eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
135 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ✨ 🔹آیا کسی که بر همه نفوس [جهانیان] با آنچه به دست آورده اند، مسلط و حاکم و نگهبان است [مانند کسی است که مطلقاً این صفات را ندارد؟] 🔹 ولی آنان برای خدا شریکانی قرار داده اند! بگو: (ویژگی های) آن شریکان را نام ببرید 🔸آیا خدا را از چیزی در روی زمین که آنها را شریک خود نمی شناسد، خبر می دهید؟ 🔶 یا سخنی ظاهر و پوچ و بی منطق است [که بر زبان خود می رانید؟!] 🔹بلکه برای کافران نیرنگ و دروغشان آراسته شده، و از راه خدا بازداشته شده اند 🔹 و هر که را خدا گمراه کند، 🔸او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. ✨✨✨✨✨ ✨ سوره رعد 🌹 آیه 33 ✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
ツ 🌹حجت الاســلام رنجــبر: ذغال های خاموش ڪنار ذغال های روشن ، روشن میشوند اثر دارد اگر خاموشی رفـیقی بیاب ڪه روشـــــن باشـــد. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🔆 سه شرط در انجام کارهای خیر 🔆 🔶 امام علیه السلام می فرمایند: 🍂 برآوردن حاجات مردم کامل نمی شود مگر به سه چیز: 🔸 کوچک شمردنش تا بزرگ گرداند و مکتوم داشتنش تا آشکار شود و تعجیل در آن تا گوارا گردد. (، ) 🔷 این سه شرط در انجام کار است تا آن را به تکامل برساند، اول اینکه آن کار را نزد خودت بزرگ جلوه نده و بگذار خدا بزرگش کند و دوم اینکه آن را پنهانی انجام بده تا آبروی تقاضا کننده نزد همه محفوظ بماند و سوم اینکه زود انجام بده تا برایش دلنشین باشد و برای انجامش امروز و فردا نکن! http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨تأثیر #دعا در مقدّرات
این ســـــه چیز را نـــــادیده بگیـــــریم . . .‼️ 🚫شـــــنیدم 🚫گفتنـــــد 🚫 میـــگویند. «مواظـــــب باشیم براســـــاس این چـــــیزها مطلبـــــی رو ارائه ندهیـــــم. مخصـــــوصا تو فــضای مجــــازی چــــون فردا در روز قـــــیامت باید پاســــخگو باشیــــم». الله متعــــال در قـــرآن مـــــیفرماید: « چیـــــزی را که بــــدان عــــلم نداری دنبال نکــــن زیـــــرا گـــوش و چشــــم و قلــــب ،همــــه مورد پرســــش واقع خواهــــند شد». http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی ما نيازمند به فراگيری همه معارف الهی هستيم ليكن در شرايط كنوني نياز، به علم اخلاق و به دنبال آن تهذيب روح بيشتر است. در ساختار جامعه مدنی بسياری از امور بايد فراهم آيد كه در رأس همه آنها تهذيب روح است، روح مهذب و نفس مزكّی آن قدرت را دارد كه كمبودها را ترميم كند؛ اگر روح، تهذيب نشود نه تنها انسان از امكانات، بهره خوب نمی برد بلكه ممكن است امكانات بيشتر نتيجه سوء بيشتری را به دنبال داشته باشد. آیت الله العظمی جوادی آملی؛ مبادی اخلاق در قرآن، ص 143 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
شوقِ عروسک 🌹😍 از ذوقش در راه برای خودش آواز می خواند و مادرش با لبخند نگاهش می کرد. بازار شلوغ بود و کلی آدم برای خرید آمده بودند. مرتب با مادر به مغازه های مختلف می رفتند و چیزهایی که لازم داشتند می خریدند. مادرش واردِ یک فروشگاه بزرگ شد. ولی عارفه دلش می خواست عروسک ها را نگاه کند. بیرون فروشگاه ایستاد. ولی مغازه بغلی عروسکهای قشنگ تری داشت. بایدهمه را می دید. چون قرار بود مادر براش یک عروسک قشنگ بخرد. حواسش به عروسک ها بود. بالاخره یک عروسکِ بزرگ و قشنگ انتخاب کرد. برگشت که وارد فروشگاه شود و مادر را بیاورد؛ ولی فروشگاه نبود. هرچه نگاه کرد؛ پیداش نکرد. بغض کرد. _مامان ... مامان... به هر طرف می رفت؛ خبری از مادرش نبود. گریه می کرد.و به این طرف وآن طرف می رفت. چادرِ خانمی را گرفت وگفت: _مامان ...مامان. ولی وقتی آن خانم به طرفش برگشت. اصلا شبیه مادرش نبود. خیلی ترسیده بود. که خانم با مهربانی گفت: _من مامانت نیستم. عزیزم مامانت کجا رفته؟ عارفه با گریه گفت: _نمی دونم. همین جا بود ولی الان گم شده. خانمِ مهربان؛ دستِ عارفه را گرفت و گفت: _بیا باهم بریم و پیداش کنیم. واز مسیری که عارفه آمده بود؛ برگشتند. یکی یکی مغازه هارا به عارفه نشان می دا د و می گفت: _فروشگاهی که مامانت رفت این شکلی بود؟ وعارفه با تکان دادن سرش می فهماند که نه این نبود. همان طور که می رفتند؛ صدای مادرش را شنید. _عارفه مادر کجایی؟ دوید و خودش را در آغوش مادر انداخت. مادر از خانم مهربان تشکر کرد. عارفه سفت دستِ مادرش را گرفت وباهم برای خرید عروسک رفتند. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
منتظر نظرات سازنده شما دوستان هستم 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا