eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸در بحث همسرداری باید به این نکات توجه کنید، اگر همسر شما جزو این دسته افراد هستند، حتما سعی کنید، خصوصیاتشان را درک کنید.
🔸خصوصیاتی مثل فعال بودن پر جنب و جوش بودن لجباز، مغرور، البته با درصد کمی، بالا و پایین 👌
🔸اگر بنا بر خصوصیات طبعی‌شان، با آنها رفتار کنید، مردانی حامی، مهربان، فداکار، پر تلاش، و احساساتی خواهند بود✅
⛔️اما اگر نیازهای طبعی‌شان بر طرف نشود، ممکن است همه این ویژگی ها را خرج زنی دیگر کنند❌ مثلا، مادر یا خواهرشان یا خدای ناکرده زنی غریبه❌ البته اگر کمی از تقوا فاصله بگیرند وگرنه هر فرد با تقوایی، هر انچه دارد خرج خانواده و اهل و عیال خودش می کند✅👏
🔴حواس مان باید خیلی خیلی جمع باشد که طبع و مزاج ها و خصوصیات انها فقط و فقط جهت ماست✅ پس مواظب باشیم در امتحانات الهی حتما موفق و پیروز باشیم به یاری خدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزان توجه داشته باشید برای برقراری یک باید خیلی از ویژگی های انسان و حتی خودشناسی داشته باشید✅
💎که سعی کردیم بهترین نکات مهم و موثر را در یا اموزش بدیم
💎تا بتوانید هم در انتخاب دوست و همسر و طرز صحیح برخورد و ارتباط گیری با همسر را بیاموزید و هم از زندگی شخصی‌تان بیشترین لذت را ببرید✅
فقط چند روز تا شروع ثبت نام کلاس مانده✅✅ ان شاءالله شانزدهم این دوره را ثبت نام خواهیم داشت✅ اماده اید⁉️👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمانش را روی هم فشار داد. هنوز صدای های هایِ محسن به گوشش می رسید. چطور به این راحتی گریه می کرد؟ "گریه" واژه ای که سالها با او غریبه بود. ولی اینجا و در این موقعیت، بعد از مدت ها چشمانش تر شد. نه! نباید این اتفاق بیفتد. هرگز نباید گریه کرد. سرش را بلند کرد و گوشه چشمش را پاک کرد. به اطراف نگاه کرد. همه به راحتی اشک می ریختند. حتی آن زوج جوان. مداح همچنان با ناله، ادامه می داد و صدای هقِ هقش در دشت پیچیده بود. باخود گفت:"اصلا من اینجا چه کار می کنم؟ این قبرستان و بیابان، میان یک مشت خاک و سنگ و استخوان پوسیده؟ باید برم. ولی کجا؟ نمی تونم محسن رو تنها بگذارم. درست نیست." به ناچار گوش داد، آنچه را که عمری از آن دور بود. خط به خط دعا را مداح ترجمه می کرد و ناله می زد. یک مرتبه صدایش را بالاتر برد و گفت:" آخه علی جان! مولای من! شما که معصوم هستی و می دونی چه جایگاهی پیش خدا داری این طور ناله می زنی، منِ بد بختِ بیچاره چی بگم؟ که غرق در گناهم." نام علی به گوشش آشنا بود. همیشه مادر بزرگ می گفت:"هر جا گرفتار شدی، هر جا زمین خوردی، بگو" یا علی" یعنی این مداح هم همان علی را می گفت؟ مگه این علی کیه؟ چه کار کرده؟" همه یک صدا فریاد زدند"یا علی" امید هم بی اختیار گفت:"یا علی" 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490