eitaa logo
عاشقان_ظهور
195 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
938 ویدیو
11 فایل
کپی و دانلود با ذکر صلوات به نیت ظهور امام زمان( عج) آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان_ظهور
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• #زندگی_پس_از_مرگ #قسمت8⃣2⃣1⃣ وزیر گفت که: رخصت می فرمایی که مکرّر وصف آخرت ب
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ⃣2⃣1⃣ 🌺🍃پس نه اشخاصی که باقی هستند از گذشته ها عبرت می گیرند، و نه آنهایی که در آخر هستند به سبب بدی اثر دنیا با اشخاصی که در اوّل بودند، خود را از او باز می دارند». 🍃پس حضرت بیان فرمود دنائت و پستی دنیا را به آنکه خداوند تعالی دنیا را از اولیاء و دوستان خود گرفت و گسترانید برای دشمنان خود، پس گرامی داشت پیغمبر خود محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را هنگامی که از گرسنگی سنگ بر شکم خود می بست، و موسی، کلیم خود را که از گرسنگی گیاه بیابان می خورد، به نحوی که سبزی آنها از زیر پوست شکمش دیده می شد از کثرت لاغری و کمی گوشت بدنش. 🍃پس آن حضرت به برخی از زهد انبیاء و اِعراض شان از دنیا اشاره کرد. آنگاه فرمود که: این پیغمبران، دنیا را از خود به منزله مرداری فرض کردند که حلال نیست برای احدی که از آن خود را سیر کند مگر در حال ضرورت، خوردند از دنیا به مقداری که نَفَسی بر ایشان باقی بماند و روحشان بیرون نرود، و دنیا نزد آنها به منزله مرداری بود که بوی گَند آن شدت کرده باشد که هر کس از نزد آن بگذرد دماغ و دهن خود را بگیرد. پس ایشان از دنیا می گیرند به مقداری که به تکلّف، ایشان را به منزل برساند و خود را سیر نمی کنند از آن از جهتِ گَند آن، و تعجّب کنند از کسانی که خود را سیر می کنند و شکم خود را پر می کنند از آن، و راضی می شوند به آنکه دنیا نصیب و بهره ایشان باشد. ای برادرانِ من! به خدا سوگند که دنیا از برای کسی که خیرخواه نفس خود باشد از مردار گندیده تر است و از مرده مکروه تر است، لکن کسی که نُشْو و نِما کرده در دبّاغخانه، بوی گَند آنجا را نمی یابد و بوی بدِ او، او را اذیّت نمی کند چنانکه اذیّت می کند کسانی را که از آنجا عبور می کنند یا می نشینند نزد ایشان.(375) 📚پی نوشتها 375) بحارالانوار، ج 73، ص 108 تا 111. @asheghanezohor •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت8⃣5⃣ این نشانه به خوبی از خروج و شورش سفیانی در ماه رجب حکایت م
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣5⃣ 🌺🍃بخش دوم:‌ حوادث ماه شعبان در این ماه روحیة آمادگی آمیخته به ترس در جهان اسلام نمایان می‌شود که ناشی از بروز آن دسته از جریانات سیاسی است که در یک عرصه با هم به تاخت و تاز مشغولند و از ماه رجب به مرور، رو در روی هم قرار می‌گیرند. به طور کلّی دو جریان در این ایّام در حال شکل گرفتن است: جریان یاوران حضرت مهدی(عج) (یمانی از «یمن» و سیّد خراسانی از «ایران») و جریان سفیانی که بر رقبای خویش اصهب و ابقع فایق آمده و پس از این پیروزی با رومیان و یهودیان (غرب) هم‌پیمان گشته است. در ماه شعبان جریانات از هم جدا شده و مردم هم از کنار یکدیگر پراکنده می‌شوند و به همین علّت است که در احادیث نشانه‌ها و حوادث دوران ظهور، خاورمیانه همانند میدان مبارزه و جنگ‌های متعدّد و با کشته‌های بسیار ترسیم شده است. ساکنان این منطقه هم که مسلمانان هستند، در شرایط گرفتاری و سختی و ناراحتی به سر می‌برند که نتیجة عدم ثبات سیاسی کشورهای منطقه است و به زودی هم آتش جنگ جهانی بزرگی برافروخته خواهد شد. ابوبصیر نقل می‌کند که از امام صادق(ع) دربارة ماه رجب پرسیدم. حضرت فرمودند: «َ ذَلِکَ‌ شَهْرٌ کَانَتِ‌ الْجَاهِلِیَّةُ تُعَظِّمُهُ‌ وَ کَانُوا یُسَمُّونَهُ الشَّهْرَ الْأَصَمَّ قُلْتُ شَعْبَانُ قَالَ تَشَعَّبَتْ فِیهِ الْأُمُورُ قُلْتُ رَمَضَانُ قَالَ شَهْرُ اللَّهُ تَعَالَى وَ فِیهِ یُنَادَى بِاسْمِ صَاحِبِکُمْ وَ اسْمِ أَبِیهِ قُلْتُ فَشَوَّالٌ قَالَ فِیهِ یَشُولُ أَمْرُ الْقَوْمِ قُلْتُ فَذُو الْقَعْدَةِ قَالَ یَقْعُدُونَ فِیهِ قُلْتُ فَذُو الْحِجَّةِ قَالَ ذَلِکَ شَهْرُ الدَّمِ قُلْتُ فَالْمُحَرَّمُ قَالَ یُحَرَّمُ فِیهِ الْحَلَالُ وَ یُحَلُّ فِیهِ الْحَرَامُ قُلْتُ صَفَرٌ وَ رَبِیعٌ قَالَ فِیهَا خِزْیٌ فَظِیعٌ وَ أَمْرٌ عَظِیمٌ قُلْتُ جُمَادَى قَالَ فِیهَا الْفَتْحُ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا؛118 #📚پی نوشتها 118. «بحارالانوار»، ج 52، ص 272؛ «بشارةالاسلام»، ص 142؛ «بیان‌الائمه(س)»، ج 2، ص 686. .