2⃣هنگام قهر کردن اتاق خواب تان را ترک نکنید❌
متاسفانه برخی از خانم ها یا آقایان، با کوچکترین ناراحتی قهر می کنند و
بعد از قهر کردن اولین کاری که می کنند این است که اتاق خواب را ترک می کنند.
💞یکی از مهم ترین مسائلی که باید در زندگی زناشویی در نظر داشته باشیم
این است
که قهر و بحث و اختلاف عقیده و سلیقه و...
هر چه کدورت و ناراحتی از یکدیگر داریم
باید پشت در اتاق خواب گذاشت.
💖هر چند طرف مقابل تحویلتان نگرفت
اما
حتما در کنار هم بخوابید
و
اصلا و ابدا اجازه ندهید قهرتان طولانی شود❌❌
💞وقتی دو نفر ادم عاقل و بالغ می توانند با گفتگوی منطقی
به همراه کمی چاشنی گذشت
اختلاف را حل کنند
چرا باید قهر بیش از چند دقیقهای داشته باشند🤔⁉️
😳چند دقیقه⁉️⁉️
بله😊👌
اگر قهر کردید فقط ۴ یا ۵ دقیقه باشد و بس✅
بیشتر از این باشد پایه های زندگیتان را سست می کند.
🍃هر بار قهر کردن باعث می شود
که
دلهایتان از هم سرد شود
وای به روزی که یکی از زوجین اهل کینه جویی و انتقام باشد.
دیگر نمی شود جبران کرد.
🍃متاسفانه در مشاورهها داریم
که خانم میگه،
مثلا چند سال پیش، همسرم خواسته ای داشته که من مخالفت کردم.
از آن به بعد کینه به دل گرفته و هر چقدر هم خوب باشم
باز هم یادآوری می کند که فلان موقع تو من را نابود کردی و...
همچنان داستان ادامه دارد.
🤗یک خانم با #سیاست
به محض اینکه متوجه شد همسرش از چیزی ناراحت است
باید از دل او دربیاورد.
مثلا،
آقا اخم کرده و قهر کرده.
به اتاق می رود و در را محکم می کوبد،
به نشانه اینکه
"تو حق نداری به اتاق بیایی"
🤗ایجا خانم
با صبوری بچه ها را می خواباند
و
به اتاق خواب می رود.
آقا پشت کرده و خودش را به خواب زده.
خانم انگار نه انگار آقا قهر کرده.
آرام شروع به نجوا کردن و نوازش کردن می کند.
یعنی اینکه
"من قهر نیستم و موردی برای قهر کردن نمی بینم"
کاملا عادی و مثل همیشه.
حتی اگر آقا او را پس بزند نباید نا امید شود.
💞مطمئن باشید
آقایون در هنگام ناراحتی و خشم و قهر، بیشتر به توجه خانم احتیاج دارند.
فقط غرور مردانه به آنها اجازه نمی دهد که برای آشتی پیش قدم باشند.
💞پس خانم عزیز
گلایه نکن که چرا بعد از چند روز قهر هم
من باید پیش قدم شوم؟
چون اول و آخر آشتی کردن کار خودته👌
پس اصلا قهر را کش نده
زودتر تمامش کن
تا حال هر دوتاتون خوب بشه💞
کافیه یک دونه از این دلبرانهها براش بفرستی
با چاشنی لبخند و نگاه عاشقانه😉
تا قهر بی قهر بشه💞👇
#دلبرانه😍💞
💛عشق همین است
نگاه تو،
صدای تو،
کلام تو
همین که ذرهای از تو می شود تمام من...😘 🌸❤
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_27
حرفهای فرهاد واقعا حالِ فرشته را بد کرده بود
از بعدِ رفتنش او هم به اتاق رفته بود و در را بسته بود
همه اهلِ خانه نگرانش بودند.
چند بار زهرا برایش آبمیوه برده بود ولی فرشته سر به دیوار گذاشته بود و آهسته اشک میریخت
هیچ کس هم جرات سؤال کردن نداشت .
درسته فرهاد درخواستِ خواستگاری کرده بود ولی حرفِ دلش را فقط به فرشته گفته بود.
و این فرشته بود که جز بارِ غمِ خودش حالا باید غمِ فرهاد را هم بکشه
تمام اون مدت که او برای رسیدنِ به فرهاد دعا میکرده.
فرهاد هم برای رسیدن به او دعا میکرده .
ولی چرا باید سرنوشتشون از هم جدا میشد؟!
بچهها دورِ زهرا و مادر بزرگشون جمع شده بودند.
همه نگران فرشته ولی زهرا بهشون دلداری میداد.
_چیزی نیست. نگران نباشید
مادرتون احتیاج داره یه کم تنها باشه
حالش خوبه خوبه
شما تکالیفتون را انجام بدید.
موقع شام میرم میارمش
و چقدر مهربان بود زهرا که در هر موقعیتی برای هر غصه داری
نقشِ یک همدم خوب را داشت.
با آمدنِ فرزاد انگار غمهای همه تمام میشد و او با خودش شادی را توی خانه میآورد و درد وغمِ همه را به جون میخرید.
و هر وقت می آمد برای بچهها خوراکیهایی را که دوست داشتند میآورد.
آن شب هم با خودش شادی را آورد توی خانه و بچهها با دیدنش به طرفش دویدند
و یکی یکی بغلشون کرد و بوسیدشون و خوراکیهاشون را داد.
و به طرفِ مادرش رفت و سلام کرد و دستش را بوسید و زهرا که با لبخند برایش چای میآورد.
سلام داد و احوالش را پرسید.
و با نگرانی گفت: فرشته کجاست؟
_توی اتاقشه .
_حالش خوبه؟
_نمیدانم مادر. از صبح رفته توی اتاقش به ما هم چیزی نمیگه
_غصه نخور مادر جون الان میرم ببینم چی شده
بچهها با خوراکیهاشون سرگرم بودند.
و فرزاد به طرفِ اتاقِ فرشته رفت.
_فرشته خانم اجازه است؟
و فرشته اشکهایش را پاک کرد و صداش را صاف کرد
_بفرمایید داداش
_سلام خانم خانما
باز که تو آمدی خلوت کردی .
والا اگه علی آقا میدونست بعد از رفتنش تو این جوری می کنی
عمرا اگه میرفت
_سلام داداش چه کار کنم ؟!
_هیچی دیگه
علی آقا که رفت خندهها و شادیهای تو را هم با خودش برد
اصلا اگه من میدونستم میخوای این طوری کنی
خودم به جای علی آقا میرفتم.
آخه خواهرِ من این چه اوضاعیه راه انداختی.
مردم در به در دنبالِ خواستگار میگردند.
حالا خواهر ما نشسته ماتم گرفته
چیه که یک جوان رعنا و خوشگل و خوش تیپ آمده خواستگاریش
_اِه داداش
_اِه داداش نداره که
بگو ببینم چته؟
خوب یه جواب رد دادن که این همه اشک ریختن نداره
یک کلام میگی نه تموم شد رفت
مثلِ دفعه قبل.
اون فرهادِ بدبخت را بگو
که هول کرده راه به راه زنگ میزنه به من
که تو را خدا بگو فرشته خانم طوریش نشده؟!
چه کارش کردی بدبخت را آن قدر ترسیدهها؟!
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_28
فرشته مبهوتِ حرفهای فرزاد شده بود.
چی داره میگه؟
یعنی فرهاد نگران حال من شده؟
آخه چرا؟!
من که جواب رد دادم بهش
"خدایا! چه کار کنم؟!
خدایا! من یادش رو، عشقِش رو فراموش کرده بودم.
خدایا! من عشق و محبت و زندگی عاشقانه را با علی با همسرم تجربه کردم
الان عشقم برای بچههامه
خدایا! نمی تونم
کمکم کن. تحمل این یکی را ندارم
خدایا! کمکم کن"
_باز که رفتی تو هم
بلند شو خواهر اینقدر این بچهها را دق نده به خدا گناه دارند.
حالا بگو ببینم چی به این رفیقِ ما گفتی که داره بال بال می زنه؟
_داداش تو رو خدا
_فرشته جونِ خودم جدی میگم.
از صبح که از پیشت رفته.
یکسره داره به من زنگ میزنه .
والا اگر روش میشد الان میآمد دمِ در
چه کارش کردی بچه مردم رو؟!
خب ولش کن، شایدم آمد.
این فرهای که من میبینم
کوه هم جلوی راهش بگذاری میشکافه و میاد.
تو هم پاشو بریم همه منتظرند شام بخوریم.
بعد اگه خواستی میشینیم مفصل با هم صحبت میکنیم.
_باشه چشم شما برو منم میام
_نه دیگه نشد
من برم باز بشینی اینجا ماتم بگیری
پاشو عزیزِ دلِ من.
اصلا میدونی چیه من خواهرم را به هیچ کس نمیدم خوب شد؟
خیالت راحت شد؟!
پاشو بریم.
و همزمان دستِ فرشته را گرفت و بلند کرد و با خودش بیرون برد.
آن شب فرزاد از هر دری میگفت و همه را میخنداند.
حتی فرشته هم در مقابل این همه خوبی فرزاد نمیتوانست مقاومت کند.
و بالاخره صدای خندهاش بلند شد.
آخر هفته بود و هنوز سرمای پائیزی کویر شدت نگرفته بود.
به پیشنهادِ فرزاد همه آماده شدند که به زیارتِ امامزادهای که چندکیلومتر با محله فاصله داشت بروند
که البته رودخانه کوچک و فضای سبزِ زیبایی هم در کنارش بود.
و جایِ خوبی بود برای گذراندنِ یک روزِ تعطیل و بازی و تفریحِ بچه ها.
زهرا و فرشته ناهار را آماده کردند و فرزاد و بچهها وسایل را در ماشین گذاشتند.
همه که سوار شدند.
فرزاد ماشین را روشن کرد و راه افتاد.
در راه بچهها میگفتند و میخندیدند و همه خوشحال بودند.
وقتی رسیدند زیراندازشان را گوشهای انداختند .
بعد از زیارت، بچهها با فرزاد مشغول بازی شدند و مادر و زهرا چای را آماده میکردند.
که انگار فرشته دلش میخواست باز هم به حرم برود و بیشتر خلوت کند.
ازجایش بلند شد و گفت:
_اگر با من کار ندارید میخوام دوباره به زیارت برم و دعا و قران بخونم .
_نه مادر جان برو برای ما هم دعا کن.
و او به سمتِ امامزاده رفت.
اطرافشان چند خانواده دیگر بودند.که مثلِ آنها برای گذراندنِِ یک روزِ تعطیل آمده بودند والبته زیارت
آهسته و سر به زیر قدم برداشت و وارد امامزاده شد.
سلامی داد بدون توجه به اطرافش،گوشهای نشست و قرانش را باز کرد.
امامزاده خلوت بود و گاهی کسی وارد میشد و زیارت میکرد و بعد خارج میشد.
احساس کرد کسی کمی دورتر از او و پشتِ سرش نشسته و حتما او هم برای زیارت و خواندنِ دعا و قران نشسته.
سورهاش که تمام شد سر بلند کرد.
و از ته دل برای علی دعا میکرد.
وقتی سرش را چرخاند از دیدنِِ شخصِ پشتِ سرش جا خورد.
_سلام ببخشید قصدِ ترسوندنتون را نداشتم
_سلام شما؟!
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#بازخورد_دوره_اسرار_زناشویی
سلام،واقعا ازتون ممنونم خانوم فرجام پور من هم ازتون مشاوره گرفتم ک خیلی خوب بود وهم دوره اسرار زناشویی رو شرکت کردم دوره متفاوت با بقیه دوره ها من واقعا خیلی از مسائلش رو آگاهی نداشتم و واقعا برام لازم بود..خدا خیرتون بده🙏
خدا را شکر
هدف داشتن زندگی توام با عشق و لذت برای شماست💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
صبح شد
بازهم آهنگ خدا می آید
چه نسیم ِخنکی!
دل به صفا میآید
به نخستین نفسِ
بانگِ خروس سحری
زنگِ دروازه ی
دنیا به صدا میآید
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون بخیر🌺
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨امام رضا علیه السلام فرمودند:
پدرم به نقل از پدرش (امام صادق(ع)) نقل كرد كه فرمود:
روز غدير در آسمان مشهورتر از زمين است.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
سالهای گذشته در جزیرهای آهوهای زیادی زندگی می کردند
غذای فراوان و نبود خطر در جزیره باعث شده بود تحرک آنها کمشود و به تدریج تنبل و بیمار شوند
لذا نسلشان رو به نابودی بود.
برای حل این مساله تعدادی گرگ در جزیره رها کردند.
وجود گرگ ، باعث تحرک آهوان شد و سلامتی به آهوها دوباره بازگشت
مشکلات و سختیها گرگهای زندگی ما هستند. که ما را قوی تر میکنند، و باعث می شوند پختهتر شویم ...
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین❤️
الهی به امید خودت🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#همسرداری💞
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمود،
وقتی به خانه می آمدم ، و به زهرا علیها السلام نگاه می کردم همه غم و اندوهم برطرف میشد.
هرگز کاری نکردم، که فاطمه علیها السلام از من خشمناک شود،
فاطمه علیها السلام نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 امیرمومنان علی علیهالسلام فرمود، وقتی به خانه می آمدم ، و به زهرا علیها السلام نگاه م
سلام عزیزان
صبح زیبای بهاریتون بخیر و شادی باد💐
امروز را فقط به این حدیث فکر کن🤔👆
و راههای خشمگین نکردن همسرت را پیدا کن
و از زندگی حذفشون کن❌
چرا که سعادت دنیا و آخرت در همین امر است✅👏
می تونید برامون بفرستید
که
تصمیم دارید کدام رفتار یا کلامتون که به زندگی زناشوییتون آسیب می زنه را حذف کنید⁉️
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
نظرات، پیشنهادات و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
یا ناشناس 👇
لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅
لینک ناشناس👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام عزیزان امروز و هر روزتان بخیر 💐 به مناسبت سالروز ازدواج امیرمومنان و دخت نبی صلوات الله علیهما
این تخفیف هم فقط تا پایان امشبه👆
اگر واقعا می خواهید توی زندگی زناشویی عشق و لذت و محبت واقعی داشته باشید
حتما شرکت کنید👏
و برای دوستانتون هم بفرستید👏👏
و در خوب کردن حال آنها هم سهیم باشید👏👏