eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔝این کاملا بی فایده است. ✅ یا دو تا پایت باید در اب باشد یا در قایق. ◀️بیرون امدن از یک رابطه بد، سخت تر از وارد نشدن به ان است. ⏺اگر اول می‌دانید رابطه اشتباه هست می‌توانید وارد نشوید. ➖ما با یک ازدواج بد، یک طلاق خوب نداریم.❌ ادامه دارد✅ اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌺 ۸،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پائیز آرام آرام دامان رنگ رنگش را از روی شاخسارِ درختان جمع می‌کرد و سوز و سرمای شبانه نویدِ آمدنِ زمستان را می‌داد و از تنِ پر شاخ و برگِ درختان شاخساری عریان باقی نمانده بود و لانه پرندگان بی‌حجابِ برگ‌ها نمایان شده بود و فرشته از پنجره شاهدِ این همه تغییر طبیعت بود. از درون هر روز احساس می‌کرد؛ موجودی را که اظهار وجود می‌کرد و حسِ زیبای مادر شدن را برایش هر روز پررنگ‌تر می‌کرد. برای مادری عاشق، عاشقِ همسرش و عاشقِ فرزندش و عاشقِ زندگی زیبایی که خداوند برایش رقم زده بود و بیشتر می‌فهمید مفهومِ این کلام خدا را (عسی ان تکرهوا شیئا وهو خیر لکم) و با خود اعتر اف می‌کرد"چقدر نادان بودم و در نادانی خود از سرنوشت و تقدیرم شاکی.خدایا! شکرت به خاطر این همه خوشبختی" زمستان آرام آرام خودنمایی می‌کرد برای مردمِ این شهرِ کویری و فرزاد و دیگر دلاوران این سرزمین هنوز درگیرِ رزم با دشمنِ دون بودند. هر از گاهی جوانی مجروح به دامان خانواده باز می‌گشت و هنوز کامل بهبود نیافته برمی‌گشت. و فرزاد نیز گاهی با ترکشی در بدن می‌آمد و بعد از بهبودی سریع برمی‌گشت. آن روزِ سردِ زمستانی که فرزاد به مرخصی آمده بود. فرشته به دیدنش رفت که ترکشی هم به کتفش اصابت کرده بود. _آخ داداش ببین چی به سرت اومده؟! _چی؟ اینو میگی این که چیزی نیست. _باشه داداش دیگه نرو بسه به خدا . _کجا؟ من نباشم که رزمنده‌ها حوصله شون سر میره. فرشته نمی‌دونی چقدر می‌خندومشون کلی بهشون روحیه میدم.تازه منم بدونِ اونا نمی‌تونم .همین الان هنوز نرسیده دلم تنگ شد. _اِی بابا هرچی میگیم حرفِ خودت رو می‌زنی. _ولش کن فرشته حرص نخور برا اون فینگیلی ضرر داره . _اِه فرزاد! و فرزاد خنده ای کرد و بیرون رفت. عصری زهرا خانم و زهره آمدند و کلی از هر دری سخنی گفتند که زهره گفت: _راستی فرشته؛فرهاد بود پسرِ آقای سلامی یادته؟ فرشته با اینکه تمام عشقش را هدیه همسر و زندگیش کرده بود . با شنیدنِ اسمِ فرهاد یکباره دلش از جا کنده شد. _آره فرشته یادته که؟ _آره یادمه چی شده مگه؟ _هیچی هفته دیگه عروسیشه _عروسی؟!! 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
و زهره تعریف ‌کرد: _آره مثلِ این که مادرش دخترِ یکی از فامیل های عروس بزرگش رو براش نشون کرده؛و خلاصه رفتند و اومدند و حالا هفته دیگه عروسیه .تازه مامانم اینا هم دعوتند. _اِه چه خوب ان شاءالله خوشبخت بشن _آره دیگه بالاخره هر کی یه قسمتی داره .این همه توی محله دخترهای خوب داریم .دیگه رفته سراغِ فامیلهای زن داداشش. بعضی ها اصلا لیاقت ندارند. _ولش کن بابا حرفِ خودمون رو بزنیم. از خودت چه خبر زهره؟ _ما که هیچی خانم.خبرا پیشِ شماست با اون فینگیلی دلِ همه را آب کردی. _ای بابا! _راستی اسمش رو چی می خوای بگذاری؟ _حالا تا اون موقع..... با این که فرشته دلش را لبریز عشقِ همسر و فرزندِ به دنیا نیامده‌اش کرده بود؛ولی از شنیدنِ خبرِ عروسیِ فرهاد کمی در فکر رفت و باز یادِ شبهای بی‌خوابی‌اش و سجاده و دعا و خواب و استخاره‌اش افتاد. "خدایا! اگه قرار بود من و فرهاد سرنوشت جدا از هم داشته باشیم پس اون خواب چی بود؛اون عشق؛ اون امید.خدایا! چه حکمتی داشت" و فرشته نمی‌دانست که خدای مهربان برایش بهترین تقدیر را رقم زده و همه ی آن مسائل حکمتی داشته که به زودی به آن پِی خواهد برد. شب که به خانه رفته بود هنوز در فکر بود.صدای علی را شنید: _فرشته کجایی؟ حالت خوب نیست؟ _نه خوبم. _آخه امشب از وقتی از خونه مامانت اومدیم همش تو فکری .چیزی شده؟ _نه چیزی نیست. _مطمئن!؟ _اره بابا مطمئن باش . _خدارو شکر. خودت می‌دونی که اصلا تحمل دیدن ناراحتی‌ات رو ندارم . بهم قول بده . _قول چی؟ _قول بده هر چیزی ناراحتت می‌کنه بهم بگی باشه.؟ _باشه حتما مگه غیر از اینه؟ _آره من مطمئنم تو حتی با این وضعیتت؛باز هم روت نمی‌شه از من چیزی تقاضا کنی .ببین فرشته سلامتی تو و بچه‌مون برای من از همه چیز مهم‌تره .تو رو خدا مواظب خودت باش. _چشم حتما اینقدر نگران نباش _می شه فرشته؟ می‌شه نگران نباشم؟ 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس با نام تو آغاز می کنم روزم را الهی به امید تو💚 سلام امام زمانم❤️ سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، آنگاه جنگ در راه خدا.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💪 من گره می‌زنم رشته‌ی اُمیدم را به خدایی که هیچ گاه رهایم نمی‌کند.💜 ‌خدایا به امید خودت❤️ الهی شکر،الحمدلله رب‌العالمین🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
4_5913286234121180938.mp3
1.78M
🎵 پاسخ اساسی به یک سخن مشهور در اختلافات خانوادگی و روابط زوجین 🔻هر وقت تو حضرت علی بودی، من هم حضرت زهرا می‌شوم! 🔻پاسخ اساسی را بشنوید.. @Panahian_ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا