#تنهامسیری_ام
#حدیث
💞 امام حسن مجتبیٰ (ع):
🌸 عادت های [بد] مغلوب كننده اند. پس، هر كس در نهان و خلوتهاى خود به چيزى #عادت كند، آن چيز او را در آشكار و ميان جمع رسوا سازد.
🍃تنبيه الخواطر : 2/113📚
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
💠 #تقویت_ایمنی با طب اسلامی
🔹 شاخص ترین #داروی تقویت ایمنی جهان (بسیار مجرب):
🍶داروی امام کاظم علیه السلام
🔹 شاخص ترین #کار برای تقویت ایمنی:
🔴 #حجامت
🔹 شاخص ترین #غذای تقویت ایمنی و واکسن ۷۲ گانه اسلام
🍚 #نمک طبیعی
🔹 شاخص ترین #عادت تقویت ایمنی در سبک زندگی:
⛅️🌥 بیداری سحر و بین الطلوعین ، 📚دعا و حرز
🔹 مهم ترین #دستور تقویت ایمنی اسلام
💠 صبر در بیماری و پرهیز از درمان سریع
خصوصا در سرماخوردگی ، سرفه ، دُمل
و پاکسازی های طبیعی بدن
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#سیاست_خانومانه
#سیاستهاییکههمهخانومهابایدبلدباشن
💑💑
🙋♀وقتی شوھرتان از سر کار به #خانه میآید، به خاطر #شادی خودتان ھم که شده #بدخلقی را کنار بگذارید.
✅ چيزی از این مهمتر نيست که با #تبسمی از او استقبال کنيد. فنجان چایی به او بدھيد و در دل خدا را #شکر کنيد که او به خانه برگشته است.🙂
✅ تا نود دقيقه بعد از #ورود شوهرتان به منزل، ھيچ حرف ناخوشایندی به او نزنيد. به این رسم #عادت کنيد. بدانيد که زمين و آسمان زیر و رو نمیشوند.
✅ به جای طرح مسائل #جزئی و بیاھميت و به جای این که از مشکلات روز خود #شکایت کنيد؛ بکوشيد که این مسائل را شخصاً حل و فصل نمائيد.
✅💯 زن خوب کسی است که پشهھا را شخصاً بکشد، مسائل جزئی و #بیاھميت را حل و فصل کند و بعد از شوھرش بخواھد که به جنگ #ببرھا برود و آن ھم تنها بعد از زمانی که به قدر کافی #استراحت کرده است.✅
#سیاست_های_رفتاری
#خانوم_باهوش
⁉️⁉️ چیکار کنم شوهرم مطابق خواسته ی من عمل کنه🤔
✅خانم های عزیز توجه کنید 👇
برای اینکه #مردتون رو مطابق بعضی خواسته هاتون عادت بدین اول باید خواسته هاتون رو به صورت #نیاز و با #ناز ازش بخواین ؛ نه به صورت #امر و تکلیف
◀️اگر انجام داد کلی #تشکر کنید تا برای انجام دوباره ی اون تشویق بشه و این طور تبدیل به یک #عادت میشه براش😉
❌اما اگه خواسته ی شما رو انجام نداد مثلا گفتید اومدنی ماست بخر نخرید اصلا سرزنشش نکنید اصلا مارک نچسبونید ، چند روز بعد دوباره با حالت #نیاز خواستتون رو بگید
❤️کلا مردا باید فقط #تشویق بشن
🚫سرزنش و غیره نتیجه عکس میده
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
#سیاست_های_رفتاری
#خانوم_باهوش
⁉️⁉️ چیکار کنم شوهرم مطابق خواسته ی من عمل کنه🤔
✅خانم های عزیز توجه کنید 👇
برای اینکه #مردتون رو مطابق بعضی خواسته هاتون عادت بدین اول باید خواسته هاتون رو به صورت #نیاز و با #ناز ازش بخواین ؛ نه به صورت #امر و تکلیف
◀️اگر انجام داد کلی #تشکر کنید تا برای انجام دوباره ی اون تشویق بشه و این طور تبدیل به یک #عادت میشه براش😉
❌اما اگه خواسته ی شما رو انجام نداد مثلا گفتید اومدنی ماست بخر نخرید اصلا سرزنشش نکنید اصلا مارک نچسبونید ، چند روز بعد دوباره با حالت #نیاز خواستتون رو بگید
❤️کلا مردا باید فقط #تشویق بشن
🚫سرزنش و غیره نتیجه عکس میده
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
🍁
📌 #تا_خدا_فاصله_ای_نیست
#قسمت1
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته خدمت تمامی خواهران و برادرانم
من #شیون هستم و میخواهم به امید خدا سرگذشت #هدایت برادرم براتون بگم ، تا بدانیم که هیچ وقت برای #توبه دیر نیست حتی اگر مثل برادر من #کمونیست باشید... بله کمونیست برادرم یک آدم #بی_دین بود...
👌🏼اول میخواهم از خانوادم بگم که بدانید چه خانواده داریم... ما 4 فرزند هستیم اول خواهر بزرگم که #ازدواج کرده و تو یه شهر دیگه ست بعد برادرم و من و برادر کوچکم ، پدر و مادرم به حمد خدا #نماز میخوندن ولی زیاد از دین نمیدونستن به قول پدرم نماز ما از روی #عادت هست نه از روی #عبادت
ولی در عین حال خانواده #شاد و خیلی #صمیمی بودیم پدر مادرم واقعا #عاشق هم بودن به حدی که تمام طایفه میگفتن که دارن برای هم #فیلم بازی میکنن پدرم هر موقع که از سر کار میامد مادرم هرچی دستش بود میزاشت زمین و میرفت #استقبال پدرم و خیلی صمیمی باهم خوش بش میکردن طوری که انگار پدرم #مسافرت طولانی بوده و برادرم اگر خونه بود به شوخی میگفت : دست مادر منو میگیری؟ زمینت بزنم پیرمرد...
پدرم میگفت به تو چه پدر سوخته زن خودمه تو چیکاره ای و با هم #شوخی میکردن از یه طرف که هر دوتاشون قلقلکی بودن مادرم هر دوتاشون رو #قلقلک میداد و با هم شوخی میکردیم طوری میخندیدیم که گاه گاهی همسایه ها میگفتن شما همیشه به چی میخندید!؟
و این شوخی ها صمیمیت ما رو چند برابر کرده بود و ناگفته نماند که #احترام زیادی برای بزرگترها قائل بودیم به طوری که پدرم میگفت تو طایفه ما اگر بزرگ طایفه بگه که زنتو طلاق بده کسی حق #اعتراض نداره
و این احترام به جای خودش خیلی خوب نیست...
💫و اما #سرگذشت زندگی برادرم...
برادرم 16سال داشت و خیلی #علاقه به #کتاب خواندن داشت بیشتر کتاباش راجب #کمونیستی یا #روانشناسی بود و روزبروز تو دنیای
بی دینی فرو میرفت و کسی اعتراض نمیکرد و چیزی بهش نمیگفتن...
چون توی #اخلاق و #ورزش آدم #موفقی بود خیلی #مودب و #خوش_رفتار بود و تو ورزش کمربند سیاه کاراته #کیوکوشین داشت و تا حالا کسی پشتش رو به زمین نزده بود و این #افتخار پدر و عموم بود که همه جا پوزش رو میدادن که کسی تو طایفه نمیتونه پشت #احسان ما رو زمین بزنه ، و از هیچ چیزی کم نداشت #ماشین #پول #لباس های #مد روز...
😔از کتابهایی که میخوند #کفرگویش روزبروز بیشتر میشد، تا اینکه یه شب پدرم خونه نبود و یکی از فامیلای ما فوت کرده بود و مادرم گفت که باید بری #خاکسپاری برادرم میگفت نمیرم حوصله ندارم مرده که مرده به من چه روحش آزاد شده رفته...
ولی مادرم گفت که عیبِ باید به جای پدرت بری ناچار رفت #شب دیر وقت بود هنوز نیومده بود که مادرم به عموم زنگ زد که احسان چرا نیومده؟ عموم به پسر عموم گفت احسان کجا هست اونم گفت که #سر_خاک گفته حوصله ندارم من میرم خونه تو تاریکی شب تنهای رفته نمیدونم الان کجاهست...
شب خیلی دیر بود ساعت 3 نصف شب بود که یکی زنگ در زود با لگد میزد به در #فریاد میزد در باز کن در باز کن زود باش درو باز کن....
با مادرم رفتیم حیاط مادرم گفت کیه؟ احسان گفت مادر درو باز کن منم زود باش امدن زود باش ، درو باز کردیم با عجله آمد تو در بست سر تا پاش گلی بود مادرم گفت چی شده چیزی نگفت دوید تو خونه گفت درببند الان میان صورتش عرق کرده بود #پرده هارو کشید...
مادرم گفت چی شده چرا اینطوری میکنی گفت چیزی نمیدونم چشماش زده بود بیرون نمیتونست بشینه به هر گوشه میرفت میگفت الان میان چیکار کنم؟ مادر کمکم کن من داشتم میترسیدم مادرم براش آب آورد گفت بخور گفت ولم کن آب چی الان میان...
بد جوری ترسیده بود مادرم بزور بهش آب داد گفت بشین نشست به هر گوشه نگاه میکرد مادرم #بغلش کرده گفت چی شده کی دنبالت کرده پسرم چرا اینطور میکنی...؟
گفت....
ادامه دارد ان شاء الله...
📝نویسنده: حزین خوش نظر
@asraredarun
اسرار درون