گردید (یعنی تو خود منافقی) پس معاویه به دربان خود اشارت کرد که این زن را بیرون بر. زن گفت: شگفتا از پسر هند که با انگشت سوی من اشارت می‌کند و به سخنهای تند و تلخ مرا از گفتار باز می‌دارد. سوگند به خدا که به حاضرجوابی با کلامی تیز مانند آهن برّنده دل او را بشکافم مگر من آمنه دختر رشید نباشم. در نامة حضرت مولانا ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) به معاویه است: آیا تو کشندة عمرو بن حَمِق نیستی صاحب رسول خدا(ص) آن بندة پارسا که عبادت وی را فرسوده بود و جسم او را نزار کرده و رنگ او را آزرد پس از آنکه او را امان دادی و عهد و پیمانهای محکم بستی که اگر مرغ را آنگونه امان دهی از بالای کوه نزد تو فرود آید، آنگاه او را بکشتی و با پروردگار خود دلیری نمودی و آن پیمان را سبک گرفتی. مترجم گوید: مناسب است در اینجا ذکر کُمیل بن زیاد نخعی که از دوستان امیرالمؤمنین(ع) و شیعیان او بود و امیرالمؤمنین(ع) کشتن وی را خبر داده بود و همچنان شد که فرمود و خلاصة شرح حال او بدین قرار است. حاج شیخ عباس قمی ره @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت6⃣9⃣ پس از آن که سپاه سفیانی در «کوفه» کشت و کشتار انجام داده و
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣9⃣ آن‌گونه که روایات بیان می‌کنند، جماعت یا حزبی غیر دینی متشکّل از صدهزار مشرک و منافق تحت فرمان سفیانی سر به شورش برداشته و در این مسیر گام می‌نهند تا اینکه به دمشق می‌رسند. پس از کشتارهای سپاه سفیانی در «نجف» و شهادت علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبرة شریف حضرت علی(ع) و اسیر کردن زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقة «باب اصطخر» (شیراز) در «ایران» می‌کشاند. سیّد خراسانی هم قیام نموده و مؤمنان ایران را خبر کرده و از آنها برای نجات اهل «عراق» یاری می‌طلبد. در پی آن سپاهی قدرتمند و مستعد جمع می‌شوند که پیشاپیش آنها شعیب بن صالح حرکت می‌کند. در دروازة اصطخر سپاه خراسانی صاحبان پرچم سیاه با سپاه سفیانی روبه‌رو شده و جنگی عظیم رخ می‌دهد. پرچم‌های سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانی درهم می‌شکند که این اوّلین شکست سفیانی درهم می‌شکند که این اوّلین شکست سفیانی پس از آن همه پیروزی‌های پی در پی و سریعش در گذشته است. سیّد یمانی هم از «یمن» قیام می‌کند و نامش حسن یا حسین است که خبر این حوادث به گوش او هم می‌رسد و چنین اتّفاقات ناراحت کننده‌ای او را رنجور می‌کند. لذا خود را به سرعت به «کوفه» می‌رساند، به سپاهیان سیّد خراسانی برخورد می‌کند و علیه سپاه سفیانی متّحد شده و سلاح خویش را به سوی آنها نشانه می‌روند و با یورش، آنها را از «نجف» بیرون رانده و اسرا و هر آنچه را که سفیانی و لشکریانش به غنیمت برده بودند به صاحبانشان باز می‌گردانند و پس از آن مردم به حضرت مهدی(عج) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جست‌وجویش می‌پردازند. .دارد..... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت6⃣2⃣1⃣ 🌸🍃فصل یازدهم 🍃در توجه حضرت امام حسین(ع) از مکه به عراق
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣2⃣1⃣ مؤلف گوید: شیخ ما محدّث نوری ـ رحمه‌الله‌ـ در کتاب نَفَسُ الرّحمن گفته است: نواویس گورستان نصاری است چنانکه در حواشی کُفْعَمی نوشته‌اند و شنیده‌ایم که این گورستان در آنجا واقع بوده است که اکنون مزار حر بن یزید ریاحی است در شمال غربی شهر و اما کربلا معروف نزد مردم آن نواحی زمینی است در کنار نهری که از جنوب باروی شهر روان است و بر مزار معروف به ابن حمزه می‌گذرد پاره‌ای از آن باغ و قسمتی کشتزار است و شهر میان این دو است انتهی. (ملهوف) در آن شب که امام حسین(ع) می‌خواست