eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 رفیقم طرفدار متعصّب یکی از تیم‌های معروف بود. یک روز با گلایه می‌گفت: این چه وضعیه چرا همیشه مربّی اینطور می‌چینه؟ چرا فلان بازیکن رو کم میاره داخل زمین؟ چرا فلان بازیکن، بد بازی میکنه؟ چرا تیم در بازی‌های حساس، تهاجمی بازی نمی‌کنه؟ و گلایه‌های زیاد دیگری که معلوم بود دلش پر است. ازش پرسیدم خب حالا این تیم تو چندم هست؟ گفت با اختلاف ناچیز، نزدیک به ! گفتم: پس حرکت کلی تیم خوب است و این مشکلاتی که گفتی همیشه همه‌ی تیم‌ها هست. 💠 در زندگی مشترک نیز زن و شوهر هیچ‌گاه کامل و بدون نقص نیست. اگر نقد و گلایه‌ای هم داریم مشکلات را با توجه به نتایج و موفقیت‌های زندگی نگاه کنیم تا منصفانه و عادلانه قضاوت کنیم. 💠 انصاف این است که زندگی را در ذهن خود و دیگران با گلایه‌ها، منفی‌نگری‌های زیاد و پررنگ‌ کردن عیوب همسرمان و خراب جلوه ندهیم. و با وجود یک مشکل (ولو اساسی) در بخشی از زندگی، نتیجه‌‌ی کلی و نگیریم و کل زندگی و تمام رفتارهای همسرمان را زیر سوال نبریم و البته موجود را با تلاش خود و راهنمایی مشاور دینی، برطرف کنیم. 💠 حتماً زندگی شما زیباییهای نیز دارد که تصوّر آنها به شما امید و لذتی دوباره هدیه می‌دهد. نگاه در بسیاری از بخش‌های زندگی، روح تازه‌ای به تیم شما و همسرتان می‌دهد. @asraredarun اسرار درون
🔴 رفیقم طرفدار متعصّب یکی از تیم‌های معروف بود. یک روز با گلایه می‌گفت: این چه وضعیه چرا همیشه مربّی اینطور می‌چینه؟ چرا فلان بازیکن رو کم میاره داخل زمین؟ چرا فلان بازیکن، بد بازی میکنه؟ چرا تیم در بازی‌های حساس، تهاجمی بازی نمی‌کنه؟ و گلایه‌های زیاد دیگری که معلوم بود دلش پر است. ازش پرسیدم خب حالا این تیم تو چندم هست؟ گفت با اختلاف ناچیز، نزدیک به ! گفتم: پس حرکت کلی تیم خوب است و این مشکلاتی که گفتی همیشه همه‌ی تیم‌ها هست. 💠 در زندگی مشترک نیز زن و شوهر هیچ‌گاه کامل و بدون نقص نیست. اگر نقد و گلایه‌ای هم داریم مشکلات را با توجه به نتایج و موفقیت‌های زندگی نگاه کنیم تا منصفانه و عادلانه قضاوت کنیم. 💠 انصاف این است که زندگی را در ذهن خود و دیگران با گلایه‌ها، منفی‌نگری‌های زیاد و پررنگ‌ کردن عیوب همسرمان و خراب جلوه ندهیم. و با وجود یک مشکل (ولو اساسی) در بخشی از زندگی، نتیجه‌‌ی کلی و نگیریم و کل زندگی و تمام رفتارهای همسرمان را زیر سوال نبریم و البته موجود را با تلاش خود و راهنمایی مشاور دینی، برطرف کنیم. 💠 حتماً زندگی شما زیباییهای نیز دارد که تصوّر آنها به شما امید و لذتی دوباره هدیه می‌دهد. نگاه در بسیاری از بخش‌های زندگی، روح تازه‌ای به تیم شما و همسرتان می‌دهد. @asraredarun
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
‍  ..C᭄‌. 📌#تا_خدا_‌فاصله_ای_نیست #قسمت4 مگه #اذان گوششون نمیرسه؟ مادرم گفت مردم خسته هستن یا کا
..C᭄‌. 📌 برادرم بود همه عموهام آمدن گفت که فردا شب همه اینجا جمع میشیم و باید احسان رو بشکنیم و کسی حق نداره پشتشو بگیره وقتی عموهام رفتن مادرم به پدرم گفت که این کار درست نیست نباید اینکارو بکنید ازت میشه و دیگه نمیتونی باهاش بشی... پدرم گفت تو پشت منی یا اون مادرم گفت خودتم میدونی که من همیشه پشتت بودم و هستم ولی اون بچته نباید این طوری باهاش رفتار کنی الان تو سن هست نباید به چیزی غیر از خانواده بشه اگر شما این کارو بکنید میره دوستای از شما پیدا میکنه... پدرم گفت نه اینطوری که من میگم براش بهتره فردا شب قبل اینکه بیان  مادرم به برادرم گفت برو خونه دایت برادرم گفت حوصله ندارم برم ، ولی مادرم خیلی کرد که خونه نباشه ولی هر کاری کرد برادرم نرفت همه  اومدن تمام عموهام... با پدرم شیش برادر بودن همه اومده بودن و عموی کوچکم پاش شکسته بود و همیشه اون مجلس رو گرم میکرد پسر عموهام با برادرم یه گوشه نشسته بودن ولی کسی با برادرم حرف نمیزد..... یکی از دختر عموم هام گفت رو ببینید چقدر کثیفه هزارتا جانور توش هست... برادرم گفت توی جانور توش نیستی بسمه پدرم گفت باش... گفت پدر چرا به من میگی اون داره بهم بی حرمتی میکنه ، اولین باری بود که پدرم تو جمع از برادرم شد عموی کوچکم گفت ولش کنید از وقتی که گذاشته بی ادب شده مادرم به برادرم اشاره کرد که چیزه نگه... بعد عموی کوچکم گفت امشب یه میزاریم دو تیم درست میکنیم همه گفتن باشه کی با کی باشه؟ برادرم گفت من با فرهاد پسر عموم ، با برادرم خیلی بودن عموم گفت نخیر تو کی هستی میخوای یار برداری؟ اصلا ببینم کسی هست که بخواد با این ریشی هم بشه همه گفتن نه بابا عموم گفت همه یه طرف احسان تو هم برو اون وری برادرم بود... عموم گفت باید این طوری کشتی بگیری وگرنه بگو که ترسیدم برو مثل زنا بشین یه گوشه به بقیه نگاه کن... ☝️🏼احسان گفت من نیستم حالا بهتون ثابت میکنم که کی زنه... ولی روبروش پسر عموم بودن برادرمم تنها.. باید با همه شون میگرفت از یه طرف تا حالا نشده بود کسی برادرمو زمین بزنه و چند بار پشت همشو نو زمین زده بود ولی این بار هفت نفر بودن.... ✍🏼عموی کوچکم پاش شکسته بود و باید با عصا راه میرفت ،برادرم گفت ان شاءالله کم نمیارم ولی مقابلش 7 نفر بودن تا حالا نشده بود کسی پشت برادرمو به زمین بزنه به همین خاطر پدرم و عموی بزرگم همه جا پوزشو میدادن که کسی نیست با احسان ما کشتی بگیره کشتی اول گرفته شد همه توی هال بودیم فقط پسر عموهامو میکردن منو شادی( یکی از دختر عموهام) یه گوشه نشسته بودیم تماشا میکردیم.... ✍🏼کشتی رو شروع کردن اولی دومی و سومی رو هم برد دیگه  آنقدر خسته شده بود که نمی‌توانست رو پاش وایسه، همه بهش تیکه مینداختن به هرسوی که نگاه میکرد کسی پشتش رو نمیگرفت همه مسخرش میکردن به عموم نگاه کرد عموم روشو برگرداند به پدرم و مادرم ولی کسی نبود انگار بیکس بود طوری پسر عموهامو تشویق