دارد..... @Asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت8⃣9⃣ 🌺🍃شبی سخت تاریک بود. پس با خود گفتم مولای خویش را با این د
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣9⃣ بر امّ ‌سلمه داخل شد، امّ ‌سلمه پرسید: کیستی؟ گفت: میثم گفت: بسیار از رسول خدا(ص) می‌شنیدم در دل شب تو را یاد می‌کرد و میثم امّ ‌سلمه را از حال حسین(ع) بپرسید امّ‌ ‌سلمه گفت: در باغی است. گفت: ‌با او بگوی دوست دارم بر او سلام کنم و ان ‌شاءالله نزد پروردگار یکدیگر را دیدار کنیم. امّ‌ ‌سلمه بوی خوش خواست و ریش میثم را خوشبو گردانید و گفت: به زودی به خون خضاب شود. پس به کوفه رفت و او را بگرفتند نزد عبیداللهبردند با او گفتند: این مرد گرامی‌ترین مردم بود نزد علی(ع) گفت: وای بر شما این عجمی؟! گفتند: ‌آری. عبیدالله با او گفت: اَیْنَ رَبُّکَ یعنی پروردگار تو کجاست؟ گفت: بِالْمِرصاد یعنی در کمین هر ستمگری است و تو یکی از ستمگرانی. ابن زیاد گفت: با این عجمی بودن هر چه می‌خواهی با بلاغت ادا می‌کنی، صاحب تو به تو خبر داده است که من با تو چه خواهم کرد؟ گفت: خبر داد که ما ده نفریم به دار می‌آویزی و چوب دار من از همه کوتاه‌تر است و به زمین نزدیک‌ترم. گفت: البته مخالفت او خواهیم کرد. گفت: چگونه مخالفت کنی؟ قسم به خدا که آن را از پیغمبر(ص) و او از جبرییل و او از خدای تعالی شنیده خبر داده‌اند، تو مخالفت اینها چگونه کنی و آنجایی در کوفه که آویخته می‌شوم می‌دانم و من اول کس‌ام در اسلام که بر دهان من لگام نهند. پس او را به زندان بردند و مختار بن ابی‌عبیده ثقفی با او بود. میثم با او گفت: تو از چنگ این مرد به در می‌روی و به خون‌خواهی حسین(ع) برمی‌خیزی و کشندة ما را می‌کشی. و چون عبیدالله میثم را بخواند تا به دار آویزد از زندان بیرون آمد مردی با او برخورد و گفت: چه حاجت به اینگونه رنجها کشیدن؟ میثم لبخندی زد و گفت: ـ در حالی که اشارت بدان نخله می‌کرد ـ من برای آن آفریده شدم و آن برای من پرورش یافته است. وقتی او را بر دار بستند مردم بر وی مجتمع شده بودند بر در سرای عمرو بن حریث، عمرو گفت: والله این مرد می‌گفت: من همسایة تو می‌شوم. وقتی دار را بر افراشتند کنیزکی را فرمود تا زیر دار را بِرُوفت و آب بپاشید و بُخور کرد و میثم بالای دار فضایل بنی‌هاشم گفتن گرفت، به ابن زیاد خبر بردند که این بنده شما را رسوا کرد عبیدالله گفت: او را لگام بندید پس اول کس بود در اسلام که لگام بر دهان او نهادند و قتل میثم ده روز پیش از آن بود که حضرت امام(ع) به عراق آید و چون روز سیّم شد حربه بر پیکر او فرو بردند او تکبیر گفت و در آخر روز خون از دهان و بینی او روان گشت انتهای کلام‌ مفید۲۴. 📚پی نوشتها 24ـ مترجم گوید: ‌بند دار را در آن زمان بر گردن مصلوب نمی‌انداختند، بلکه با ریسمانی محکم بر چوب می‌بستند و چوب را بر سر پا می‌کردند تا از رنج و گرسنگی و تشنگی بر سر دار جان می‌داد و گاه بود که دو روز و سه روز زنده می‌ماند. حاج شیخ عباس قمی ره .‌‌‌... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت8⃣6⃣ 2. صیحة آسمانی (از علائم حتمی ظهور) این نشانه، سومین نشان
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ماه پایانی ⃣6⃣ یک منادی، اوّل روز ندا می‌دهد که حق با آل علی(ع) و شیعیان اوست و در انتهای روز شیطان ندا می‌دهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوه‌گویان (باطل‌گرایان) دچار تردید می‌شوند.» دلیل برخاستن این صیحه آسمانی از این قرار است: الف) توجّه دادن مردم به نزدیکی ظهور؛ ب) به وجود آوردن آمادگی درونی در میان مؤمنان مخلص. توجّه به زمان وقوع این نشانه، یعنی با فضیلت‌ترین ماه و شب سال که اقبال و رویکرد دینی مسلمانان به حد اعلای خود می‌رسد، اهمّیت آن را ثابت می‌کند. ابوبصیر از امام باقر(ع) چنین روایت می‌کند: «الصَّیْحَةُ لَا تَکُونُ‌ إِلَّا فِی‌ شَهْرِ رَمَضَانَ‌ شَهْرِ اللَّهِ وَ هِیَ صَیْحَةُ جَبْرَئِیلَ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ ثُمَّ قَالَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ(عج) فَیَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا یَبْقَى رَاقِدٌ إِلَّا اسْتَیْقَظَ وَ لَا قَائِمٌ إِلَّا قَعَدَ وَ لَا قَاعِدٌ إِلَّا قَامَ عَلَى رِجْلَیْهِ فَزَعاً مِنْ ذَلِکَ الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذَلِکَ الصَّوْتِ فَأَجَابَ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْأَوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَ قَالَ(ع) الصَّوْتُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی لَیْلَةِ جُمُعَةٍ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ فَلَا تَشُکُّوا فِی ذَلِکَ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ فِی آخِرِ النَّهَارِ صَوْتُ إِبْلِیسَ اللَّعِینِ یُنَادِی أَلَا إِنَّ فُلَاناً قُتِلَ مَظْلُوماً لِیُشَکِّکَ النَّاسَ وَ یُفْتِنَهُمْ فَکَمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ مِنْ شَاکٍّ مُتَحَیِّرٍ قَدْ هَوَى فِی النَّارِ وَ إِذَا سَمِعْتُمُ الصَّوْتَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَا تَشُکُّوا أَنَّهُ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ‌ وَ عَلَامَةُ ذَلِکَ أَنَّهُ یُنَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِیهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوجِ وَ قال(ع) لا بُدَّ مِنْ هَذَیْنِ الصَّوْتَیْنِ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِم(عج) صَوْتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ وَ صَوْتٍ مِنَ الْأَرْضِ فَهُوَ صَوْتُ إِبْلِیسَ اللَّعِینِ یُنَادِی بِاسْمِ فُلَانٍ أَنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً یُرِیدُ الْفِتْنَةَ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْأَخِیرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ وَ قَالَ(ع) لَا یَقُومُ الْقَائِمُ إِلَّا عَلَى خَوْفٍ شَدِیدٍ مِنَ النَّاسِ وَ زَلَازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلَاءٍ یُصِیبُ النَّاسَ وَ طَاعُونٍ قَبْلَ ذَلِکَ وَ سَیْفٍ قَاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَ اخْتِلَافٍ شَدِیدٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ تَشْتِیتٍ فِی دِینِهِمْ وَ تَغْیِیرٍ فِی حَالِهِمْ حَتَّى یَتَمَنَّى الْمُتَمَنِّی الْمَوْتَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً مِنْ عِظَمِ مَا یَرَى مِنْ کَلَبِ النَّاسِ‌ وَ أَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَخُرُوجُهُ(عج) إِذَا خَرَجَ یَکُونُ عِنْدَ الْیَأْسِ وَ الْقُنُوطِ مِنْ أَنْ یَرَوْا فَرَجاً فَیَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَهُ وَ کَانَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ نَاوَاهُ وَ خَالَفَهُ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ وَ کَانَ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ قَال(ع) یَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ لَیْسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ لَا یَسْتَبْقِی أَحَداً وَ لَا یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ ثُمَّ قَالَ(ع) إِذَا اخْتَلَفَ بَنُو فُلَانٍ فِیمَا بَیْنَهُمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لَیْسَ فَرَجُکُمْ‌ إِلَّا فِی اخْتِلَافِ بَنِی فُلَانٍ فَإِذَا اخْتَلَفُوا فَتَوَقَّعُوا الصَّیْحَةَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ‌ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاء؛134 #📚پی نوشتها 134. نعمانی، «الغیبـة»، ص 254؛ «بحارالانوار»، ج 52، صص 230-231؛ طبرسی نوری، میرزا حسین، «النجم‌الثاقب»، ج 1، ص 126؛ «تاریخ‌مابعدالظهور»، ص 125. .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت8⃣7⃣ در ماه رمضان صدای (آسمانی) شنیده می‌شود و در ماه شوّال جنگ
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 ⃣7⃣ 🌸🍃معرکة قرقیسیا «قرقیسیا» شهری در منطقة شمالی «سوریه» است که درمیان فرات و سرچشمة نهری به نام «خابور»155 قرار دارد. این شهر حدود 100 کیلومتر با مرزهای «عراق» و 200 کیلومتر با مرزهای «ترکیه» فاصله دارد و در نزدیکی‌های شهر «دیرالزور» است. در آیندة نزدیک در آن گنجی از طلا، نقره یا مانند آنها (مثلاً نفت) کشف می‌شود. آن‌گونه که روایات بیان نموده‌اند، آب فرات کوهی از طلا و نقره را نمایان می‌کند که بر سر آن از هر نه نفر ، هفت نفر کشته می‌شوند.156 در این جنگ اقوام مختلفی شرکت دارند: 1. ترک‌ها: آنها که در جزیره157 نیرو پیاده کرده‌اند؛ 2. رومیان: یهودیان و دولت‌های غربی که وارد فلسطین شده‌اند؛ 3. سفیانی: که این روزها بر دیار شام مسلط شده است؛ 4. عبدالله: روایات به مطلب خاصّی دربارة او اشاره نمی‌کنند، ظاهراً هم‌پیمان مغرب‌زمین می‌باشد؛ 5. قیس: مرکز فرماندهی‌اش «مصر» است؛158 6. فرزند و نوادة عباس: که از عراق می‌آید. به دنبال این ننگ، خونریزی و کشتار شدیدی پیش می‌آید که تا قبل از به پایان رسیدن آن در مدّت کوتاهی صدهزار نفر (و بنا بر روایتی چهارصدهزار نفر)159 کشته می‌شوند ممکن است، این مطلب اشاره‌ای به استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی (اتمی، هسته‌ای، بمب‌های شیمیایی و میکروبی و الکترونی کشنده) که بر حیوانات و گیاهان خوراکی هم اثر می‌گذارند، باشد. این جریان یکی از میدانهای جنگ جهانی بی‌مانند آخرالزمان است که قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت و طیّ آن، هم‌پیمانان سفیانی پیروز می‌گردند. #📚پی نوشتها 155. نام نهر بزرگی است بین «رأس‌العین» و «فرات» و آب این رود، از چشمه‌های رأس‌العین فراهم آید. 156. «السفیانی»، ص 31. 157. منطقة بین‌النهرین 158. اطّلاعات بیشتر راجع به «قیس» را می‌توانید در کتاب «روزگار رهایی»، ج 2، صص 998-1009 مطالعه کنید. (م). 159. «یوم الخلاص»، ص 698. .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت8⃣0⃣1⃣ پس محمد حجر بن یزید و جریر بن عبدالله و عبدالله برادر اش
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣0⃣1⃣ 🌸🍃شریح بن حارث گفت: مرا از حال حجر پرسیدند گفتم: او همیشه روزه دارد و شبها به عبادت ایستاده است. و شریح بن هانی گفت: از من نپرسیده شهادت مرا نوشتند. وقتی خبر به من رسید تکذیب آن کردم. آنگاه زیاد این شهادت‌نامه را به کثیر بن شهاب و وائل بن حجر سپرد و آنها را با حجر بن عدی و یاران وی فرستاد و فرمود آنها را بیرون برند پس شبانه بیرون رفتند و چهارده مرد بودند و پاسبانان همراه ایشان روانه کرد تا چون به قبرستان عَزْرَم که مکانی است در کوفه رسیدند قُبَیصة بن ضُبَیعه عَبَسی یکی از اصحاب حجر که با اسیران بود چشمش به سرای خود افتاد ناگهان دید دخترانش از بالای بام می‌نگرند با وائل و کثیر گفت: مرا نزدیک سرای برید تا وصیتی کنم. او را نزدیک بردند و چون به دختران خود نزدیک شد آنها بگریستند، ساعتی خاموش بود آنگاه گفت: ساکت باشید. ساکت شدند. گفت: از خدای بترسید و شکیبایی کنید که من از پروردگار خود در این راه امید خیر دارم یکی از دو چیز نیکو یا کشته می‌شوم که بهترین سعادت است و یا به سلامت نزد شما آیم و آن کس که روزی شما می‌داد و مؤونت شما را کفایت می‌کرد خداست تبارک و تعالی و او زنده است که هرگز نمیرد و امیدوارم شما را ضایع نگذارد و مرا برای شما نگاه‌ دارد. پس بازگشت و قوم او دعا می‌کردند که خدا او را به سلامت دارد و رفتند تا مَرَج عَذْرا چند میلی دمشق و در آنجا بازداشتندشان و معاویه سوی وائل و کثیر فرستاد و آن دو را به دمشق آورد و نامة آنها بگشود و بر اهل شام قرائت کرد: بسم‌الله الرحمن الرحیم سوی معاویة بن ابی‌سفیان امیرالمؤمنین از زیاد بن ابی‌سفیان اما بعد خداوند نعمت را بر امیرالمؤمنین تمام کرد و دشمن وی را به دست او سپرد و زحمت اهل بغی را کفایت کرد این گمراه‌کنندگان شیعیان ابی‌تراب و ناسزا‌گویندگان که از آنهاست حجر بن عدی امیرالمؤمنین را خلع کردند و از جماعت مسلمانان جدا گشتند و جنگی بر پای خواستند کردن اما خداوند آن را خاموش کرد و ما را بر آنها فیروز گردانید و نیکان اهل شهر و اشراف و خردمندان و دینداران را بخواندم تا آنچه دیده بودند و دانسته گواهی دادند و آنها را سوی امیرالمؤمنین فرستادم و شهادت پارسایان و نیکان اهل شهر را در زیر این نامه نوشتم. چون معاویه این نامه بخواند با مردم شام گفت: دربارة اینان چه بینید؟ یزید بن اسد بجلی گفت: چنان بینم که آنان را در قرای شام پراکنده سازی تا سرکشان اهل کتاب شرّ آنها را کفایت کنند. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت8⃣8⃣ 🌸🍃کشتارگاه اوّل سفیانی: بغداد پس از «معرکة قرقیسیا»، عدم
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣8⃣ ابن وهب می‌گوید حضرت این شعر ابن ابی عقیب را نقل کردند که: «وَ یُنْحَرُ بِالزَّوْرَاءِ مِنْهُمْ لَدَى الضُّحَى ثَمَانُونَ أَلْفاً مِثْلُ مَا تُنْحَرُ الْبُدْن‌؛173 هشتاد هزار نفر از آنها همانند شتر در بغداد سر بریده می‌شوند.» تا آنجا که فرمودند: «یُقْتَلُ فِیهَا ثَمَانُونَ أَلْفاً، مِنْهُمْ ثَمَانُونَ‌ رَجُلًا مِنْ‌ وُلْدِ فُلَانٍ‌، کُلُّهُمْ یَصْلُحُ لِلْخِلَافَة؛174 در «بغداد» هشتاد هزار نفر را می‌کشد که هشتاد نفر از آنها از مردانی از تیره فلانی هستند که همگی برای فرمانروایی و خلافت شایسته‌اند.» امیرالمؤمنین علی(ع) هم طیّ حدیثی طولانی فرمودند: «فیخرج من المدینة الزوراء والیهم، أمیر فی خمسة آلاف من الکهنة و یقتل علی جسرها سبعین ألفاً، حتّی تحمی الناس من الفرات ثلاثة أیام من دماء نتن الأجساد؛175 📚پی نوشتها 173. کلینی، محمد بن یعقوب‌، «الکافی»، ج 8، ص 177. 174. همان. 175. الزام‌الناصب، ج 2، ص 119؛ «بشارة‌الاسلام»، ص 58، مشابه این حدیث در «مختصر البصائر»، ص 470 نیز آمده است. «فَیَخْرُجُ مِنْ مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا: الزَّوْرَاءُ فِی خَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْکَهَنَةِ، وَ یَقْتُلُ‌ عَلَى‌ جِسْرِهَا سَبْعِینَ أَلْفاً، حَتَّى یَحْتَمِیَ النَّاسُ مِنَ الْفُرَاتِ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنَ الدِّمَاءِ وَ نَتْنِ الْأَجْسَامِ، وَ یَسْبِی مِنَ الْکُوفَةِ أَبْکَارا...» .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت8⃣1⃣1⃣ خلاصة شرح حال کمیل بن زیاد نخعی کُمیل بن زیاد بن نُهیک
✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨ ⃣1⃣1⃣ فصل دهم شهادت دو فرزند مسلم بن عقیل شیخ صدوق ـ رحمه‌الله‌ـ در امالی روایت کرده است از پدرش از علی بن ابراهیم از پدرش از ابراهیم بن رجاء از علی بن جابر از عثمان بن داود هاشمی از محمد بن مسلم از حَمران بن اَعْیَن از ابی محمد نام که از مشایخ اهل کوفه بود گفت: چون حسین بن علی(ع) شهید گردید دو پسر خُردسال از اردوی او اسیر شدند و آنها را نزد عبیدالله آوردند، عبیدالله زندانبان را بخواست و گفت: این دو پسر را بگیر و نگاهدار و از خوراک خوب و آب سرد به آنها نخوران و ننوشان و در زندان بر آنها تنگ گیر. و این دو پسر روز روزه داشتند و چون شب می‌شد دو قرص نان جو و کوزة آب برای آنها می‌آورد و چون بسیار ماندند چنانکه سالی بر آمد یکی از آنها به برادر خود گفت: در زندان بسیار ماندیم و نزدیک است عمر ما به سر آید و بدن ما بپوسد، وقتی این پیرمرد بیاید با او بگوی ما کیستیم قرابت ما را با محمد(ص) باز نمای، باشد که ما را در طعام گشایشی دهد و آشامیدنی ما را بیشتر کند. چون شب شد پیرمرد آن دو گردة نان جو و کوزة آب را بیاورد. پسر کوچک‌تر گفت: ای شیخ!‌ محمد(ص) را می‌شناسی؟ گفت: چگونه نشناسم که او پیغمبر من است. گفت جعفر بن ابی‌طالب را می‌شناسی؟ گفت: چگونه او را نشناسم که خداوند او را دو بال داد تا با فرشتگان پرواز کند چنانکه خواهد. گفت: علی بن ابی‌طالب(ع) را می‌شناسی؟ گفت: چگونه نشناسم علی(ع) را که پسر عم و برادر پیغمبر من است. گفت: ای شیخ ما از خانوادة پیغمبر تو محمد(ص) و فرزندان مسلم بن عقیل بن ابی‌طالبیم و در دست تو اسیر مانده‌ایم. اگر از تو خوراکی نیکو خواهیم به ما نمی‌دهی و آب سرد نمی‌نوشانی و در زندان بر ما تنگ گرفته‌ای. زندانبان بر پای آنها افتاد و می‌گفت: جان من فدای شما و روی من سپر بلای شما، ای عترت رسول برگزیدة حق این دَرِ زندان به روی شما باز است به هر راهی که خواهید بروید. و چون شب شد همان دو گردة نان و کوزة آب را بیاورد و راه را به آنها نشان داد و گفت: ای دوستان من شب راه روید و روز آرام گیرید تا خداوند شما را فرج دهد. آن دو طفل بیرون رفتند شبانه بر در خانة پیر زالی رسیدند او را گفتند: ای عجوز ما دو طفل خرد و غریب هستیم، راه را نمی‌شناسیم. تاریکی شب ما را فرو گرفته است، امشب ما را به مهمانی بپذیر چون صبح شود روانه شویم. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor ✨🌹🍃🌸🌸🍃🌹✨
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت8⃣9⃣ روایات شریف ما حوادث کوفه و نجف را به روشنی و صراحت به تص
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣9⃣ صد و سی هزار نفر را به سوی کوفه گسیل می‌دارد که در روحاء و فاروق پیاده می‌شوند. شصت هزار نفر از آنها به راه می‌افتند تا اینکه به محدوده نخیله که قبر حضرت هود(ع) در آنجاست در کوفه می‌رسند. در روز عید به آنها یورش می‌برند. فرمانروای مردم، ستمگر دشمنی پیشه‌ای است که به کاهن و جادوگر مشهور است.» ... در بخش دیگری از این حدیث آمده است... : «هفتادهزار دختر جوانی را که پوشش آنها [تا آن موقع] کنار نرفته است، اسیر کرده و آنها را با وسایل نقلیه محامل به «طویله» که همان «غری» است می‌برند. سپس صدهزار منافق و مشرک از کوفه خارج می‌شوند و بدون آن که نیروی قدرتمندی مانع حرکت آنها بشود، وارد دمشق می‌شوند. پرچمهای نامشخصی از زمین بلند می‌شود که از جنس پنبه، کتان و ابریشم نیست و بر نوک نیزه (پرچم) عنوان «سیداکبر» حک شده است. [این سپاه] را مردی از آل محمّد(ص)، از مشرق رهبری می‌کند. عطر آن همانند بوی مشک خوشبو در مغرب [زمین] شنیده می‌شود و از یک ماه پیش از آن ترس [در میان غربیان [حاکم می‌شود تا این که به خونخواهی پدران خویش وارد کوفه می‌شوند در این زمان که آنها به این امر مشغولند، سپاهیان یمانی و خراسانی [به آنها] رو می‌کنند که همانند اسبان مسابقه‌ای آشفته موی که گرد سفر بر تن نشسته، شمشیر از نیام بر کشیده و راست قامت و پولادین عزم و چونان تیر کمان هستند. وقتی یکی از آنها به باطن مردی نگاه می‌کند می‌گوید: از این پس، هیچ خیری در مجلس ما نیست. بارالها حقیقتاً توبه کرده‌ایم. اینها همان «ابدالی» هستند که خداوند متعال در کتاب عزیزش آنها را [چنین] توصیف کرده است: «حقیقتاً خداوند توبه کنندگان و طهارت جویان را دوست دارد.» .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت8⃣2⃣1⃣ و از حضرت ابی عبدالله صادق(ع) روایت است که: چون حسین بن عل
