#بازخورد_دوره_سواد_عاطفی
یا
#اسرار_ارتباط_موفق
سلام وعرض ادب خدمت همه ی شمابزرگواران وخصوصاخانم فرجام پورعزیز،که مثل مادری مهربان ودلسوزکنارهمه ی ماقرارداره
آموزشها #دوره_اسرار_ارتباط_موفق
یا #سواد_عاطفی
بسیارجامع وکامل بودومامتوجه شدیم آدمهاشرایط سنی وجنسی وعقلی بسیارمتفاوتی دارندوهیچ آدمی نمیتونه بارویاپردازی به خواسته های عقلانی دست پیداکنه،انسانهاباهم متفاوتندوهیچ کس نمیتونه براساس افکاروعقایددیگری زندگی کنه یاکسی رومجبوربه این کارکنه درواقع اصل وتنها شباهت ماانسانهاهمون متفاوت بودن واختلاف نظرهامونه
بنده که سعی کردم هم توی رفتارم هم گفتارم توصیه هاشونوجدی بگیرم ومرتب کلاس وتدریسشون روبه دیگران توصیه میکنم.
به شما عزیزان همتوصیه می کنم حتما این دوره را شرکت کنید.
خداخیرکثیرهم دردنیاهم درآخرت نصیب خانم فرجامپور روزیشون کنه انشاا...🌹
خدا را شکر که راضی بودید😊👏👏
هدف ما همینه
که
دوره
براتون مفید باشه👏👏✅
دوستان عزیز
به نظر شما
دوره آموزشی چه ویژگی هایی باید داشته باشه⁉️
چه توقعی از یک دوره خوب دارید⁉️⁉️
می تونید پاسخ هاتون را برای خودم بفرستید👇👇👇
@Farjampur
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برافراشته شدن پرچم عزای حضرت فاطمه زهرا (س) در حرم امیر المومنین (ع)
السلام علیک یا بنت رسول الله🖤
السلام علیک یا امیرالمومنین
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_57
هوا روشن شده بود و نور خورشید از پنجره روی صورتش افتاده بود.
به سمتِ دیگر چرخید که چشمش به ساعت دیواری افتاد.
دیرش شده بود. با عجله بلند شد.
باعجله آماده شد و از پله ها پایین رفت.
باید به دانشگاه سر می زد. بعد دفتر استاد تهرانی می رفت.
ذهنش در گیرِ پروژه بود.
واردِ سالن شد. به آشپزخانه نگاه کرد.
خبری از مادرش نبود.
حتما هنوز خوابیده.
در ورودی را باز کرد. صدای مادرش شنید.
:"امید جان! صبر کن! منم باهات میام."
برگشت و باتعحب مادرش را نگریست گفت:"شما کجا؟ اول صبحی."
مادر خودش را به او رساند و گفت:"می رم خونه خاله زری. مامان جون هم آنجاست. می خوام یه سری بهشون بزنم."
امید با تعجب گفت:"این وقتِ صبح؟"
مادر لبخندی زد وگفت:"برای ما اولِ صبحه. برای اونها لنگِ ظهره."
بعد هر دو خارج شدند ودر را بستند.
رفتارِ مادرش واقعا عجیب بود.
بر خلافِ هر روز صبح، که اصرار داشت امید صبحانه بخورد؛ امروز .....
به هر حال دیدنِ خاله زری و خانم جون، یا شاید هم زهرا، برای داشتنِ حالِ خوب، آن هم اول صبح، عالی بود.
جلوی در که رسیدند، مادر پیاده شد از امید تشکر کرد.
امید منتظرِ تعارف بود. ولی مادر خودش رفت و تعارفی هم نکرد.
نمی شد تا اینجا بیاید و دست خالی برگردد.
منتظر نشست. خاله زری که در را باز کرد. چشمش به او افتاد؛ جلو آمد.
امید از اتومبیل پیاده شد.
بعد از احوالپرسی، خاله تعارفش کرد و گفت:"چای حاضره بیا داخل."
تا خواست چیزی بگوید مادر گفت:"نه خواهر امید عجله داره. باید بره. کلی کار داره."
بعد رو کرد به امید و گفت:"ممنونم مادر. برو به کارت برس."
امید در کمالِ ناباوری، از رفتارهای امروز مادرش، از خاله خداحافظی کرد و راه افتاد.
"هر چه که بود، این مادر ، مادرِ همیشگی نبود. چرا؟ چی شده؟"
غرق در افکارش بود که خودش را جلوی در دانشگاه دید.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_58
با خود اندیشید عجب روزی شد امروز؟
رفتارهای مادر عجیب مشکوک بود.
وارد دانشگاه شد. در راهرو به سمتِ اتاقِ یکی از اساتید می رفت. که صدایی زنانه از پشتِ سرش شنید.
"ببخشید! آقای سلحشور! "
برگشت و به پشتِ سرش نگاه کرد.
دو تا از دانشجو ها بودند که قبلا در کلاس ها دیده بودشان.
"بله بفرمایید"
یکی از دختر ها صدایش را صاف کرد وگفت:"من قبلا هم با شما صحبت کردم.
بابتِ کمک توی پروژه تون. امروز هم با استاد تهرانی صحبت کردم. ایشون گفتند که با شما صحبت کنم."
امید ذهنِ آشفته اش را جمع و جور کرد و به خاطر آورد، همان روزی را که با تشر اورا رانده بود.
اَخم کرد و سرش را پایین انداخت و گفت:"دفعه قبل هم عرض کردم، کمک لازم نداریم."
خواست راه بیفتد که دوباره صدایش کرد وگفت:"بله فرموده بودید. من هم برای کمک نمی خوام بیام. برای کسب تجربه است."
امید محکم تر گفت:"شرمنده، لطفا اصرار نکنید" سریع از آنجا دور شد.
واردِ اتاقِ یکی از اساتید شد، باید طرحی را به عنوانِ فعالیت کلاسی آماده می کرد.
بعد از کمی معطلی کارش را انجام داد و به طرفِ دفتر استاد تهرانی راه افتاد.
حسابی ذهنش آشفته بود.
غیبتِ پدرش، رفتارهای مشکوک مادرش،
دیگر مجالی برای اندیشیدن به این دانشجوی سِمِج را نداشت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
YEKNET.IR - zamine - fatemie avval 1402 - karimi.mp3
3.72M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴به خدا که خلقت ماسوا
🌴همه شد برای تو یاعلی
🎙 #محمود_کریمی
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴کربلای معلی بمناسبت فرارسیدن #ایام_فاطمیه (شهادت حضرت زهراس 1402) سیاهپوش شد.
#ایام_فاطمیه💔
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
سلام امام زمانم🌺
" سلام صبح عالیتان متعالی "
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم.✨
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
وقتی دیگه تمایلی نداشته باشی
به گذشته نگاه کنی،
اون موقع میفهمی که
تو مسیر درست قدم گذاشتی....
گذشته را در گذشته رها کن👌
امروز را دریاب
تا فردایی بهتر داشته باشی💪👏
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
خیلی ممنونم از استاد فرجام پور بخاطر مشاوره خوبی ک ب بنده دادن واقعن کلامشون دلنشین وارامش بخشه و روزنه امیدی بود درزندگی سراسرتاریک بنده انشاءالله ک خداوند ب ایشون خیر وبرکت بده و ب ماها هم صبر و تحمل و ارامش❤️
سلام علیکم
خب گلم کاملا مشخصه که دچار غلبه مزاجی شدید
باید اصلاح مزاج انجام بدید
و البته در کنار این مسئله، علایم دیگر هم بررسی بشه
با منشی مون هماهنگ کنید
و فرم های طبع و مزاج شناسی را پر کنید
ان شاءالله تلفنی در خدمتم
ای دی منشی👇
@asheqemola
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌊رطوبت و 🔥حرارت دو عنصر تشکیل دهنده خلط #دم هستند. پس افراد #دموی #گرم و #تر هستند👌
🔺با توجه به توضیحات بالا
افراد #دموی
که
گرم و تر هستند
طبیعتا باید
خصوصیات گرما و رطوبت یا همان آتش و آب را داشته باشند.
🔸البته
طبیعیه که همه افراد دموی
کل خصوصیاتی که قبلا ذکر کردیم، نباید داشته باشند.
اما باید بیشتر خصوصیات را داشته باشد.
🔥#حرارت دیگر ویژگی این طبع است.
پس باید ویژگی های آتش را هم داشته باشند.
مهم ترین ویژگی آتش، صدر نشینی و بالا رفتن است.
پس این افراد،
میل به پیشرفت دارند.
مدیریت خوبی دارند
و در هر جمعی باشند، جمع را مدیریت کرده و به اصطلاح، جمع را دست می گیرند.