eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 زیارت رسول خدا از دور: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّه السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيلَ اللَّه السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّه ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللَّه ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّه ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّه ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَجِيبَ اللَّه ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَاتَمَ النَّبِيِّين َالسَّلامُ عَلَيْكَ يَاسَيِّدَالْمُرْسَلِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَائِما بِالْقِسْطِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاتِحَ الْخَيْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَامَعْدِنَ الْوَحْي السَّلامُ عَلَيْكَ يَامُبَلِّغاعَنِ اللَّه السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَاالسِّرَاجُ الْمُنِير السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِك الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِين الْهَادِينَ الْمَهْدِيِّين السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّد السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَحْمَدُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين
ویژگی های اخلاقی پیامبر مهربانی ⚫️
ویژگی هایی اخلاقی پیامبر رحمت⚫️ بیایید امروز عهد ببندیم این صفات را در خود تقویت کنیم 👌 اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5782913755981547622.mp3
6.65M
🔳 (ص) 🌴چشمای مرتضی ابر بهاره 🌴از چشم فاطمه لاله میباره 🎤 👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین 🌺🔸🌺🔸🌺
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#عناصر_انتظار #جلسه_هجدهم ما اگر بخوایم ولايت آقا امام زمان رو توضيح بدیم ابتدا باید با کارکردش
بله امام زمان، انسانها رو نجات میده.✨ اما کيا رو شمشير میزنه❓ آدم‌های بد رو⁉️ آقا امام زمان اگه آدم‌های بد رو شمشير بزنه؛ پس فقط براى آدم‌های بهشتى میخواد بياد⁉️ اين هنر نيست! يه امام بايد آدم‌های بد تو حکومتش خوب بشند!☝️ نه اينکه بياد همه بدها رو گردن بزنه.❌ صورت مسئله رو پاک کنه برای خودش!
آقا امام زمان هيچ وقت گنهکارها رو گردن نمى زنند.🚫 اين تشويق اجتماعى نيست براى آدم‌های گنهکار... 👈اين يک فلسفه هست؛ براى حکومت دينى.✅ اکثر فسادى که در جامعه بشرى هست؛ به زور داره تحميل میشه.😔 يا زور پول... يازور قانون! يازور تبليغات... يا زور مستقيم! به واسطه اين اجبارها داره فساد تزريق میشه.💉 جهالت تزريق میشه در جامعه بشرى.⚠️
و اینطوره که جامعه بشرى اسيره! آقا امام زمان عدالت نميارند...❌❗️ ميارند... که نتيجه‌ش خواهد بود.✅ اما همه ى آزادى رو میارن ، از جمله آزادى "روانى ".😌 که امروزه اصلا بشر اين مفهوم رو باهاش آشنا نيست!😔 آقا امام زمان گردن آدم‌های بد رو نمى زنند ؛☝️ گردن کسانى که آدم‌ها رو اسير کردند مى زنند.✅ آقا امام زمان کرامت انسان رو بهش برمی‌گردونن. اينجورى میشه که آدم‌ها خوب میشن و درواقع به فطرت پاک خودشون برمیگردن!✅
در اون زمان آیا کسى میتونه بد باشه❓ بله! در زمان حضرت يه آدم میتونه بد باشه! ولى دیگه‌ نمیتونه ديگران رو فاسد کنه.❌ چون لازمه ی اين که بتونه به سهولت ديگران رو فاسد کنه اولش اينه که ديگران رو به بردگى بکشه👿 و در زمان حضرت دیگه سلطه طاغوت و بردگی وجود نداره.✅ والسلام علیکم و رحمة الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از میوه دل من