می‌کردند که براشون سوت میزدن درست مثل برده داری رم باستان همه با برادرم دشمن شده بودن به منو شادی نگاه کرد اشک تو چشماش جمع شده بود انگار داشت با زبون بی زبونی میگفت کمکم کن که عزتم خورد نشه  که غرورم رو نگه دارم ولی کاری از ما بر نمیومد... عموی کوچکم همش میگفت ترسیده برادرم درست وسط هال نشسته بود باور کنید نمی‌توانست بلند بشه همه مسخرش میکردن به زور بلند شد با چهارمی کشتی گرفت به زور به زمینش زد طوری خسته شده بود که صدای نفسش رو همه میشنیدن مادرم طاقت نیاورد رفت تو اتاق منم رفتم گفتم مادر چرا چیزی نمیگی مگه پسرت نیست مگه از تنت بیرون نیامده مگه تو مادرش نیستی...؟!؟ گریه می‌کرد و می‌گفت پدرت میگه این براش بهتره‌‌‌... گفتم مادر چی براش بهتره... ؟ شکستن غرورش نمیبینی؟ همه دارن مسخرش میکنن.... ✍🏼رفتم بیرون پدرم داشت داغون می‌شد ولی چیزی نمیگفت برادرم داشت کشتی 5 میگرفت که عمو کوچکم از عقب پاشو گرفت خورد زمین ولی هر طوری بود نذاشت پشتش به زمین برسه بلند شد گفت جوانمردی خوب چیزیه... هر طوری بود به لطف خدا پنجمین نفر رو هم زمین زد دیگه زوری نداشت رفت یه گوشه نشست همه بهش میخندیدن شادی گفت بسه دیگه مثل حیوان افتادید به جونش برادرم به زور داشت نفس میکشید شادی براش آب برد تا آب برد تو دهنش عموم گفت بخوریش باختی، هر چی آب تو دهنش بود تف کرد تو لیوان صداش در نمیومد با اشاره گفت نمیخورم... عموم گفت توی مسلمان باید یه تنه با دونفر همزمان کشتی بگیری وگرنه بگو باختم... 📝نویسنده:حزین خوش نظر ادامه‌دارد...😊 @asraredarun اسرار درون
🔴 رفیقم طرفدار متعصّب یکی از تیم‌های معروف بود. یک روز با گلایه می‌گفت: این چه وضعیه چرا همیشه مربّی اینطور می‌چینه؟ چرا فلان بازیکن رو کم میاره داخل زمین؟ چرا فلان بازیکن، بد بازی میکنه؟ چرا تیم در بازی‌های حساس، تهاجمی بازی نمی‌کنه؟ و گلایه‌های زیاد دیگری که معلوم بود دلش پر است. ازش پرسیدم خب حالا این تیم تو چندم هست؟ گفت با اختلاف ناچیز، نزدیک به ! گفتم: پس حرکت کلی تیم خوب است و این مشکلاتی که گفتی همیشه همه‌ی تیم‌ها هست. 💠 در زندگی مشترک نیز زن و شوهر هیچ‌گاه کامل و بدون نقص نیست. اگر نقد و گلایه‌ای هم داریم مشکلات را با توجه به نتایج و موفقیت‌های زندگی نگاه کنیم تا منصفانه و عادلانه قضاوت کنیم. 💠 انصاف این است که زندگی را در ذهن خود و دیگران با گلایه‌ها، منفی‌نگری‌های زیاد و پررنگ‌ کردن عیوب همسرمان و خراب جلوه ندهیم. و با وجود یک مشکل (ولو اساسی) در بخشی از زندگی، نتیجه‌‌ی کلی و نگیریم و کل زندگی و تمام رفتارهای همسرمان را زیر سوال نبریم و البته موجود را با تلاش خود و راهنمایی دینی، برطرف کنیم. 💠 حتماً زندگی شما زیباییهای نیز دارد که تصوّر آنها به شما امید و لذتی دوباره هدیه می‌دهد. نگاه در بسیاری از بخش‌های زندگی، روح تازه‌ای به تیم شما و همسرتان می‌دهد.💞 @asraredarun