eitaa logo
عصرانه (تقی شجاعی)
231 دنبال‌کننده
891 عکس
253 ویدیو
5 فایل
دخمه‌ای مجازی جهت داد زدن با صدای: #تقی_شجاعی 😎 ( فعال انفرادی🚶 نویسنده پلنگ‌زخمی، احتناک، وقتی‌بابا‌رئیس‌بود، شریان و...) ارتباط با ادمین: @Shojaei66 اینستاگرام: https://www.instagram.com/taghishojaei66?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
یه زمانی بود برای براندازی، هواپیماهای نظامی و بالگردهای مجهز و پیشرفته می‌فرستادند ایران؛ الان رو نبینید با شورت و شلوارک می‌خوان براندازی کنند🤪 [ @asraneh313 ]
‍ رمان پلنگ زخمی برای دومین بار توسط نشر کتابستان منتشر شد. به گزارش روابط عمومی کتابستان ، عرفان شخصیت اصلی پلنگ زخمی، نوجوانی است در آستانه بلوغ که به خود ارضایی مبتلا شده است. عملی مذموم و گناهی بزرگ، هم از منظر دین اسلام و هم از نظر روان شناسی. اثر جسورانه کتابستان در فضای مدرسه می گذرد و تلاش کرده است در همان حال که کلامش تشویق به گناه نمی کند از کنار این معضل مهم هم به سادگی رد نشود. تقی شجاعی که خود معلم دوران دبیرستان است، با نگاهی دغدغه مند به سراغ این موضوع رفته است. نگاهی که بتواند هم از جنبه های مختلف به این معضل بپردازد و هم شعاری و سطحی نباشد. داستان عرفان، داستان امروز است. داستان نوجوانی هایی که غرق رسانه هستند. دسترسی آسان و در لحظه به فضای مجازی دارند ولی از تمام نسل های خود بی پناه تر هستند. پلنگ زخمی، داستانی است که نزدیک آمده و حتی باورهای دینی دین داران را در این زمینه به چالش کشیده است تا به اصل حرف دین در این مسائل بپردازد و گرفتار سطحی بودن و نگاه از بالا به پایین نشود. این رمانی تنها برای نوجوانان نیست، والدین نیز با خواندن آن دید بهتری از فضای نوجوان امروز پیدا خواهند کرد. کتابستان معرفت این کتاب را در 204 صفحه و با قیمت 105 هزار توئمان روانه پیشخوان کتابفروشی ها کرده است. @ketabestan
عصرانه (تقی شجاعی)
‍ رمان پلنگ زخمی برای دومین بار توسط نشر کتابستان منتشر شد. به گزارش روابط عمومی کتابستان ، عرفان
چاپ دوم قیمتش ۱۰۵ هزار تومن شده😢 کتابستان تا ساعت ۲۴ فردا (یکشنبه ۱۰ اردیبهشت) تخفیف بهاره گذاشته ۳۵درصد. یعنی میشه ۶۸ تومن🤗 از لینک زیر میتونید کتاب رو تهیه کنید: https://ketabestan.net/product/%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF-%D8%B2%D8%AE%D9%85%DB%8C/
بعضی‌ها میگن: من کار اون جوون سبزواری رو در دفاع از ناموس، تحسین می‌کنم. اما به نظر من دختری که با اون وضع میاد بیرون، خودش دلش میخواد که اذیتش کنند. اگه بدش میومد که وانمی‌ایستاد نگاه کنه. لذا ما چرا باید از اون دختره دفاع کنیم؟ فوقش اگر هم دختره جاهل باشه و از روی غفلت و نادانی، با اون حجاب تو خیابون می‌گرده و یا بخاطر تربیت خانوادگی یا لجبازی نوجوانی اون تیپ رو زده باشه، باید ولش کرد که اذیت بشه و بهش توهین کنند و نگاه جنسی بهش داشته باشند تا با چشم‌های خودش ببینه و بفهمه که خیابان با اتاق خواب فرق داره و باید مثل آدم لباس بپوشه! 🤨 🌱🌱🌱 عرض شود محضر انور شما که: 👈 اولا علت اینکه اون جوون سبزواری -که رحمت خدا بر او باد- نتونست بی‌خیال بشه و مثل سیب‌زمینی بایسته و نگاه کنه، شخص اون دختر نبود که بخواد ببینه آیا اون دختر به درد بخور هست، نیست، چند تا تار موش بیرونه، شلوارش چطوره، روسری داره یا نه؛ به هیچکدام از اینها توجهی نداشت. دلیل اصلی غیرتی شدن اون مرد دیدن یک حرام علنی و درگیری با قبح‌شکنی یک فساد اخلاقی‌یه. که این کار و این هدف، ارزش خون دادن و کشته شدن داره. چرا؟ چون جامعه‌ای که به حرام خو بگیرد "حسین‌کُش" می‌شود. و سرنوشت جامعه‌ی حسین‌کُش، له شدن در زیر چکمه‌های حاکم خون‌خواری مثل حجاج‌بن‌یوسف‌ثقفی است. 👈 ثانیا: هرچی نگاه میکنم می‌بینم ثانیا نداره 😂 تو اولا همه‌ی اون چیزی رو که باید می‌گفتم فرمودم😎 شما اگه چیزی به ذهنتون میرسه بگید فیض ببریم.🚶‍♂ ♡♡♡ ✍ [ @asraneh313 ]
روز معلم به لطف خدا یه خبر خوش به دستمان رسید🤩 👇👇👇
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
🔆زندگی داستانی رئیس ساده زیست و پرتلاش _پرورش_قم، با نثری روان و شیرین از زبان فرزند شهید. 📣 به چاپ سوم رسید. 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/123126 📚 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
عصرانه (تقی شجاعی)
🔆زندگی داستانی رئیس ساده زیست و پرتلاش #آموزش_و _پرورش_قم، #معلم_شهید #علی_بیطرفان با نثری روان و شی
📚📚📚 : اکبر آقا می‌گوید: "دوازده-سیزده سالم بود که بابای تو تازه داشت بهم بابا آب داد یاد می‌داد، ولی بابای من به جای آب، بهم فوش می‌داد." 🍃 اکبر آقا به آب می‌گوید سو. به نان می‌گوید چورَک. به بابا یادم نیست چه می‌گوید ولی می‌گوید که بابا را خیلی دوست دارد؛ چون چهارده سال پیش که سیزده سالش بوده، بابا او را خیلی دوست داشته و برای روستای آنها مدرسه ساخته و بهشان درس داده و چندبار اکبر آقا را از دست بابایش نجات داده. 🍃🍃 بابای اکبر آقا قَسّاب است. اکبر آقا وقتی دوازده ساله بود، چندبار بابایش خاسته پوستش را بکَند و توش سامان بچپاند. اکبر آقا به کاه می‌گوید سامان. اما بابای من جلوی بابایش را گرفته و بهش آب سرد داده تا حِرسش بخوابد. برای همین اکبر آقا بابای من را بیشتر از بابای خودش دوست دارد و برای همین هیچوقت پول ساندویچ‌هایش را از من نمی‌گیرد. 🍃🍃🍃 از اکبر آقا پرسیدم برای چی بابایش می‌خاسته کاه تو پوستش بکند؟ گفت: "چه می‌دانم. هر دفه یه بهانه داشت دیگر. مثلا یکبار یک قاز داشتیم، می‌خاستم بهش پرواز یاد بدهم، گرفتم دستم و چندبار بالا پایینش کردم و دورخیز کردم و بعد که دیدم آماده شده چندمتر با سرعت دویدم و با تمام قدرت پرتش کردم هوا. قاز تو هوا دست‌وپا زد. چندتا از پرهایش ولو شد تو آسمان و خودش جیق زد و بعد با جیرک‌دانش افتاد زمین و ترکید." اکبر آقا به چینه‌دان می‌گوید جیرک‌دان. بعدش گفت که: "مرحوم دست‌وپا‌چلُفتی بود و چوبش را من خوردم و بابایم کلی چوبم زد."😢 ♡♡♡ [ @asraneh313 ]
یکی از بهترین پیشنهادها برای مطالعه و داشتن سیر مطالعاتی👇👇👇