eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
135 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
2_5353043995587001521.mp3
13.16M
🎧قرائت استدیویی دعای ۱۱۳ | دعای هر روز ماه شعبان که به «صلوات شعبانیه» معروف است و در مفاتیح الجنان هم آمده است. با صدای:  محمود معماری هم متن دعا و هم صوت دعا در لینک زیر: blog.montazer.ir/دعای-صد-و-سیزده-در-هر-روز-ماه-شعبان-هنگا/ 🎼 تولید شده در «استودیو موسیقی انسان تمام» @ostad_shojae http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام،،،سلام،،، هزاران سلام بر شما خوبان💐💐💐 اعیاد شعبانیه میارک💐💐💐
میلاد سروران شهیدان مبارک💐💐💐 الهی که عیدی ما فرج مولامون باشد🌺 اللهم عجل لولیک الفرج بحق الحسین علیه السلام🌺🌺
مراسم جشن میلاد امام حسین علیه السلام در جوار بارگاه ملکوتی امامزاده اسماعیل علیه السلام دعا گویتان هستم 💐
401K
یا حسین یا حسین بر همه مبارک باد👏👏💥💥💥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله💐 ولادت حضرت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار مبارک باد💐💐💐 الهی که عیدی ما فرج مولامون باشد🌺 اللهم عجل لولیک الفرج بحق الحسین علیه السلام🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صداهای نامفهومی به گوشش می رسید. غیر از آن، صدای تپش قلبش را هم می شنید. احساس کرد که نفس هایش به شماره افتاده. ریتمِ تپش قلبش، کندتر و کندتر شد و حسِ سبک شدن پیدا کرد. راحت و سبکبال شد. دردی حس نمی کرد. چه حالِ خوبی داشت. حالی که تا آن موقع تجربه نکرده بود. حسِ پرنده ای را داشت که اوج گرفته بود در آسمان و بالا و بالاتر می رفت. آرزو داشت همیشه در همان حال بماند. سرو صداها بیشتر و بیشتر شد و بعد دیگر هیچ صدایی نبود. حتی صدای تپش قلبش. آسوده و بی درد، در خوابِ عمیقی فرو رفت. خوابی که سالها آرزویش را داشت. مدت ها بود که خواب راحتی به خودش ندیده بود. ولی حالا فارغ از تمامِ دغدغه ها و به دور از افکارِ پریشان، آرام و آسوده خوابیده بود. کاش این خواب ابدی باشد و در پسش بیداری نباشد. کاش این رؤیا ماندگار و واقعی باشد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
در دشتی پر گل، به دنبالِ پروانه های رنگارنگ می دوید. تمامِ دشت را گل های معطر و زیبا پر کرده بود. جایی که اصلا ندیده بود. اما هر چه بود، پر از حس های قشنگ بود. زیباترین احساس را داشت. می دوید تا پروانه ها را بگیرد. چون کودکی که غمی ندارد. ناگهان نوری از دور نمایان شد. نسیم خنکی وزید. جلو رفت. مردی نشسته بر سجاده ذکر می گفت. نزدیک تر شد. چقدر برایش آشنا بود، چهره و صدای این مرد. خم شد و به چهره اش نگریست. مرد به سجده رفت. منتظر ایستاد. سر از سجده برداشت. برگشت و با لبخند به امید نگریست. سلام داد و گفت: "تو اینجا چه کار می کنی؟" امید با تعجب نگاهش کرد. آشنا بود. ولی نمی شناختش. مرد لبخند زد و گفت:" امیدم باید برگردی." یک دفعه به خاطر آورد. او محمد است. همانی که در بیمارستان کنارِ احمدآقا در خواب دیده بود و عکسش را خانه محسن، کنار پدرش، خودش بود. با تعجب پرسید.:"کجا برگردم؟ من بر نمی گردم." خواست بپرسد که "شما محمد هستی" که مرد بلند شد و سجاده اش را برداشت و رفت. دنبالش راه افتاد. محمد دستش را گرفت و اورا به بالای تپه ای برد. بعد راهی را به او نشان داد و گفت:"از اینجا برو." امید متعجب نگاهش کرد. محمد برگشت و از تپه پایین رفت. از دری داخل شد و در را بست. امید هراسان به دنبالش رفت و در زد. محمد از پشتِ در گفت:" برو! نمی تونم راهت بدم.:" امید اصرار کرد. محمد در را باز کرد لبخندی زد و او را در آغوش گرفت و گفت:" منتظرت می مونم. ولی باید مثلِ ما بشی تا بتونی بیای اینجا." و به داخل اشاره کرد. امید با تعجب دید که در پسِ این درِ کوچک، باغی زیبا پر از گل است که هیچ وقت و هیچ جایی ندیده. و مردانی زیبا روی و نورانی که با یکدیگر مشغول گفتگویند یا در حال گردش در باغ، و چقدر شبیه اند به عکس های روی قبر های شهیدانی که در امامزاده دیده بود. حتی به راحتی حسین را هم شناخت. با خوشحالی گفت:" منم می خوام کنارتون باشم؟" اما محمد سرش را پایین انداخت و گفت:"نمی تونم. دستِ من نیست. ولی منتظرم روزی تو رو هم کنارِ خودمون ببینم. حالا بهتر بری. " و او با ناامیدیِ بالای تپه رفت. دیگر از دشت و پروانه خبری نبود. یک دفعه همه جا تاریک شد و رعد و برق زد. وحشت زده به هر طرف می دوید. صدای مادرش به گوشش رسید که صدایش می زد.ایستاد و گوش داد. به طرف صدا دوید. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام امام زمانم🌺 سلام صبحتون پر نور🌺 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: به درستی که حسین بن علی(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💖✵─┅┄
چشم ما و دست احسانت حسین❤️ جـان عالـم بـاد قربانت حسین❤️ روح را آرام جانی یا حسین❤️ یک جهان جان در جهانی یا حسین❤️ 🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ══💝══════ ✾ ✾ ✾