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣2⃣1⃣ سخنی که امام در جواب ابن عباس گفت این بود که: به خدا سوگند اگر من در چنان مکان کشته شوم دوست‌تر دارم از اینکه حرمت مکه به من شکسته شود. پس ابن‌ عباس از او ناامید شد و از نزد او بیرون رفت و بر ابن زبیر گذشت و گفت:‌ چشم تو روشن ای ابن زبیر و این اشعار خواند:37 یا لَکِ مِنْ قُبَّرَةٍ بِمَعْمَرٍ     خَلالک الجَوُّ فَبیضی وَاصْفَرِی               وَنَقِرِّی ماشَئْت اَنْ تُنَقِّرِی اینک حسین(ع) سوی عراق رود و حجاز را با تو گذارد. و چون ابن زبیر شنید آن حضرت به کوفه خواهد رفت و بودن آن حضرت بر وی گران می‌آمد و از آن دلتنگ بود و مردم او را با حسین(ع) برابر نمی‌داشتند برای او چیزی بهتر نبود از آنکه امام(ع) از مکه بیرون رود. پس گفت: یا اباعبدالله نیک کردی که از خدای تعالی بترسیدی و با این قوم جهاد کردن خواستی برای ستم ایشان و اینکه بندگان نیک خدا را خوار کردند. حسین(ع) فرمود: قصد کردم به کوفه روم. ابن زبیر گفت: خدا تو را توفیق دهد اگر من در آنجا یارانی داشتم مانند تو از آن عدول نمی‌کردم آنگاه ترسید امام او را متهم دارد گفت: اگر در حجاز بمانی و ما را با مردم حجاز دعوت کنی به یاری خود تو را اجابت کنیم و سوی تو بشتابیم و تو به این امر سزاوارتری از یزید و پدر یزید. ابوبکر بن حارث بن هشام38 بر حسین(ع) درآمد و گفت: ای پسر عم خویشی سبب می‌شود که من با تو مهربان و غمخوار باشم و نمی‌دانم در نیکخواهی مرا چگونه دانی؟ فرمود: ای ابوبکر تو کسی نیستی که بتوان تو را متهم داشت. ابوبکر گفت: رعب و مهابت پدر تو در دل مردم بیشتر بود و بدو امیدوارتر بودند از تو و از او شنواتر بودند و بیشتر پیرامون او اجتماع کرده بودند پس به جانب معاویه رفت و همة مردم با او بودند مگر اهل شام و او قوی‌تر بود از معاویه با این حال او را رها کردند و گرانی نمودند برای حرص دنیا و بخل به آن دل او خون کردند و مخالفت نمودند تا سوی کرامت و رضوان الهی خرامید و پس از وی با برادرت آن کردند که کردند و همة آنها را حاضر بودی و دیدی باز می‌خواهی سوی آنان روی که با پدرت و برادرت آن آزارها و ستمها کردند و به اعانت‌ آنها مقاتله کنی با اهل شام و عراق و کسی که از تو ساخته‌تر و آماده‌تر و استعدادش بیشتر و زورمندتر است و مردم از او بیمناک‌تر و به فیروزی او امیدوارترند و اگر به آنها خبر رسد تو بدانجا روانه شده‌ای مردم را به مال دنیا برانگیزند و همة آنها بندة دنیا‌اند پس همان کس که وعدة یاری داده است با تو به ستیزه و جنگ برخیزد و همان کس که تو را بیشتر دوست دارد تو را بی‌یاور گذارد و یاری آنها کند پس خدای را یاد کن و خویشتن را بپای. حسین(ع) فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسر عم که رأی خویش را درست گفتی مخلصانه و هر چه خدا مقدّر فرموده است همان شود. 📚پی نوشتها 38ـ مترجم گوید: به نظر چنان می‌رسد که این مرد ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام باشد و نام عبدالرحمن سقط شده باشد؛ حارث بن هشام برادر ابوجهل است و دعوی نسب برای آن است که وی از بنی مخزوم است و امام(ع) از بنی عبدمناف و هر دو قرشی هستند و ابن ابوبکر از فقهای سبعه است که پیش از چهار مذهب اهل سنت مرجع فتوی بودند وفات او در سال 94 بود. و ابن خلکان ذکر او کرده است و بدین نام و نسب دیگری را جز او نیافتم. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشقان_ظهور
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 #شش_ماه_پایانی_ظهور #قسمت8⃣0⃣1⃣ حضرت مهدی(عج) به یاران خویش می‌فرمایند: ای قوم (همراهان)
🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃 ⃣0⃣1⃣ آیا شما را از انتهای سلطنت «بنی‌فلان» باخبر کنم؟ کشتن نفس حرام! در روزی حرام در شهر حرام. قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد.» از امام صادق(ع) هم نقل شده که فرمودند: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(س) وَ بَیْنَ‌ قَتْلِ‌ النَّفْسِ‌ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَة؛200 فاصله قیام حضرت مهدی(عج) و کشته شدن نفس زکیّه تنها پانزده شب است.» زرارة بن اعین هم از آن حضرت روایت کرده است که: «... لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِینَةِ قُلْتُ جُعِلْتُ‌ فِدَاکَ‌ أَ لَیْسَ‌ یَقْتُلُهُ‌ جَیْشُ‌ السُّفْیَانِیِ‌ قَالَ لَا وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ بَنِی فُلَانٍ یَخْرُجُ حَتَّى یَدْخُلَ الْمَدِینَةَ فَلَا یَدْرِی النَّاسُ فِی أَیِّ شَیْ‌ءٍ دَخَلَ فَیَأْخُذُ الْغُلَامَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ عُدْوَاناً وَ ظُلْماً لَمْ یُمْهِلْهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَتَوَقَّعُوا الْفَرَج‌؛201 حتماً جوانی در مدینه کشته خواهد شد.» پرسیدم: آیا سپاهیان سفیانی او را می‌کشند؟ فرمودند: «خیر؛ ولی او را سپاهیان «بنی‌فلان» می‌کشند. قیام کرده و خارج می‌شود تا این که به مدینه می‌رسد. مردم بدون آن که بدانند چه می‌گوید و چه می‌خواهد، او را می‌کشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی ظلم و ستم او را می‌کشند خداوند متعال هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم انتظار فرج باشید.» 📚پی نوشتها 200. «الارشاد»، ج 2، ص 374؛ شیخ طوسی، «الغیبـة»، ص 445؛ «کمال‌الدین و تمام‌النعمة»، ج 2، ص 649؛ «اعلام‌الوری»، ص 427؛ «بشارةالاسلام»، ص 128؛ قزوینی، سید محمّد کاظم، «المهدی(عج)، من المهد الی الظهور»، ص 368. 201. «بحارالانوار»، ج 52، ص 147؛ «بشارةالاسلام»، ص 117؛ «یوم‌الخلاص»، ص 666. .دارد.... @asheghanezohor 🍃🌹🍃🌸🌸🍃🌹🍃
عاشقان_ظهور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #آنچه_در_کربلا_گذشت #قسمت8⃣3⃣1⃣ ابن زیاد را خبر دادند که او چه گفت بفرمود او را از بالای ق
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⃣3⃣1⃣ و ابومخنف گفت:‌ حدیث کرد مرا سَدّی از مردی فَزاری گفت: به عهد حجّاج بن یوسف در سرای حارث بن ابی‌رُبیعه بودیم و این خانه در محلّ خرمافروشان بود و بعد از زُهیر بن القین بَجَلی از بنی عمرو بن یشکر از بُجَیله منتزع شده بود و اهل شام بدانجا نمی‌آمدند. ما در این سرای پنهان بودیم سَدّی گفت:‌ من با آن مرد فزاری گفتم: مرا خبر ده از آمدن خودت با حسین بن علی(ع) گفت: با زهیر بن قَین بَجَلی از مکه بیرون آمدیم و در راه با حسین بن علی(ع) با هم بودیم بر ما هیچ چیز ناخوش‌تر نبود از اینکه در یک منزل با آن حضرت فرود آییم هر وقت حسین(ع) به راه می‌افتاد زهیر در جای می‌ماند و هر وقت حسین(ع) فرود می‌آمد زهیر پیش‌تر روانه می‌شد تا روزی در منزلی فرود آمدیم که چاره نداشتیم جز اینکه با هم در آنجا منزل کنیم پس حسین(ع) در جانبی فرود آمد و ما در جانبی نشسته بودیم و طعامی که داشتیم می‌خوردیم، رسول حسین(ع) بیامد و سلام کرد و درآمد و گفت: ای زهیر ابوعبدالله الحسین مرا سوی تو فرستاد تا نزد او برمت. هر یک از ما آنچه در دست داشت بینداخت مانند اینکه مرغ بر سر ما نشسته باشد.45 ابومخنف گفت:‌ دُلْهم بنت عمر و زوجه زهیر برای من حکایت کرد که: من با زهیر گفتم: پسر پیغمبر سوی تو می‌فرستد نزد او نمی‌روی سبحان‌الله برخیز و برو سخن او را بشنو و بازگرد. زن گفت: زهیر بن قین برفت و دیری نگذشت شادان و خرّم بازگشت و فرمود: تا چادر و بار و بنة او را برداشتند و سوی حسین(ع) بردند و به زوجه‌اش گفت: اَنتِ طالِقٌ به خاندان خویش ملحق شو که من نمی‌خواهم از ناحیت من به تو جز خوبی رسد (ملهوف) و من قصد صحبت حسین(ع) کردم تا خویش را فدای او کنم و جان خود را وِقایه او سازم پس مال زن را به او داد و به یکی از بنی‌ اعمامش سپرد تا او را به اهلش برساند. زن برخاست و بگریست و وداع کرد با شوهر خود و گفت: خدا یار و یاور تو باشد و خیر پیش تو آورد. از تو همین خواهم که مرا روز قیامت نزد جدّ حسین(ص) یاد کنی. (طبری) آنگاه زهیر با اصحاب خود گفت: هر کس دوست دارد با من آید وگرنه این آخر عهد من است با او و این قصه برای شما بگویم که ما غزو بَلَنجر کردیم خداوند فتح نصیب ما فرمود و غنیمَتها به چنگ آوردیم پس سلمان باهلی با ما گفت: (در بعضی روایات سلمان فارسی رضی‌الله عنه است) آیا شاد شدید از این فتح که نصیب شما شد و غنیمتها که بدان رسیدید؟ گفتیم: آری. گفت: وقتی سید جوانان آل مُحمد(ص) را دریابید به قتال با او بیشتر شاد شوید از این غنایم که شما را رسید امّا من شما را به خدا می‌سپارم. زهیر گفت: سلمان پیوسته پیشاپیش آن مردم بود تا شهید شد رضوان‌الله علیه. حاج شیخ عباس قمی ره .دارد.... @asheghanezohor 🏴🏴🏴🏴🏴🏴