eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آیا از نعمت نماز تشکر می کنیم؟! ✅ امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: حداقلِ تشکر بنده از خداوند برای توفیق خواندنِ نماز واجبش این است که در سجده بعد از نماز بگوید : شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود: با این سجده میگوید این تشکر من است از خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به جای آورم. 📚وسائل الشيعه، ج7، ص 6، ح1 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
✔️ به غروب امروز نزدیک شدیم از همه عزیزانی که امروز روزه بودند و یا دلشون میخواست روزه باشن اما نتونستند، التماس دعا داریم🌺 اگر بگم التماس دعاهایی که هر روز میاد چقدر فوری و فوتی هست باورتون نمیشه. اول برای سلامتی امام عصر( ارواحنا فداه)✅ بعد سلامتی نائب المهدی، رهبر فرزانه انقلاب✅ سلامتی همه رزمندگان داخل و خارج✅ رفع گرفتاری ها از مردم✅ ورفع مشکلات ازدواج جوان هامون✅ وشفای همه بیماران ✅ هدایت همه جوانان ✅ عاقبت بخیری همه ✅ لطفا برای من حقیر و سراپا تقصیر هم دعا بفرمایید 🌹 ان شاءالله همگی حاجت روا باشید 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های نازنین ☺️🌸
به نام خدای مهربون❤️ پاداش مهربونی☺️ یکی بودیکی نبود پایین یه کوه بلند یه روستای سرسبز وزیبا بودو اهالی باصفای روستا کنارهم باخوبی وخوشی زندگی میکردن تواین روستا یه خانم پیری زندگی میکرد که بهش میگفتن ننه گلاب اون خیلی مهربون بودواگه همسایه ای احتیاج به کمک داشت هرکاری که ازدستش بر می اومدبرای اونها انجام میداد😄😄 همه ی اهالی روستا ننه گلاب روخیلی دوست داشتن وبهش احترام میزاشتن هرروز عصر ننه گلاب حیاط خونه اش رواب وجارومیکرد وکنارباغچه حیاطش که یه عالمه گلهای رنگارنگ کاشته بود 🌸🌸🌸فرش می انداخت ومنتظر بچه هامیشد که بیان خونه اش بچه هاهم هرروزبی صبرانه منتظربودن که عصربشه وبدوبدو برن خونه ننه گلاب ننه گلاب هم باکلوچه های گرم وخوشمزه ای که پخته بود ازبچه هاپذیرایی میکرد وبراشون قصه های قشنگ واموزنده می گفت. یه روزعصربچه هاطبق قرارهرروزه رفتن خونه ننه گلاب دیدن اون تورختخواب خوابیده تعجب کردن اخه الان که موقع خواب نبود😳😳 دیدن ننه گلاب سرفه میکنه اون گفت بچه ها من سرماخوردم وامروزنمیتونم براتون قصه بگم بچه ازمریضی ننه گلاب ناراحت شدند همینطوری که نشسته بودن وغصه میخوردن.😔😔 فاطمه گفت : بچه هاحالاکه ننه گلاب مریض شده بهتره ماخونه اش روتمیزکنیم وبه مامان هامون بگیم هرروزیکی غذادرست کنه وبرای ننه گلاب بیاریم و ازش مراقبت کنیم تاخوب بشه همه ی بچه هاموافقت کردن 👌👌وبامراقبت هایی که ازننه گلاب انجام دادن بعدازیک هفته خوب وسرحال شد😊😊 بله بچه هاننه گلاب پاداش مهربونی هاش روموقعی که به کمک احتیاج داشت ازاهالی خوب روستاگرفت😍😍 (مامان محدثه) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ملیحه از جا پاشد ورفت و این بار با دوتا لیوان شربت برگشت. وتعارفم کرد. ونشست. _راستش می دونی گندم اصلا دلم نمی خواست این چیزها را از من بشنوی . دوست داشتم خودت متوجه بشی . ولی چاره ای ندارم. حالا که تو به اشاره های من دقت نکردی مجبورم بی پرده همه چیز را بهت بگم . راستش من وهمسرم اصلا فرصت نداشتیم درباره سپهر تحقیق کنیم. همه اون اطلاعات را قادر به دست آورده بود . از همان روز اول که برات خواستگار اومد و رفتی خونه سحر مخفی شدی . قادر شروع به تحقیق کرد. خب خدمتش هم توی شهر بود . پس راحت ته و توی زندگی شون را در آورد. البته فقط به خاطر تو این کار را کرد. چون نگرانِ تو بود. ولی هیچ وقت به خودت چیزی نگفت . به من گفت که مواظبت باشم و بهت هشدار بدم. یادته چند بار گفتم دورِ اینا را خط بکش . ولی گوش نکردی. وقتی هیچ جوره گوش ندادی . پیشنهاد من بود که تورا ببریم شهر و تا خودت ببینی. قادر موافقت نمی کرد. می ترسید بلایی سرت بیاد. که اومد . توی تمام اون مدت که حالت بد شد و بردیمت در مانگاه قادر هم بود . ولی نه آن طوری که تو بتونی ببینیش. حتی می خواست با سپهر در گیر بشه . که ما نگذاشتیم . خیلی حرص خورد و عذاب کشید. وقتی که همه چیز و فهمیدی وبرگشتی . خیالش راحت شد. هر بار که من می امدم اینجا می سپرد که بهت سر بزنم . خدارا شکر با برگشتنِ بابات دیگه حالت خوب شدو خیال همه ی ما راحت شد. تا اینکه بحث خواستگاری پیش اومد. نمی دونم چرا با اینکه خیلی دوستت داره .ولی راضی نمی شد بیایم خواستگاری . البته من که نه .😊 گلین خانم بیاد خواستگاری. کلی باهاش صحبت کردیم. خودش هم می دید که چند تا خواستگار برات آمد وپدرت رد کرد . ولی نمی دونم نگرانیش از چی بود🤔 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
نمی دونم شاید هنوز هم نگرانِ توئه🤔⁉️ _نگرانِ من😳⁉️ برای چی⁉️ _گندم جان تو درسته یه مدت به سپهر وابسطه شده بودی. چون به دردِ دلت گوش می دادو بهت یه قول هایی داده بود. ولی دیدی چه راحت تورا ول کرد ورفت سراغِ یکی دیگه . _ولی اون مقصر نبود. _چقدر تو ساده ای دختر😒 اگر ساده نبودی که گولش را نمی خوردی . _چی می گی تو⁉️ ملیحه بابام امروز وفردا میاد. و حتما سپهر هم پیداش می شه. من باید بدونم جریان چیه ⁉️ _یعنی خودت نفهمیدی. اون دختر ....😒 _اون قصیه اش تمام شده .اجبار پدرش بوده. _گندم تورا خدا همه این ها داستان بود که سحر وسپهر سرِ هم کردند. اون دختره وقتی فهمید سپهر دیگه ثروتی نداره ولش کرد ورفت. وگرنه سپهر عمراً اونو ول می کرد تازه قرارِ عروسیشون را هم گذاشته بودند و در تدارک بودند. _چی داری می گی 😳⁉️ _بله عزیزم .هیچ فکر کردی این چند وقت کجا بود و چه کار می کرد.⁉️ دیگه بماند . مجبور شدم تا اینجاش را هم بگم . تاخودت را بد بخت نکنی. حالا خودت می دونی. وقت واسه فکر کردن داری. هیچ اجباری هم نیست. ولی من خیلی دلم می خواد زن داداشِ من بشی 😁 بازهنگ کرده بودم . نمی تونستم چیزی بگم . فقط نگاش می کردم وبه حرفهایی که زد فکر می کردم. ولی باید مطمئن می شدم. _پس اون همه حرفهای عاشقانه سپهر ⁉️ آمدنش اینجا⁉️ سحر⁉️ یعنی همه اش دروغ بود⁉️😩 _ببین عزیزم نمی گم سپهر دوستت نداره. ولی شاید هم زمان چند نفرِ دیگه را هم دوست داشته باشه.😁 درسته می خواد با تو ازدواج کنه. ولی چرا حالا⁉️ چرا وقتی ثروتمند بودند .ازت خواستگاری نکرد.⁉️ هیچ فکر کردی ⁉️ https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته🌹 الها با دلم امشب مدارا کن که دردی دارم و آن را دوا کن زدوریت بسوزم هر شب و روز توبا وصالت مرا حاجت روا کن در این شب که باشد لیله ی تو دلِ هر دردمندی را رضا کن رسان آن مهدی موعودِ مارا تمام این جهان را با صفا کن الهم عجل لولیک الفرج🌹 شبتون بهشت التماس دعا حاجاتتون روا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا