eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🥶🌬 چهارمین خلط، سوداست که سرد و خشک است. خصوصیات سر و خشک چیه؟
💇🏻‍♂️پوست ومو💆‍♂️: 🔹رنگ صورت سفید 🔸پوست سفت وخشک 🔹موهای خشک و 💤🛌خواب،حرکت وصحبت: 🔹کم خواب وبد خواب
🧍استخوانبدی، لاغر و کشیده. موهای پر پشت و حالت دار. بدن پر مو دست و پا و انگشتان کشیده. معمولا قد بلند.
✅گوارش، مجاری ادراری: 🔸دارای سوزش و درد معده 🔹گرسنگی زودرس وسیری زودرس
🍛تغذیه: 🔹گرسنگی وسیری زودرس 🔸تمایل به ترشی جات و سردی 🧕زنان و مردان🧔🏻‍♂️: 🔹میل جنسی کم وتوان کم
🧠مغز، اعصاب و روان: 🔸نبض تقریبا کند 🔹شکاک 🔸زودرنج 🔹خسیس 🔸کم نشاط 🔹بسیار حساس 🔸کنجکاو ودقیق 🔹فکر وخیال زیاد 🔸قهرهای طولانی
🔹دچار غم و غصه 🔸اهل ریسک نبودن 🔹محاسبه گرو محتاط 🔸متمایل به گوشه گیری 🔹اگر لج کنند کینه ای ویک دنده 🔸دچار اوهام وکابوس
🔺البته عموما لازم نیست همه این خصوصیات را داشته باشند. اما خصوصیات ظاهری و بیشتر خصوصیات روحی را دارد هستند.
لازم به ذکر است که همه ما همه این خصوصیات را داریم✅ اما بنا بر طبع و مزاج مان، درصدش کمتر یا بیشتره.
وظیفه مهم همه ما خودشناسی و خودسازیه✅ پس یاد گرفتن این مطالب فقط و فقط جهت خودسازی است✅ حالا برید افراد سوداوی اطرافتون را شناسایی کنید😎 و سوداوی ها عدد6⃣ را برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسیده به بیمارستان؛ پایش را روی پدالِ ترمز گذاشت و اتومبیل با تکانِ شدیدی ایستاد. بلافاصله پیاده شد. زهرا هم به دنبالش. امید با سرعت به طرفِ ورودی بیمارستان رفت. سراغِ اتاق احمد آقا را گرفت. پرستار نسبتش را با بیمار پرسید که زهرا از پشت سر ش گفت:"من دخترشم." پرستار نگاهی به زهرا و بعد به امید انداخت و دیگر سؤالی نکرد. او هم در دلش تحسین کرد این دوجوان زیبا رو را، که حسابی به هم می آمدند. امید مضطرب و آشفته، با پایش روی زمین ضرب می زد. پرستار سیستم را چک کرد و بعد شماره اتاق را داد. امید با سرعت به سمتِ آسانسور رفت. زهرا متعجب اورا می نگریست. چه می توانست بگوید، رفتار امید برایش قابل هضم نبود. این همه آشفتگی برای چه بود؟ هر اتفاقی هم افتاده باشد، دلیل نمی شود که این قدر به هم بریزد. آسانسور روی طبقه چهارم ایستاد و امید سریع پیاده شد. به سمتِ اتاق دوید. در اتاق باز بود. داخل اتاق را نگاه کرد. چهار تخت در اتاق بود. با دقت نگاه کرد. یکی ازبیمار ها روی تخت نشسته بود. ولی احمد آقا نبود. هنوز نگاهش دنبال احمد آقا بود که زهرا وارد اتاق شد و خودش را به تختِ سوم رساند. با دیدنِ چهره پدر، دست هایش را جلوی دهانش گرفت و اشکش جاری شد. کمی خودش را عقب کشید و با چشمانی مرطوب که تعجب و نگرانی را به راحتی در آن می شد دید، به امید نگاه کرد. بر اضطراب امید افزوده شد و به سرعت به طرفِ احمد آقا رفت. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490