¨‘°ºO✰┈•✦⚘﷽⚘✦•┈✰Oº°‘¨ 🌹 آفتاب سوزان خاک کوچه را داغ کرده بود. انگشت پای یاسر از صندلش بیرون زد. نوک انگشت پایش از داغی خاک کوچه سوخت. آخی گفت و پایش را در صندلش جا به جا کرد. دوباره از پشت دیوار، ته کوچه را نگاه کرد. ابراهیم پرسید: -چی شد؟ یاسر دستش را به علامت اینکه عقب بایست، تکان داد. صدای باز شدنِ در چوبی، از ته کوچه آمد. بعد از آن صدای تشکر کردن و بدرقه کردن اهل خانه را شنیدند. یاسر خودش را به دیوار چسباند و گفت: -بیا کنار، دارند از عیادت بیمار می آیند. الان می رسند. ابراهیم که داشت، با تکه سنگی به دیوار می‌کوبید، زود سنگ را زمین انداخت. خودش را پشت دیوار مخفی کرد‌. یاسر نفس عمیقی کشید. صدای بسته شدن در آمد. ابراهیم به پهلوی یاسر زد و گفت: -چی شد؟ یاسر انگشت روی بینی‌اش گذاشت و گفت: -هیس، صدای پایش می‌آید. همان موقع صدای اذان از مسجد بلند شد. نفس‌هایشان را در سینه حبس کردند و به صدای پایی که نزدیک می‌شد گوش دادند. وقتی صدا نزدیک‌تر شد، یاسر به ابراهیم اشاره کرد و دستش را تکان داد و گفت: -الآن.... هنوز از پشت دیوار بیرون نیامده بودند که با صدایی که شنیدند، سر جا خشکشان زد. صدای آرام و مهربانی گفت: -سلام علیکم. یاسر بریده بریده گفت: -سلام علیکم. ولی ابراهیم پایش را به زمین داغ زد و گفت: -وای، باز هم نشد. پیامبر با مهربانی نگاهشان کرد و لبخند زد. دستی به سرشان کشید و به سمت مسجد رفت. یاسر رفتن او را نگاه می کرد. ابراهیم اخم کرد و گفت: -دیدی اشتباه کردی؟ این نقشه‌ات هم خراب شد. هر بار نقشه می‌کشی که ما زودتر به پیامبر خدا سلام بدهیم، ولی نمی‌شود. یاسر دستش را روی شانه او گذاشت و گفت: -پدرم می‌گوید، خداوند به خاطر همین اخلاق خوبش او را به پیامبری انتخاب کرده. ناراحت نشو. بهتر است ما هم به مسجد برویم. ان شاءالله دفعه بعد... ❁ فرجام‌پور ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @tavalodtahaftsalegy ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 از کنار رنج‌های رسول خدا ساده نگذریم! ◾️چطور مظلومیت‌های امام حسین(ع) باید ذکر شود، اما مظلومیت‌های پیامبر(ص) نباید ذکر بشود؟! @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شـشم ✍و من یخ زده با صدایی از ته چاه گفتم: ( چقدر اسل
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍چهره زن را نمیدیم اما آهی که از نهادش بلند شد حکم خرابی پله ای پشت سرش را میداد...و عثمان با کلافگی از خانه بیرون رفت. زن با صدایی مچاله در حالیکه به کودکش شیر میداد،لب باز کرد به گفتن از آرامش اتاقش از خواهر و برادرهایش.از پدر و مادر مهربان ومعمولیش از درس و دانشگاهش از آرزوهایی که خود با دستانش سوزاند.همه و همه قبل از مبارزه... رو به روی من، زن ۲۱ ساله آلمانی نشسته بود که به طمع بهشت ،راهی جنگ و جهاد شد. جنگی که حتی تیکه ای از پازل آن مربوط به او نمیشد..اما مسلمان وار رفت وقتی از درماندگی اش گفت : دلم لرزید.... وقتی از دردها و لحظه های پشیمانیش گفت تنم یخ زد وقتی از دخترانی گفت که دیگر راهی جز خفه شدن در منجلاب نکاح برایشان نمانده. و هرروز هستند دخترهایی که به طمع بهشت خدا میروند و برگشتشان با همان خداست و من چقدر از بهشت ترسیدم یعنی دانیال هم یکی از همین مردان بود؟ وا مانده ومتحیر از آن خانه خارج شدم، چقدر فضایش سنگین بود. پشت در ایستادم و حریصانه نفس گرفتم. چشمم به عثمان افتاد،تکیه به دیوار روی زمین کنار در نشسته بود. بلند شد و با لحنی نرم صدایم زد: سارا حالت خوبه؟آرام در خیابان ها قدم میزدیم، درست زیر باران.بی هیچ حرفی انگار قدمهایم را حس نمیکردم،چیزی شبیه بی حسی مطلق.. عثمان تا جلوی خانه همراهیم کرد:واسه امروز بسه اما لازم بود..روز بخیر رفت و من ماندم در حبابی از سوال و ابهام و وحشت و باز حصر خودساخته ی خانگی.خانه ای بدون خنده های دانیال.با نعره های بدمستی پدر.. و گریه های بی امان مادر، محضه دلتنگی 🌿🌺🌿🌺🌿 ✍چند روز گذشت و من فکر کردم و فکر کردم. بین هزار راهی از بی فکری گم شده بودم.دیگر نمیداستم چه کنم.باید آرام میشدم.پس از خانه بیرون زدم.بی اختیار و بی هدف گام برمیداشتم. کجا باید میرفتم.؟دانیال کجا بود؟ یعنی او طبع درنده خوی مسلمانها را از پدر به ارث برده بود؟کاش مانند مادر ترسو میشد..حداقل،بود. ناگهان دستی متوقفم کرد.عثمان بود و نفسهای تند که خبر از دویدن میداد.معلوم هست کجایی؟ گوشیت که خاموش از ترس پدرتم که نمیشه جلوی خونتون ظاهر شد الانم که هی صدات میکنم، جواب نمیدی و با مکثی کوتاه: سارا خوبی؟ و اینبار راست گفتم که نه که بدتر از این هم مگر می شود بود؟عثمان خوب بود نه مثل دانیال اما از هیچی،بهتر بود.. پشت نرده ها،کنار رودخانه ایستادیم. عثمان با احتیاط و آرام حرف میزد از گروهی به نام "داعش" که سالهاست به کمکِ دروغ و پولهای هنگفت در کشورهای مختلف یار گیری میکنند.که زیادند دخترکانی از جنس آن زن آلمانی و هانیه و دانیال که یا گول خورده اند یا رایحه ی متعفن پول، مشامشان را هواییِ خون کرده.که اینها رسمشان سر بریدن است. که اگر مثل خودشان شدی دیگر خودت نمیشوی.که دیگر دانیال یکی از همان هاست و من باید مهربانی هایش را روی طاقچه ی دلم بنشانم و برایش ترحیم بگیرم.چون دیگر برای من نیست و نخواهد بود این برادر زنجیر پاره کرده من خیره ماندم به نیم رخ مردی به نام عثمان.راستی او هم هانیه را دفن میکرد؟؟با تمام دلبری هایش؟؟ و او با بغضی خفه،زل زده به جریان آب از هانیه گفت از خواهری که مطمئن بود دیگر نخواهد داشت از خواهری که یا به رسم فرمانروایانش حیف میشد یا مانند آن دختر آلمانی از شرم جان تسلیم میکرد. قلبم سوخت و او انگار صدایش را شنید و با نگاه به چشمان با آهی بینهایت گفت:سارا.. میخوام یه دروغ بزرگ بهت بگم و من ماندم خیره و شنیدم :همه چی درست میشه و ای کاش راست میگفت عثمان می گفت و من نمی شنیدم یعنی نمی خواستم که بشنوم.مگر میشد که دانیال را دفن کنم،آن هم در دلی که به ساکتی قبرستان بود اما هیچ قبری نداشت؟ عثمان اشتباه میکرد دانیال من،هرگز یک جانی نبود و نمیشداو خوب، رسم بوسیدن و ناز کشیدن را بلد بود دستی که نوازش کردن از آدابش باشد،چاقو نمی گیرد محال است. پس حرف های عثمان به رود سپرده شد و من حریص تر از گذشته، مستِ عطرآغوشِ برادر. چند روزی با خودم فکر کردم.شاید آنقدرها هم که عثمان میگفت بد نباشند.اصلا شاید آن دختر آلمانی اجیر شده بود برای دروغ گفتن ولی هر چه میگشتم،دلیلی  وجود نداشت محضه دروغ و اجیر شدن... ⏪ ... @asraredarun اسرار درون
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @masoomi56 مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ روزگارتان از رحمت  «الرَّحْمَنُ الرَّحِیم» لبریز سفرهٔ تان از نعمت   «رَبُّ الْعَالَمِين» سرشار روزتون پراز لطف وعنایت خداوند ‌ سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند: من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى كند، آن سان كه سركه عسل را.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💚✺✦۞✦┄
❤ این هجوم درد و غم دائمان صبری دهد خدا به دل صاحب الزمان❤️😔 سیدمحمدرضا شرافت آجرک الله یا صاحب الزمان عج خدایا برسان مهدی موعودت را...😔 @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای گنبد تو عشق، منِ خسته دل ای کاش  چون کفتر پر بسته ی اِیوان تو بودم یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست   ای کاش زِ زُوّار خراسانِ تو بودم شاعر:مهدی صفی یاری @asraredarun ●➼‌┅═❧═┅┅───┄