صبح آن از مکه خارج شود محمد بن حنفیّه نزد او آمد و گفت: ای برادر اهل کوفه همانها هستند که‌ ‌می‌شناسی با پدر و برادرت غَدْر کردند و می‌ترسم حال تو مانند حال آنها شود اگر رأی تو باشد اقامت کن که در حرم از همه کس عزیزتر و قوی‌تر باشی. فرمود: ای برادر می‌ترسم یزید بن معاویه مرا ناگهان در حرم بکشد و به سبب من حرمت این خانه شکسته شود. محمد بن حنفیّه گفت: اگر از این بیم داری سوی یمن شو یا ناحیتی از بیابان که در آنجا قوی‌ترین مردم هستی و کسی بر تو دست نتواند یافت. فرمود: در اینکه گفتی تأمّلی کنم. چون سحر شد حسین(ع) به راه افتاد و خبر به محمد رسید. نزد او آمد و زمام ناقة او بگرفت و گفت: ای برادر با من وعده دادی در آنچه از تو درخواست کردم تأمّل فرمایی چه باعث شد که به این شتاب خارج شوی. فرمود: پس از آنکه تو جدا گشتی رسول خدا(ص) به خواب من آمد و گفت: ای حسین بیرون رو که خدا خواست تو را کشته بیند. ابن حنفیّه گفت: انالله و انا الیه راجعون. پس مقصود از بردن این زنان چیست و چون است که تو با این حال آنها را با خود می‌بری؟ فرمود که: پیغمبر به من فرمود خداوند می‌خواهد آنها را اسیر بیند. با او وداع کرد و بگذشت. مترجم گوید: سخن محمد بن حنفیّه با آن حضرت در وقت خروج از مدینه به وجهی دیگر بگذشت. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد..... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت6⃣0⃣1⃣ عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روایت کرده است: «یَشْ
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣0⃣1⃣ چنین فاجعة دردناکی در «مدینه» بر سر پسر عموی نفس زکیّه که نام خودش محمّد و نام خواهر (احتمالاً دوقلویش) فاطمه است، می‌آید و هر دو را بر سر در «مسجدالنبی(ص)» اعدام می‌کنند. امام صادق(ع) فرمودند: «... و َ قَتْلُ‌ النَّفْسِ‌ الزَّکِیَّةِ مِنَ‌ الْمَحْتُوم‌؛197 کشته شدن نفس زکیّه از علائم حتمی [ظهور] است.» ابو بصیر هم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند روایت کرده است: «یَقُولُ الْقَائِمُ(عج) لِأَصْحَابِهِ یَا قَوْمِ إِنَ‌ أَهْلَ‌ مَکَّةَ لَا یُرِیدُونَنِی‌ وَ لَکِنِّی مُرْسِلٌ إِلَیْهِمْ لِأَحْتَجَّ عَلَیْهِمْ بِمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِی أَنْ یَحْتَجَّ عَلَیْهِمْ فَیَدْعُو رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَیَقُولُ لَهُ امْضِ إِلَى أَهْلِ مَکَّةَ فَقُلْ یَا أَهْلَ مَکَّةَ أَنَا رَسُولُ فُلَانٍ إِلَیْکُمْ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ نَحْنُ ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ وَ سُلَالَةُ النَّبِیِّینَ وَ إِنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ اضْطُهِدْنَا وَ قُهِرْنَا وَ ابْتُزَّ مِنَّا حَقُّنَا مُنْذُ قُبِضَ نَبِیُّنَا إِلَى یَوْمِنَا هَذَا فَنَحْنُ نَسْتَنْصِرُکُمْ فَانْصُرُونَا فَإِذَا تَکَلَّمَ هَذَا الْفَتَى بِهَذَا الْکَلَامِ أَتَوْا إِلَیْهِ فَذَبَحُوهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ هِیَ النَّفْسُ الزَّکِیَّة؛198 📚پی نوشتها 197. نعمانی، «الغیبـة»، ص 252؛ «بشارةالاسلام»، ص 119؛ «یوم‌الخلاص»، ص 667. 198. «بحارالانوار»، ج 52، ص 307؛ «بشارةالاسلام»، ص 224؛ «المهدی(عج)، من‌المهد الی‌الظهور»، ص 368؛ «یوم‌الخلاص»، ص 662؛ «بیان‌الائمه(س)»، ج 3، ص 20. .دارد.... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت6⃣3⃣1⃣ ( ارشاد) چون به عبیدالله خبر رسید که حسین(ع) از مکه روی به
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣3⃣1⃣ بسم‌الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی(ع) به سوی برادرانش از مؤمنین و مسلمین؛ سلامٌ علیکم، من برای شما سپاس می‌گویم خدایی را که معبودی نیست جز او اما بعد نامة مسلم بن عقیل به من رسید و خبر داد مرا از نیکی رأی و اجتماع اشراف و اهل مشورت شما بر یاری کردن و طلب حق ما از خدای عزّوجلّ مسئلت می‌کنم با ما احسان فرماید و شما را اجر بزرگ دهد و من روز سه‌شنبه ‌هشت روز گذشته از ذی‌حجّة روز ترویه از مکه بیرون شدم وقتی فرستادة من نزد شما رسد در کار خود شتاب کنید و جِدّ نمایید که در این روزها برسم ان شاء‌الله و السلام و علیکم و رحمة‌الله و برکاته43. و مسلم بیست و هفت روز پیش از کشته شدن نامه نوشته بود اما بعد آن کس که به طلب آب رود با عشیرت خود دروغ نگوید از مردم کوفه هیجده هزار کس با من بیعت کردند پس آن هنگام که نامة من به تو رسد شتاب فرمای در آمدن. و اهل کوفه نوشتند: صد هزار شمشیر به یاری تو آماده است تأخیر مکن. و قیس بن مسهر صیداوی با نامة آن حضرت سوی کوفه روان شد تا به قادسیه رسید. حصین بن تمیم او را بگرفت و سوی عبیدالله فرستاد. عبیدالله گفت: به منبر بالا رو و کذّاب بن کذّاب را ناسزا گوی. (ملهوف) و در روایت دیگر است که: چون نزدیک کوفه رسید، حصین بن تمیم مأمور عبیدالله راه بر او بگرفت تا تفتیش کند. قیس نامه را بیرون آورد و بدرید. حصین او را نزد عبیدالله فرستاد. چون در جلو او بایستاد گفت: تو کیستی؟ گفت:‌ مردی‌ام از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) و پسرش(ع) گفت: چرا کتاب را بدریدی؟ گفت: برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است. گفت: از جانب که بود و سوی که نوشته؟ گفت: از جانب حسین بن علی(ع) سوی جماعتی از مردم کوفه که نام ایشان را ندانم. ابن زیاد خشمگین شد و گفت: به خدا از من جدا نشوی تا نام آنان را با من بگویی یا بالای منبر روی و حسین بن علی و پدرش و برادرش(ع) را لعن کنی وگر نه تو را پاره‌پاره کنم. قیس گفت: اما آن قوم نامشان را نگویم، اما لعن را بکنم. پس به منبر بالا رفت و خدای را سپاس گفت و ستایش کرد و درود بر پیغمبر فرستاد و علی و حسن و حسین(ع) را فراوان بستود و رحمت فرستاد و عبیدالله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی‌امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد. آنگاه گفت: ایها الناس من فرستادة حسین‌ام سوی شما و او را در فلان موضع نگذاشتم،اجابت او کنید. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت6⃣2⃣1⃣ ای مفضّل! حضرت مهدی(عج) پشتش را به حرم می‌کنند و دستش را
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣2⃣1⃣ گویا جبرئیل(ع) به صورت پرنده‌ای سفید درآمده و اوّلین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت می‌کند و پس از آن سیصد و سیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت می‌آید؛ حتّی برخی در رختخوابشان ناپدید می‌شوند و حضرت علی(ع) در این باره فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخواب‌هایشان» و این گفتة الهی است که: «در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همة شما را می‌آورد.» منظور از خیرات در این آیه ولایت ما اهل بیت است.» مفضّل بن عمر هم از امام صادق(ع) چنین روایت کرده است: «... فَیَبْعَثُ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ(ع) حَتَّى یَأْتِیَهُ فَیَنْزِلَ‌ عَلَى‌ الْحَطِیمِ‌ ثُمَّ یَقُولُ لَهُ إِلَى أَیِّ شَیْ‌ءٍ تَدْعُو فَیُخْبِرُهُ الْقَائِمُ(عج) فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ أَنَا أَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُکَ فَیَمْسَحُ یَدَهُ عَلَى یَدِهِ وَ قَدْ وَافَاهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ إِلَى الْمَدِینَةِ؛240 خداوند متعال جبرئیل(ع) را می‌فرستد تا اینکه به نزد او بیاید بر «حطیم»241 در نزدیک کعبه فرود آمده و به او می‌گوید: به چه دعوت می‌کنی؟ حضرت مهدی(عج) او را باخبر کرده و جبرئیل هم می‌گوید: من اوّلین کسی هستم که با تو بیعت می‌کنم. دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت (به نشان بیعت) می‌کشد. سیصد و اندی مرد هم به نزد او می‌آیند و با او بیعت می‌کنند. او هم آن‌قدر در «مکّه» می‌ماند که ده‌هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوی مدینه حرکت می‌کند 📚پی نوشتها 240. «بحارالانوار»، ج 52، ص 337؛ «بشارةالاسلام»، ص 227؛ «منتخب‌الاثر»، ص 468. 241. «حطیم» مابین کعبه ‌وحجرالاسود است که شریف‌ترین نقطه روی زمین می‌باشد. (م). .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃🌸
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت6⃣5⃣1⃣ صدوق در امالی از حضرت امام صادق(ع) روایت کرده است که: حسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣5⃣1⃣ پس از آن عبیدالله همچنان دریغ می‌خورد که چرا از اصحاب حسین(ع) نشد و او را یاری نکرد و بعد از آن چرا از پیروی مختار سر باز زد و در این باره گوید:50 و بعد از نقل اینها سید بحرالعلوم ـ رحمه‌الله‌ـ فرماید که: این مرد صحیح‌العقیده و بدعمل بود چون حسین(ع) را یاری نکرد چنانکه شنیدی و گفت آنچه گفت و با مختار آن کرد که کرد پس از آن دریغ و افسوس می‌خورد و نَعُوذبالله مِنَ الخِذلان. و عجب از نجاشی است که وی را از سلف صالح شمرده است و به او اعتنا کرده است و نام او را در صدر کتاب خود آورده و من امیدوارم از مهربانی حسین(ع) و عاطفة او که فرمود به او فرار کن تا فریاد ما را نشنوی و خدا تو را در آتش نیندازد اینکه روز قیامت شفیع او باشد با آن همه دریغ و افسوس که می‌خورد و پشیمانی که از گذشته داشت و آن کرامت که از دست او به در رفت و الله اعلم بحقیقة الحال کلام علامة بحرالعلوم به انجام رسید. مترجم این کتاب گوید: بر شیخ نجاشی که بزرگ‌ترین و موثّق‌ترین علمای رجال است اعتراض نتوان کرد که چرا نام او را در کتاب خود آورده چون علمای رجال را با باطن مردم کاری نیست و از اینکه کسی در آخرت بهشتی است یا دوزخی و خداوند او را ببخشد و یا عذاب کند بحث نمی‌کنند بلکه مقصود آنها تحقیق روایت است و بسا نیکمردان درست‌اعتقاد که در آخرت بهشتی باشند. روایاتشان مردود باشد برای کثرت سهو و تخلیط و لَیِّن بودن در قبول هر حدیثی یا غلوّی که به حد کفر نرسد مانند مُعَلّی و مُفضّل و محمد بن سنان. و گفته‌اند: نَرجُو شَفاعَةَ مَنْ لاتُقْبَلُ شَهادَتُهُ. و شاید کسی همه عمر به سلامت و ضبط گذراند و در آخر عمر منحرف شود حدیث او را قبول کنند هر چند او را معلون و دوزخی دانند مانند علی بن ابی‌حمزة بطائنی که حضرت رضا(ع) او را لعنت کرد با این حال غالباً‌ او را موثّق شمرند که از او دروغ نشنیدند. و گاه باشد که مردی همة عمر به فساد بگذراند و دروغ بسیار گوید و آخر توبه کند و بهشتی شود، احادیث او را نپذیرند. اما عُبَیدالله بن حُرّ جعفی چنانکه نجاشی گوید نسختی داشت از امیرالمؤمنین روایت می‌کرد و رُوات شیعه هم آن را روایت کردند. البته نجاشی که فهرست کتب شیعه را نوشته است باید کتاب او را هم در ضمن کتب ذکر کند و نباید گفت چون عبیدالله حسین(ع) را یاری نکرد آن کتاب را ننوشته و روایت نکرده است و سَلَف صالح محمول بر غالب است. مؤلف گوید: خاندان بنی‌الحُرّ جعفی از خانواده‌های شیعه‌اند و از آنهاست ادیم و ایّوب و زکریا از اصحاب امام جعفر صادق(ع) که نجاشی نام آنها را ذکر کرده است و گوید: ادیم و ایّوب مُوَثّق بودند و اصلی داشتند و زکریا کتابی داشت (و اصل در اصطلاح رجال آن کتاب معتبر است که بدان اعتماد بیشتر باشد). حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