eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
135 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌غرب پیشرفته نیست! 🔻غرب حتی در تأمین لذت‌های مادی و غریزی هم شکست خورده 🔻یکی از علل نارضایتی‌ها در جامعۀ ما، توهّم پیشرفته بودن غرب است @Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 معجزه‌ای به نام توبه 🔹 چرا طلب مغفرت یعنی درخواست معجزه از خدا؟ 🔹 چرا هر توبه‌ای که خدا قبول می‌کند، معجزه‌ای است که خدا برای توبه‌کننده انجام داده؟ @Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مهمترین درس معارف 🔹اولین، دومین، سومین، چهارمین و پنجمین درس مهم، کدام درس است؟ 👈🏻 این کلیپ از جلسۀ دوم درس‌های " صدر اسلام" تهیه شده است. @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح مزاج ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @asheqemola مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
سلام من ازخانه فرجام پور تشکر میکنم با صبر حوصله جواب منو دادن خيلي دوست دارم دوباره کمکم کنن من مشکلی که داشتم پسرم وشوهرم بود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺 التماس دعا🌺
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
‍..C᭄• 📌#تا_خدا_فاصله_ای_‌نیست #قسمت18 بهم نگاه کرد گفت شیون احساس می‌کنم اضافه هستم تو این دنیا
‍ ‌..C᭄• 📌 19 ولش کردم و رفتم دختر گریه می‌کرد بهش گفتم خونتون کجا هست باهاش رفتم تا خونه بدجوری ترسیده بود... کاکم به منو شادی گفت بخدا حیفه آدم این طوری ارزان بدن خوش رو بفروشه به چنین ولگردهایی رفتیم یه جای بیرون شهر چادر زدیم.... چادر زدیم تمام غذاهایی رو که برده بودیم گرم کردیم سفره رو پهن کردیم گفت وای چیکار کردید خواهرای گلم کدبانو شدیدبرای خودتون 😍چشمش که آبگوشت افتاد گفت اینو کی درست کرده؟ گفتم مادر شروع کرد به گریه کردن هر کاری می‌کردیم گریه‌ش تمومی نداشت گفت روسری مادرم رو برام آوردید؟ بهش دادم بوش می‌کرد می‌گفت فدات بشم الهی فدای این بوی خوشت بشم الهی الهی پیش مرگت بشم بخدا دلم برات یه ذره شده... 😢آنقدر گریه کرد که غذا سرد سرد شد دوباره براش گرم کردیم داشت می‌خورد ولی چیزی از گلوش پایین نمی‌رفت فقط گریه میکرد... بعد از غذا باهم شوخی میکردیم (کلاغ پر ) همیشه می‌باخت ؛ تو بازی لپشو پره هوا می‌کرد ما هم بهش می‌زدیم این بازی‌ رو خیلی دوست داشت از بچگی... شادی گفت داداش یه آهنگ برامون بخون دیگه گفت نه حوصله ندارم صدام بد شده اصرار کردیم شروع کرد به خوندن ( ) بود که خوند با شادی به هم نگاه کردیم تعجب کردیم که چرا صداش اینطوری شده... گفت اون شب یه شیلنگ خورده به گلوم و تارای صوتیم آسیب دیدن تا چند روز نفس کشیدن برام سخت بود. دیر وقت بود رفتیم خونه ولی تا ازش دور شدیم فقط نگامون می‌کرد... بعد چند شب مادرم همیشه به عکس هاش نگاه می‌کرد؛ گفت میخوام صداشو بشنوم برام فیلم مسابقاتش رو بزار براش گذاشتم فقط گریه می‌کرد پدرمم کنار مادرم بود تو یه مسابقه که تهران بود اومد جلوی دوربین گفت الان میرم برای فینال می‌گفت پدر جان سربلندت میکنم حالا ببین چیکارش می‌کنم حریفم یه بچه سوسول هست... مادرم می‌گفت مادر به فدات بشه پسر قهرمانم آخه چه گناهی کرده بودی که بیرونت کردن الان کجای قوربونت برم الهی بعد مسابقه بازم زود اومد طرف دوربین...گفت بیا زود فیلمش رو بگیر باید پدرم ببینه که چطوری زدمش داره بالا میاره پدرم گریه می‌کرد گفت خاموشش کن هردوتاشون گریه می‌کردن که برادر کوچیکم از خواب بیدار شد...اومد بغل مادرم گفت مادر جان داداشم کی میاد اخه؟؟ گفت میاد مادر جان گفت مادر خوابش رو دیدم...مادرم گفت برام بگو فدات بشم چی بود خوابت گفت: خواب دیدم بهم گفت تُپلی سردمه برام پتو بیار براش بردم گفت نه نمی‌خوام پدر بفهمه ازت ناراحت میشه ببر خونه...مادرم محکم بغلش کرد گریه می‌کرد هر کاری می‌کردیم اروم نمی‌شد که بیهوش شد نتوانستم بهوشش بیاریم بردیمش بیمارستان دکتر گفت که باید اعضام بشه مرکز استان و عمل بشه... پدرم گفت هرکاری که لازمه انجام بدید تمام زندگیم رو میدم، بردیمش مرکز استان عملش کردن تمام عموهام آمدن بجز پدر شادی که هنوز برگشته بود... همه نگراش بودت می‌گفتن آخه چرا اینطوری شده که عموی کوچکم گفت همش تقصیر احسانه وون باعثش شده... پدرم گفت بسه دیگه هیچی همش نمیگم شما هم الکی حرف میزنید... بعد یه هفته مادرمو آوردیم خونه ولی بزور خودش که دوست دارم خونه باشم و احسانم بر میگرده‌‌‌... 📞برادرم زنگ زد گفت چرا گوشیت رو جواب نمیدی؟ یه هفته کجا بودی؟ مادر خوبه گفتم عملش کردن ناراحت شد گفت مگه چشیده چرا؟!؟ گفتم زیاد ناراحتش نکنم گفتم چیزی نیست آپاندیسش رو عمل کردیم گفت الان چطوره میتونه حرف بزنه گوشی رو ببری پیشش باهاش حرف بزن می‌خوام صداش رو بشنوم ولی مادرم حرفی نمیزد غیر از گریه برادرم قطع کرد.... ✍🏼زن عموم اومد خونمون به زرو گفت که باید بیایی خونه ما تا حالت خوب میشه رفتیم ولی بدتر شد که خوب نمی‌شد آوردیمش خونه ولی روز به روز بدتر میشد کفش‌های برادرم رو می‌بوسید عکسش رو بغل میکرد.... 😔بهش می‌گفتن دیوونه شده ولی بخدا مادرم دیونه نبود شنیده بودم که عشق مادر به فرزند خیلی زیاده ولی هیچ وقت فکر نمی‌کردم که با چشمام ببینم.... بهش میگفتم مادر همه دارن راجبت بد میگن بس کن توروخدا گفت هر چی میگن بزار بگن من احسانم رو می‌خوام بچه‌مه پاره تنمه مادر نیستی که بدونی چی میکشم... برادرم پشت سر هم زنگ می‌زد احوالش رو می پرسید بعد چند روز مادرم خیلی ناراحت بود که بردیمش بیمارستان تو راه بیهوش شد بستریش کردن پدرم با عموم مدارکش رو بردن برای دکتر که ببینه بردنش حالش خیلی بد بود... برادرم زنگ زد گفت حال مادر خوبه گفتم اره گفت چرا داری گریه می‌کنی گفتم دلتنگ تو هستم گفت نگران من نباش مراقب مادرم باش نزار زیاد خودش رو ناراحت کنه ؛ مادرم دو روز تو ای سی یو بود 📝نویسنده:حزین خوش نظر ..... @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ 💜به نام خداوند لوح و قلم 💖حقیقت نگار وجود و عدم 💙خدایی که داننده رازهاست 💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