eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 196 یک دفعه جا خوردم با تعجب نگاهی بهش کردم وبعد خودم رو عقب کشیدم. وسرم رو پایین انداختم. اونم از حالتم تعجب کرده بود. چون هنوز زنگ رو نزده من شتابزده در رو باز کرده بودم. وبا اون حالت نگاهش کردم. خوب فهمیده بود منتظر کسی هستم. چند ثانیه طول کشید .بعد گفت: _سلام بیزحمت به مادرتون بگید بیاد . تازه یادم افتاد که سلام هم نداده بودم. با دستپاچگی گفتم : _سلام. وباسرعت به طرف اتاق رفتم . مامان داشت رختخواب بچه هارا مرتب می کرد. صداش کردم . چادرش را سر کردو جلوی در اومد. منم دیگه روم نشد باهاش بیام . ولی خیلی کنجکاو شدم که بدونم این موقع شب قادر چی می خواد بگه .🤔 چند دقیقه بعد مامان با چهره ای در هم برگشت. _چی شده مامان ⁉️ چی گفت⁉️ _ خبر بدی داد. عمه ات از دنیا رفته . وامشب بابا اینا برنمی گردند. _وای😳 توی دلم نگران اومدن سپهر بودم. یعنی اون امشب میاد⁉️ بابا که نیست. گفت می خوام با بابات صحبت کنم . حالا چی می شه ⁉️ دوباره صدای در اومد ومن باز هراسون پا شدم چادر سر کردم ودویدم. مامان صدام کرد: گندم وایسا اینا راهم ببر. ولی انگار نشنیدم .سریع در رو باز کردم . ولی .. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
قسمت 197 باز هم با دیدنش جا خوردم که مامان از پشت سرم اومد و یه بسته ای را به قادر داد . وازش تشکر کرد و رفت.اونم برگشت سمت خونه شون . خواستم در رو ببندم . که صدای یه ماشین اومد. ناخدا آگاه برگشتم توی کوچه را نگاه کردم. خودش بود . ماشین سپهر بود .😊 داشت می اومد سمت خونه. منم داشتم نگاهش می کردم. یه دفعه یاد قادر افتادم اون هم وایساده بود وداشت نگاه می کرد. اصلاحواسم نبود که اونم توی کوچه است. ولی دیگه برای رفتن توی حیاط دیر شده بود. چون سپهر من رودیده بود. جلوی پام ایستاد وبرام بوق زد ودست تکون داد. برگشتم سمت قادر . سرش را پایین انداخت و داخل خونه اشون شد. خیلی ناراحت شدم . پیش خودش چی فکر می کرد.⁉️ اون از عجله ای که برای باز کر دن در داشتم. این هم از سپهر. حتما هزار جور فکر در باره من می کنه . با صدای سپهر به خودم اومدم. _گندم خوبی؟ منتظرِ من بودی؟😊 _نه یعنی .. _باشه فهمیدم😊 وبعد با صدای بلندخندید. از خنده اش واز فکری که درباره ام می کرد. ناراحت شدم. سرم رو پایین انداختم.😔 _ نمی خوای تعارفم کنی⁉️ _نه یعنی بابام خونه نیست 😔 _خب کی میاد ؟ _نمی دونم . عمه ام فوت کرده رفته اونجا . معلوم نیست چند روزدیگه برگرده . _باشه من صبر می کنم . خیلی دوست داشتم امشب تکلیفم روشن بشه ولی نشد. مجبورم برگردم شهر. ولی حتما برمی گردم. گندم منتظرم باش . https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 درونِ این دلم عشقی نهفتم کزان رو ساعتی راحت نخفتم ولیکن در پسِ این دردو رنجم جوانه زد دلم چون گل شکفتم چو نامت بر زبانم می سرایم همه نا خوشی هایم که رُفتم الهی، این دلم بهر تو باشد که جز تو برخودم یاری نگفتم اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس با نام تو آغاز می کنم روزم را الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر وشادی 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ 💚حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 💚 خدای متعال به من وحی فرمود که متواضع باشید، تا هیچ کس بر دیگری فخر نفروشد و احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون