eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
💫مردی که همسر خود را با مادرش یا با عشق گذشته‌اش مقایسه می‌کند باعث می‌شود همسرش احساس بی‌ارزش بودن بکند. ⛔️ مقایسه کردن، احساس حقارت به زن می‌دهد و فکر می‌کند مهمترین زن در زندگی همسرش نیست.
👈این اتفاق در بیشتر موارد زمانی روی می‌دهد که مرد دست پخت همسرش را با دست پخت مادرش و یا عادت یا رفتاری از همسرش را با ویژگی‌های عشق گذشته‌اش مقایسه می‌کند. ❌ 🔺بیشتر این مقایسه‌ها ممکن است بدون منظور باشند یا به علت عصبانیت گفته شوند، اما در هر صورت آسیبی که به زن وارد می‌کنند.
💞همانطور که خانم ها برای بهتر شدن زندگی زناشویی تلاش می کنند و از خودگذشتگی دارند، اقایان هم باید تلاش کنند تا دل خانم را نشکنند و به خواسته‌هایش و تلاشش احترام بگذارند💞 زندگی زناشویی یک تلاش دو طرفه می طلبد✅
😍💞 همین که میخندی😍 دوباره دلم ضعف میرود🥴 دوباره واژه ها صف میکشند برای سرودنت😘 دوباره بیچاره ات میشوم دوباره عاشقت ...!❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۷۵) کنار ریحانه نشستم که برایم چای و کلوچه برداشت. سرش را نزدیک آورد و گفت: -خوب نیست این طوری اخم کردی. سرم را بالا آوردم و اطراف را نگاه کردم. همه مشغول بگو و بخند بودند و از کنار هم بودن لذت می بردند. چه کنم که لبم به خنده باز نمی شد. هنگام اذان، آقایان دست از کار کشیدند و برای نماز به ویلا آمدند. دلم می خواست، بنشینم و چهره خندانِ پدرم را دل سیر تماشا کنم. اما به پیشنهادِ محترمانه خانم محمدی ما به اتاق رفتیم. تا آقایان راحت باشند. درِ اتاق را که پشت سرم می بستم، چشمم به امیر افتاد که سر به زیر، وارد شد. از دیدنش تعجب کردم. چقدر تغییر کرده بود. لاغر و بدون مو، حتی رنگ چهره اش هم تیره شده بود. یادم آمد که به خاطر قد بلندش همیشه ریحانه سر به سرش می گذاشت. هنوز هم موقع ورود از در، باید گردنش را خم می کرد. یاد شیطنت های ریحانه، لبخند به لبم نشاند. با ضربه آرنجش به پهلویم به خود آمدم: -چه کار می کنی؟ وایسادی داداشم رو دید می زنی؟ با چشمان از حدقه بیرون زده، نگاهش کردم. تا خواستم چیزی بگویم، دستش را جلوی دهانم گذاشت: -خب، بابا شوخی کردم. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۷۶) خانم محمدی، سجاده ها را روی زمین پهن کردو چادر نمازی را به دستم داد. چند لحظه مکث کردم و فقط نگاهش کردم. ریحانه که متوجه شد، رو به خانم محمدی کرد: -فکر کنم تینا یادش رفته وضو بگیره. خانم محمدی به گوشه اتاق اشاره کرد: -اینجا حمام و دستشوییه. اگر می خوای اینجا وضو بگیرید. ریحانه دستم را کشید و با خود به دستشویی برد. نگاهم چرخید روی ساحل که مشغول مرتب کردنِ سجاده اش بود و مادرش که قامت بست. خانم محمدی هم در کنارش و مرضیه خانم با کمی فاصله، ایستاد. وارد دستشویی که شدیم، در را بست. آهسته زیر گوشم گفت: -کار سختی نیست، خودم یادت می دم. آستین هایش را بالا زد و شیر آب را باز کرد. با حوصله و زیبا، وضو گرفتن را یادم داد. کاری که سال ها آرزویش را داشتم، ولی هیچ وقت انجام نداده بودم. حتی وقتی با ریحانه بودم، فقط با حسرت نماز خواندنش را تماشا می کردم. او هم هیچ وقت اصراری نداشت. بیرون که آمدیم، کناری ایستادیم. چادر را باز کردم و روی سرم انداختم. آهسته زیر گوشم گفت: -هر چی من می گم تو هم بگو. سرم را تکان دادم و قامت بستم. "الله اکبر" 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم ،عاقبتتون بخیر سلام با خانم فرجام پور درباره رفتارهای پرخاشگرانه پسرم مشاوره داشتم، با مشاوره دلسوزانه استاد، تا حدودی اصلاح رفتار انجام دادم و تا حدودی مشکلم رفع شد. خدا خیر دنیا و آخرت رو به استاد فرجام پور عنایت بفرمایند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بفرستید برای دوستان تون تا از مباحث کانال همه استفاده کنند👏👏👆 اجرتان با خدای مهربان🌺